چه موضوعی را باور کرده ای؟

در این فایل استاد عباس منش درباره اساسی ترین دلیل خلق نتایج یعنی “باورها” صحبت می کند  که چه باورهایی قدرتمند کننده و به نفع ماست و چه باورهایی محدود کننده و برعلیه ماست.

این فایل را با دقت گوش دهید. نکات کلیدی آن را یادداشت کنید. سپس در بخش نظرات این فایل، تجربیات خود درباره موارد زیر را بنویسید:

الف) چه باورهای قدرتمند کننده ای داری که آن باورها ایمان و انگیزه هایت را در راستای تحقق خواسته هایت افزایش داده، به گونه ای که منجر به قدم برداشتن، اجرای ایده ها و تحقق خواسته هایت شده و به این شکل به نفع شما کار می کند؟

ب) چه باورهای محدود کننده ای را پذیرفته ای که بر علیه شما کار می کند؟ باورهایی که باعث شک و تردید، به تعویق انداختن و مانع تراشیدن برای حرکت در راستای تحقق خواسته هایت شده و به این شکل به شما ضربه زده است؟

منتظر خواندن تجربیات ارزشمند شما درباره موضوع این فایل هستیم.


نکته مهم:

گوش دادن به آگاهی های این فایل و تفکر کردن برای پاسخ به سوال بالا به شما کمک می کند تا بدانی چه باورهایی داری؟ آیا این باورها به شما کمک می کند یا به شما ضربه می زند؟!

ذهن افراد زیادی با باورهایی برنامه ریزی شده که بر علیه آنهاست. باورهایی دارند که به آنها القا کرده “داشتن فلان خواسته برایت امکان پذیر نیست”. به همین دلیل افراد زیادی حتی جرأت فکر کردن به خیلی از خواسته های خود را هم ندارند چه برسد به هدف گذاری، ایده پردازی و قدم برداشتن برای تحقق آن خواسته.

ساختار ذهن به گونه ای است که فقط برای خواسته هایی انگیزه ایده پردازی و قدم برداشتن دارد که رسیدن به آن را امکان پذیر بداند. به این ترتیب، اکثر ما، به محض شکل گیری یک خواسته در قلب مان، عطای آن را به لقایش می بخشیم چون ذهن ما رسیدن به آن خواسته را امکان ناپذیر نمی داند.

ذهن برای امکان پذیر دانستن تحقق یک خواسته و تغییر باور، نیاز به منطق های قوی دارد.

دوره روانشناسی ثروت۱، که آموزش‌ها و آگاهی‌های ناب آن در هیچ کتاب و هیچ متد آموزشی‌ای یافت نمی‌شود‌، دوره‌ای است که اساسی ترین باورهای قدرتمند کننده برای تغییر و رشد وضعیت مالی را شناسایی کرده و شیوه‌ی ایجاد  آن باورها را آموزش داده است.

آگاهی های این دوره در یک فرایند تکاملی، منطق‌های قوی به ذهن دانشجو می دهد تا امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی‌ را از همین جایی که هست و همین شرایط و امکاناتی که دارد، باور کند.

وقتی “باور به امکان پذیر بودن” در ذهن فرد ایجاد شود، این تغییر بنیادین در باور، عملکرد و رفتار فرد را در مسیری هدایت می کند که خروجی اش رفاه و استقلال مالی است.

مطالعه اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و بخشی از نتایج دانشجویان این دوره

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چه موضوعی را باور کرده ای؟
    745MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی چه موضوعی را باور کرده ای؟
    45MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

960 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا عطارروشن» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3794 روز

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان هم فرکانسی

    روزهایی که بنر سایت عباس منش عنوان فایل جدید رو نمایش میده قطعا اون روز بهتر از دیروز خواهد بود.

    سه هزار و چهارصد و پنج روز قبل من باور داشتم که زندگی همینه که هست و من به دلایل محکم و منطقی باید به همین چیزی که هست قناعت کنم.

    امروز بعد از 3405 روز بهتر از همیشه درک میکنم که نقش باور در زندگی من تا چه حد اهمیت داره.

    من در سن 34 سالگی با شما استاد عزیز آشنا شدم. سی و چهار سال از قدمت شخصیت و نگرش های من می گذشت و انقدر باور داشتم که بخاطر خانواده و کشور و دین و … در این شرایط گرفتار شدم که هیچ امید و اشتیاق و انگیزه ای برای تجربه شرایط بهتر نداشتم.

    این همه سال از این و اون شنیده بودم که با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن ولی اصلا در من نفوذ نکرده بود و عقیده داشتم خدا منو ترد کرده و دیگه مهم نیست چه کارهایی برای راضی کردنش انجام می دم چون گناهان من از حد بخشش و رحمت گذشته و امیدی به بهبود زندگی ام نداشتم.

    اما وقتی از کلام شما شنیدم که با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه خواهی کن من برای چند لحظه مات و مبهوت شدم. با اینکه هیچ امیدی به خدا نداشتم ولی انگار دلم خواست برای یک بار هم که شده این جمله رو باور کنم و ببینم چه نتیجه ای میده.

    الان که به گذشته نگاه میکنم به وضوح برای من مشخصه که تنها دلیل اینکه شنیدن از عبارت از کلام شما در من نفوذ کرد این بود که شما استاد عزیز این عبارت رو باور کرده بودید و نتیجه گرفته بودی و ایمانی که پشت حرف شما بود باعث شد که این کلام تکراری به شکل متفاوتی در من نفوذ کنه.

    اولین فایلی که با کلام شما بر قلب من جاری شد، فقط روی خدا حساب کن بود.

    من اون روز تصمیم گرفتم فقط روی خدا حساب کنم.

    دقیقا به خاطر دارم در روز اول که این فایل رو شنیدم هیچ اتفاقی در زندگی من رخ نداده بود ولی من فقط به این دلیل که باور کردن خدا می تونه به من کمک کنه تا زندگی ام رو تغییر بدم باعث شد که اشتیاقم برای زندگی کردن بیشتر بشه.

    ذوق و شوق پیدا کرده بودم و بدون دلیل حالم بهتر شد.

    همون روزهای اول باور کردن اینکه من فقط کافیه روی خدا حساب کنم و دیگه همه چی خودبخود درست میشه باعث شد نسبت به هر اتفاق تکراری که در زندگی ام رخ می داد واکنش قبلی که عصبانیت و ناراحتی بود رو نمی دادم و به خودم می گفتم دیگه مهم نیست چون قراره خدا زندگی منو تغییر بده.

    نکته جالب اینکه اون روزها من هیچ حسابی روی خودم نمی کردم چون به شدت باور داشتم از من آبی گرم نمی شه به همین دلیل شاید باور اینکه خدا قراره کارها رو انجام بده انقدر به دل من نشست و باعث شد در همون چند ساعت اول امید و انگیزه برای تغییر کردن در من شکل بگیره.

    خیلی واضح یادم میاد که فردای اون روز با اشتیاق صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم مغازه. انگار قرار بود یه خبر خوب بهم برسه. انگار قرار بود یه اتفاق جدید تو زندگی ام رخ بده.

    روزها سپری می شد و هیچ خبر خاصی نشد اما من به واسطه همین باور که قراره خدا زندگی منو تغییر بده هر روز با اشتیاق زندگی می کردم.

    یادم میاد همون روزها که دوستم مثل همیشه با من تماس گرفت و درباره طلب 25 میلیونی اش صحبت کرد بهش گفتم نگران نباش به زودی پولت رو پس می دم.

    دو سال بود تقریبا هر روز به من زنگ می زد و من همیشه براش شرح می دادم که خودت از وضع من خبر داری و می دونی پول دست من نیست. خودت در جریانی که پول های منو بالا کشیدن،‌ آخه من چطور بتونم 25 میلیون به تو بدم.

    ولی برای اولین بار بعد از دو سال ناخودآگاه بهش گفتم نگران نباش به این زودی پولت رو پس می دم و دوستم با تعجب گفت چطور می خوای پس بدی، نکنه گنج پیدا کردی؟!

    الان می فهمم که باور چه تاثیری روی نگرش و عملکرد انسان می ذاره

    تغییر زندگی من فقط با همین یک باور شروع شد که فقط روی خدا حساب کن.

    روزها می گذشت و هیچ اتفاق جدیدی در زندگی من رخ نداد ولی من منتظر بودم.

    چرا منتظر بودم؟

    چون باور کرده بودم قرار نیست من کاری انجام بدم و قراره این بار خدا کار رو انجام بده بنابراین بدون اینکه حتی خودم تغییری در کارهای روزمره ام انجام بدم فقط هر روز منتظر بودم ببینم خدا می خواد چیکار کنه.

    باور قبلی من این بود که خدا بخاطر گناهانم منو ترد کرده و منم که پشتوانه ای ندارم، مدرک ندارم، پدر ثروتمندی ندارم، در شهر بزرگ زندگی نمی کنم، در آمریکا متولد نشدم و صد تا دلیل دیگه که بهم ثابت می کرد این شرایط هرگز تغییر نخواهد کرد.

    ولی باور جدید من این بود که خدا قراره کار منو درست کنه و این نگرش جدید باعث تغییر انتظار من از زندگی شد.

    اولین نتیجه این تغییر نگرش این بود که بعد از چند روز به ذهنم اومد بدهی دوستم رو یک میلیون یک میلیون پرداخت کنم و به نظرم ایده خیلی خوبی بود.

    درصورتی که قبلا هم بالاخره یک میلیون دستم می یومد ولی فکر می کردم چه فایده حالا بخوام یک میلیون بهش بدم،‌ چطور می خوام بقیه اش رو بدم؟!

    ولی اون روز که به ذهنم اومد یک میلیون بهش بده با اینکه یک میلیون نداشتم ولی تصمیم گرفتم بیمه هایی که برای بچه هام باز کرده بودم رو انصرف بدم و از پولی که بهم میدن یک میلیون اول رو پرداخت کنم.

    پیش خودم گفتم حالا یک میلیون اول رو می دم باقیشم خدا جور می کنه پرداخت می کنم.

    یعنی شکل گیری باور جدید در من باعث شد که گفتگوهای ذهنی من تغییر کنه.

    قبلا خودم رو قانع می کردم که نمی تونی باقی پولو جور کنی پس فایده نداره یک میلیون پرداخت کنی ولی الان خودم رو دلداری می دادم که یک میلیون اول رو بده باقیشو خدا جور می کنه.

    و اقدام کردم.

    همینطور قدم به قدم در مدت کوتاهی بدهی دوستم پرداخت شد. البته که اتفاقاتی رخ داد که اطمینان داشتم کار خدا بود.

    مثل اینکه شرکتی که برادرم اونجا کار می کرد بخاطر اینکه آخر سال مالی مازاد پولی که دریافت کرده بودن رو برگشت نزنن مبلغ 6 میلیون تومان به حساب من واریز کردند و قرار شد خورد خورد طی چند ماه بهشون جنس بدم.

    و یادم میاد از همون مبلغ چند میلیون دیگه از بدهی ام رو پرداخت کردم.

    جالب تر اینکه دوستم که از من طلب داشت خودش گفت می خوای قسط وام 5 میلیونی که تازه گرفتم رو تو پرداخت کنی و 5 میلیون از بدهی ات کم بشه؟

    منم از خدا خواسته گفتم آره خیلی هم خوبه و خود دوستم که کم شدن بدهی کمک کرد.

    خیلی اتفاقات افتاد که بخوام همشو بنویسم هزاران خط باید بنویسم ولی در نهایت به سادگی اون بدهی چند ساله پرداخت شد.

    قدم بعدی قسط ها پرداخت شد و قدم بعدی دسته چک رو پاره کردم و همینطور قدم به قدم پیش رفتم.

    چی عوض شد که همه چی عوض شد؟!

    من که همون آدم بودم.

    خدا هم که همون خدا بود.

    دوستم هم که همون آدم بود.

    بدهی هم که همون بدهی بود.

    فقط باور من عوض شده بود و انتظار من برای زندگی کردن تغییر کرده بود.

    چون باور من عوض شد همون کارها و ایده هایی که قبلا هم شاید به ذهنم می رسید اما سرکوبش می کردم رو حالا انجام می دادم.

    چرا انجام می دادم؟

    چون باور من این بود که خدا کمکم می کنه و کارها رو درست می کنه.

    این شد که تغییر زندگی من با همین یک باور که فقط روی خدا حساب کن شروع به تغییر کرد.

    چند ماه گذشت و خیلی چیزها تو زندگی ام تغییر کرد و بعد من متوجه شدم نسبت به چند ماه قبل چقدر شخصیت من تغییر کرده.

    تا اون زمان تصور من این بود که من هنوز همون آدم قبلی هستم و فقط خدا بوده که همه چی رو تغییر داده ولی بعد از چند ماه متوجه شدم که چقدر من نسبت به گذشته تغییر کردم.

    چون هر روز صبح تا شب فایل های شما استاد عزیز رو گوش می دادم انتظار تغییر کردن در من پررنگ تر می شد و خورد خورد به توصیه هایی که در فایل ها می گفتید عمل می کردم.

    مثل اینکه گله و شکایت نکن

    یا اینکه رسانه رو دنبال نکن

    یا مثلا وقتت رو با آدم هایی که منفی هستن و باورهای نامناسب دارند سپری نکن.

    و یه موضوع مهم اینکه برای فروختن نیاز به دوز و کلک نداری و با نیت درست رفتار کن.

    خیلی چیزها بود که من از گوش دادن به فایل های سایت یاد گرفتم و بهش عمل کردم و بعد از چند ماه من اون آدم سابق نبودم.

    دیگه برای فروش دروغ نمی گفتم و باورم این بود که مشتری رو خدا آورده چرا من بخوام دروغ بگم که بفروشم اونی که آورده خودش هم می فروشه

    یه اطمینان عجیبی داشتم که همه چی درست می شه و نیاز نیست اون تقلاها و کارهای قبلی رو انجام بدم.

    بخاطر همین بود که به راحتی دیگه واسه فروش دروغ نگفتم یا اینکه جرات کردم دیگه نسیه کار نکنم، یا جرات کردم دسته چک رو پاره کنم، نقد می خریدم و نقد می فروختم

    چی باعث شده بود که من جرات کنم رفتار و عملکردم رو تغییر بدم، باور اینکه خدا کارها رو درست می کنه

    یا اون جایی که از شما شنیدم اگه دوست داری هر مدل ماشینی داشته باشی برو بنگاه و درباره اش سوال کن و سوار ماشین شو، چی باعث شد که من این کار رو انجام بدم؟ فقط باور اینکه من می رم و می بینم و خدا پولش رو جور می کنه.

    با جیب خالی رفتم بنگاه و کلی درباره ماشین کیا اوپتیما سوال کردم و حتی درخواست کردم در ماشین رو باز کنند و پشت فرمون بشینم و حتی روشنش کردم و احساس کردم سوار هواپیما شدم.

    کلی چراغ آبی و سبز و قرمز روی پنل کیلومتر و داشبورد ماشین روشن شد.

    انقدر اون چند لحظه بهم لذت داد که هنوز دقیقا تصویرش در ذهنم هست که با چه ذوق و شوقی فرمون ماشین رو می چرخوندم.

    بعد از اون روز هر وقت سوال ماشین 405 درب و داغون خودم می شدم تصویر ذهنی من این بود که سوال اوپتیما شدم.

    دقیقا یادمه فرمون پژو تو دستم بود ولی احساس می کردم فرمول اوپتیما رو گرفتم چون واقعا رفتم بنگاه و امتحانش کردم.

    اینجوری تصویر ذهنی واقعی واسه خودم ایجاد کرده بودم و دیگه تصویرسازی ذهنی ساده تر بود.

    اینها فقط یه کوچولو از تغییراتی بود که در من شکل گرفت فقط به این دلیل که باور من نسبت به خدا عوض شده بود.

    هنوز فشار مالی، اقساط بانکی، پول هایی که ازم خورده بودن و دعواهای همسر و … وجود داشت ولی انگار من قوی شده بودم.

    اطمینانم به اینکه خدا قراره زندگی منو تغییر بده صبر منو زیاد کرده بود و دیگه به راحتی عصبانی نمی شدم.

    همسرم بحث می کرد ولی دیگه من واکنش نمی دادم و می گفتم نگران نباش خدا درستش می کنه

    اون از این حرف من عصبانی تر می شد ولی من آروم می شدم.

    مثال های زیادی دارم که شنیدن یک جمله از شما چطور باعث تغییر عظیم در زندگی من شد و این همون تاثیر باور بر عملکرد انسان رو نشون میده.

    وقتی از شما شنیدم که کسب و کار اینترنتی با درآمد بالا دارید این باور در من شکل گرفت که منم می تونم داشته باشم.

    روزهای بعد از اون هیچ کاری نکردم و هر روز می رفتم مغازه ولی رویاش در ذهنم شکل گرفت و بهش فکر می کردم.

    یعنی تفییر باور باعث تغییر فکر من شد.

    فکر کردن به اینکه منم باید کسب و کار اینترنتی داشته باشم باعث شد که بعد از چند روز برای ایجاد سایت فروش ابزار و یراق اقدام کنم.

    صبح تا شب داشتم سایت زدن و کار کردن با سایت رو تمرین می کردم و بعد از چند ماه من صاحب سایت ابزار و یراق با کلی محصول و عکس و توضیحات شدم که البته هیچ بازدید کننده ای نداشت و فقط خودم هر روز ساعت ها در سایت خودم بودم و این فکر که افراد از سایت من خرید می کنند و من پولدار می شم رو در ذهنم مرور می کردم.

    دقیقا عین یه بازی بچه گانه که در واقعیت هیچی نبود ولی من در ذهنم مشغول فروش از سایت ابزار و یراق بودم.

    در نهایت هم هیچ فروشی از سایت انجام نشد و من به علاقمندی اصلی ام هدایت شدم اما اون کارکردن ها و اون مهارت هایی که چندماه براش وقت گذاشتم در مسیر بعدی خیلی بهم کمک کرد.

    استاد هنوز عین روز برام واضحه که شهویور سال 94 که شش ماه از آشنایی من با شما می گذشت رفته بودم شمال ویلای دامادمون و من توی تراس نشسته بودم و به این فکر می کردم که اومدم مسافرت و توی همین تراس نشستم و سایتم جلوم بازه و داره فروش انجام می شه، حالا نه سایتی داشتم و نه حتی لب تاب داشتم و همین رو به همسرم گفتم ولی اون بهم خندید و گفت عباس منش دیوانه ات کرده.

    ولی خدا شاهده سال بعد دقیقا شهریور سال 95 من توی همون تراس نشسته بودم و لب تاب مشکلی msi جلوم بود و از کسب و کار اینترنتی که در تلگرام ایجاد کرده بودم پول می ساختم که بعدا به سایت تبدیل شد.

    یکی دیگه از نتایج شکل گیری باور این بود که اولین باری که شما رو دیدم بدون نوشته جلوی دوربین صحبت می کنید و فایل ضبط می کنید این خواسته در من شکل گرفت و من به خودم گفتم که منم می خوام این کار رو انجام بدم و بدون نوشته فایل ضبط کنم.

    تا قبل از اون من فقط فایل صوتی در تلگرام منتشر می کردم و از روی نوشته می خوندم.

    ولی دیدن شما باعث شد که همون روز موبایل رو با هر بدبختی بود به یک قابلمه چسبوندم و گذاشتم روی ده تا کتاب و نشستم جلوی موبایل و اولین فایل تصویری رو از خودم ضبط کردم که برای شما فرستادم و لطف کردید در کانال تلگرام تون منتشر کردید.

    همون یک باور باعث شد هزاران فایل تصویری بدون نوشته ضبط کنم.

    وقتی از شما شنیدم که فروش نسیه و چکی فقط یک باوره و آدم می تونه نقد کار کنه باعث شد که بعد از چند سال نسیه و چکی کار کردن به همه اعلام کنم که من فقط نقد کار می کنم.

    خیلی مثال از زندگی ام هست که تغییر کردنش فقط بخاطر شنیدن و باور کردن یک جمله از شما بود.

    و این یک جمله یک جمله ها باعث شد که من به مرور یک انسان متفاوت باشم.

    البته شاید بهتر باشه بگم همون انسان ولی با باورهای متفاوت و نتیجه هم از زمین تا آسمان تغییر کرد.

    سال های اول آشنایی باشما درک من از باور این بود که باور کردن باعث تغییر نتیجه می شه ولی الان درک من اینه که باور جدید باعث شکل گیری رفتار و عملکرد جدید و در نهایت کسب نتیجه جدید می شه.

    در این چند ساله بارها شده که مثلا دوست داشتم فلان شرایط رو داشته باشم و خیلی هم به ظاهر روی باورهام کار کردم ولی هیچوقت اون شرایط برام رقم نخورد چون من فقط روی باورم کار کردم و تغییری در عملکردم ایجاد نکردم.

    باور به تنهایی هیچ قدرتی نداره و هیچ اتفاقی رو رقم نمی زنه

    باور زمانی که باعث تغییر عملکرد بشه به سرعت تبدیل به نتیجه می شه.

    در تمام اون روزهای اول آشنایی با شما استاد عزیز من داشتم یواش یواش تغییر می کردم ولی از نظر خودم اتفاقی رخ نداده بود چون از نظر من نتیجه یعنی تغییر کردن شرایط در بیرون از من درحالی که من مشغول تغییر درون خودم بودم ولی آگاهانه نبود.

    من از ذوق و شوق اینکه خدا قراره زندگی منو دگرگون کنه هر روز داشتم افکار و رفتارم رو تغییر می دادم.

    مثلا همسرم باهام بحث می کرد دیگه مثل قبل قاطی نمی کرد و به خودم می گفتم بذار هرچی میخواد بگه بالاخره خدا کار رو درست می کنه و اونوقت جوابشو می دم.

    یعنی یه باور می تونه باعث بشه که واکنش های شما تغییر کنه.

    یه باور می تونه باعث بشه عملکرد شما تغییر کنه.

    یه باور می تونه باعث بشه که انتظار شما از آینده تغییر کنه.

    یه باور می تونه باعث بشه که گذشته رو رها کنی.

    یه باور می تونه باعث بشه که انتظارت از خدا عوض بشه.

    باور ریشه نگرش در انسانه و نگرش پایه و اساس عملکرد و عملکرد شکل دهنده نتیجه است.

    این فایل باعث شده که کلی درباره مسیری که طی کردم فکر کنم و کلی افکار خوب در ذهنم مرور شد و احساس بهتری پیدا کردم.

    بعنوان جمع بندی و اینکه برام مرور بشه:

    1- هر باور و نگرشی می تونه تغییر کنه. همانطور که باورهای 34 ساله من با شنیدن یک عبارت جدید شروع به تغییر کرد.

    2- باورها هیچوقت پایدار نیستند چون بر اساس شنیده ها شکل می گیرند پس باور درست همیشه نیاز به شنیده های درست داره.

    3- باور به تنهایی هیچ نتیجه ای رو رقم نمی زنه بلکه باور برای تبدیل شدن به نتیجه نیار به عمل و حرکت کردن داره.

    4- باور باعث ایجاد انتظار می شه بنابراین باور خوب داشتن باعث شکل گیری انتظار خوب از خودت و زندگی می شه.

    5- باور نامناسب باعث شکل گیری انتظار نامناسب می شه در این صورت عملکرد هم نامناسب خواهد بود و حتی اگه عملکرد رو بهبود بدی باز نتیجه چندانی نخواهی گرفت چون باور نامناسب باعث می شه که از ادامه عملکرد مناسب دلزده و دلسرد بشی.

    6- باور مناسب باعث شکل گیری انتظار مناسب میشه و همین به تنهایی باعث بهبود نتیجه از همون عملکرد همیشگی می شه.

    7- باور که تغییر کنه در مرحله اول نتیجه از عملکرد همیشگی بهتر میشه و اونوقت ذوق و شوق بهبود دادن عملکرد در وجود انسان شکل می گیره و این چرخه می تونه تا ابد ادامه داشته باشه. باور بهتر = بهبود نتیجه از عملکرد قبلی = بهبود عملکرد قبلی که پیش نیاز شکل گیری باور بهتره.

    8- باور نادرست باعث شکل گیری عملکرد نادرست می شه و در نهایت نتیجه مطلوب نداره.

    9- باور درست باعث بهبود عملکرد نادرست و در نهایت بهبود عملکرد و در نهایت بهبود نتیجه خواهد شد.

    10- باور بدون عملکرد هیچ نتیجه ای نداره، عملکرد بدون باور هم هیچ نتیجه نداره. ترکیب باور و عملکرد نتیجه ایجاد می کنه.

    استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم که با این فایل جدید باعث شدید برای من امروز بهتر از دیروز بشه.

    با مرور این افکار و عملکردی که در این چند ساله داشتم خیلی احساس خوبی پیدا کردم و همین احساس خوب باعث بهبود انتظار و افزایش ذوق و شوق من برای زندگی می شه.

    اینو هم بعنوان پاورقی اضافه کنم:

    اوایل آشنایی با شما استاد عزیز تصور من این بود که با تغییر باورهام قراره در آینده زندگی من بهتر بشه و اونوقته که می تونم از زندگی کردن لذت ببرم. اما امروز به این درک رسیدم که همین لحظه همه چی رقم می خوره. باور بهتر باعث ایجاد احساس بهتر و تجربه بهتر من از زندگی می شه.

    همین دقایقی که مشغول دیدن ویدیوی شما بودم و این لحظاتی که صرف فکر کردن و نوشتن کردم تمرکز من بر بهبود خودم بود، باعث شد که اگاهانه افکارم رو کنترل کنم و همین لحظات احساس زندگی کردن رو تجربه کردم. فارغ از اینکه در آینده چه نتیجه ای خواهم داشت.

    به امید دیدار شما و تجربه حضور در کنار الهام بخش زندگی ام.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 539 رای: