حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-10 07:49:372022-08-31 09:43:07حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد عزیزم
استاد سخاوتمند که ارزشمندترین نکات را به صورت رایگان در اختیار بقیه قرار می ده. اوایل فکر می کردم که برای گرفتن نتیجه حتما باید محصول خرید ولی الان به این درک رسیدم که اگه به فایلهای رایگان شما هم عمل بشه زندگی آدم از اینرو به اونرو میشه.
سوالتون: حاضری برای هدفت چه بهایی پرداخت کنی؟
اول بار که به این سوال فکر کردم به خودم جواب دادم باید سحرخیزتر باشم تا بتونم زمان بیشتری را به کارم اختصاص بدم.
ولی الان بعد ار ۲ روز به این نتیجه رسیدم که مهمترین بهایی که باید بپردازم خراب کردن این شخصیتی هست که الان دارم و از نو بنا کردن یه شخصیت نو. به قول معروف”خانه از پای بست ویران است، خواجه در پی نقش ایوان است”
آره شخصیت من از ریشه خرابه و من فکر می کردم با نیم ساعت زودتر بیدار شدن قراره چیزی عوض بشه. شخصیتی که به شدت درگیر احساس گناهه آیا می تونه به موفقیت برسه؟ جواب فقط نه است.
منی که چندین بار دوره عزت نفس رو گوش دادم و خداییش خیلی هم بهتر شدم هنوز روی بزرگترین عیبم یعنی کمال گرایی و احساس گناه به صورت جدی کار نکردم. بعد به خودم می گم چرا اونجور که باید نتیجه نگرفتم. مگه احساس گناه می ذاره نتیجه بگیری؟ مگه کمالگرایی می ذاره؟ تو رو درگیر مقایسه می کنه، تحقیرت می کنه و تو جز حس بد چیزیو تجربه نمی کنی
بله استاد عزیزم ۵ ساله که ازدواج کردم و بیش از ۳ ساله که با شما آشنا شدم. از همون روزای اول فهمیدم که اگه می خوام موفق بشم، اگه می خوام از شر مشکلاتی که باهاشون درگیرم خلاص بشم باید از خونوادم دور بشم. و از همون زمون شروع شد: مادر سالمندی که از همه نظر ناموفقه و بیماره شروع کرد به احساس گناه بهم دادن، به اینکه من چقدر بدم که به اون زیاد سر نمی زنم، هفته ای یک بار به نظرش کم بود و بعد از اون خواهرایی که مرتب با متلک گفتن و گله کردن به من احساس بد دادن و من، من مشرک در درونم حقو به اونا دادم در ظاهر نزد همسرم حرفهاشون رو رد می کردم ولی در درون باور داشتم. آره من مشرک بودم و به خودم نگفتم که اصلا تو چه کاره ای که بتونی کاری برای پدر و مادرت بکنی، تو چه کاره ای که بتونی اونا رو خوشحال یا ناراحت ، سالم یا بیمار کنی. هر چیزی در زندگیشون هست فقط خودشون خلق می کنن و نه فقط تو ، اونای دیگه هم هیچ کاره ان
من قانون جذب کار می کردم مثلا، ولی اصلا نفهمیده بودم قانون جذب یعنی چی. در مورد خودم تمرکزم بر شوهرم بود و فکر می کردم که چرا اون خوب کار نمی کنه تا ما پولدار بشیم و در مورد پدر و مادرم هم غرق در احساس گناه بودم. توی سرمای زمستون یا گرمای تابستون با اتوبوس و بچه کوچیک می رفتم اونجا که چی؟ اونا از دیدنم خوشحال بشن، دیدن پسرم خوشحالشون می کنه و غافل از این بودم که چیزی که اونا رو خوشحال می کنه من یا پسرم نیستیم بلکه توجهات اوناست. بارها می دیدم که اونجام و اونا خوشحال نیستن حتی بازی بچم بیشتر کلافشون کرده. می دیدم که لبخندی کوچیک هم بر لب پدرم نمی شینه و این رفتنها فقط داره حال منو بد می کنه.
میومدم خونه و تا چند روز به هم می ریختم و احساس گناهی که هیچ وقت کم نمی شد.
من در گمراهی بودم و نمی فهمیدم که این احساس گناه ناشی از باورهای شرک آلودمه. واقعا بی جهت نیست که بزرگترین گناه شرکه چون انسانو نابود می کنه بدون اینکه انسان بفهمه داره از کجا ضربه می خوره.
همیشه با خودم می گفتم چطور طرف می تونه از خونوادش دور بشه و اونا رو کم ببینه و عذاب وجدان نگیره که چرا به پدر و مادرش سر نمی زنه و چرا به اونا توجه نمی کنه؟ راستش شما و خانم شایسته رو که می دیدم این فکرا رو می کردم.
و الان تازه به پاسخ این سوال رسیدم : اونا عذاب وجدان نمی گیرن چون خودشون رو کاره ای نمی دونن، چون باور دارن که هرکسی خودش خالق زندگی خودشه و حتی اگه الان مادرش مشکلی داره بخاطر دوری اون نیست بخاطر توجهات خودشه.
بله استاد سالها زمان برد تا من به مفهوم اصلی ترین حرف شما که هرکسی خودش خالق زندگیش هست برسم. در واقع سالها طول کشید تا درکش کنم.
خدا رو شاکرم
الان می خوام خودمو قربانی کنم. خودی که پر از اشتباهه، خودی که پر از غلطه، خودی که پر از ضعفه
باید کمر همت ببندم به تغییر باورهای چرت و پرتی که نمی دونم از کی در وجودم خونه کردن و مثل خوره روحم رو می خورن و ارمغانی جز رنج برام ندارن .
باید بفهمم ندای ذهنی را که می خواد منو در همین وضعیت نگه داره و با وجود سرزنشهاش و نجواهاش قدم بردارم.
ممنونم استاد همیشه به خدا می گم من آرامش می خوام خدایا و الان داره راهو نشونم میده. سال ۱۴۰۱ برام عالی بوده نه از این جهت که نتایج فوق العاده ای گرفتم بلکه از جهت خودشناسی که دارم بهش دست پیدا می کنم.
الان دیگه مثل قبل هر کاری که از دستم بربیاد برای پدر و مادر عزیزم می کنم ولی با این باور که هر خوبی من به خودم برمی گرده و هر بدی من به خودم. من در زندگی اونا تاثیری ندارم. من قدرتی بر زندگی اونا ندارم. اگه حالشون خوبه دست من نیست خودشون خلق کردن اگه حالشون هم بده خودشون خلق کردن من بی گناهم.
می دونم استاد تغییر این باور نیاز به زمان داره و یادآوری مداوم. و تصمیم جدی گرفتم که برای تغییر این باور روی خودم به شدت کار کنم.
امید که خدای بزرگ، محافظ همه انسانها کمکم کنه. امید که به آرامش برسم.
بازم ازتون ممنونم استاد . حرفهای شما طلان گاهی سالها زمان می بره که آدم به ارزششون پی ببره.
خدا ازتون محافظت کنه که نه تنها پیام آور توحیدید بلکه پیام آور آرامش و عشق هم هستید.
به نام رب العالمین …
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته ام …
سلام به دوستان عزیزم …
بعضی از فایل ها رو وقتی گوش می کنی ، اولش کمی می ترسی، یک قدم برمی گردی عقب، ولی بعدش با دقت تر به مسیر نگاه می کنی و با اراده تر می شی …
می بینی همه چیز درسته ، و نیازی به از دست دادن چیزی نیست ، بلکه به دست میاری…
استادم نمی دونم چجوری بگم …
امروز دوباره جلسه اول قدم دهم را گوش کردم …
یعنی علف هرزی که باید از جا کنده بشود را بکنی ، و یا درختی که جای بدی رشد کرده ، تا مسیر باز بشود . تا فضا باز بشود برای رشد چیزی که می خواهی …
این دلیل قربانی کردن هست ، بها پرداخت کردن …
من دو سال هست که در این سایتم …
دو سال هست که دارم روی اندیشه هام کار می کنم …
به صورت تصادفی کاری که دوست نداشتم را رها کردم ، با آمدن به اینجا و با کار کردن روی افکارم تصمیم گرفتم به کار قبلی ام برنگردم. و روی کاری که دوست دارم سرمایه گذاری کنم . برای مدینه ی فاضله ای کا دوست دارم تجسم کنم …
استاد برای تمرکزم، اینستا را از گوشیم پاک کردم. تا تمرکزم بیشتر باشد ، تا به نحوه ی زندگی دیگران کمتر توجه کنم ، حتی اگر توجه مثبت باشد و متمرکزم را بیشتر روی خودم و افکارم و زندگیم بگذارم…
تلویزیون را کم کردم ، ولی الآن می خوام به خودم پیمان بدهم که دیگر هیچ فیلم و سریال را دنبال نکنم …
تا باز هم متمرکز تر بشوم، و تمرکز روی خودم و افکارم بیشتر بشود …
استادم ، به صورت تکاملی هرروز تلاش کردم، منی که زیاد به منفی ها توجه می کردم، تمرکز کردم نه تنها درباره نا زیبایی ها صحبت نکنم و سکوت کنم، بلکه جائی که نازیبایی هست رو بگردونم. و به قول مریم خانم شایسته در هرچیزی بگردی یک چیز مثبتی می نگا کنی توش پیدا کنی …
دفتری بردارم و جای هر اندیشه ی ناصحیحی اندیشه ی درست بگذارم . جایش خدا بگذارم ، به جای اینکه قدرتی را به کسی دیگر متعلق بدونم ، خدا رو بگذارم …
همسرم و شریک زندگیم ، کسی که خودم را وابسته ی او می دیدم ، رو رها کنم …
و این باور را تقویت کنم ، من مسئول او نیستم و او مسئول من نیست ، من مسئول افکار خودم هستم… و روی این باور کار کنم …
و البته که حاصل این رها کردن ، در صلح بودن بیشتر ابتدا با خودم و با او بود ، احساس عشق بیشتر بود. ایمان پیدا کردم به جای هرچیزی قربانی می کنی ، پاداشی عظیم تر و بسیار ارزشمند تر دریافت خواهی کرد، چرا که قانون جهان این هست …
جهان چیزی را به تو می دهد، که او می دهی…
اگر بدهی او می دهد و اگر بگیری ، او هم می گیرد …
استادم، من باز هم می توانم روی خودم کار کنم ، باز هم می توانم بها پرداخت کنم ، و صبر کنم تا ایمانم ثمره بدهد …
استادم ، من یاد گرفتم تا هرروز یک ساعت قرآن بخونم تا باور درست درش پیدا کنم و کتاب هایی بخونم تا درش باورهای درست پیدا کنم ، هرروز تمرین کنم ستاره ی قطبی را و هرروز سپاس گزاری کنم ، و هرروز به خودم بگویم افکار ما زندگی ما را رقم می زند ، زندگی ما ، همه و همه حاصل فکر ماست …
استادم ، امروز شده آگاهی تبلیغاتی منه …
دارم خودم را تصور می کنم ، مقابل شما ، و این همه دوستانی که نتیجه های فوق العاده گرفتن بایستم و صحبت کنم از خودم …
از مهدیه ی بی نظیری که تصمیم گرفته تا برای هدفش قدم بردارد ، و توجه نکندبه حرف دیگران که بهش می گویند چقدر این هدف دور از دسترس هست . و من حتی چجوریش و از چه طریقی انجام می شود را نمی دونم
. من تلاش می کنم و ایمان دارم خداوند راهش را به من می گوید و باور کنم هدایت شده ام ، در زمان درست در مکان درست هست . و خداوند من را هدایت می کند …
استاد چند وقت پیش داشتم به این فکر می کردم ، اگر نتیجه نداد چه…
به خودم جواب دادم من از خدای در قلبم دست نمی کشم …
من می ایستم ، و باز هم روی ذهنم و روی خودم کار می کنم ، هر مهارتی باشه کسب می کنم ، صبر می کنم ، و این مسیر را ادامه می دهم …
و ایمان را که مومنان در بهشت زندگی می کنند ، به سوی بهشت هدایت می شوند و آسانی ها …
از شما استادم سپاس گزارم …
سلام
چند وقتیه که با استاد و سایت آشنا شدم ولی نتایج کوچک و گدرا بود…..
به یکی از دوستانم گفتم که انکار من آدم مناسب عمل کردن به قانون نیستم و تقریبا بی خیالش شدم……
چند روز پیش گفتم خدایا ی جوابی بهم بده و به این فایل رسیدم…..
واقعا فرقه بین عمل کردن و دونستن قانون…….
فکر میکردم که استاد ی دکمه زدن و یه شبه لاغر شدن……………..
حاضر نبودم حتی از آهنگ هایی که دوسشون داشتم ولی به شدت غمگین بودن دست بکشم
هنوز کنترل ذهن نداشتم و انتظار رسیدن به بهترین ها رو داشتم………
فایل رو چندین بار گوش دادم و هر بار بیشتر گوش میدم
برای رسیدن به خواسته هام باید تلاش کنم و بها بپردازم……….نمیشه توی روزای خوب خوشحال و خندون باشی و بگی آفرین دختر، تو داری عمل میکنی به قانون
و توی بقیه مواقع بشینی و غر بزنی، نگران حرف دیگران باشی، بترسی از اینکه به دیگران نه بگی، کنترل ذهن نداشته باشی و فکر کنی با گاهی فایل کوش دادن قراره به همه چی برسی…….
فعلا که اولین قدمی که توش ضعیفم کنترل ذهنه…………..برای رسیدن به استقلال مالی و عاطفی که میخام به نظرم در حد خودم اینه که نجوا ها غرها و….. که ی زمانی عاشقشون بودن و عاشق غر زدن بودنم ، رو بذارم کنار
باید آروم آروم شروع کنم به بها پرداختن ………………..و امیدوارم روزی برسه که انقدر توانمند بشم که ذره ای به معبود بی همتای خودم نزدیک بشم و از بند وابستگی های عاطفی و مالی رها بشم
اون موقع است که روابط درست دوستان عزیز و ثروت الهی در زندگیم زیبا تر نمایان میشه.
از امروز تا 21 روز آینده تلاش برای کنترل ذهن
8 آبان 1401
در پناه حق
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی ؟؟؟
ابراهیم تا اینکه پسرشو قربانی کنه جلو رفت ،من حاضرم چه چیزی قربانی کنم برای هدفم؟؟؟
مهم نیست هدفت چقدر بزرگه اگر حاضر باشی بهاشو بپردازی بهش میرسی .
مهم ترین قسمت رسیدن به هدف همینه پرداخت بها .
ومن هدف 6ماه ایندم تبدیل شدن به یکی از بهترین ها تو حوزه ی کاری خودمه و بعد نفر اول
خب چه بهایی حاضرم برای این هدفم بپردازم
من هدفم بالا آوردن پیج اینستاگرام و کسب درآمد از طریق اونه
من هدفم بالابردن مهارت هاییه که دارم در این زمینه و متخصص شدن تو هرکدوم از اینهاس
برای این اهدافم من چه بهایی حاضرم بپردازم ؟
حاضرم تمام تمرکزمو یک پارچه برروی تنها و تنها این اهداف بزارم و همواره احساس خودمو خوب نگه دارم و آرام باشم تا هدایت بشم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
حاضرم روزی چند ساعت روی سایت کار کنم یا خودم تو دفترهام تمریناتمو انجام بدم و توانا بشم در کنترل ذهن و نجواها
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
حاضرم تمام چیزهای حواس پرت کن رو بزارم کنار مثل پرسه تو شبکه های اجتماعی ،معاشرت های به دردنخور و ارتباط های الکی
و هر آن چیزی که مغایرت داره با هدف من و منو از این اهدافم دور میکنه و تمرکزمو ازم میگیره و از این فضا دورم میکنه (که این مورد ربط داره به همون بهای اول که تمرکزه )وخدارو شکر الان چندین ماهه که اصلا شخصیتی ندارم که بخوام شبکه اجتماعی چک کنم و ذهنمو باز بزارم و راحت هر چی که میاد رو دریافت کنم و حتی توی ارتباطاتم بسیار بسیار دقت میکنم و به راحتی نه میگم به درخواست های مزاحم یا نامعقول از جانب هرکسی و خدارو صدهزار مرتبه شکر که اصلا تا حالا یادم نمیاد که از ترس تنهایی بخوام با یکی ارتباط بگیرم که افکارمون با هم حتی کمی متفاوت باشه مثل اینکه تشنم باشه وآب در دسترسم نباشه و من برا رفع تشنگی زهر بخورم (ابدا)
و خدارو سپاس گزارم بابت شخصیتی که تغییر کرده ،الهی صدهزار مرتبه شکرت .
خب بهای بعدی اینکه حاضرم آموزش ببینم در حوزه ی کاریم و هران چیزی که تو مسیر پیش میاد و من باید یادش بگیرم یا انجامش بدم و برم تو کارش .
و اما مهم تر از همه مهم تر از همه و مهم ترین بها برای پرداختن اینکه من حاضرم باتمام وجودم روی خودم کارکنم تا تسلیم باشم و اجازه ی دریافت بدم تا الهامات رو دریافت کنم و حرکت کنم .
حاضرم اعتماد کنم به رب و روی ذهن محدودم حساب نکنم چون دوس دارم آسان بشم برای آسانی ها .
حاضرم بهاشو بدم و به سبک خودم پیش برم و مسیر خودمو برم فارغ از هر تایید و تحسین یا توهین و تمسخری
حاضرم بهاشو بدم تا اعراض کنم همواره از ناخواسته ها .
خدایا من واقعا نمیدونم ،تو میدونی پس تو منو ببر چون من تسلیمم ،
خدایا من نااگاهم من فراموش کارم من نادانم
تو آگاهی تو به یاد من بیار تو هرلحظه هدایت کن تو دانایی ،من به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم ،محتاجم ،نیازمندم
خدایا من ناتوانم تو توانایی
خدایا من تسلیمم
خدایا من محدودم تو نامحدودی
خدایا من تسلیمم
خدایا من تسلیمم
خدایا من تسلیمم
«وآنان که گفتند پروردگار ما خداست و استقامت کردند نه غمی برانهاست ونه ترسی خواهند داشت »
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
در پناه رب یکتا .
خب…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته،
عجب فایلی بود،چقد هدایتی بود..چقد جواب سوالهام رو داد…
دلم میخواد هزاربارِ دیگه ببینمش!
میخواستم اقدامات و نتایج این چندوقتم رو تو سایت بذارم که هم ردپا و یاداوری ای برای خودم باشه هم فک میکنم خوندنش لذت بخش باشه،همچنین تشکری هم از خدا و استاد کرده باشم..
خب،داستان از این قراره که من چندروزیه تمرکزی دوباره بعد از 2 سال دوره عزت نفس رو شروع کردم،و برنامه ای که دلم گفت اجراییش کنم اینجوریه که قسمت اول رو 21 بار با دقت گوش بدم بعد انجام بدم تمرینش رو یسری نتیجه هرچند کوچک زیر زبونم مزه کرد اونوقت برم قسمت بعدی.
حالا امروز 5 مردادِ و تا الان زیرِ 10 بار گوش دادم قسمت اول رو.تمرینم خلاصه بگم انجام کار هایی بود که خیلی وقته میخواستم انجام بدم ولی دست دست میکردم..
اولین چیزی که میومد تو ذهنم همیشه ترکِ قلیون بود..
من حدودِ 5 ساله که تقریبا هرشب قلیون میکشم اونم خیلی زیاد مثلا 1 ساعت و نیم چه بسا تو مهمونی ها بیشتر یکسره اونم 90٪ تنهایی.دیگه اینجوری بود مهمونی غریبه هم میرفتم ساک قلیونمو برمیداشتم و میبردم با خودم همه جا.
ولی من این نبودم من از بچگی یکسره تو ورزش بودم هرروزِ هفته ،یه بدن رو فرم و خستگی ناپذیر.
الان از نظر انرژی هم تنبل شدم چون نفس کم میارم،هم چون نفس ندارم پس ورزش نمیکنم،هم خودِ پروسهی قلیون کشیدن حداقل روزی 4 ساعتِ منو میگرفت از بس که بعد کشیدنش بی انرژی میشدم یا اخیرا سردرد های شدید.
اینارو گفتم بدونیم چه اهرم رنجی روم بود از همه نظر،مخصوصا اینکه خودمو نمیذاشت دوست داشته باشم واقا.
حالا تمرینم رو شروع کردم،گفتم 21 هزار بار تو صلوات شمار به خودم میگم “من عاشق خودمم”.
گفتم..
از ذوق تموم شدنِ این 21 هزار بار شبا تو تخت خوابم نمیبرد میگفتم یکسره.. تو 4_5 روز تموم شد…
گفتم اوکی،این دیگه قطعا عمل میکنه یه تاثیری روم میذاره.
(اینم بگم من تو دراز مدت همیشه دلم میخواسته قلیون رو ترک کنم و از نظر روانی اون ته دلم اذیتم میکرده ولی به فکر ترکش نبودمیعی قصدش رو نداشتم،فقط یکسری تو سال 1401 اونم به لطف همین دوره عزت نفس حدود 9 ماه نکشیدم)
خلاصه از یکی دو روز بعدش این فکر ترک قلیون بیشتر میومد میگفت جدیش کن برو تو دلش بابا نشون بده خودتو دوست داری،
من خیلی دلم میخواد دورهی قانون سلامتی رو بگیرم و استفاده کنم ولی همیشه یکی از ترمز های ذهنم همین بود که بابا من قلیون میکشم 100 بار غذای سالم هم بخورم قلیون براش تضادِ اصا چجوری روم میشه کامنت بذارم تو اون دوره..
خلاصه میگفتم لیاقت اون دوره رو اینجوری ندارم تا وقتی قلیون میکشم..
از طرفی این چندوقت چون به دلایلی دورهمیامون زیاده پس قلیون هم خیلی بحثش داغ تره و پایه براش بیشتر هست،
تا اینکه یک شب از همین شب ها،خونهی یکی از دوستان جمع بودیم که اتفاقا یکم از شهرمون دور بود،داشتم قلیون میکشیدم تنهایی،همه بگو بخند میکردن یه طرف دیگه بودن منم با خودم درگیر که هنوز که داری میکشیو اینا..مرد باش بذارش کنار..
آخرای رفتنمون شد،من پُکِ آخر رو کشیدم و فقط به رفیقم گفتم این قلیون من اینجا باشه فعلا امشب و برگشتم خونه.
قدم بعدی فرداش شد که تو جمع تو خونه اعلام کردم که آقا من قلیون رو گذاشتم کنار…
(که این اعلام کردنه دوباره اهرم بشه نرم سراغش بگن رو حرفت نمیشه حساب باز کرد)
دوباره با اینکه حواسم بود شنیده بودم ازتون قانون دوم و سوم معتادان گمنام رو،ولی گفتم بذار برم ببینم رو حرفم هستم انرژیم بیشتر میشه که اگه تونستم انجامش بدم.
شبش جمع بودیم یهو دیدم اون رفیقم اومد قلیونمو با خودش آورده بود،هرجوری بود با خودم کنار اومدم و 3 ساعت اون ساک به من چشمک میزد ولی نرفتم سمتش و آخرشم به رفیقم گفتم ببره پیش خودش باشه،میتونستم ببرم انباری خونمون بذارم ولی هم دسترسی داشتم بهش اینجوری هم اینکه اصا نمیخواستم قلیونی به نام خودم دیگه داشته باشم.
از طرفی هم استاد میگن ما چیت دِی نداریم اگه یه سبک یه مسیر میبینیم درسته باید اونو زندگی کنیم،پس نمیخواستم به بهونهی اینکه حالا یه امشب مهمونیه بکشم..چیت دِی قلیون هم نداریم دیگه حتی یه پُک.من باید اینو یاد بگیرم چون تو هر زمینه ای توش ضعیفم.خلاصه اونشب همینجوری گفتم امشب حال کشیدن ندارم و حرفی از ترک کامل پیششون نزدم.
خلاصه چند شب بعدش با اکیپ رفتیم سفره خونه!!جایی که اصا پاتوق من بود خود من معرفی کرده بودم،
یکدفعه دیدن منی که اصا قلیون رو چاق میکنم دست نمیزنم،خلاصه فهمیدن و جالب بود اولش خیلی تشویق نکردن انگار باور نکرده بودن (خودمم باور نکرده بودم)
بعد یک ربع نیم ساعت گذشت واقعا هم اذیت داشتم میشدم ولی گفتم باید نشون بدم به خودم و خدا… باید ببینم اگه بخوام میتونم..اینو بتونم خییییلی کارای دیگه رو میتونم انجام بدم اونوقت…
بعد هی دوستام دیدن نه جدی جدی نمیگیرم قلیون رو دیگه ایول و باریکلا گفتناشون شروع شد.
تو این شب دو تا اتفاق افتاد،از این جمع، قلیون به کل تو خونه ها جمع شد چون اینجوری بود که اگه من قلیونو راه مینداختم بقیه هم میومدن نه که هیشکی طرفش نمیرفت.
دومی اینکه دیگه اگه قرار بر سفره خونه هم باشه اصا به من نمیگن که برم! پس خود به خود قانون شماره 3 برام حذف شد شماره دو هم تا یجاهایی حذف شد.
نکتهی جالبِ دیگه هم این بود که یکی از پاتوق های اصلی قلیون کشیدن تو خونهی یکی از بچه ها وقتی اینبار رفتم دیدم گربه آوردن و اون جایی که تو تراس برا بساط قلیونمون بود کلا رفته کنار و جای گربه اومده
(قبل از اینکه بفهمن من ترک کردم این اتفاق افتاده بوده)
و این شد که بنده الان 10 روزه که قلیون نمیکشم به اضافهی اینکه خیلی زود خیلی از غول هارو هم خیلی زودتر کنار زدم حالا میفهمم اثرات 21 هزار بار من عاشق خودمم گفتن هام رو…
حالا اتفاق خوبِ بعدی..
من خیلی دلم میخواست یه گوشیِ رده بالا رو بگیرم ولی واقا اقدامی براش نمیکردم نه پولی به نیتش کنار میذاشتم نه تمرکزی تجسم میکردم هیچی..
بعد تو هدف گذاری گفتم اوکی،یه هدفِ فیزیکی ای که خیلی ام از ذهنم دور نباشه رو میخوام بهش برسم تا باورم تقویت شه،رسیدن به گوشی رو انتخاب کردم واسه اولین هدف.
این چندروز هی ویدیو ازش دیدم 10 سال پیش تو نوجوونی که واقا با تجسم به گوشی دلخواهم رسیده بودم رو یادم میاوردم گفتم اوکی شده 1 تومن 1 تومن براش کنار میذارم تا بگیرمش..
و واقعا هم نیاز داشتم به گوشیِ جدید،
که دیروز واقا خیلی یهویی یه صحبتایی شد و یه جرقه ای زده شد و یهو پس اندازام رو شد و یه مبلغی از حقوق ماهِ بعدم روزِ قبلش اومده بود تو حسابم و یه پولی هم از یجای دیگه ای رسید و عصرش من رفتم خریدم!!!!
همین،یعنی یک هفته تمرکزی تجسم و اشتیاقِ داشتنش و یذره قدم عملی خدا چققققدر سریع جواب داد نتیجه رو گذاشت تو دستم که من الان این کامنت رو دارم باهاش مینویسم!!
خدایا شکرت واقا!!من بیشترین خرید مورد علاقم تو زندگی خریدِ گوشی و لوازم الکتریکیه..دیگه تصور کنید چقد این خریدی که لمس کردم که با قانون بدستش آوردم لذت بخش تر شد برام!!
الان درسته یکذره دستم خالی شده ولی حالا میرسیم به بحثِ بهایی که تو همین فایل استاد ازش گفتید…
یه بهایی دادم یه چیز خیلی مفید و زیبا رو بدست آوردم و میتونم باهاش کلی کار انجام بدم که کار مورد علاقم رو با کیفیت تر به نمایش بذارم،که به درامد بهتر برسم..
که از قانون با خودم بهتر و بیشتر کار کنم..از این به بعد یه نتیجهی لذت بخش همیشه تو دستمه موقع کار کردن رو قانون و گوش دادن و دیدن فایل های شما..عجب یاداوریه خوبی!
حالا من این گوشی رو گرفتم،5 سااااله میخوام کار اصلی و مورد علاقهی خودم رو به طور آنلاین درست کنم ولی عین مثالی که زدید چند وقت یکبار یه پستی میذارم و دوباره تا دو سه هفته بعد هیچی..
الانم که ذاتا روزی 4_5 ساعت از ترکِ قلیون برام آزاد شده🫡شما تو دوره گفته بودید وقتی این اقدامات رو میکنید تایمتون خالی میشه اونوقت چه کارهایی تو اون تایم هایی که آزاد شده میتونید انجام بدید..والا آدم مو به تنش سیخ میشه از دست این قانون و صحبت های شما و کارِ خدا که انقد دقیقه!!
استاد آدم هر حرفی رو باور کنه همونو میبینه و تجربه میکنه،شما قند میگید ما باورش میکنیم قند میشه زندگیمون والا…چقدر آخه خوشبختیم ما بچه های عباس منشی…
برگردیم به موضوع..یعنی در کل میگم ببینید چه موقعی هدایت شدم به این فایل!!الان که میتونم راحت تولید محتوا کنم شما از همین صحبت کردید،چون ال سی دی گوشی قبلیم شکسته بود نمیشد واقعا استفادهی زیادی ازش کرد.
چقد نکته برداری کردم از این فایل..
چقد گوش زد شد برام که اوکی تمرکزم رو بذارم پس رو اینکه روزی یه محتوا بسازم!من که ادیت ویدیو و عکس بلدم پس برو که بریم..
بریم که بها هارو بنویسیم بریم که چهارچوب مشخص کنیم و قدم برداریم تا خدا هم مثل داستان خرید گوشی همونطوری هدایتم کنه و زمین و زمان رو برام جور کنه که اول بیوفتم رو غلطکِ مستمر کار کردن بعد هم شهد شیرینِ نتایجم رو بچشم..
خدایا شکرت..
راستی میگم خدا چقد دقیق و تا کجا حواسش به ما و شماست که آخرای فایل که مریم جان اومدن صحبت کنن چند ثانیهی اول یه صدای حشره یا پرنده ای میومد که چون میکروفون نداشتن یکم ناواضح کرده بود،تا اومد توجهم بره رو این یهو اون صدا قطع شد و صدای مریم جان به چه وضوحی به گوش ما رسید!
فکر کنم این طولانی ترین کامنتم شد.
سپاسگزارم از خدا و از شما استاد،خداروشکر واسه بودنتون و اینکه هدایت شدم به این سایت..
مرسی
به! دایان عزیز!
خب، من چیکار کنم که تو این سایت، تو و چن نفر دیگه رو فالو دارم که از قضا، کم مینویسید!
کجا بودی؟
خب، تا حدی فهمیدم کجا بودی!
خیلی داستانت با حال بود… خیلی! دلیلش هم اینه که همه ش از دست اوله و به خاطر حرف این یا اون، کاری رو انجام نمیدی!
ممکنه تا آخر عمر، تو رو نبینم و اینقدر مهم نیست که چیزی ازت نخونم! بنویس، واسه من تو جی میل، یه پیام پر از شادی میاد.
اینکه قلیون رو دادی رفت، نشونه ی وجودته! آدم با وجود، نوشته ش خود بخود میکشه آدم رو…
مرسی بابت کامنت طولانیت.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی
سلام به علی آقای گل
آقا چه قدر شما عشقید
یعنی هر بار که میرسم به کامنت شما ناخودآگاه لبخندم شروع میشه
اینقدر که شما پرانرژی و شاد هستید این فرکانسش به ما هم میرسه
عکست هم خیلی زیباست و چه قدر خوب شد گذاشتی
سپاسگزارم از شما به خاطر احساس خوبی که هر بار با کامنت های جذابت به ما میدی و این انرژیش 100 در صد به زندگی شما بر میگرده دوست عزیز
انشالله هر کجا هستین شاد وسالم و ثروتمند و سعادتمند باشین و منتظر کامنتهای عالیت هستم
سلام به مرتضی جان عزیزم
ممنون از لطف و محبت شما
آقا در طول زندگی چهل و چند ساله م، همیشه اینطور نبوده م.
نوشتم تا بدونی شما که چهره ت مثه یک گل شاداب در عنفوان جوانیست، در چه وضعیت و شانس فوق العاده ای قرار داری.
اینکه در این سن و سال اینجا باشی و روی بهبود شخصی کار کنی، یعنی همین حالا پنج هیچ از من جلوتری!
به هم صحبتی و دوستی با شماها افتخار میکنم. عکسم هم باید این شادی و افتخار مدام را تداعی کند!
از سال 97 که با استاد آشنا شده م، لبخندم عمیقتر و همیشگی شده.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
به نام خدا
استاد عزیزم سلام به روی ماه شما و خانم شایسته عزیز
استاد جسارت نباشه از الان بگم کامنتم یخرده طولانیه چون نیاز دارم به ثبت شدن یسری حرفا :)
من این کامنت رو برای استارت مسیری میزنم که 7 ماه پیش هم میخواستم انجام بدم؛ اون موقع پروژه روزشمار بدلیل هرروز کامنت گذاشتن و توجه به نکات مثبت خیلی برام جذابیت داشت و میخواستم انجامش بدم اما بعد از 6-7 روز دیگه استمراری به خرج ندادم و ولش کردم تا الان…
استاد عزیزم من 25 سالمه و با پدر و مادرم زندگی میکنم. ما سال 82 از همدان به تهران اومدیم. من اون موقع 4-5 سالم بود ولی چیزی که الان برام واضحه اینه که برای چشم تو هم چشمی، خونمون تو همدانو فروختیم و تو تهران توی محله سعادت آباد خونه اجاره کردیم بجای اینکه محله هایی پایین تر یه خونه بخریم.
استاد عزیزم ما ازون سال تا همین الان که این کامنتو دارم میزارم ده بار اثاث کشی داشتیم و الان هم یه اثاث کشی دیگه در پیشه. خداروشکر امروز قرارداد خونه جدیدو بستیم ولی نزدیک دوماه درگیرش بودیم و خیلی انرژی منفی ای داشت.
با دیدن این وضعیت که عین یه چرخه داره ادامه پیدا میکنه استاد عزیزم بیشتر بجای اینکه خیالم از بابت گرفتن خونه جدید راحت تر بشه، خودمو بردم یکسال آینده که موعد قرارداد رسیده و شاید دوباره از همین خونه ای که هنوز توش نرفتیم بخاییم بریم.چون پدر من با وجود 70 سال سن هنوزم برای اجاره و خورد و خوراک مجبوره کار کنه و جهان قشنگ داره بهم میگه که باباااا امیرحسین!!!! پدر تو تا یه سنی کشش داره واسه کار، یه روزی دیگه نمیتونه و اون موقعس که دیگه نمیتونه کار کنه و نمیتونه توی تهران زندگی کنه و باید برن همدان؛ اونجا خونه مادر بزرگم مرحومم هستش که میتونن زندگی کنن بدون ترس از سایه اجاره و با 10-15 تومن حقوق بازنشستگیش یه زندگی بخور نمیر داشته باشن.
به همین دلیل بعد از 7 ماه دوباره مصمم شدم که این مسیرو شروع کنم اما جوری که این دفعه دیگه استمرارم رو از دست ندم. اون زمان من یک سایت آموزش گرافیک داشتم که میخاستم از صفر بیارمش بالا ولی بخاطر فراگیر شدن هوش مصنوعی بیخیالش شدم.
استاد عزیزم من دوماه پیش خدا یه ایده عالی ای رو بهم الهام کرد که برای یوتوب فارسی یک چنل با یه موضوع امریکاشناسی بزنم که اولین ویدیوم رو هم آپلود کردم، برای اولین ویدیوم هم نتایج خوبی ازش گرفتم ولی سر همین داستان خونه نتونستم واسش تمرکز بزارم؛ همون موقع یه ایده دیگه هم الهام شد اونم این بود که توی آپارات هم یه چنل با موضوع ایران شناسی داشته باشم
سر این نشانه واضح جهان که بایددددد به استقلال مالی برسم وگرنه جهان منو زیر پاش خورد و خاکشیر میکنه تصمیم گرفتم بهای رسیدن به استقلال مالی رو بپردازم و پلن یوتوب رو بخاطر شرایط سخت تر فعال کردن درآمدزاییش و نقد کردن درآمدش برای افراد داخل ایران، گذاشتمش روی هولد
ولی عوضش 100 درصد تمرکزمو روی چنل آپارتم بزارم که هم فعال کردن درآمدزاییش راحت تره و هم پلتفرم داخلیه و مث یوتوب کاسبای تحریم 40 درصد از پولتو نمیگیرن؛ کل پولت مستقیما به حساب بانکیت واریز میشه
توی این ویدیو هم بهتررررین مثال ممکن واسه من رو هم زدین > (( حاضری 365 روز سال 365 تا ویدیو درست کنی؟ اگه میخای بری بالا باید بتونی اینکارو انجام بدیا ))
استاد عزیزم من چون سایت گرافیک داشتم از دانش و مهارت خوبی توی فتوشاپ و پریمیر برای تدوین و آماده سازی یک ویدیوی باکیفیت برخوردار هستم تنها چیزی که لازم دارم عوض کردن جای اهرم رنج و لذت تو این مورده که شما تو روانشناسی ثروت 1 میگین
میخوام با این اهرم این بها رو بپردازم و در کنار اون هم روی دوره بی نظیر روانشناسی ثروت 1 هم کار کنم که علاوه بر کار روی چنلم، روی ایجاد پایدار باورهای مناسب هم بصورت تمرکزی هرروز کار کنم چون نه میشه که کار کنی ولی باورای نامناسب داشته باشی نه اینکه هیچ کاری نکنی ولی راجب این مطالب همش حرف بزنی بدون هیچ نتیجه ای
من بواسطه آشنایی سه سالم با شما خیلی وقته دورم آدم سمی ای نیست که جلوی پیشرفتمو بخوان بگیرن؛ بیشتر خودم جلوی پیشرفت خودمو گرفتم و تلویزیون هم که حتی قبل از آشنایی با شما حذفش کرده بودم؛
اصل بهایی که باید بدم فقط همینه که به حدی کارو ساده و سیستم سازی شده دربیارم که بتونم به راحتی روزی یه ویدیو روی چنل آپاراتم قرار بدم؛ در کنارشم هرروز آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 رو هم تو زندگیم بهشون عمل کنم و این دوره رو ببلعم نه اینکه فقط گوش بدم
علاوه بر گوش دادن فوق العاده زیاد مطالب هر جلسه، تفکر عمیق و نوشتن درکم ازون مطالب، جزوه برداری از صحبت های فوق العاده شما، خوندن کامنتهای بچه ها، کامنت گذاشتن از درکم از هر جلسه و در نهایت عمل کردن آگاهی هاش در زندگیم
منظورم از بلعیدن دوره این هست :)
دوست دارم هرروز هم توی سایت کامنت بزارم که هم در آینده یه ردپای فوق العاده از خودم بجای گذاشته باشم و هم اینکه این تعهد برای هرروز کامنت گذاشتن راجب اون روزم باعث میشه که از مسیر منحرف نشم؛ به همین دلیلم علاوه بر کامنتهام توی دوره روانشناسی ثروت 1 تو زندگی در بهشت هم که میخام شروع کنم هرروز ببینمش هم روزانه کامنت مربوط به اون روزمو هم مینویسم
این یک هفته بخاطر اثاث کشی نمیتونم محتوایی ضبط کنم ولی عوضش روی دوره روانشناسی ثروت 1 جلسات 1 و 2 خصوصا 2 که اهرم رنج و لذته کار میکنم که جاشو تو ذهنم کم کم عوض کنم این یک هفته و در کنارشم برای کار روی سناریوی ویدیوهام هرچنتا رو که رسیدم تکمیل کنم که بعد از اثاث کشی و مستقر شدن، فقط ضبط و ادیتش باقی مونده باشه و بعدش برم روی ریتم روزی آپلود یه ویدیو
برعکس 7 ماه پیش که شروع نشده تموم شد، این بار با ایمان به خدا پرقدرت میرم واسه رسیدن به اهدافم
ایمان دارم روزی که ویدیوی 365 ام چنلمو دارم آپلود میکنم، وضعیت زندگیم هیچ ربطی به وضعیت فعلیم نخواهد داشت
الهی به امید تو…
آمین یا ربّ العالمین
سلام استاد جان مریم جان و همه دوستان خوبم
من این فایل و قبلا هم دیده بودم ولی امروز خیلی بهتر متوجه منظور شما از قربانی کردن شدم خداروشکر
اول فکر کردم که من هنوزهم چیزی رو قربانی نکردم ولی بعد که بیشتر دقت کردم دیدم اینطوری نیست
استاد من از همون روزهای اول که وارد سایت شدم تلویزیون و قطع کردم و همزمان با دیدن فایل هادی اینستا رو دیلیت اکانت کردم و الان نزدیک به یکسال و نیم که واتس آپ هم ندارم
ارتباطات سمی رو کاملا قطع کردم و فقط تمام توجه هم در طول روز سایت عباسمنش هست که البته تکاملی داره روز به روز بیشتر میشه از عید 401 هر روز کامنت خوندم و از سفر به دور آمریکا که شما میخواستن تشریف بیارین ایران ولی نشد هم هر فایلی که روی سایت اومده رو دیدم
در حال حاضر همراه همسر عزیزم در دوره هم جهت با جریان خداوند هستم و خودم هم با توجه به نشان ها نزدیک به 3 هفته است که عزت نفس رو دوباره تمرکزی شروع کردم
کنترل ذهن بیشتری دارم میکنم ، سعی میکنم که همهی قضایا رو از زاویه ی بهتری ببینم ، ورودی ها رو خیلی دارم کنترل میکنم ارتباطم با همسر و بچه هام بیشتر از 90 درصد تغییر کرده ، قضاوتهام کمتر شده و بیشتر دارم نکات مثبت رو می بینم در کل آدم آروم تری شدم به لطف الله
توی این مدت خیلی هم از بقیه حرف شنیدم ،بهم گفتن: که تارک دنیا شدم یا حتی قیافه میگیریم ولی خودم متوجه ام که آرامشم بیشتره و خداروشکر خداروشکر چرخ زندگی خیلی روانتر شده الان 90 روزه که هر روز صبح که بیدار میشم از ساعت 6 یا 7 تا 10 صبح مینویسم هر آنچه که آموختم و برای خودم یاد آوری می کنم
و تازه دارم متوجه میشم که شما میگفتین تمرکز یعنی چی؟؟
استاد بینهایت سپاسگزارم که این آگاهی ها رو با سخاوت تمام برای ماهم میگین
خدایا هزاران بارشکر که منو از قعر نادانی نجات دادی و هدایتم کردی به اینجا
خدایا خودت بهم کمک کن تا ثابت قدم باشم و ادامه بدم این راهو
از همه دوستان هم تشکر میکنم بابت کامنتهای عالی شون من خیلی از کامنت ها رو برای خودم مینویسم
در پناه حق باشین
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام بر تنها پادشاهان توحیدوآگاهی وعمل جهان
سلام برتنها پادشاهان ثروت وسلامتی جهان
استاد جان با اینکه شبیه این جملات ناب رو که از گذشته تون گفته بودین شنیده بودم
اما باز هزاران بار هم اگه گوش بدم هنگ میکنم
توی 30تا کلاس صحبت کردن!!!!
کلاس غریبه
استاد غربیه 2ساعت صحبت کردن اونم چی تو جو دانشگاه ودانشجوهای دختر پسر!!!
48ساعت درمسیر راه بودن برای یک جلسه کلاس رفتن NLP
وهزینه50هزارتومانی!!!!
استاد جان نوش جانت این همه ثروت وسلامتی وعشق
من بعداز تهیه روانشناسی ثروت 2هنوز بهای هر روز نوشتن فانوس دریایی را ندادم بعدش چه انتظاری میتونم داشته باشم
یقینا 360درجه با گذشته خودم فرق کردم ونتایج خیلی خوبی گرفتم
اما همونقدر که قربانی کردم همونقدر نتیجه گرفتم
من به ترانه نویسی علاقمندم
اما هنوز اون چیزی که مد نظرم قربانی نکردم
چون نتیجه ای دلخواه من هنوز رقم نخورده
استاد جان
پیامبر جان
عاشق جان
من با شنیدن ودیدین زندگیتون 1000درجه باگذشته خودم فرق کردم
وباورهایی درمن شکل گرفته که میلیاردها می ارزه
من تعهد میدهم که میخوام قربانی کنم
و جانانه پای تعهدم وایستم
(هر روز یکبار صبح یکبار این فایل روگوش میدم تا یاد تعهدم بیفتم)
میخوام هر روز یک بیت هم شد بنویسم
درماه میشم 30بیت من این کار رو با تمام وجودم انجام میدم ونتیجه خودم رو در 6ماه آینده درپاسخ به کامنت خودم مینویسم
برنامه حال حاضر من
صبحها سرکار هستم(درسته باید یکسره تمام تمرکزم یکجا باشه اما باگرفتن نتیجه ازکار که عاشقش هستم از کارکنونی خودم میام بیرون
استاد جان هنوز ظرف وجودم اونقدر بزرگ نشده که یهو بیام از کار بیرون وتمام وجودم رو بزارم رو کارم اما یقینا با استمرار وقدمهای کوچیک وتمرینات ناب روانشناسی ثروت2 به نتایج بزرگی میرسم)
بعدازظهرهایکسره دریک مکان ساکت ترانه های ناب خودم رو مینویسم
خیلی خیلی ممنونم ازتون استادوخانوم شایسته عزیزم
بابت این فایل بی نظیر
سلام استادعزیزم وخانم شایسته ی مهربان عیدتان مبارک باشه
وقتی بیدارشدم قلبم بهم گفت استادیک فایل عالی گذاشتنددرموردعیدقربان
اومدم توسایت گفتم خدایااستادیک فایل مثل اون فایل قربانی کردن اسماعیل گذاشته باشن،دیدم که بله
وباچه عنوان کوبنده ای؟!!
حاضری برای رسیدن به هدف ت چه چیزی راقربانی کنی؟
اول اومدم فکرکردم اصلاماچون اون قربانی رومیخوایم ندیم اصلادنبال هدف هامون نمیریم،وهدفی روانتخاب نمیکنیم ،چه برسه بهاش روبپردازیم وقدمی برداریم،
باخودم فکرکردم گفتم مهری توچکارکردی ؟
یادم اومدچندسال پیش میخواستم من معلم پایه دوم بودم قراردادهم نوشتم بااون مدرسه، رفتم کلاس روتزیین کردم،بااولیاارتباط گرفتم،حتی جلسه ی انجمن اولیاهم برگزارشد،اهداف کلاسم روشرح دادم باخانواده هاآشناشدم ،قبل ازمهرماه بودچندجلسه هم مروردرس های سال قبل روداشتم
که به خاطرزندگی م،مهاجرت کردم باهمسرم به یک شهردیگه،البته این روهم بگم من دردفترم این روازخداخواسته بودم که میخوام ازاینحابرم ،ونمیخوام این آدم هادوروبرم باشن وارتباطم روکم کنم وجهان پاسخ داد،وبه یک طریقی برنامه ی اومدن من به این شهرجورشد
حتی مادرم وسایل م بهم ندادگفت بروتوپشیمون میشی وبرمیگردی،برواگه موندگارشدی بیاوسایلت روببر،خواهرم گفت دیوانه لااقل مدرسه روحفظ میکردی،فوقش رفت وآمدمیکردی،که بایدروزی ۲ساعت رفت و۲ساعت هم برگشت توی راه میبودم،یابه شوهرت بگوبیادبره نزدیک مدرسه خونه بگیره توبه اون شهرنرو
خلاصه اومدم،وخدامیدونه که چقدرقشنگ جوابم رودادتوی خونه ای چه قدرعالی داریم زندگی میکنیم بعدازچندماه رفتم وسایلم روهم آوردم،کارشوهرمم هم خداروشکرخوبه،درسته یک سال نشستم خونه ومدرسه نرفتم،اماتوخونه شاگردخصوصی میومدودرس میدادم،وکارمیکردم حتی زعفرون پاک کردم وپول کرایه ی باروسایلم رودادم ،ولی خیلی خوشحال بودم،این شهربه شدت آروم وساکت هست وخلوت وبرای ماکه ازیک جای شلوغ اومدیم تازه به آرامش رسیدیم،وخیلی ازآدم های دوروبرم کم شدند
وسال بعدش خیلی هدایتی تویک مدرسه نزدیک خونمون دعوت شدم برای تدریس که دوپایه همزمان دریک کلاس رودرس میدادم
وقتی که اومدم من به ایناش فکرنمیکردم فقط به حنبه ی مهاجرتش فکرمیکردم که اولین قدم روبرداشتم
وتوزندگی م ازاین دست کارهازیادکردم که بی کله بودم،والان هم اگه دوباره پیش بیادحاضرم همون کارروانجام بدم
ممنونم ازشمااستادعزیزکه مارودعوت میکنیدبه فکرکردن
دوستدارشمامهری
روزعیدقربان۱۴۰۱
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که وقتی دیدم با شنیدن فایلهای خودشناسی آروم میشم هندزفری تو گوشم بود و زار زار اشک میریختم و از اون طرف نزدیکترن فرد زندگیم بهم فحش میداد و سر جنگ با من داشت اما میدونستم اتفاقات بیرون بازتاب درون منه ….. اشک میریختم و گوش میدادم تا بالاخره نتیجه دیدم و اون فرد رفتارش با من 180 درجه عوض شد….
خدارو شکر میکنم که برای پرداخت بهای دوره هایم یک تکه طلا فروختم تا بتونم دوره ها رو تهیه کنم و همون لحظه خودم رو ثروتمند میدونستم که دارم پا در راهی میزارم که کمتر از یک درصد افراد دنیا این کارو میکنن….
خدارو شکر میکنم که مدت هاست اصلا نمیدونم وسیله ای به نام تلویزیون وجود داره (البته فقط گاهی دنبال کردن فوتبال……… اونم نه همیشه)
خدارئ شکر میکنم که صبح تا شب فایل ها و صوت های خودم در گوشمه و تمام گوشیم فایل آموزشیه
خدارو شکرمیکنم که هر کجا ذهنم میگه فلان صوت رو ول کنه یا فلان کلیپ به درد تو نمیخوره دقیقا میرم و همونو گوش میدم تا مقاومت ذهنم شکسته بشه….
خدارو شکر میکنم که هر جا ترسیدم دقیقا رفتم تو دل ترسم
خدارو شکر میکنم که این فایل رو شنیدم و قشنگ متوجه شدم که تمرکز چقدرررر برای من لازمه و تصمیم گرفتم یک رابطه بی سرانجام و بی پایان رو کنار بزارم تا با تمرکز لازم تمریناتمو انجام بدم و از وقتی که خدای عزیز در اختیارم گذاشته نهایت استفاده رو ببرم…….
خدارو شکر میکنم که فایلهای استاد که به شکل رایگان در تمام کانال هاو گروه ها هست رو استفاده نکردم و گفتم مگر ایمان نداری که هرچه بخری خداوند ده برابرش رو به تو میده ؟؟؟؟؟؟؟ پس با تمام وجود بهای آن را دادم و خیلی هم خوشحالم
خدارو شکر میکنم که در مورد سناریو نوشتن مشکل داشتم ولی اونقدر کامنت ها رو خوندم و بررسی کردم تا بالاخره فهمیدم چی به چیه و دستم روان شد
خدارو شکر میکنم که وقتی بعد از اولین تصویرسازی و ضبط خواسته هام با صدای خودم ذهنم مخالفت کرد و منو افسرده کرد بلند شدم و دوباره ادامه دادم تا ذهنم برای من تصمیم نگیره و این من باشم که بگم چه بکنم چه نکنم
خدارو شکر میکنم که سوالات دوستان رو میخونم در حد خودم پاسخ میدم تا تمرکزم هم بر مدار آگاهی باشه …..
دوستتون دارم و بی نهایت خوشحالم
و این عیدی من بود در روز عید قربان
و عید غدیر هم مصادف شده با تولدم که ایمان دارم خداوند بهترین عیدی و بهترین کادوی تولد رو بهم میده…..
خدایا شکررررررررررت
سلام دوست عزیز امیدوارم خوش و خرم باشید. داشتم کامنت های مربوط به ویدئو استاد رو می دیدم و می خوندم که یک دفعه اسم شما رو دیدم و برام جالب بود چون اسم منم رابعه هس و اطرافیانم منو رابی صدا می کنن. خوشحال شدم از اینکه توی این مسیری که هستم یک نفر هم اسم اصلیش و هم اسم مستعارش مثل منه. جالب و هیجان انگیز بود از آشنایی با شما خوشوقت شدم. شاد و سلامت باشی رابی جان.
سلام عزیز دلممممم خیلی ممنونم که کامنت گذاشتی و منم بسیار خوشحال و خوش وقتم که هم نام شما هستم و من یه مشکلی برای ورود به سایت پیش اومد که اسمم رو با عجله رابی گذاشتم و الان اسم و فامیل واقعیم که رابعه اصحابی هست رو میزارم .منم رابی صدام میزنن😍😅
انشالله هرجا هستید خوش نام و سلامت و شاد باشید همسفر عزیزم ❤️❤️❤️❤️