ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم - صفحه 18

376 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    با سلام

    توی یکی از کامنت ها خوندم که ما میخایم دیگران رو تغییر بدیم چون عذاب وجدان داریم که خودمون تنهایی راه درست رو بدونیم و بریم. من فکر کردم چه داایل دیگه ای میتونه داشته باشه این عذاب وجدان چون خودم هم عذاب وجدان رو دارم

    اول اینکه میخام کل جهان جای بهتری برای زندگی بشه، چون اصل ساده اس پس اگر همه بشنون پس همه خوب میشن و جهان خوب میشه و همه نجات پیدا میکنیم. در صورتی که به قول خدا خیلی ها کور و کرن، خیلی ها میشنون ولی باور نمی کنن، خلی ها باور میکنن ولی حال عمل کردن ندارن. خلاصه این جوری نیست که اگر همه اصل رو بدونن همه چیز درست میشه. خود ما هم تو همه جنبه خای زندگی اصل رو رعایت نمیکنیم.

    دوم شاید اینه که میترسیم تنهایی موفق بشیم و زندگی بهتری داشته باشیم. چون هم میترسیم دیگران حسودی کنن و از دستمون دربیارن یا توقع بیجا داشته باشن و هم با خودمون فکر میکنیم اخه این عدالت نیست من بدونم دیگران ندونن. مگه اونا چی کمتر دارن. این از کمبود عزت نفس کیاد که نمی تونم قبول کنم اقا من تو مدار بالاتری هستم حالا یا بهتر عمل کردم یا هر چیز بالاخره نتیجه اینه. اما میترسم که نکنه من مغرور شدم و خودم رو بهتر از دیگران میبینم. یا اینکه من کجام بهتر از دیگرانه، نمیتونم قبول کنم که خوبم، کافیم، ارزشمندم. میگم مگه میشه من ارزشمند باشم یه عمر برعکس این رو شنیدم که دیگران بهتر از تو هستن ببین اونا چقدر بهترن…

    خلاصه اینکه وقتی میخایم همه رو هدایت کنیم و تغییر بدیم شاید ریشه در کمبود عزت نفسمون داره. نپذیرفتن اصل بقای اصلح داره. وحشت از موفق بودن داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    به نام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم

    اصلا اینکه فکر کنی میتونی کسی رو تغییر بدهی خودش شرک هست اینکه ما به اسم دلسوزی یا کمک یا…سعی کنیم کسی رو متوجه کنیم اشتباه فکر می‌کنه یا عمل می‌کنه خلاف قانون عمل کردیم چون به اندازه تمام انسانها مدار داریم هر کسی در مدار خودش هست و تنها آگاهی های همون مدار رو میتونه درک کنه اجازه بدهیم خودش تجربه کنه درسش رو بگیره و بیاد جلو اجازه بدهیم تکاملش رو طی کنه زور زدن برای تغییر دادن دیگران هم اونها رو اذیت می‌کنه هم باعث میشه خودمون از مسیر خارج بشیم و نشون میده هنوز قانون رو به درستی درک نکردیم …..

    نمیشه خود انسان تغییر نکنه و نتایجش تغییر کنه . نمیشه کسی رو به زور تغییرش داد تا خودش نخواهد نمیشه تا تکاملش رو طی نکنه نمیشه پس برا انرژی و وقتمون ارزش قائل بشیم حالا که میدونیم طبق قانون ما ناتوان در تغییر دیگرانیم و بسیار توانمند در بهبود دادن شرایط خودمان تمام تمرکزمون رو روی خودمون بگذاریم با این کار هم به خودمون لطف بزرگی کردیم و هر روز رشد میکنیم هم به جهان کمک کردیم.

    من هم گاهی این اشتباه رو کردم خیلی کم در غالب راهنمایی یا توصیه به دخترم و همسرم اما از یه جایی تصمیم گرفتم ساکت باشم و تمام تمرکز و انرژیم رو صرف خودم کنم به خودم میگم من که خدا نیستم بهتره دخالت نکنم اجازه بدم مسیرش رو بره خودش تجربه کنه خودش به این نتیجه برسه خودش اگه هدایت بخواهد خدا به هزار شکل هدایتش می‌کنه

    حتی اگه ازم سوال کنند من طبق هدایت عمل میکنم اگه خدا گفت بهم چیزی بگو میگم اگر نه میگم نمی‌دونم خودت فکر کن و تصمیم بگیر من نمیتونم بجای شما تصمیم بگیرم..

    استاد عزیزم مریم جان خیلی دوستتون دارم و از الله مهربان بهترین مسیرها و راحترینش رو برای رسیدن به خواسته ها رو براتون آرزومندم .

    در پناه رب العالمین شاد سالم و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام بر استادعزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    و دوستان عزیزم

    روز 117

    ما از تعییر دیگران ناتوانیم

    وقتی داشتم این فایل رو گوش میکردم نمیدونم چرا ناخودآگاه ذهنم رفت سمت این موضوع که استاد میگن آیات قرآن محکم و متشابه هست و اونایی که مرض تو دلشون هست میرن سراغ آیات متشابه

    کلیت این فایل این بود که استاد بهمون بگن که ما توانایی تعییر دیگران رو نداریم

    ولی حالا اگه برداشت های دیگه کنیم اون از ذهن مریض خودمون میاد

    از استاد عزیزم یاد گرفتم از هر اتفاقی مخصوصا به ظاهر بد باید درسشو یاد بگیرم و عبرت بگیرم قبلل میگفتم مگه میشه از اتفاق بدم درس گرفت ولی در کنار استا یاد. گرفتم بله خیلی هم خوب میشه

    چقدر همین اتفاق درس داره برامون که ما توانایی تعییر هیچ قومی رو نداریم مگر اینکه خودشون تعییر کنن

    اولش ذهنم مقاومت می‌کرد در رابطه با این موضوع این حرفا چیه پس وقتی فلانی میره هی زیر گوش اون شخص میخونه ک تصمیم اون شخص عوض میشه پس اینا چیه

    یا مثلا وقتی گروه داعش اومده بود میگفتن اونا شستشو ی ذهنی میدن و تغییر میدن آدما رو یکم راجع به این موضوع فکر کردم و برای ذهن خودم منطقی کردم این موضوع رو که

    منی که الان دادم صحبت های استاد رو گوش میکنم نمیتونستم فایل های دیگه گوش‌کنم؟

    کی انتخاب کرده که این فایل ها رو گوش کنه؟آیا کسی منو زورکرده ؟

    ما بخاطر اینکه در معرض ورودی های نامناسب بودیم سریع این مدل صحبت ها رو جدب می‌کنیم و باور می‌کنیم ولی به محض اینکه می‌خواهیم تغیییر کنیم خداوند هدایت میکنه و کمکمون میکنه

    مهم نیس تو کی هستی و چقدر قدرت داری مهم اینه نمیتونی کسی رو که خودش نمیخاد تعییر کنه تعییر بدی

    استاد منم تو این دام افتاده بودم که اویل میخاستم اطرافیانم رو تغییر بدم

    من با موضوع رسیدن به تناسب اندام با این مباحث آشنا شدم و اویل خیلی سعی می‌کردم که به همه بگم کلیت این موضوع ذهن، ما باید باورمون رو عوض کنیم بعد خیلی راحت به متناسب شدن هدایت میشیم ولی چقدر اونا مقاومت می‌کردند و من دلسوزانه میخاستم کمک کنم اونم بخاطر عداب وجدانی بود که داشتم که من تنهایی نباید این مسیر رو برم باید به همه کمک کنم ولی بعد متوجه شدم این طرز تفکر کاملا اشتباه هر کسی که بخواد تغییر کنه خدا از هزاران راه هدایت میکنه

    ما توانایی تعییر کسی رو نداریم ولی به اندازه کل کیهان توانایی تغییر خودمون رو داریم

    اگر همین یه جمله رو درک کنم ‌و تو زندگیم اجرا کنم و تمرکزم رو بزارم رو تغییر خودم که تا جایی که درک کردم سعی کردم همینطور عمل‌ کنم اونوقت که خدا پاداشش رو بهم میده

    خدایا شکرتتت بخاطر این آگاهی

    ممنونم ازتون استادعزیزممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز 117 سفرنامه

    ما از تغییر دیگران ناتوانیم.

    همین دیشب بود که یه مسئله ای ذهنم رو درگیر کرده بود.و اونم مربوط به خونواده ی برادر همسرم بود. تو ذهنم داشتم رفتارشون رو تجزیه تحلیل میکردم و این مسئله ای که برای خونواده ی همسرم پیش اومده یه موضوع تکراریه که هربار به یه بهانه ای تکرار میشه. من مدتها بود که از این جریانا دور بودم تا دیروز که رفتیم خونه ی مادر همسرم و متوجه شدم که چقدر مسائل و درگیری بینشون پیش اومده و من کاملا بی اطلاع بودم و این هم از لطف خدای مهربان منه که چون فرکانسم تغییر کرده حتی همسرم که از این موضوع اطلاع داشت چیزی به من نگفته بود.دیشب داشتم با خودم تجزیه تحلیل میکردم که فلانی کارش اشتباهه بهمانی کارش اشتباهه.باید با فلانی صبحت کنم که این کارو کنه تا این مشکل حل شه باید به همسرم بگم که پادر میونی کنه و این مسئله رو حل کنه خلاصه که همینجوری که داشتم به این موضوعات فکر میکردم که من باید یه کاری انجام بدم تا اونا مشکلشون حل شه هی حسم بد و بدتر میشد تا اینکه یهو به خودم اومدم و گفتم من دیگه به این افکار ادامه نمیدم.خدایا خودت بهم بگو که مسیر درست چیه.امروز که این فایل رو دیدم دقیقا جواب مسئله ی من بود. من از روز اولی که وارد این مسیر شدم خونواده ی همسرم این مشکلات رو داشتن و همهیشه بینشون درگیری بود و اون زمان به خاطر فرکانس منفی خودم منم تو اون محیط زندگی میکردم و ناخودآگاه خیلی روم تاثیر منفی داشت.اونموقع چون درک درستی از قوانین نداشتم همیشه فکر میکردم که من ناجی این خانواده خواهم بود همیشه فکر میکردم خب من از این قوانین استاده میکنم به یه قدرت و ثروتی میرسم بعد میام کل خونواده همسرمو نجات میدم و شرایطشون رو تغییر میدم.ولی هر چقدررر که پیش رفتم و تکاملم رو طی کردم و درکم از قانون بیشتر شد بیشتر فهمیدم که توانایی تغییر هیچ کسی رو ندارم.قبلا فکر میکردم مثلا به فلان آدم تو این خونواده داره ظلم میشه.این حقش نیست و فکر میکردم استغفرالله خدا نمیتونه کاری براش بکنه من خودم باید یه کاری براش بکنم ولی هرچی میگذره بهتر درک میکنم که هیچ چیزی در این جهان اشتباهی نیست تا زمانی که مظلومی نباشه ظالمی نخواهد بود.با اینکه اینا رو میدونستم ولی دیروز فراموش کردم کاملا و دوباره داشتم تو ذهنم نقش یه ناجی رو بازی میکردم که شکر خدای مهربان خیلی زود مچ ذهنمو گرفتم و ادامه ندادم و امروز هم هدایت شدم به این فایل بسیار بسیار فوق العاده و پر از اگاهی های ناب.و فکر میکنم این موضوع که من توانایی تغییر دیگران رو دارم جز پاشنه های آشیلمه و هربار به شکلهای مختلف بروز میکنه.یه بار در قبال خونواده ام یه بار در قبال خونواده ی همسرم یه بار در قبال شاگرد سالنی که توش کار میکنم و فکر میکنم که جایگاهش خیلی بالاتر از ایناست و حقش این جایگاه نیست.خلاصه که باید همیشه به خودم یاد آوری کنم همه چیز در جهان جای درستشه اگر چیزی اشتباهه اون چیز توی ذهن منه که اشتباهه اونو باید درستش کنم.

    استاد جانم بی نهایتتتتت عاشقتم.تو فوق العاده ای.

    لایق بهترینهایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سفرنامه روز 117

    این فایل رو سال قبل گوش داده بودم و‌الان دوباره مرور کردم چه خوب

    استاد آخر فایل گفت من این حرف ها رو میزنم اول برای یادآوری خودم و بعد اگه کسی آماده بود ازش استفاده کنه

    چقد دیدگاه شبیه دیدگاه منه ، منم دقیقا با همین دیدگاه کامنت می زارم

    این اصل اساسی هست که با اینکه من فکر میکنم باور دارم که خودم خالق زندگیم هستم پس چرا همه توان و اشتیاقم بالا نمیزنه برای اینکه صبح با عشق هدفم از خواب پا شم ؟؟ اگه واقعا من ایمان دارم که عامل بیرونی تاثیری تو زندگیم نداره پس چرا وقتی به خواسته ها و رویاهام فکر میکنم یه حس اینکه فاصله زیادی داره با این شرایط چطور !! یا اینکه یه حس فوق العاده بهم دست نمیده اگه واقعا باور دارم من خالق زندگیمم نه عوامل بیرونی

    اون تصویر ذهنی اون چیزی که تو ذهنم میسازم اون چیزی که بهش توجه میکنم داره خلق میکنه زندگیمو

    چون اطرافیانم رو دیدم که برعکسش بودن ….

    ولیمن همچنان ایمانم حفظ شده اونم واسه اون دفعات که با ایمان تونستم به خواسته های به ظاهر محالم برسم و دیدم چطور تحت هر شرایطی واسه اون کسی که آماده تغییر هست هر جا هم که باشه تو غار هم باشه شرایط واسش آماده میشه چون خدا تو وجود اون انسان و هر انسانی یه چی گذاشته که اون فرد به محض تغییر درونی جهانش تغییر کنه چون خدا خلقت رو در درون من قرار داده چون خدا هدفش از آفرینش من این بوده که من درونم رو رشد بدم تا جهان رو با اون تغییر درونم بسازم تا دنیا رو بیافرینم زیباتر کنم چون هدف خدا گسترش و بهتر کردن دنیاست ، بوسیله نیروی خلاقانه درون منه انسان

    چقد من تحلیل های استادم رو قبول دارم

    اینکه من همون آدم باشم و منتظر باشم یه اتفاق بیوفته شرایط زندگیم تغییر کنه چقد فکر بچگانه ای هست و فکر گول زننده ای

    من دوست دارم با تغییر خودم جهانم رو تغییر بدم

    عاشق اون لحظاتی هستم که به تغییراتم وفادار میمونم و میبینم که داره اطرافم تغییر میکنه میبینم که خواسته هام خلق میشه

    اون حس آفرینش اون حس یکی شدن با خدا واقعا لذت بخشه

    همین الان که داشتم به فایل گوش میدادم مادرم داشت با پدرم بحث میکرد که تو مانع پیشرفت مایی کاری که مادرم داره 40 ساله انجام میده و خب بازم تغییر نکرد زندگی ولی بازم داره ادامه میده ؟ خب اخه چرا ؟ اگه فایده داشت که تا الان جواب میداد

    قبلا خیلی خیلی انرژی میزاشتم روی تغییر اطرافیانم فکر کنم نصف بیشتر توانم روی تغییر دیگران بود خدا میدونه چه احساسات بدی رو تجربه کردم

    الان خیلی خیلی کمتر انجام میدم

    و بعضی وقتا عذاب وجدان یا استرس میگیرم که الان باید یه کاری کنم دیگه ولی جلو خودم رو می گیرم

    خیلی خوشحالم که با این طرز فکر آشنا شدم ، من فقط می تونم خودم رو تغییر بدم

    من میتونم با نتایجم صحبت کنم

    وقتی دارم به حرف یکی گوش میدم ببینم نتیجه اون فرد چیه

    تا مردم تغییر نکنن دولت هم تغییر کنه هیچ تاثیر نداره شاید چند مدت کوتاه اول وگرنه همه چی بر میگرده سر جای اولش

    چرا ؟ چون ما انسان ها بفهمیم ما خالقیم و باید تمرکز بزاریم روی خودمون روی ساخت خودمون روی پاک کردن ذهنمون از نجواهای غیر الهی

    فکر کنم بهترین کاری که تو دنیا بتونم انجام بدم اینه که گفت و گوهای ذهنم رو کنترل کنم اینطوری هم خالق میشم هم گناه نمی کنم هم حس خوبی دارم

    من میتونم این چیزی که تو کله ام می گذره رو درست کنم نه اون‌چیزی که تو بیرون هست

    اینو باید صدبار با خودم بگم کار من همینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان

    روزشمار 117

    من توانایی تغییر دیگران را ندارم.

    خود من اون اوایل که وارد این مسیر شده بودم و فقط یک سری اطلاعات پیدا کرده بودم تازه هنوز خودم کمک زیادی از این اطلاعات نگرفته بودم تلاش‌های زیادی برای تغییر دوستانم کردم،وفایده ای که نداشت هیچ تازه خودم هم دور تر میشدم از مسیر واحساسات بدی رو تجربه میکردم.

    حالا با وجود تجربه ها و آگاهی ها یی که دیگه جایی برای شک و تردید نمیگذارند باز هم تازگی‌ها متوجه شدم که من هنوز این باور که کسی و کسانی میتوانند بیایند و زندگی،مرا تغییر دهند داشتم.

    آن هم به این شکل که گاهن وارد بحث های سیاسی میشدم ک اظهار نظر میکردم .

    خدایا بابت ایمان فقط به خودت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    این فکر را که یک عامل بیرون از من، باید برایم کاری کند، کسب و کاری راه بیندازد، استخدامم کند و … را برای همیشه از ذهنت پاک  کن. خداوند و توانایی را باور کن که در وجودت به ودیعه گذاشته شده

    امروز که این فایل گوش کردم یادم افتاد که این قانون زیبا برای جنگ اوکراین و روسیه هم رخ داد که روسیه با اون همه قدرت که فکر می‌کرد یه شبه کل اوکراین و تصرف میکنه اومد و زمین گیر شد

    و این الگو خیلی قوی هستش برای ذهن ما که من و ما هیچ گونه قدرتی در تغییر دیگران نداریم و بقول استاد به اندازه کیهان قدرت در تغییر خودمان داریم

    چقدر ما تمرکز میذاریم برای تغییر دیگران و این هیچ نتیجه برای ما نداره به جز دور شدن از مسیر

    اینارو به خودم میگم تا بهم یادآوری بشه که من فقط میتونم رو خودم کار کنم ود مدار های بالاتری قرار بگیرم .بجای اینکه وقت و انرژی خودمو برای دیگران بذارم اون وقت برای باور سازی برای پیدا کردن الگوهای مناسب به فایل های استاد میذارم و نتیجه میگیرم و اون وقت که نتیجه گرفتم با فکت و با دلیل صحبت میکنم نه اینکه کسی باشم که فقط بتونم خوب صحبت کنم باید نتیجه دستم باشه

    خدار و شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم و این آگاهی های ناب و گوش می‌کنم و به کمک رب العالمین بتونم عمل کنم به این قوانین و لذت این مسیر زیبا رو هم بچشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    به نام خدا

    سلام بر اساتید عزیز و بزرگوارم استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی در سایت عباسمنش دات کام

    فایلهایی نظیر این که استاد صحبت کردن و روی سایت قرار دادن منا به فکر فرو میبره که چقدر کشور ما و کشور افغانستان مشترکات داره هم طرز فکر و هم طرز رفتار و برخورد مردم هر دو کشور منتقد هستن نسبت به دولت و همه چیز را میخوان دولت براشون درست کنه و هم طرز برخورد نسبت به هم که حس تنفر و کینه دارن نسبت به هم و همش تو فکر اینن که سر هم دیگه را کلاه بزارن و به هیچ وجه حاضر نیستن با هم باشن و دست به دست هم تلاش کنن که هم زندگی خودشون و زندگی اطرافیانشون را سر و سامان بدن و باعث پیشرفت کشورشون بشن

    نمیدونم منشاء این طرز رفتار و برخورد به چی برمیگرده ولی اصلا دیدگاه و رفتار جالبی نیسن

    من خودم به شخصه شاید اوایل مسیر سعی صد در صدی میکردم که دیگران را تغییر بدم مادر برادر و … ولی الان تمرکزم روی خودمه و میگم اونی که باید تغییر کنه منم نه کس دیگه ای

    من میتونم خودما تغییر بدم ولی از تغییر دادن دیگران عاجز و ناتوانم،من اگر تغییر واقعی بکنم هدایت میشم به مکان،آدمها و شرایطی که مطابق فرکانس و باورهای منه،اگه من هنوز هدایت نشدم و شرایط زندگیم تغییر نکرده مشخصه که هنوز من تغییر اساسی نکردم

    من نمیتونم ایران،شهر،استان را تغییر بدم ولی میتونم خودما تغییر بدم

    از آقا احمد عزیز هم بابت کامنت بسیار عالیشون تشکر میکنم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    بنام پرودگار مهربان

    با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش

    و همفرکانسی های عزیز

    طبق تعهدی که از دیروز به خودم دادم اومدم توسایت تا روی باورهام با جهادی اکبر کار کنم تا بتونم ترمزهای ذهنیم رو پیدا کنم و از بین ببرم و هدایت شدم به این فایل بسیار عالی

    دوستان گلم من خدارو شکر در مورد این موضوع سالهاست که البته با کمک فایهای این سایت عالی، ترمزهام (رو در این مورد بخصوص) شناسایی کردم و تا حدود زیادی چون اصل موضوع رو باور کردم در جهت رفع این ترمزم کار کردم، من این موضوع رو با پوست واستخونم درک کردم، چون تجربه این موضوع رو کاملا دارم و تعدادی از مثال‌های واقعی که تجربه کردم رو اینجا میزنم تا به خودم یادآوری بشه که نخوام دیگران رو تغییر بدم،

    بزرگترین مثال این موضوع برادر بزرگتر خودم هست که از زمانی که من بیاد دارم همه اطرافیان از جمله خود من تلاش میکردن ایشون رو تغییر بدن اما هرکس که بیشتر سعی می‌کرد ایشون رو تغییر بده و یا به ایشون کمک کنه بیشتر به خودش ضربه می‌خورد البته من اون زمان نمیدونستم اینها چک و لغدهایی که بخاطر باورهای اشتباه میخوریم، یادمه اون زمان که ایشون در دوران نوجوانی بود به خاطر رفیق بازی بسیار زیاد از طرف پدرم نصیحت و یا سرزنش میشد، اما بهتر که نمیشد هیچ روزبروز بدتر هم می‌شد تا جائیکه چند سال بعد که متاهل هم شده بود اعتیاد به مواد مخدر پیدا کرد و بیشتر هم بخودش هم به پدرم که حامی مالیش بود ضربه میزد بعدها که من کسب و کار خوبی داشتم من هم به نوبه خودم کمک های مالی زیادی به ایشون و خانواده اش کردم و اینها نه تنها که کمک نکرد ایشون راه درست رو بره تا جایی پیش رفت که در سن 45 سالگی بخاطر خرید و فروش مواد مخدر به زندان افتاد و محکوم به اعدام شد، البته این موقع دیگه پدرم به رحمت خدا رفته بود و من خودم رو مسئول میدونستم که به ایشون و خانواده‌اش کمک کنم، حدود چند سال زندان بود که مورد عفو قرار گرفت و محکومیت به ابد و بعد با تخفیف 8 سال زندانی کشید و آزاد شد خب حالا میخوام این رو یادآوری کنم که من هرچه بیشتر به ایشون و خانواده‌اش کمک میکردم، بیشتر اینها از من طلبکار میشدن و تا میتونستن بطور نامحسوس به من و خانوادم ضربه میزدن. (البته این هم بخاطر باورهای اشتباه من بود چون اگه ما باورهای درستی داشته باشیم هیچ کی نمیتونه به ما ضربه بزنه)

    ضمن اینکه با روحیه این چنین به زعم خودم فداکاری که من داشتم و به این طور افراد کمک میکردم، روزبروز این جور افراد که نیاز به کمک داشتن اطرافم بیشتر میشدن و من از زندگی خودم و خانوادم میزدم و به اینها کمک میکردم و ته دلم خوشحال بودم که دارم کمک میکنم اما بعدها متوجه شدم اینکار کمک که به اونها نکرده بلکه اونه رو افراد وابسته ای بار آورده.

    تا اینکه حدود 6 سال پیش من به فایلهای استاد و بعد هم به سایت ایشون هدایت شدم و یادمه که یک فایل رایگان به نام به کبوترها غذا ندهید استاد در سایت گذاشته بودن که باورهای مخرب من رو در مورد کمک کردن به افراد شکست و متوجه شدم که با اینکار نه تنها به دیگران کمک نمیکنم بلکه به خودم هم ضربه میزنم و حتی طرف مقابل رو (که البته این به باورهای طرف مقابل هم بستگی داره) هم آدم وابسته و بی مسئولیت بار می‌آورد.

    و خدا روشکر از وقتی من این موضوع رو درک کردم روی خودم کار کردم و منی که در گذشته به هیچ درخواست کمکی نه نمی‌توانستم بگویم و بخاطر همین همیشه افراد زیادی که نیاز به کمک داشتن جلو راهم سبز میشدن به فردی تبدیل شدم که فقط اگر در صورت کمک به کسی احساس خوبی به من بدهد به دیگران کمک میکنم و در غیر این صورت به راحتی نه می‌گویم و بطرز عجیبی افرادی که قبلا برای کمک به من مراجعه میکردن کم شده (البته این رو فهمیدم که این یک قانونه)

    همین برادرم بعد از آزادی از زندان با خانواده اش به مشکل خورد و به خانه مادرم نقل مکان کرد و با وجود اینکه شغل من ساخت ساز هست و همیشه یک نگهبان لازم دارم با وجود درخواست های زیاد ایشان من نه گفتم و برای نگهبانی از فردی ناشناس استفاده کردم و ایشون هم که چک ولغدهای فراوان را داشت تجربه می‌کرد و از طرفی از خانواده ترد شده بود و از طرف دیگر بی توجهی من بدرخواستش و از طرف دیگر میدید در خانه مادرم سربار شده، چند روزی را در هوای سرد در ماشین خوابیدن رو به خانه مادر ترجیح داده بود و یه مقدار سرش بسنگ زمانه خورده بود و متوجه شده بود باید تغییراتی در خودش بدهد و بعد از چند وقت آوارگی به درخواست مادرم من ایشون رو بردم سر ساختمان برای نگهبانی، الان خدا روشکر حدود دو سال است که سر ساختمان هایی که می‌سازیم نگهبان هست و البته هنوز خانواده اش باهاش سازش نکردن اما به لطف خدا تغییرات زیادی کرده و نگهبان قابل اعتمادی برای من شده.

    این یک مثال بارز هست از مثال‌های عینی زیادی که من دیده ام، نتیجه اینکه ما در تغییر دیگران ناتوانیم و به جای خداوند نمی‌توانیم تصمیم بگیرم و مسئول تغییر دیگران نیستیم و تنها مسئول زندگی خودمان هستیم و تنها میتوانیم که خودمان رو تغییر دهیم.

    با تشکر

    نیکو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1176 روز

      سلام نیکوی عزیزم

      چقدر لذت بردم از کامنتت که هر دو مسیر رو تجربه کردی و به صورت تکاملی به این باور رسیدی که توانایی تغییر کسی رو نداری.و چقدر مثالت واضح و روشن بود از اینکه کمک کردن به دیگران و خونواده از روی این باور که من توانایی تغییر زندگی خونواده ام رو دارم چه ضربه های مهلکی میتونه به آدم بزنه و نتیجه کاملا برعکسه . مثال تقریبا مشابه شما برادر همسرم هستن که تقریبا شاید 8،9 ساله که بیکارن و به خاطر مشکلات اعصابی که دارن خیلی خونوادشونو اذیت میکنن و اخیرا هم خانومشون ترکشون کرده و مشکلات خیلی زیادی از جمله بدهی و مشکلات با فرزندانش براش پیش اومده .و هرچقدر که بقیه سعی در تغییرش داشتن موفق نشدن که هیچ اوضاعش روز به روز داره بدتر میشه.

      خیلی خوشحال شدم از تغییراتی که برادرتون کرده.و این قدم خیلی بزرگیه.برای شما و برادرتون آرزوی بهترینهارو دارم.امیدوارم که برادر همسر من به خودش بیاد و قبل از اینکه به کل خونواده اش از هم بپاشه سرش به سنگ بخوره .

      لایق بهترینها هستید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        آقای نیکو گفته:
        مدت عضویت: 3073 روز

        درود بر شما بانوی مهربان

        ممنون از شما که لطف کردین و به کامنت من پاسخ دادین،

        بله واقعا استاد قوانین رو به خوبی آموزش میدن و این ما هستیم که باید سمت خودمون رو درست کنیم و فقط و فقط روی خودمون کار کنیم و باقی کار رو بزاریم جهان کار خودش رو بکنه،

        امیدوارم خدواند به برادر همسر شما کمک کنه که در مسیر الهی قرار بگیره.

        خداوند بهمه ما کمک کنه در مسیر الهی گام برداریم در مسیری که در آن نه غمی هست و نه ترسی.

        با سپاس فراوان از شما

        خدا یار و نگهدارتان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ»

    برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را در وجودشان قرار دارد، تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی گزندی بخواهد هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.

    سلام و درود فراااااااوان به استاد عباس منش عزیز و همه اعضای سایت. چقدر دلتنگ همه تون هستم. چندتا استیکر قلب و گل.

    بسیار بسیار بسیار فایل تاثیر گذار و لذت‌بخشی بود و چقدر آگاهی های توحیدی درون خودش داشت و هر بار با خودم تکرار کردم «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ» پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت.

    استاد اگه غربال دستمون بگیریم و از ابتدای خلقت آدم و حوا تا به امروز 11 مارس 2023 ، و 20اسفند 1401 رو شخم بزنیم و غربال کنیم یه مثال نقض قانون پیدا نمیشه که خداوند تر و خشکی رو با هم بسوزونه یا به ناحق ظلمی بشه و دیگری بر دیگری صاحب قدرت و تسلط بشه یا این آیات قرآن غلط باشه … هیچ و هیچ مثالی نیست.

    قانون همیشه جواب میده. اونجایی که قرآن میگه خداوند مأمورانی رو گماشته، با توجه به باورهای گذشتگان فرشته های نامرئی وجود دارن که یه کارهایی میکنن، و با توجه به باور شخصی فعلی من نیروهای فیزیکی حاکم بر این سیاره همون مأموران الهی هستند (مثل جاذبه زمین ،قوانین گرانش و چسبندگی مولکولی و قوانین مکانیک جامدات و سیالات و هیدرولیک و آیرودینامیک و ترمودینامیک و مغناطیس و …) «در کل فرقی هم نداره فرشته ها باشن یا نیروهای فیزیکی یا هر دو مورد» اصل و اساس قانونه و چیزی که نمیشه اثبات علمیش کرد حاشیه است.

    من قبلاً بارها این اشتباه رو مرتکب شدم. تصورم این بود که با خود قانون میشه قانون رو دور زد. یه وقتایی روابطم با همسرم به فنا می‌رفت و بعضی وقتا درست میشد. مخصوصاً زمانهایی که لیزر فوکوس روی خودم کار میکردم و هر چقدر آرامشم بیشتر میشد این روابط بیشتر عین یه وزنه سنگینی می‌کرد و من بعضی از فایلها رو برای همسرم میفرستادم یا بعضی از موضوعات رو باهاش گفتگو میکردم. با این باور غلط و اشتباه و احمقانه و نابخردانه و و و و …. که چون من دارم روی خودم کار میکنم فاصله فرکانسیم داره با همسرم بیشتر میشه و از طرفی چون نمی‌خوام ازش جدا بشم من بیام بهش کمک کنم اون هم به لحاظ فرکانسی خودشو بکشه بالا… نتیجه میدونید چی بود؟؟ بگذریم خودش مشخصه که چی بود …

    همون مثالی که استاد عباس منش توی دوره حل مسائل زندگی میزنن (کاشت درخت مرکبات در کویر، از برداشت محصولاتت لذت ببر)

    یه وقتایی استاد عباس منش میگفتن من هیچ ابایی ندارم از اینکه کسی با مغز بخوره زمین تا درساش رو یاد بگیره، من پیش خودم فکر میکردم درسته حرف استاد درسته ولی یه کمی بیرحمانه است،ولی الان قشنگ من با مخ خوردم زمین به فاااااااااز فنا رفتم و درسم رو یاد گرفتم و الان با بی‌رحمی هر چه بیشتر در مورد حتی خودم میگم هییییییییییچچچچچ اشکالی ندارد اگر من بر خلاف قانون تقلا غلط بکنم و با مخ برم تو دیوار متلاشی بشم (عین هندوونه ای که از پشت نیسان افتاده). ای انسان ضعیفی که تمام توان و قدرت تو یک دهم اسب بخار هم نیست چطوری میخوای با قوانین طبیعت بجنگی که هزاران و هزاران اسب بخار قدرت داره؟؟

    چند وقته همسرم بابت یه موضوعی با خواهرش دچار‌ مسئله شده و حس می‌کنه باید خواهرش رو نجات بده. و وقتی من براش توضیح دادم که تو داری توی زندگی خصوصی فلانی دخالت می‌کنی و اجازه بده خودش تکاملش رو طی کنه در پاسخ به من گفت ، آیا تو حاضر نیستی خواهر و برادر خودت رو اگر دچار مسئله بشن نجات بدی؟؟ گفتم خواهر برادرای من همین الانش هم دچار مسئله هستن. بنظرت برای من سخته صحبتهای استاد عباس منش رو براشون تکرار کنم ؟ یا لینک فایل ها رو براشون بفرستم خودشون برن توی سایت ؟ بنظرت چرا این کارو نمیکنم ؟؟ چقدر تو که شریک زندگی من هستی از صحبتهای گذشته من تاثیر گرفتی که دیگران از صحبتهای من تأثیر بگیرن. با نهایت احترام من ببینم خود تو هم رفتی توی دیوار بهت کاری ندارم میگم تکامل خودشه بذار یاد بگیره. الان دیگه بیشتر و بیشتر متمرکز هستم روی آرامش خودم. فقط آرامش خودم مهمه. کدوم تغییری در جهان هستی بوده که از بیرون اتفاق بیافته؟ کدوم گلی از بیرون به بوته ای وصل شد؟ کدوم پروانه ای خود به خود از کرم به پروانه تبدیل شد؟ کدوم جوانه ای بیرون از بذر شکل گرفت؟ کدوم پرنده ای از بیرون وارد تخم شد؟ شاید بخاطر اینه که بهمون به دروغ گفتن لک‌لک ها بچه ها رو میارن ولی هیچکس هیچ لک‌لکی رو‌ موقع حمل بچه ندیده. خلقت انسان هم از درون شروع میشه و از درون خودش به تکامل میرسه. کاش تمرکزم بیشتر و بیشتر به جهان درون خودم باشه. وقتی از درون اونقدر قوی و قدرتمند باشم دیگه چه اهمیتی داره اتفاقات بیرونی چقدر قدرت بگیرن.

    (یادش بخیر ، خودم هم دلتنگ پر حرفی هام توی سفر به دور آمریکا شده بودم، دلم برای این فرکانس مثبت تنگ شده بود)

    جاتون خالی امروز ساحل بوشهر خیلی زیباست. هوای آفتابی و دلچسب. دیروز عصر کمی مواج شد آب دریا کلا گل آلود شد، الان کنار ساحل یه نوار آب گل آلوده و به فاصله نیم مایلی آب آبی روشن و زیباست و هر کشتی توی افق تردد می‌کنه به وضوح دیده میشه. اینقدر هوا تمیزه و یه باد خنکی میوزه که روح آدم به پرواز درمیاد. از صبح که بیدار شدم غزل 170 حافظ توی ذهنم مرور شد بارها و بارها.

    گفتم بیام توی سایت ببینم چه خبره.

    «زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

    از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد»

    «صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست

    باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد»

    «گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت

    قطره باران ما گوهر یک دانه شد»

    «نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری

    حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد»

    «منزل حافظ کنون بارگه پادشاست

    دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد»

    اگه بخوام خلاصه غزل رو توی یه جمله بگم باید اینو بگم:«سر عهد و پیمانتون با خداوند باشید چون خلاف قانون خداوند آدم راه به جایی نخواهد برد»

    در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید، در بهترین زمان و مکان و شرایط و روابط در کنار توحیدی ترین انسانها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1920 روز

      سلام و درود بر حمید جان

      پسر چقدر عالی مینویسی

      دلم برا کامنت بچه ها خیلی تنگ شده بود انشالله مریم گلی سریال زندگی در بهشت را شروع کنن تا بتونیم از کامنت بچه ها استفاده کنیم

      از ناتوانی در تغییر دیگران و متمرکز شدن روی تغییر خودمون،از اینکه هر کسی در مسیر باشه از مسیر لذت میبره و هر کسی نباشه درد میکشه

      از اینکه از آغاز خلقت تا به الان هیچ بی نظمی اتفاق نیفتاده و همه چیز طبق برنامه و قانون پیش رفته

      منزل حافظ کنون بارگه پادشاست

      دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        سلام محمد جان

        چقدر دلم برای کامنتات تنگ شده بود. سپاسگزارم از لطف و محبتت. چند روز پیش یه کامنت ازت خوندم و میخواستم برات پاسخ بنویسم. از صبحش گرفتار کارهای خونه بودم تا آخر وقت . ولی به لطف الهی دارم‌ میرم عسلویه مرخصی . (آره من وقتی عسلویه باشم مرخصی هستم و وقتی میام خونه کلی کار برای انجام دادن دارم) ان شاالله همیشه سلامت و موفق و ثروتمند و شادکام باشی. و اینکه پیشاپیش سال جدید رو به عالی ترین شکل و شرایط برای خودت خلق کنی.

        در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و سلامت باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یکتا سعادت گفته:
      مدت عضویت: 1589 روز

      سلام اقای امیری عزیز

      چند روزی هست زیاد کامنت نمی خونم

      یه مسئله برام پیش اومد

      امروز رفتم پروفایلتون ببینم

      گفتم ببینم شما کامنت گذاشتیدیا نه

      دیدم بله

      نشستم خوندم

      دیدم بله چه کامنتی

      یکتا خانم بیا ببین برادرت چی نوشته

      هر چیزی باید یاد بگیری

      برات نوشته

      هر کلمش برای من بود هر کلمه

      گفتم مشکل کارت همینه ک عجول هستی

      و دوست داری قانون دور بزنی

      یا در مورد همسرتون

      وااااااااااای خدا اخه این یه کامنت بی نظیر بود ک فقط برای این لحظه من نوشته شده بود

      ک هر کاری میکردم نمی تونستم ذهنمو کنترلش کنم

      ولی با این کامنت ذهنم به قدری منطقی فکر کرد اگه چند ماه سعی میکردم نمی تونستم این طور منطقش کنم

      واقعا ازتون سپاسگزارم

      خیلی دل تنگتون بودم

      امروز ب لطف خدا کانت فوق‌العاده شما را خوندم خیلی خوشحال شدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و گرانقدر. سپاسگزارم از لطف و محبت شما. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه این کامنت براتون مفید بوده. من هم هر وقت کمتر فایل ببینم و کمتر کامنت بنویسم و بخونم چک و لگد های جهان هستی یکی پس از دیگری میاد به سراغم (ازیه جایی به بعد با حرکات رزمی معبد شائولین میاد) انگار خود جهان هم به شاگردان استاد عباس منش سخت‌تر میگیره. انگار بهمون میگه تو که قانون رو میدونی دیگه چرا مثل مردم عادی رفتار میکنی. به جرأت میتونم بگم هر چقدر حالمون بد باشه و منفی باشیم کافیه دو تا فایل ببینیم یا چند تا کامنت بخونم. همین امروز بخاطر یه کار غلط یه بنده خدایی یه مسئله برای من پیش اومد. بشدت ناراحت شدم. اولین چیزی که گفتم این بود که مسئولیت این وضعیت با خود منه. منم که با دست و ذهن خودم این شرایط رو خلق کردم. پس الان تنها کاری که باید بکنم اینه که حالمو خوب کنم. در حال رانندگی بودم فایلهای صوتی استاد رو گذاشتم و چندتا فایل گوش دادم و به لطف الهی احساسم برگشت به همون انرژی مثبتی که توی سایت هست. همون انرژی مثبتی که به همه جهان صادر میشه و از جنس خودش رو برامون برمیگردونه.

        فایلهای استاد عباس منش همیشه جواب میده. این ماییم که یه وقتایی کم کاری میکنیم.

        از شما ممنون و سپاسگزارم که با نوشتن کامنت کاری کردین من هم تمرین داشته باشم.

        خدا رو شکر بخاطر این سایت، بخاطر وجود ارزشمند استاد عباس منش و بخاطر وجود ارزشمند شما. از شما سپاسگزارم. در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      به نام آنکه با عشق گِل مرا سرشت

      سلام سلامی به طراوات باران، به لطافت ابرهای آسمان، به درخشندگی آفتاب تابان، به زیبایی طلوع وغروب خورشید درخشان و…

      هر آنچه یاد خدا را دلت اندازد

      به شما حمید عزیز و همه اعضای خانواده ی بی‌نظیر ام.

      و به استاد عزیز

      حسابش رو بکن ما که تو فضای مجازی همدیگر رو فالو می کنیم، الان چند صباحی است که مثل سفرنامه و نتایج دوستان فعال نیستیم، دل مان برای همدیگر تنگ شده، استاد چی بگه که با عزیز دلش روزی چند ساعت با هم در مورد قوانین صحبت می کنند و الان چند ماهی از همدیگر دور هستند. هر روز که از خواب بیدار میشم این حد از تمرکز استاد رو به خودم یادآور میشم که ببین استاد که تو اون ملک 20 هکتاری یه جورایی تنها بود ولی باز هم خواست تنهاتر و رهاتر باشه.

      چی میشد منم یه درصد از تعهد و تمرکز استاد رو داشتم؟.

      واما شما برادر عزیز که دوست داشتی همسرت را با خودت هم فرکانس کنی، زیاد مِن فکرش مرو.

      من تو این کار ختم روزگارم

      هر روز توبه میکنم و میشکنم و چک ولقدقش رو میخورم.

      ولی تو این چک و لقدها یه چیز رو دارم خوب خوب یاد میگیرم و اون اینکه من توانایی تغییر دیگران رو ندارم،حتی دوستی که این همه سال ادای دوستی باهات رو داره.

      الان دیگه مرحله غربال اطرافیان تقریبا تمام شده، دیگه میدونم بهاشون چند چند هستم.

      دیروز متن فایلی خوندم که یکی از ترمزهای مهاجرت وابستگی و علاقه به خویشان است، و خدا را شکر فعلا برای من فقط در محدوده همسر و فرزندانم است و ولاغیر.

      و البته این به این معنی نیست که نتونم دوری آنها را تحمل نکنم.

      حمید عزیز برادر توحیدی ام برایت از خدای منان لحظاتی سرشار از یاد خدا و مملو از حس ناب سپاس گذاری آرزومندم و کامنتی که بیایی و بگی که خانم تان با شما همفرکانس شده و در کنار هم مثل استاد و مریم جون با هم در مورد قوانین صحبت کنید. مثل علی روحی و همسر عزیزش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم

        چقدر دلتنگ کامنتهای پر مهرتون بودم. خدا رو شکر بخاطر وجود ارزشمند تون. سپاسگزارم از شما.

        بله همه صحبت های شما درسته. من در مورد مهاجرت و وابستگی به اطرافیان و خانواده نه تنها ترمز ندارم که موتور پرتابگر کمکی هم دارم. یعنی یه جوری همه رو حذف میکنم که گویی روزی روزگاری اصلا حمیدی در زندگی اونها نبوده.

        ولی امان از احساس ترحم و دلسوزی و اون چک و لگد های جهان که اگه بخوایم اشتباه کنیم حقمونه که بخوریم.

        آخه قانون انرژی فیزیک حاکم بر جهان هستیه. چطوری میشه از کارش انداخت درحالیکه خود خداوند متعال هم از این قوانین عدول نمیکنه . اونوقت من بنده ناچیز میخوام قوانین رو دور بزنم. خب اینجا اشتباه از منه و هر بلایی سرم بیاد حقمه. همین امشب من درگیر یه مسئله شدم که ظاهراً مقصرش یکی دیگه است ، من برای هزار نفر تعریفش کنم 999 نفر میگن مقصر فلانیه. ولی اون 1 نفری که میگه مقصر خودتی به احتمال زیاد شاگرد استاد عباس منش باشه. آره حق با اون یک نفره. من خودم مقصرم که دیگری رو در جایگاهی قرار دادم که حقی رو از من ناحق کنه و بهم دروغ بگه و من احساس ترحم و دلسوزی داشته باشم.

        ما اگه درست روی عزت نفس مون کار کنیم میفهمیم که وقتی برای خودمون ارزش قائل باشیم ، برای خودمون احترام قائل باشیم این شخصیت خودمون رو در جایگاهی قرار نمیدیم که دیگری بهمون بدی کنه. حالا اون دیگری هر کسی بخواد باشه.

        سپاسگزارم از دعای خیرتون. خودم هم دلم برای پرحرفی های حمید پرحرف تنگ شده بود.

        در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      سلام آقا حمید عزیز

      صبح قشنگ بهاریتون به خیر و شادی باشه

      امیدوارم همین الان که داری این پیام من رو می خوانی حال دلت بی نظیر و عالی باشه ، اصلا قند تو دلت آب بشه :) استیکر خنده

      من خیلی از کامنت های شما درس یاد میگیرم و قوانین بهم یاداوری میشه

      دلم واسه کامنت های شاد و آموزندت ، برای کودک درونت و شیطنت هاش تنگ شده بود

      خیلی دوست دارم دوست من و امیدوارم در بهترین زمان و بهترین مکان هدایت بشم شما رو از نزدیک ببینم

      راستی چقدر اون قسمتی که گفتی یکی از تفریحاتم غذا دادن به مرغ های دریایی هستش لذت بردم

      بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم

      چقدر اونجایی که گفتی اونقدر درکت از قانون عالی شده که اگر ببینی همسرت هم داره مسیر اشتباه رو میره تمرکز میزاری روی خودت و حال خوبت و می گذاری ایشون خودش تکاملش رو طی کنه

      آفرین ، واقعا بهت تبریک میگم

      راستی دلم واسه اون جمله معروفت (نامبرده از کودکی …. فلان بود) واسه همه شوخی کردن هات و انرژی مثبت ها تنگ شده

      مواضب خودت باش

      در پناه الله مهربانی ها باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        سلام و درود فراوان به شما محمدحسین عزیز. چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت. (نامبرده هنوز از دریافت کامنت های دوستان بشدت ذوق زده میشه«بخند»)

        الهی همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه که ذهنت همیشه و همیشه سیگنال مثبت به جهان هستی ارسال کنه و اتفاقات مثبت و عالی و نتایج طلایی همینطور یکی یکی در زندگیت پدیدار بشن.

        حقیقتش رو بخوای خودم هم بشدت دلتنگ اون کودک درونم بودم وقتی که شلوغ و شیطون و پر جنب و جوش و پر حرف میشه و توی سایت از آموزه های استاد عباس منش حرف میزنه. یه مدتی یه کمی گرفتار بودم یه کارایی دارم میکنم که در آینده به لطف الهی در موردش صحبت خواهم کرد.

        اونقدری که من انرژی گذاشتم برای تغییر اطرافیان و چک و لگد های جهان هستی رو نوش جان کردم اگه گذاشته بودم روی پیشرفت شخصی خودم الان یه ابرقدرت موفقیت فردی بودم.

        و قطعاً مسئولش خودمم و باید یاد بگیرم مسئله خودم رو حل کنم.

        سپاس از شما محمدحسین جان،در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1284 روز

      سلام حمید جان

      این پیام یک تلاش آگاهانه برای برگشت به فرکانس صلح درونمه

      امروز شیفت صبح بودم،عالی عالی

      ظهر اومدم خونه،حس کردم انرژیم افتاده

      گفتم یکم بخوابم بهتر میشم

      خوابیدم و‌پاشدم تغییری حاصل نشد

      یادم اومد ی بار گفتی اگاهانه رفتی کامنت امتیاز بالاخوندی بهتر شدی،امتحان کردم ولی so…so…

      قهوه خوردم،هیچ اثری از اون آرامش قلبیم نیومد

      شروع کردم به نوشتن دفتر شکر‌گزاریم،از حالت درهم رسیدم به خنثی

      آهنگ شاد گذاشتم، هیچ …

      گفتم خدایا ،من فقیرم به خیری که برام بفرستی

      هدایت شدم به کامنتت ،قبلا هم خونده بودم و امتیاز داده بودم (میدونی از خوندن یک خط از هیچ کامنتت نمیگذرم؟ :) )

      جالبه که مطالب کامنتت در عین آشنا بودن به ذهنم ولی اندرستندینگ جدید داشت برام …

      به یادم آورد که من امروز چقدر حرف منفی شنیدم

      درسته تلاشم رو کردم توجه نکنم

      درسته تموم تلاشم رو کردم فاصله رو حفظ کنم

      اما ،ورودی بد،اثر خودش رو میزاره!

      چه خودمون با دلسوزی باعثش بشیم

      چه محیط این کارو بکنه !

      الان که فهمیدم علت چی بود که روی دیوار سفید دلم یک لکه ی سیاه افتاده بود؛با خوندن دوباره ی کامنتت خیلی کمرنگ تر شدخداروشکر و با آگاهانه نوشتن کامنت برای تو برادر عزیزم ،الان که به خط های آخر رسیدم ،حس میکنم لکه داره پاک میشه

      حالم خیلی خیلی بهتره

      خداروشششکر

      اسم سایت استاد رو گذاشتم برای خودم غار حرا …

      هرچقدر بیشتر تو غار حرا باشم ،بیشتر بغل خدارو حس میکنم

      مرسی که هستی داداش ،باشه ؟

      این روز ها ی اتفاقات جدید داره میوفته ،باید ایمانم رو حفظ کنم و هزاران بار باخودم تکرار کنم الخیر فی ما الوقع!

      بزودی میام و از معجزات خدا برات میگم…

      هرجای دنیا هستی ،زیر آسمون توحیدی پر خیر و برکت الله یکتا برات بهترینارو آرزو میکنم

      قلب فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        «وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ ؛ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ ؛ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» و زمین را گستراندیم و در آن کوه های استوار افکندیم، و از هر گیاه موزون و سنجیده‌ای در آن رویاندیم. و در آن برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید، انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم. و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم. (حجر 19-21)

        سلام و درود به شما سعیده خانم، خواهر بزرگوار و گرانقدر و توحیدی. سال نو بر تو مبارک ، از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برای تو خانواده ات درخواست میکنم. 1402 برات سال خلق نتایج طلایی باشه. سپاسگزارم ازت بخاطر این کامنتت.

        بذار اول ماجرا برات تعریف کنم.‌

        عسلویه هستم، شیفت روزکار. از سر کار که برمیگردم‌ واقعاً خسته ام. همیشه زود می‌خوابم 10-11 دیگه خوابم. ولی امشب ساعت 9 و خورده ای خوابم گرفت. خوابیدم ولی ساعت رو گذاشتم نیم ساعت قبل از سال تحویل بیدار بشم. بیدار شدم و وضو گرفتم، قرآن رو برداشتم . یه باوری در من شکل گرفته طی سالها ، شاید هیچ قانونی در جهان فیزیکی بیرون براش وجود نداشته باشه ولی خودت هم میدونی وقتی یه باور شکل بگیره جهان به اون فرکانسی که داره توسط اون باور در ذهن ما ارسال میشه قطعاً پاسخ خواهد داد. من لحظه سال تحویل برام یه حس خاصی داره. باورم اینه تو هر شرایطی باشم از اون جنس شرایط رو در اون سال زیاد تجربه خواهم کرد. 5 دقیقه مونده به تحویل سال. سایت رو باز کردم و اون نقطه آبی و این کامنتت رو دیدم و خوندم و حالم بسیار خوب و مثبت و عالی شد. بقول خودت «تلگراف های الهی همیشه در زمان و مکان مناسب بدستمون میرسن». قرآن رو باز کردم و سوره حجر اومد. صفحه 263 و 264. سال جدید رو با حس خوب و مثبت ناشی از کامنت تو و قرائت قرآن شروع کردم. و این آیات زیبا که ابتدای کامنت نوشتم. و در ادامه رسیدم به این آیه «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید. چه حس خوبی داره وقتی از خدا درخواست هدایت کنی که خدایا سال جدید رو چطوری شروع کنم، و خداوند اینجوری بهت یادآوری کنه. روح خودم در درونت قرار دادم. و در ادامه در صفحه بعد ماجرای غرور شیطان و سجده نکردن و وعده گمراهی. «قَالَ هَٰذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» خدا فرمود: این راهی است مستقیم برعهده من.

        «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ» ای جانم به وعده الهی برای اهل تقوا و کنترل ذهن. میدونی آخرین کلمه در این دو تا صفحه چی بود ؟ «ابراهیم» عه پیامبر مورد علاقه ام. و همین باعث شد که برم صفحه سوم و داستان ابراهیم و مهمانانش رو بخونم. «قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ ؛ قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش ؛ گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!

        امیدوارم تو هم مثل من از این آیات لذت برده باشی، هرچند میدونم خیلی بهتر از من از قرآن بهره میبری. حس میکنم به فراخور ظرف وجودم خداوند منو هدایت کرد به این آیات. منی که هنوز درگیر نجواهای ذهن میشم باید یه یادآوری برام باشه اون جدال همیشگی بین قلب و ذهن در پذیرش هدایت الهی یا فریب نجوای شیطان رو خوردن. یادآوری اهمیت تقوا و کنترل ذهن برای باقی ماندن در مسیر هدایت الهی و حصول نتایج در زندگی.

        امیدوارم سال جدید رو به بهترین شکل ممکن شروع کنی. برای من که عالی بود. کامنت توحیدی‌ از بنده توحیدی و ارزشمند و شایسته و اهل تقوا. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. ازت ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنتت. خداوند منت سرم گذاشت و وقتی تو ازش درخواست خیر کردی تو رو هدایت کرد به کامنت من. باور کن من خودم همچین انتظاری از خودم نداشتم که خداوند اینجوری بهم ماموریت بده. مأمور خیر رساندن باشم. خدا منت سر من گذاشته.الهی شکر. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اتفاقات جدیدی که داری برای خودت خلق می‌کنی و نتایج توحیدی که دریافت می‌کنی. مشتاقم هر چه زودتر از نتایجت برام بنویسی.

        و مطمئنم این تلگراف در بهترین زمان و مکان بدستت خواهد رسید.

        در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها. 1402 برات پر از شادی و نشاط و آسایش و آرامش و وفور نعمت و ثروت باشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1284 روز

          از سعیده به برادر عزیزم حمید حنیف

          اینجا icu بیمارستان امام خمینی فریدونکنار

          سومین روز از سال ١4٠٢

          ساعت ٢:٣٠ صبح

          عیدت مبارک برادر یک ساله ی من ، دور از من ولی نزدیک به قلبم

          میدونی؟تو تلگراف قبلیمم بهت گفتم ،سایت استاد عباسمنش برام حکم غار حرا داره ،با کلی آپشن که حضرت محمد نداشته …

          من تو غار حرا کلی رفیق توحیدی دارم که روزی هزارتا چیز ازشون یاد میگیرم

          درواقع احساس اینه،من یک خانواده فیزیکی دارم ،یک خانواده ی مجازی که خیلی خیلی بیشتر باهاشون وقت میگذرونمو یاد میگیرم ازشون….

          برادر عزیزم نقطه ی آبی در بهترین زمان و مکان بدستم رسید

          با دیدنش یک لبخند شیرین اومد به لبم ،و با فهمیدن شخص فرستنده تبدیل به خنده و یک خدایا شکررررت کشیده شد !

          آیاتی که برام نوشتی بسیاااار بسیاااار شیرین بودند ،ممنونم ازت

          گاها حس میکنم از لابه لایه آیات قرآن عسل می‌ریزه بیرون:)

          یعنی ی وقتایی انقدر حالمو خوب می‌کنه،میگم خدایا کجایی بیا ی ماچ بزنم به کله ت حددااااقل

          بزار برات تعریف کنم از تجربه ی امروزم

          امروز صبح من گرگان بودم ،ساعت ٢ بعد ازظهر ی زلزله ی

          5ریشتری چند ثانیه کل خونه رو لرزوند !

          نمی‌دونم خنده داره بگم ،من بجای ترس حس هیجان داشتم !

          درحالیکه همسرم با رنگ پریده توی حیاط داد میزد بیاااین بیرون

          بقیه هم در هول و ولا بودن ،من داشتم می‌خندیدم

          نمیخوام بگم اصلا نترسیدم

          ولی جنس احساسم شبیه آدم های بود که سوار ترن هوایی شدن ترس با هیجان که داره لذت میبره

          لذت از قدرت پروردگارم

          گفتم خدااااااااا ،ما دقیقا به چی می‌نازیم ؟؟؟؟

          حس میکنم فقط با انگشت ی تکون دادی بهمون

          کل این سازه اهن و بتونی پیش قدرتت هیچ توانی ندارند …

          وقتی داشتیم همه باهم تکون می‌خوردیم به این فکر میکردم که منِ پرستار، با همسر شغل ازاد،با داداش مهندس ،با پدرو مادرم ،یا بچه های 5ساله ،یا تموم همسایه ها با هر عنوان و سمت و نقشی …

          پیش عظمت خدا ،هییییج فرقی نداشتیم !

          همه باهم چند ثانیه به قدرت 5ریشتر لرزیدیم ….

          اصلا بعد زلزله حس میکنم عشقم به خدا و قدرتش بیشتر شد …

          به اینکه چقدر من کم ایمان دارم به این قدرت که اراده کنه می‌تونه همه چیز رو بگیره …والبته اراده کنه می‌تونه همه چیز بهت بده ….

          روی بکگراند ساعتم این جمله رو گذاشتم

          وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ

          اگر خدا برای تو خیری بخواهد کسی نمی‌تواند مانع لطفش شود

          هر بار میخونمش قنددد توی دلم آب میشه از قدرتش

          اصلا بعد زلزله ی امروز حس میکنم بیشتر باهاش رفیققق شدم !

          گفتم بابا قدرت خدای من اگر در این حددده ،دیگه من چرا باید نگران خواسته هام باشم ؟

          دوست داشتم تجربه ی فوق العاده ی امروزم رو برات تعریف کنم

          و امیدوارم بیشتر ازت کامنت بببینم و بخونم و لذت ببرم و یاد بگیرم

          یارِغارِحرای من

          به دستان پرقدرت خدا می‌سپارمت

          الهی که همین الان لبات خندون باشه و غرق عشق خدا باشی

          قلب فراوان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1269 روز

            سلام و درود مجدد به خواهر نازنین و موحدم سعیده عزیز ، دست و زبان نجاتگر خداوند چه در محل کار و چه در این سایت.

            آخه چقدر تو بینظیری و چقدر روی توحید عملیت کار کردی. بارون میاد برامون از خدا می‌نویسی ، هواپیما توی آسمون پرواز می‌کنه تو ازش درس توحید میگیری و برامون می‌نویسی، ولی خداییش این یکی دیگه خیلی ابراهیم گونه است. وسط زلزله همه دارن فرار میکنن تو کلاس درس توحید و خداشناسی برگذار میکنی، چی بهت اینقدر آرامش میده، چی تو رو اینقدر توحیدی کرده. چه باوری جز اینکه، «تو مبین که بر درختی یا به چاه ؛ تو مرا بین که منم مفتاح راه» وقتی قلب انسان با یاد خدا آرام بگیره، وسط زلزله هم خیالت راحته که اینم یه جلوه از زیبایی و قدرت خالق منه. یعنی اگه عین ابراهیم نبی وسط آتش آرامش نداشتی باید تعجب میکردم.

            امروز داشتم ادامه کتاب زندگینامه ام رو توی یادداشت گوشی مینوشتم که بذارمش برای داستان هدایت، میگم کتاب چون اونقدر طولانیه که فکر کنم خود گوگل هم تحریمم کنه. یه جاییش این آیه رو نوشتم «وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ» و بعداً که اومدم توی سایت دوباره دیدم همین آیه رو تو هم توی کامنت برام فرستادی. کلی ذوق زده شدم. گفتم این اتفاقی نیست، باید برم بنویسمش بزنم به در کمد. واقعاً حق با توه سعیده جان ، این جمله ات چقدر به دلم نشست.از آیات قرآن عسل میچکه. آره واقعا. خواستنی تر از آب خنک و گوارا وسط گرمای تابستون برای آدم تشنه.

            کلی حرف هست برای گفتن ولی بعضی از قشنگی های این ارتباط با خدا رو نمیشه به کلمات آورد.

            «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ؛ و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند ؛ بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند ؛ باده از جام تجلی صفاتم دادند ؛ چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ؛ آن شب قدر که این تازه براتم دادند؛ بعد از این روی من و آینه وصف جمال ؛ که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند ؛ من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ ؛ مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند»

            در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
          • -
            اصغر کاظمی گفته:
            مدت عضویت: 2365 روز

            سلام به سعیده خانم الهی

            چه زیبا قدرت خدارو با این مثال زلزله به من یادآور شدی اگر ما انسانها با این همه دبدبه کبکبه با یک انگشت (به قول شما)تکان دادن همه چیز روکه برای بدست آوردنش زحمت کشیدیم تو خونه میزاریم وفرار میکنیم که جون سالم رو حفظ کنیم پس به چی مینازیم

            وباز جمله زیبای گفتین حالا که این قدرت مطلق وجود داره پس چرا من از این قدرت برای خواسته هام درخواست نکنم وزندگییم رو آنطور که میخوام بسازم این از چی میاد از اونجا که به قول استاد ایمان وباوری که عمل بیاورد در من ضعیف است

            تا مشکلی پیش میاد فورا به این فکر میوفتیم که به کی زنگ بزنم تا کارم رو حل کنه

            آخه ما خدا رو فقط تو نماز و روزه ویکسری کارهای تکرار بی‌نتیجه برای فرار از آتش جهنم می‌شناسیم و صدا میزنیم

            به زبان اورا همه کاره میدونیم اما موقع درخواست از فرماندار وشهردارو عمو و….کمک میخوایم

            از این آیه زیبایت هم سپاسگزارم

            راستی وقتی نوشتی ساعت 2:30در بیمارستانی من باتوجه به سالها کار در آزمایشگاه بیمارستان میفهمم تو اون ساعت اگر عشق به کار ونتیجه کار که سلامتی بیماران است نباشه چقدر عذاب اوره واقعا خسته نباشید

            شاد وسالم وموفق باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            مریم ابراهیمی گفته:
            مدت عضویت: 1108 روز

            سلام سعیده جونم ،سال نو شما مبارک باشه، دلم نیومد من که همش کامنتهای زیبا پر از نکات ظریف شما رو میخونم از این فرصت استفاده نکنم و سال نو رو به استاد و شما و همه اعضای گروه تبریک نگم .

            چقدر خداوند مهربون در دستان زیبای شما قلم به این زیبایی گذاشته ، چقدر دوستت داره که این نعمت رو بهت داده تا با نوشتن این جملات زیبا دل خودت وقلب کسایی که این جملات الهی رو میخونن رو یه تکونی معنوی خوشگل بده، دست مریزاد من عاشق خوندن کامنتهای پر معنی شما و حمید جان هستم ، چقدر شما دو تا زیبا مینویسید چقدر کامنتاتون به دل میشینن، خدا بهترین ها رو در زندگی اتون جاری کنه،

            با خوندن کامنتاتون این خواسته در من شکل گرفته که خدای قشنگم منم میخوام زیبا بنویسم زیبا و گیرا صحبت کنم ،

            چقدر خوبه که شما و حمید جان در سایت هستید دلنوشته هاتون رو با آیات زیبا ، اشعار با مفهوم عجین میکنید، صد هزار مرتبه خدا رو شکر میکنم بخاطر وجود این سایت این بچه‌ها ی معنوی

            و دوباره از شما از حمید جان تشکر میکنم

            استاد عزیزم، خانم شایسته بزرگوار ، سعیده جان ، حمید عزیز و همه اعضای سایت سالی پر از حال خوب پر از احساس خوب پر از ثروت پر از عشق پر از سلامتی داشته باشید.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
            • -
              سعیده شهریاری گفته:
              مدت عضویت: 1284 روز

              مریم قشنگم سلام به روی ماهت

              تلگرافت در بهترین زمان و در بهترین مکان به دستم رسید

              نشستم توی ماشین و یک آهنگ شاد داره پخش میشه

              من زل زدم به آسمون خدا و باهاش عشق بازی میکنم و مدام توی گوشم این آیه رو میشنوم :

              {فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا}

              {بنده من،تو در حفاظت کامل ما قرار داری}

              مریم مهربونم ،عید تو هم مبارک باشه دوست عزیزم و انشالله امسال به اندازه ی تموم سال های قبل برات پر از خیر و برکت باشه

              خیلی خیلی ازت ممنونم برای لطفی که در حقم داشتی

              خدارو صدها هزار مرتبه شکر برای داشتن این غار حرا با این همه دوست توحیدی

              وقتی خوندن کامنتاتون انقدر لذت بخشه،دیدن شما از نزدیک و صحبت کردن باهاتون چی می‌تونه باشه ….

              امیدوارم بزودی زود در جمع حضوری از وجود هم لذت ببریم

              دوستت دارم و برات بهترین هارو از خدای ابراهیم می‌خوام

              بوس به کله ی قشنگت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1284 روز

          به نام خداوند بخشنده ی مهربان

          خداوند هدایتگر و عاشق،فرمانروای کل جهان

          سلام به برادر عزیزم

          اولین روز ماه مبارک رمضان و اولین افطار سر سفره الله روزی دهنده مبارک…

          این دومین پیام من شخصا برای شماست برای اینکه یکبار دیگه باهم مزه ی هدایت و مهربانی خدارو بچشیم :)

          امروز بعد افطار ،بین دوتا نمازم ،قران شیرین رو دستم گرفتم و گفتم خدایا هدایتگر…من رو هدایت کن و کتاب رو باز کردم

          ی نگاه به آیات کردم دیدم چقدر برام آشناست …

          سوره رو نگاه کردم دیدم بلهههههههه

          آیه ١٩ سوره حجر …

          باورت میشه که اشک شوق از چشام سرازیر شد …

          فکرش رو بکن این چه انرژی که دقیقا من رو هدایت می‌کنه به آیاتی از قرآن که دیشب توی کامنت شما خوندم که شما خودت اونارو قبل سال تحویل خوندی …..؟

          ازین واضح تر هم میشه خداباهات حرف بزنه و بگه من حواسم به همتون هست ؟ که همتون در پناه منید؟

          که به آنچه در قلب شما میگذره من آگاهم ….؟

          حمید …حمیدحنیف…داداش عزیزم

          نمیدونی چقدر حالم خوبه ،چقدر بیشتر و بیشتر بهت احساس نزدیکی دارم …

          ی جایی آقا اسدالله تو کامنتش بهم گفت احساسش بهش میگه با فاصله ی خیلی کم ،من ،شما و ایشون به خواسته هامون بزودی میرسیم …

          و من چقدرررر الان بیشتر حسش میکنم …

          خداروشششکر،خداروصدهزااااار مرتبه شکرررررر

          عاشق این سایتم،عاشق بچه هاش،عاشق کامنتا….عاشق خدایی که مارو در کنار هم قرار داده ….

          به امید دیدار همتون در بهترین زمان و مکان

          خداوند یار و هدایتگر ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر و بیشتر و بییییششششششتر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1269 روز

            سلام و درود به شما سعیده جان خواهر توحیدی و یکتاپرست. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این هدایت الهی. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت قرآن هدایتگر. چقدر کامنت بی نظیری بود و چقدر حالمو خوب کرد. باورت میشه من مدتهاست میخوام این جمله رو توی کامنت ها بنویسم ولی هر بار جلو خودمو میگیرم و میگم صبر کن نتایج طلایی برسه بعداً بگو. به شدت احساس میکنم اتفاقات خوبی در راهه و نزدیکه و بقول استاد عباس منش بوی موفقیت و ثروت رو احساس میکنم. و نکته اش اینکه یه سری دوستان منجمله شما و اسداله عزیز ، محمد درخشان عزیز، ممد مارکو فتحی و یه سری دیگه از دوستان که الان اسمشون یادم نمیاد ، رو هم دارم میبینم که اونها هم دارن به موفقیت و ثروت نزدیک و نزدیکتر میشن.

            الهی 1402 سال نتایج طلایی باشه. الهی سال فرستادن فایل نتایج دوستان برای استاد عباس منش باشه. برای همه مون . (من تصمیم دارم فایل نتایج دوستان رو دو زبانه برای استاد بفرستم ،بین خودمون و بقیه بچه های سایت بمونه)

            نامبرده کلا راز نگه دار نیست.

            الهی حال دلت عالی عالی عالی عالی باشه. ماه رمضان همیشه و همیشه زمان آرامش خاطر و حال خوب و توحیدیه. طاعات و عبادات شما مقبول درگاه رب العالمین.

            در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1340 روز

      سلام حمید جان

      چشمم به پروفایل سعیده خانم شهریاری افتاد گفتم برم ببینم کامنت چی گذاشته دیدم یه کامنت برای شما گذاشته بود

      کامنتش رو خوندم ، بعد گفتم برم کامنت حمید هم بخونم

      هیچی کامنتت رو خوندم یاد خودم افتادم

      من تا همین چند ماه پیش خیلی گوشزد های الکی به مامانم میکردم طوری شده بود اعصاب خودم رو الکی خورد میکردم که مثلاً مامانم یکسری تفکراتی رو نباید داشته باشه و بعدها وقتی که بیشتر روی خودم کار کردم به این درک رسیدم که من فقط و فقط باید تمرکزم روی خودم باشه اگر که میخوام توی زندگیم موفق بشم

      هیچی خداروشکر هر روزی که میگذره درکم خیلی بیشتر میشه نسبت به اینکه کاری به بقیه نداشته باشم

      البته مامانم خودش توی همین مسیر هست و داره روی باورهاش کار میکنم

      راستی یادم رفت سال نو رو بهت تبریک بگم

      از خدا میخوام امسال یک سال بسیار پُر خیر و برکتی برات باشه و تغییرات اساسی و بسیار لذتبخشی رو با جان و روحت تجربه کنی حمید جان

      عاشقتم دلم برای کامنت های شما و بچه های سایت تنگ شده بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        سلام و درود به شما حسن عزیز ، سال نو شما هم مبارک. از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم ، الهی که نتایج طلایی و ارزشمند برای خودت خلق کنی چرا که خداوند این قدرت رو به همه مون داده.

        سپاسگزارم از لطف و محبت شما ، و خدا رو شکر که کامنت من مفید بود.

        هیچکس در این عالم قدرتمند تر از خدا نیست. و خدا می‌تونه یه نشانه ای رو به همه مردم عالم نشون بده که افراد بی برو برگرد در یک لحظه همه با همون یک نشانه ایمان بیارن. ولی … خداوند هیچوقت قدرت اختیار و حق انتخاب رو از هیچ موجودی مخصوصاً انسان سلب نمیکنه.

        توی سوره بقره خداوند یه سری وعده ها رو به بنی اسرائیل داده بوده ولی اونها شروع میکنن به جفتک انداختن . خدا میگه نعمتها رو بیاد بیارید. در برابر خداوند سجده کنید بخاطر نعمتها تون. به عهدتون عمل کنید تا من هم به عهدم عمل کنم.

        اصلا پیچیده نیست. بیاد آوردن نعمتها باعث احساس خوب میشه خدا داره میگه احساس خوب داشته باش. خضوع و خشوع در برابر خداوند از چی میاد، نشانه آرامشه.

        آرامش و احساس خوب لازمه باقی موندن در مسیر تکامل و هدایت الهیه.

        ان شاالله که همه مون بتونیم موحد باشیم و مشرک‌ نباشیم. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: