چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 36
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و همه دوستان خوبم
یادم نمیاد آخرین کامنتی که نوشتم کی بوده، ولی حس کردم امروز باید بنویسم.
این فایل و این صحبتها برای من یه تلنگر بزرگ بود. خیلی عجیب هدایت شدم بهش. انگار خدا میخواست بهم بفهمونه الکی داری دست و پا میزنیا، از مسیر خارج شدیا زود باش برگرد!
خیلی وقته ننوشتم و حالا میخوام یه کم از مسیرم بگم و بگم چرا صحبتهای استاد توی این فایل برام یه تلنگر بزرگ بود
چهار ماهه مهاجرت کردم و همزمان با اون زندگی مشترکم رو با همسرم شروع کردم. دروغ چرا تا همین دیروز داشتم دست و پا میزدم، انگار یه هالهای اطرافم بود و اصلا نمیفهمیدم داره چه اتفاقی میفته، دیگه هیچ کنترلی روی ذهنم نداشتم، ورودی منفی پشت ورودی منفی! توی تمام این مدت فایلها رو گوش میدادم ولی فقط گوش میدادم! پای عمل که میرسید وا میدادم. به جای اینکه کنترل کنم ذهنم و ورودیهامو، شده بودم یه آدم واکنشگرا، تا تقی به توقی میخورد به طرز عجیبی واکنش نشون میدادم و احساس درموندگی میکردم.
همش به این فکر میکردم که چرا من نمیتونم به حرفای استاد عمل کنم. چرا نمیتونم ذهنمو کنترل کنم، چرا اطرافم پر از ناخواسته اس؟
تا رسیدم به این فایل. و فهمیدم دلیلش فقط یه چیزه! ورودی! من ورودیهای منفی رو نبسته بودم! از همون روز اول مهاجرت همه بهم میگفتن مهاجرت سختهها، زندگی مشترک سختهها، اولش داغی نمیفهمی! و من باورش کردم.
همه بهم میگفتن زبان آلمانی سختهها پدرت درمیاد تا یاد بگیری، اونوقت منی که دو تا زبان رو به راحتی یاد گرفته بودم و مطمئن بودم هوش زبانی خوبی دارم، این حرفا رو باور کردم و زبان آلمانی برام شد یه غول بزرگ!
من به راحتی مهاجرت کردم. زمانی که با تمام وجودم میخواستم مهاجرت میکنم و روی باورهام کار میکردم خدا یه دستی گذاشت تو زندگیم که هنوزم باورم نمیشه. خیلی عجیب با همسرم آشنا شدم که ساکن آلمان بود، تصمیم گرفتیم رابطمون رو ادامه بدیم و بعدم ازدواج کردیم و من بدون هیچ دردسری ویزا گرفتم و اومدم آلمان. اوایل سختم بود، فکر میکردم مثل بقیه برای مهاجرت کردن باید زجر بکشم و کلی پول و مدارک جمع کنم ببرم سفارت و بعدشم تو غربت تنهایی بکشم، ولی به راحتترین شکل ممکن اومدم پیش همسرم و اینجا هم به راحتی کارام انجام میشه چون هنوزم همون دست خدا که همسرمه کنارمه. از بقیه میشنیدم که میگفتن برای اینکه بری آلمان زنش شدی و ازدواج کردی ولی چه میدونستن این مرد دستی بود از دستان خداوند برای من که به راحتی تمام مهاجرت کنم و همزمان با اون عشق و یه رابطه بینظیر رو تجربه کنم. به قول خانم شایسته عزیز همش سوده و سوده و سود️
هر روز صبح که از خواب بیدار میشم خداروهزار بار شکر میکنم بخاطر این مرد و دستی که گذاشت تو زندگیم.
حالا من اومدم جایی که چند قدمی خونهام یه دریاچه بینظیر وسط جنگله، درست مثل پارادایس، روز اولی که دریاچه رو دیدم با خودم گفتم دیدی بهاره، دیدی تحسینهایی که میکردی موقع دیدن سریال زندگی در بهشت جواب داد، دیدی حال خوبت، احساس خوبت جواب داد؟ اصلا دیوانه میشم وقتی بهش فکر میکنم، اینکه جهان چقدر دقیق کار میکنه.
این فایل به من تلنگر زد که بکشم بیرون باورهای محدودکننده امو و به یاد بیارم چه باورهای قدرتمندکنندهای داشتم و دارم که الان توی این بهشت زیبا زندگی میکنم و یه همسر بینظیر دارم. اینکه زبان آلمانی برای من شده یه غول بزرگ بخاطر سختی اون زبان نیست بخاطر باورهای منه، اینکه چرا هر از چند روز با همسرم بحثم میشه بخاطر همسرم یا سختی زندگی مشترک نیست بخاطر اینه که من باور کردم بالاخره توی زندگی بحثم پیش میاد!
اصلا دارم دیوونه میشم، وقتی باورهای محدودکنندهام میاد بیرون دیوانه میشم احساس سبکی میکنم.
نمیدونم چی شد که بعد از مدتها نوشتم و یه ردپای دیگه برای خودم گذاشتم. اینم یه هدایت دیگه!
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیزم، ممنونم خانم شایسته عزیزم️️️
سلام بهاره جان ، دوست هم فرکانسی ام
امروز صبح که روزم و با خوندن کامنت زیبات شروع کردم و یه جورابی کامنت تو واسم یه نشونه بود و حالم وخوب کرد ، چقدر تحسین ات کردم ، خلق زندگی مشترک و مهاجرت تون و مبارکت باشه . امیدوارم با تقوی (کنترل ذهن ) و شکرگزاری و با تقویت باورهای مثبت و حذف باورهای محدود کننده ات ، الگو قرار دادن همین مسیری که تا اینجا اومدی ، توجه به زیبایی ها و نکات مثبت هم همسرت هم زندگی در آلمان ، بهترین ها رو واسه خودت خلق کنی .
مطمئن ام با الگوقرار دادن خودت و همین مسیری که تا به اینجا با معجزات و دستای خداوند اومدی ، زیباترین ها در انتظار توست .
براتون خوشبختی و سعادتمندی در کنار همسر عزیزتون رو آرزومندم.در پناه خدای مهربان یکتا و دانا و توانا باشید .
الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند
سلام بهاره جان، امیدوارم حال دلت عالی باشه. خدا رو شکر که همچین خدای مهربون و دوست داشتنیی داریم که وقتی یکم از مسیر دور میشیم با یه فایل یه نشونه یه خواب با هرچیز دیگه دستمون رو می گیره نوازشمون می کنه و برمون می گردونه به مسیر اصلی. خیلی خوشحالم که با این فایل به خیلی اتفاقات اخیرت توجه کردی. هم ازدواجت رو تبریک می گم هم مهاجرتت رو. مهاجرت بخصوص اون اولش برای اکثر آدما سخته، دقیقا به دلیلی که خودت گفتی، چون باور کردن که سخته. من وقتی 9 سال پیش مهاجرت کردم به امریکا هیچی از قانون نمی دونستم و خب با باورهای غلطی که داشتیم خیلی شرایط سختی رو برای خودمون رقم زدیم و همش فکر می کردیم که یکی دیگه مقصره، اون موقع هنوز نمی دونستم که مسوولیت تماااام اتفاقات زندگی من با خودمه، این منم این باورهای منه که اتفاقاتم رو رقم می زنه. خلاصه که خیلی قدرش رو بدون که با آگاهی مهاجرت کردی و به امید خدا همه چی خوب پیش می ره و به خواسته هات یکی پس از دیگری می رسی:)
امیدوارم درپناه خداوند مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشی :)
سلامی دوباره به همه دوستان واستاد عزیزم
من یه سوالی دارم که نمیدونستم تو عقل کل بپرسم یا اینجا؟
همونجور که میدونید من یه دختر ناز دارم به اسم شیرین خانم
دختری زیبا باهوش کنجکاو دقیق بلندپرواز وخلاصه همه چی تموم
این دختر من عاشق رفتن به فضاس و البته یه ارزوی مهمش پروازه
میدونه ومیفهم من تو یه مسیریم که اگه درست عمل کنم به تموم خواسته هام میرسم و مدتهاست که سوالش اینه
من باتمام وجودم از خداخواستم که بتونم پرواز کنم مگه نمیگی هرجی از خدابخوای وباور کنی بهت میده پس چرا نمیده؟!!
یه بار بش گفتم استاد گفتن دارن یه لباسایی درست میکنن که ادما میتونن پرواز کنن
از اونروز خیلی خوشحال بود وپیگیر که این لباسه کی درست میشه؟
چندروز قبل گفت مامان خدا که انقدر مهربونه چرا یکم از قدرتهاشو به ما نمیده؟
گفتم چرا داده. به ما قدرت خلق زندگی و خواسته هامونو داده
گفت نه من بیشتر میخوام دلم میخواد بتونم پرواز کنم چرا این قدرت رو بهم نمیده؟
فهمیدم دوباره رفتیم سرجای اولمون وصبرش تموم شده
گفتم چرا اتفاقا یه پیامبر خدا داشت به اسم سلیمان اون میتونست با پرنده ها صحبت کنه میتونست پرواز کنه باد و جن ها و در اختیارش بودن
بعد از کلی ذوق کردن گفت چه جوری خدابه سلیمان این قدرتو داد؟
گفتم خب از خدا خواست اونم بهش داد. گفت پس چرا من ازش میخوام بهم نمیده ؟
نمیدونستم باید چی بگم چه طوری قانعش کنم که هم باور مخربی بش ندم و هم بتونه یه دختر 7 ساله درک کنه این مطالبو
رفت قران رو اورد گفت ببین حصرت سلیمان چه جوری از خداخواسته تامنم همونجوری بخوام ( الگوسازی فطری)
رفتم تمام ایه هایی که در مورد سلیمان نبی بود رو پیدا کردم براش خوندم و آخر سر حرفمو با اون آیه که سلیمان از خدا میخواد ملکی و قدرتی بش بده که تا به حال به کسی نداده و بعد ازاینم نخواهد داد تموم کردم
حالا براش سوال بود چرا گفته این قدرتهارو به کس دیگه نده ؟ و چرا خدا حرفشو گوش داده
بخدامغزم شده بود مثله یه بالشت بزرگ و سنگین ازحجم کنجکاوی و سوالاتش
گفتم مامان جان باور کن نمیدونم من حواب همه چیو بلد نیستم که
رفتو بعد یه مدت اومد گفت باشه پرواز و که گفتی استاد گفته لباسشو دارن میسازن و حضرت سلیمانم خواسته کسی این قدرتو نداشته باشه
من میخوام خدا بم قدرت نامرئی شدن بده پس چرا نمیده؟؟؟؟؟
قیافه منو تصور کنید بعد این سوال
حالا من اومدم از شما عزیزان بپرسم واقعا جی بهش بگم که امیدش از خداقط نشه، باور مخرب درش ایحادنشه واینکه درست باشه و قانع بشه؟
گفتم شاید به ذهن عزیزی حوابی برسه و دستی بشه از طرف خدا برا هدایت من
نمیدونید وقتی داشتم قران رو ورق میزدم که آیه ها رو پیدا کنم چه ذوق و اشتیاقی تو چشماش بود و روهرصفحه ای که مکث میکردم تا بخونم هی ایه ها رو میبوسید وقربون صدقه خدا و قران میرفت
من چی بگم به این دختر ؟
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام سعیده خانم دوست عزیزم
چیزی که توذهن من اومد که چقدر بچه ها باهوش هستن وچقدر ذهن پاکی دارن من تو اون سن به ابن چیزا فکر نمیکردم فقط به اینکه چه خوراکی بخورم یا ببرم مدرسه فکر میکردم نهایت به بازی کردن
همین الانشم این همه قرآن خوندم متوجه این نشدم سلیمان گفته به بعد از من نده بقول استاد میگه بابا تو به بعد چیکار داشتی آخه
بنظر من شما اول باید به شیرین جان عزیزم بگید که اول باید باور کنه که خداوند هرچی بخوایم بهمون میده همه آرزوها دست یافتنی هستن اصلا به همین خاطر به ذهن ما اومدن
اول باید باور کنه که میده چون چندباری شما تاکید کردین که مامان چرا پس بمن نمیده
باید اول باور کنیم خدارو که خواسته های مارو اجابت میکنه
سلیمان این باور داشت که خداوند وهابی یعنی میبخشه میدهد بی منت این باور مهمترین باوره
که خداوند اجابت میکنه
درزمان مناسب مکان مناسب
هیچ خواسته آرزویی نیست که برآورده نشه
اینها رو دائم بهش بگید تا باور کنه که میشود وقتی باور کرد انجام میشود
برای خدا که کاری نداره خداوند هرکاری برایش آسان است
هرکاری میتونه بدون اسباب وسیله انجام بده
این همه کار برای پیامبران کرده
توقران هستش
اینها الگو برای ما که میشود
پس باور اینکه میشود
خداوند اجابت میکنه
خداوند همواره داره به همه درخواستها پاسخ میدهد
باید باورش داشته باشیم باتمام وجود ایمان داشته باشیم که میشود
شاد باشی دوستم دختر زیباتون روببوسید و تحسین میکنم این همه هوش ذکاوت شیرین جان رو
سلام دوست عزیزم
ممنون از اینکه کامنتم رو خوندید و جواب دادید
راستش شیرین چون هنوز باوراش سالمه ودست نخوردس
میگه خدا میده یعنی این باورو داره که خداوند اجابت میکنه
ولی میگه پس منکه با تموم وحودم میحوام باورم دارم که میده
پس جرا نمیده؟
دیروز رفته بود خونه دوستش وقتی برگشت خونه گفت:
مامان من با ماهان پلی استیشن بازی نکردم
گفتم چرا؟
گفت چون بازیاش همه جنگی بود ومن نمیخواستم چیزای منفی ببینم تا خدا خواستمو بده
موندم بخدا از حرفش
چون من همیشه بش میگم توجه به چیزای منفی ما رو از خواسته هامون دور میکنه
مسئله اینه که این خیلی باور داره که خدا هرخواسته ای رو میده
وبخاطر اینهمه باور میگه پس کو؟
تازه خوبه از حضرت موسی وعیسی ومعجزاتشون نگفتم
میدونید آخه واقعا خدا خواسته پرواز یا نامرئی شدن رو میده؟
میگفت به خاله آرزو گفتم خدا قراره قدرت نامرئی شدن بم بده
واقعا خود خدا هدایتم کنه به جواب درست
بازم ازتون متشکرم بابت کامنت زیباتون
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
قُلْ أَذَٰلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّهُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۚ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیرًا(١5فرقان)
بگو: آیا این بهتر است یا بهشت ابدی که به متّقیان وعده دادند که آن بهشت پاداش و منزل ایشان است.
لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ خَالِدِینَ ۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ وَعْدًا مَسْئُولًا(١6فرقان)
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق] این وعده است.
=====================================
سلام به استاد عزیییییزم از رووووشنی قلبم
بریم برای سومین ردپا در این قسمت از دیوار غار حرا
خداروصدهزااااار مرتبه شکر برای همین لحظه،همین باز شدن قلب،همین دریافت نور خدا …
خدا؟ خدا همه چیییییزه،مثل یک نوره،مثل یک رنگ ،خدا تویی خدا افکاراته،خدا یک حشره ست،خدا یک ستااااره ست…
استاد الهی من دور سرت بگردم و دیگه برنگردم که دُر و گوهر از حرفات میریزه،چقدر من این جمله های بهشتی رو دوووست دارم …
استاد ببخشید اگر کامنتم یکم بوی مَن و شوینده میده :)))نامبرده یهو وسط بشور بساب قلبش باز شد برای نوشتن همینجوری پرید سر گوشی
خب بسم الله …١…٢….٣ امتحان میکنیم !
صدا میاد ؟صدااااای مارو میشنوید از جزیره ی زیبای توحیدی کییییش
جزیره ی پر از ثروت و نعمت و فراوانی ،خدایاشکرت که منو با منجنیق توحیدیت انداختی وسط آب های خلیج فارس …
از دریای خزر تا خلیج فارس … مسافت هزاران کیلومتره!
ولی پای منجنیق توحید که وسط باشه،شما به طرف العینی مهاجرت میکنی ازونور دنیا به اینور دنیا
إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
استاد جانم اوضاع داره تحت کنترل درمیاد،مسائل داره دونه دونه توسط خود خدا حل میشه …آره استاد ،من هنوز روی دوش خدا نشستم و دارم تموم تلاشمو میکنم نزنم پس کله ش که اینوری نرو،اونوری برو!میبینی استاد؟میبینی چقدر قشنگ از خدا صحبت میکنید؟چقدر پرکتیکال یادم دادید با جریان هدایت چه جوری خوشبختی هام رو بسازم ؟
خدایا شکرت که دوشت انقدر عظییییمه که جا برای تموم بنده هات هست…خدایا شکرت که انقدر قدرتمندی که به حساب تموووم موجوداتت آگاهی،خدایا شکرت که منو فقیر خودت کردی،منو محتاج خودت کردی،خدااااایااااا،صدامو میشنوی ؟ازت ممنونم که منو عاشق خودت کردی،من دیوونه تم ،من جونمم برات میدم،من میمیرم قبل از اینکه بمیرم،استاد نمیدونی با خدا چه قدر خوش میگذره،نمیدونی خدا چقدر آن تایم و آن لاینه،نمیدونی چه فرشته هایی رو توی زندگیم آورده ،نمیدونی چقدر جهانم رو سرشار از انسان های شایسته کرده ….چراااا من الان نمیتونم هزارتا شکلک چشم قلبی بزاااارم آخه ،آقا ابراهیم پااااسخ گووو باش.
رفیق های نازنین غارحرای من،هر نقطهی آبی شمارو اول روی چشم هام میزارم بعد بازش میکنم ،انقدر که دوستتون دارم،هر کدومتون یک نوری از طرف نور آسمون ها وزمین هستید که میاید خونهی قلب من رو روشن میکنید،خیلی دوستتون دارم .
استاد میخوام اتفاقات خوب این چند روز برای خودم اینجا مکتوب کنم که یادم بمونه چقدر با خدا همه کار شدنیه،فقط کافیه من قدم بردارم،فقط کافیه به جای حساب کردن روی عقل خودم ،روی خدا حساب کنم و بعدببینم الله چطور با هزاران فرشته ی پی در پی ارسال شده به کمکم میاد.
=====================================
همزمان با تحویل کلید خونه ،هرفک و فامیل و آشنایی اینجا داشتم همه شون رفتن شمال برای تعطیلات،من بودم و کلی وسیله که باید جا به جا میشد ،خدا گفت نمیخواد همرو باهم ببری ،تقسیمش کن،هر بار یک قسمتی رو ببر،شب هم برگرد خونهی فامیلتون بخواب که کلیدش دست خودته ،گفتم چشم.
خیلی راحت و ساده توی دوروز تموم وسایلم رو جابه جا کردم ،هر دوروز دوتا راننده تاکسی بینهایت مهربون اومدند که حتی توی جا به جایی وسایل کمکم کردند،هرچقدر گفتم چمدون ها سنگینه خودم بلندشون میکنم شما زحمت نکشید باز کار خودشون رو کردند و من توی قلبم از خدا مهربونم سپاسگزاری کردم که جهانم پر از فرشته شده،خدایا شکرت
=====================================
توی کیش آب آشامیدنی رو باید بخری،گالون های بزرگ هست که باید حتما وسیله داشته باشی برای جا به جا ییش،خدا گفت برو بخر به اینکه چه جوری بیاریش فکر نکن،رفتم سایت خدماتی چندتا سوپری بود ،احساسم گفت اینو برو،رفتم خریدهای دیگه رو انجام دادم گفتم من وسیله ندارم آب رو ببرم گفت اشکال نداره آدرس بده خودم برات میارم.
رفتم خونه زنگ زدن که بیاید دم آسانسور،وقتی رفتم گفت ظرف خالی؟ گفتم ندارم من تازه اومدم.گفتن نمیشه ظرف رو باید از شرکت ها بخرید،گفتم باشه،ممنون لطف کردید تا همینجا.
شاگرد مغازه گالون آب رو برگردوند،گفتم خیره ،دو دقیقه نشد زنگ زدند ما خودمون از شرکت ظرف رو میخریم براتون،اشکال نداره آب رو دوباره میفرستم،گالون آب رو آوردن تا طبقه ی دوم ،دم در خونه !و گفتند هرخریدی دارید زنگ بزنید ما خودمون رایگان براتون میاریم.
این مسئله هم با توحید حل شد.
ایزی ایزی تامام تامام.
خدایا شکرت
=====================================
اینجا گاز هم کپسولیه :)اینارو برای دوستانی میگم که مثل من از جنوب بیخبر بودن:)
دستان خداوند بدون اینکه من خبر داشته باشم باید چیکار کنم ،برام شماره کیش گاز رو فرستاد و گفت زنگ بزن آدرس بده برات کپسول پر بیارن.
امروز زنگ زدم،گفتن فلان ساعت میام،از پنجره دیدم یک تریلی اومده پشتش پر از کپسوله،یکم منتظر موندم دیدم نه مثل اینکه من باید برم پایین ،پایین که رفتم گفتم میشه بیاید بالا نصبش کنید؟گفتن کاری نداره که ،خودت میتونی
گفتم من تنهام ،بلد نیستم،باید ببینم بار اول،شما بیاید من هزینه ش رو بهتون میدم،بنده ی خدا اومد خودش وصل کرد ،بیست تومنم بیشتر نگرفت ،دمش گرم.
استاد من با حل هر کدوم ازین مسئله ها خدا میدونه چقدر بزرگتر شدم،من اینجا کارهایی رو تنهایی پیش بردم که فامیلمون الان چند ساله اینجاست نمیدونه چیکار باید براش بکنه،همین الان ذهنم میگه خو الان چه کار بزرگی کردی ؟ولی من از شما یاد گرفتم هر مسئله ی کوچیکی رو حل کردم به خودم آفرین بگم.به خودم احساس ارزشمندی بدم تا در مدار ارزشمندی های بیشتر و بیشتر قرار بگیرم .
=====================================
امروز روز سومی من که من همون دوسه ساعت هم سرکار نمیرم،به مدیر عاملم پیام دادم ببخشید من دست تنهام کارهای خونه طول کشیده،انشالله تا فردا دیگه تمومش میکنم،استاد وقتی جواب مدیرعاملم اومد به الله قسم من فقط با اشک برای خدای مهربونم سجده کردم که این چنین با قوانین ثابت جهانش،زندگی من رو گلستان کرده،من جواب پیامشون رو اینجا کپی میکنم.
سلام خدمتتون عرض کردم اصلا نگران نباشید و با خیال آسوده کار خانه را تمام کن و به چیز دیگر فکر نکن
اینجاست که شاعر میگه :هاااالا لالااااای لااااااالاااای لای لالای لاااای،هااااالا لاااالای لااالاای های لالای لایییی
(با ریتم خوندین دیگه،حواسم بهتون هستا:)))) )
=====================================
کلا توی شرکت یک دونه همکار دارم که اونم عضو انجمن N.A هروقت هم زنگ میزنه نمیگه سلام خانم شهریاری ،میگه سلام آبجی ،خوبی آبجی ؟خدا قوت آبجی :)))
یا مثلا این پیامشه:
ارادت درود وقت بخیر خدا قوت آبجی فردا سفارش دارم ببرم فمیلی ،ساعت 11 بیاین ونوس، ممنون.
تنتان سالم،در مهر و نور باشید.
ببین استاد!ببین با سعیده چیکار کردی ؟؟؟
من هیچ کاری نکردم برای اینکه با این انسان های شایسته هم مدار بشم،من فقط تلاش کردم توی محیط های کاری قبلی روی ویژگی های مثبت آدم های اطرافم تمرکز کنم فقط همین،و این چنین قوانین بدون تغییر خداوند پاسخ داد…
الهی قربون این خدا برم ،خدا چرا کله نداری کله ت رو ببوسم :)))) من از عشقت دیوونه شدم دیییگه
=====================================
خونه م هنوز پرده نداره،کلی ازین پرده نداشتنه بنفیت کسب کردم :))) هی ماشین های خوشگل رد میبنشمون و تحسینشون میکنم ،ا
آسمون خدارو میبینیم و لذت میبرم و….امروز صبح دیدم دوتا پرنده اومدن دقیقا لب پنجره نشستن انقدر ذووووق کردم که نگو،قشنگ احساس کردم خدا اینارو برای من فررررستااااااده بگه سعیییده سعییییده اندکی صبر سحر نزدیک اسسسست.
=====================================
یک اتفاق خوب دیگه امروز افتاده من الان ١٧ساعت توی فستینگ قانون سلامتی ام و با اینکه دارم به کارهای خونه میررسم بی نهایت انرژی دارم و تمرکزم رفته بالا ،خدااایااااشکرت
=====================================
راستی اینو نگفتم امروز کلی از محصولات شرکت رو برای خودم و برای خانواده م سفارش دادم ،همکار عزیز وشریف و توحیدیم گفت خودم برات میارم دم خونه ،شما نیا انبار،ضمن اینکه محصولات برای من به قیمت خرید فروشنده از شرکته نه مصرف کننده،و میتونم هرچقدر دلم میخواد خرید کنم.محصولات با کیفیتی که تا الان اسمشم بزور میشنیدم،الان دارن مهمون خونه م میشن و انشالله میرسند به دست پدر و مادر عزیزم بلکه گوشه ای زحمتاشون جبران بشه.
=====================================
فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا ۖ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
پس هنگامی که مژده رسان آمد، پیراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم که من از خدا حقایقی می دانم که شما نمی دانید؟
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
استاد الهی دورسرت بگردم که نمیدونم چند وقت مایک رو ندیدی ،قلب سلیم ابراهیمیت همیشه منور به نور آسمون ها وزمین …
دخترای من دارند میان…به امید الله چند ساعت دیگه چشمام با دیدنشون بینا میشه …قراره چند روز پیشم بمونند…همه ش بیست و پنج روز از هم دور موندیم،و چه کسی از خدا مهربانتر …؟
خودش یک جوری پلن هارو چید که دخترام رو بیارن پیشم،بدون اینکه من ازشون بخوام .
خدایاشکرت،خدایا ازت ممنونم ،خدایا مرسی که هستی ،خدایا خودت به قدم های ما استقامت ببار ،خدایا خودت کمکمون کن که توی مسیر درست ادامه بدیم و اجازه بدیم نور توحید تموم ابعاد زندگیمون رو در بر بگیره …
خدایا خیلی دوستت دارم.
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣﴾
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿١٩4﴾
پروردگارا! آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا فرما و روز قیامت، ما را رسوا و خوار مکن؛ زیرا تو خلف وعده نمی کنی
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿١٩5﴾
پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [که] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم؛ پس کسانی که [برای خدا] هجرت کردند، و از خانه هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدی هایشان را محو خواهم کرد و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد می کنم [که] پاداشی است از سوی خدا و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.
من برم آماده بشم کم کم برم فرودگاه ،دنبال نور چشمی ها …
استاد از صمیم قلبم ازت سپاسگزارم و دعا میکنم کامنت های بعدیم حاوی نتایج بزرگتر و بزرگتر از قانون باشه …
درپناه نوووووور بااااااشید همیشششه
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
الم ﴿1﴾
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ﴿2﴾
این است آیات کتاب حکمت آموز (2)
هُدًى وَرَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ ﴿3﴾
براى نیکوکاران رهنمود و رحمتى است (3)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿4﴾
کسانى که نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و [هم] ایشانند که به آخرت یقین دارند (4)
أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾
آنانند که از جانب پروردگارشان از هدایت برخوردارند و ایشانند که رستگارانند (5)
سلااااااااااااااااااام به سعیده عزیزم
الهی که حالِ دلِت عالی باشه و غرق در انوار الهی باشی .
خواهر جانم خانه توحیدیت مبارکا باشه
اینجاست که حرف استاد را به یاد میارم که میگه من برای اینکه به اینجا برسم به خدا که سختی نکشیدم
نجوا بوده ،حمله های همه جانبه الله بوده
ولی من با توحید و تکیه بر این ریسمان الهی تونستم از تنگناها ،تونستم از ترسها
و به ظاهر سختی ها عبور کنم
و پاداش این صبر کردِنها که توام با شکرگزاری و کنترل ذهن و تقوا هست
عجب دلچسپه
تو آغوش خودش احساس خوش معنوی داری
احساس میکنی فقط خودتی و خودِش
و دیگر هیچ
چه لذتی داره زندگی تنهایی با این نور و انرژی بینهایت زندگی کردن
تنهای تنها
ولی همه انرژیها و همه کمکها و دستهای یاری کننده را هم برای خودِت داری
سعیده عزیزم
الان کاملا در این آگاهی متوجه شدم کامنت نوشتن هم اذن و اجازه میخواد
و باید از قلبم اجازه بگیرم
داشتم آماده میشدم برم سر کار ولی یه حسی ،یه انرژی بهِم گفت هیچ کاری نکن فقط بشین بنویس
گفتم برای کی
و منو اوورد درست در این کامنت و گفت شروع کن
راستش اینو به جرات میتونم بگم خیلی خودم به دنبال نتیجه بودم تا همین چند وقت پیش
ولی انگاری بزرگترین و عظیم ترین نتیجه همین توحیدی زندگی کردنه
به خدای احد و واحد
الان با این حسو حالم که دارم اگر هیچ نتیجه ای هم نگیرم راضیم
آخه میدونی چیه
خدا مارا دعوت کرده به یه مهمونی ،و خودِش حجت را تمومم کرده و گفته بابا جانَم من از شما میخوام که تو این مهمونی فقط و فقط عشق کنید و لذت ببرید و حالِ خوبتون اولویت باشه
هر چی خواستید بردارید و فقط و فقط اگه گیری داشتید و فقط به من بگید و من همون لحظه که صدام میکنید حی و حاضر هستم
و خواسته شما را اجابت میکنم
ولی امان از این حمله های شیطان که اون پاداش های بعد مهمونی را در نظر ما زینت میده
و ما غافل میشیم از کیف کردن در این مهمونی عظیم
و اون وقته که نزول میکنیم
بعضی از آدمها هستند که به همه چی رسیدند ولی اون اصل توحیدی زندگی کردن تو زندگیشون کمه
ولی خوشا به سعادت کسایی که دارن هر لحظه عطر و بوی خوش توحیدی زندگی کردن را استشمام میکنند و غرق در نعمتهای الهی هم هستند
عجب بوی بهشتی داره
عجب دلنشینه
هیچ جا نمیتونی تجربه اش کنی
جز وقتی که توحیدی زندگی کردن عجین میشه باهات
به نظر من الان در این آگاهی که الان خداوند لطف کرده و به من داده
میگم این جاده آسفالته که استاد میگه به خدا توحیدی زندگی کردنه
که شما در کامنتهات بهِش اشاره میکنی و توحیدی زندگی کردن را اولویت قرار دادی
خدای مهربانَم سپاسگزارم در این خانواده معنوی دارم درس توحیدی زندگی کردن را یاد میگیرم.
سعیده عزیزم
خواهر ارزشمند و توحیدی ام
از تک تک کامنتهای شما این عطر و بوی خوش و این رایحه را میشه حس کرد.
خدارا شاکرم که در فرکانس نوشتن برای شما بنده توحیدی قرار گرفتم.
برات بهترین پاداشها نزدِ خداوند محفوظه
خانه دلِت آباد
التوبه
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ﭘﻴﺸﮕﺎﻣﺎﻥ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺍﺯ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻲ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ; ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ] ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺑﺪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ; ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ .(١٠٠)
در کنار دردونه ها لحظات خوشی را برات آرزو میکنم.
900 امین روز توحیدی زندگی کردنِت مبااااارک.
یا حق.
سلااااااام به داداش رسول عزیییزم
ازینوراااااا داداش ؟
راه گم کرددددی؟
خوووش اومدی،صفااااا آوررررردی
آقاااا باااا مااا به ازین بااااش که با خلق جهانی :))
مرسی داداش بینهایت ممنونم،سپاسگزارم برای نقطهی آبی پربرکتت که نور الله ازش جاری بود .
به فاطمه جان گفتم،گفتم فرکانس داداش رسول خیلی زلاله،همون لحظه ی اول که گفت سلام احساس کردم یک نوری به قلبم وارد شد …
همون نوری که به خودتون هم گفتم،به الله قسم این نور قرآن که از کیلومتر ها فاصله مارو به هم وصل کرده …
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
توحید همه چیزه،با توحید همه جا بهشته،اصلا مهم نیست کجایی ،چقدر داراییته،کیا هستند،توحید،توحید مهمه!
توحید اون سرمایه ای که با هیچ چیز خریدنی نیست،اما اگر داشته باشی انقدر بهت میده که میتونی باهاش همه چیز رو به دست بیاری !
نوش جانتون این زندگی بهشتی توحیدی ،قربون کله ی هرچهارتاتون!
دوستتون دارم بینهایت!
به امید دیدارتون در بهترررین زماااان و مکااااان فرشته های بدون بال خدا
قلبِ فرااااااوان از کیش تا کرررررج کرووور کرووور
سلام دوست عزیز
چه کامنت زیبای پراز توحید خداپرستی
احساس خوبت موقع خوندن بهم القا شد و چقد معلومه حال دلت عالیه و آرامش داری
قانون همیشه جواب میده
چشم دلت روشن باشه برای دیدن بچه های نازنینت
همیشه موفق سربلند باشی عزیزم
سلام خانم شهریاری عزیز
سعیده خوشبخت که اسمت هم ریشه سعد و خوشبختی توش موج می زنه
خداوند توفیق داد تا توی چند روز نان استاپ تمام کامنتهاتو از اول تا آخر همین کامنتت خوندم
مثل یک فیلم سینمایی بود
نه مثل یک رمان طولانی
مثل رمان کلیدر محمود دولت آبادی
خیلی جذاب بود
بارها چه تو محل کارم که چه خونه گریه کردم
اشک تو چشام جمع شد خودمو کنترل کردم
چقدرهم زیبا نوشته بودید
چه تصویرسازیهایی باهاشون کردم
چه شیرزنی هستید شما خانوم
بهتون باید بگم ژاندارک فرانسوی
بهتون باید بگم فلورانس نایتینگل
کاش می تونستم بهت بگم زینب
شیرزن کربلا
همون که گفت ما رایت الا جمیلا
چقدر شما تمرکز داشتید برای تغییر کردن
چقدر اطلاعات پزشکیم رفت بالا
مثل کرم کالامین برای خوب شدن ابله مرغون
یا اطلاعات ای سی یو
و از همه مهمتر و بالاتر
اطلاعات قرانیم رفت بالا
آیه هایی که آوردی
سایت پارس قران را معرفی کردی برای سیرچ ریشه ای کلمات قرانی
چقدر خداشناسی تو حرفهای شما بود
چقدر اشعار نابی که استفاده کردین تو کامنتهاتون
چقدرهم راجت بودین نقاب نداشتین شما
صداقتتون بی نطیره
خانوم شما چه ترانه های زیبایی هم خوندین
چقدر برام مهاجرت کردن عادی شد
البته اگه سربها رو بکنم از پاهام
چقدر ایمان توحیدیتون برام مسجل شد
شما خیلی خوب تونستید نجواهای شیطان رو کنترل کنید
انما النجوا من الشیطان تا مومنان را غمگین کند
شیطنتهای دوران مدرسه و کپسول انداختن داخل بخاری خیلی جالب بود
رقصیدن تو محل کارتون و اونم زیر دوربینهای حراست بیمارستان خیلی جالب بود
شما الگوی بی نظیر خانمهای ایرانی هستید
شما یکی از اون کاراکترهای فیلم چهار شگفت انگیز هستید
به خودتان افتخار کتید
من همیشه شما را تحسین خواهم کرد
همیشه پیگیر بازهم ترو استوریهایتان خواهم بود
کاش انسانهای بیشتری مثل شما هدایت میشدند به خوشبختی که شما بدستش اوردین انشالله توینهاتون رو هم می بینین به زودی زود
ما تورکی میگم جمیح یا همون جمیع یعنی دوتایی
خدا براتون حفظش کنه
من ایمان دارم که شما باز هم موفقیتهای بیشتری کسب خواهید کرد
وا ین هم به شما و هم به میلیونها طرفدارتون تو سایت عباسمنش کمک خواهد کرد که راهشون رو با قدرت و با توکل و تکیه بر ایزد متعال بدن انشالله
داداش امیر عزیزمسلام
سلاموسلامتی و نور وعشق ورحمت الله به قلب توحیدی عزیزت
تلگراف الهی شما از قلب شما ارسال شد و به قلب من نشست و یک انرژی من رو هدایت کرد که حتما براتون بنویسم.
سپاسگزارم که وقت گذاشتید و ردپاهای من رو خوندید،و امیدوارم ازین به بعد ردپاها از نتایج واضح تر و بزرگتر از قانون باشه.
اگر من مسیر درست رو با قدرت ادامه بدم وسمتم خودم روخوب انجام بدم،خدا کارش رو درست انجام میده …شکی توش نیست.
میدونی این روزها چی برام جالبه؟که یک سری آدم ها فقط ازم میپرسن اسم استادت کی بود؟:) بعد بدون هیچ توضیح اضافه ای وارد سایت میشن:)
دارم میرسم به این قسمت حرف استاد که میگفت تمرکزتون رو بزارید روی خودتون،وقتی نتیجه بیاد بقیه خودشون میان ازت سوال میکنند چیکار کردی؟؟؟
میگفت بهترین کمکی که میتونید به بقیه بکنید،بهترین خیری که میتونید برسونید اینکه اول خودتون نتیجه بگیرید!
این کاری که من سعی کردم خوب انجامش بدم،عالی نبودم اما تموم تلاشم رو کردم که تمرکزم روبزارم روی خودم و کاری به کسی نداشته باشم و همین باعث شد که اتفاقات پشت هم رخ بده،و سرعت تغییر زندگی من هی بیشتر و بیشتر میشه …
بینهایت ازتون سپاسگزارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون.
سلام سعیده عزیز
ممنون دوست خوبم خیلی با مسیرت همراهی کردم و تحسینت کردم با خواهرم که مشتاقانه کامنت ها و رد پاهاتو دنبال میکنه .
باورت میشه این مسیری که از خودت ترسیم کردی خیلی باورای منو قوی کرده و نقطه اصلی رو برام روشن کرد من دوره عزت نفس دوازده قدم و ثروت یک و حتی جهان بینی رو کار کردم نتایجم اومد ولی در چشم بهم زدنی رفت و من متحیر شدم از سال 98 تا الان همش دور خودم چرخیدم بالا رفتم افتادم پایین ولی از این سایت و اگاهی ها دست نکشیدم و وقتی تو رو دنبال کردم رسیدم به حلقه گمشده این ماجرا دوره احساس لیاقت ، سعیده ای که سرگذشتش بسیار شبیه به طاهره ست با احساس لیاقت پر گرفت پس طاهره هم میتونه توی همین روزا میگیرمش و خبر شیرینش رو به همه میگم . منم مثل سعیده مادرم دوقلوهای من امیرعلی و امیرحسین هستن . وقتی که دیدم یکی دقیقا با شرایط من که همیشه برام سد راه موفقیت هام بوده داره خواسته هاشو محقق میکنه باور کردم . من خیلی ساده باور و خوش باورم و هرچیزی رو باور کنم در لحظه میبینمش الان دارم با اگاهی های شش تا فایل مربوط به دوره احساس لیاقت دو روزه کار مبکنم تا تکاملی ظرفم و گوش هام به آگاهی های خالص دوره محرم بشه به خداوندی خدا تبدیل به یک ملکه شدم . سعیده جان ممنون ازت دوست خوبم . و سپاس از استاد عزیزم که راه برکت و سعادت رو گسترده میکنه.
سعیده خانوم عزیز هر چقدر شما توحیدی میشه و از نشستن رو دوش خدا بیشتر لذت میبری ما هم از خوندن کامنتهات بیش از پیش لذت میبریم.من از شما ممنونم بانوی زیبا که سهم ما رو هم از این لذت ها همیشه میدید هزار بار گوارای وجود که لایقش هستی هر روز کامت شیرین تر باشه
ب نام خداوند بسیار بخشنده بسیار مهربان
سلام سعیده جان
مدت هاست که کامنتهای الهیت رو میخونم وکیف میکنم و….خوش به سعادتت که خدا رودوشش سوارت کرده وبه تاخت داری میری تا جهان رو به تسخیرت درآوری
هر روز ایمیلم رو چک میکنم تا ببینم کامنت گذاشتی یا نه
انگار منتظرم خدا با نوشته هات باهام حرف بزنه ودلم رو قرص کنه که هست وهوام رو داره
اگر میشد استیکر بذارم هزاران دست برات میفرستادم
برای اولین بار هست که برایت کامنت میذارم البته باید اقرار کنم بارها نوشتم ولی پاک کردم چون به نظرم کامنت هات اونقدر عالین که پاسخ عالی هم میخوان وهر دفعه فکر میکردم پاسخم در مقابل نوشته های توحیدیت خیلی ضعیفن
ولی این دفعه گفتم کمال گرایی رو کنار بذارم وبرای تشکر هم شده برات بنویسم وسپاسگذار باشم از سعیده ای که با راهی که انتخاب کرده هزاران انگیزه میده برای ادامه دادن ،حرکت کردن، ناامید نشدن، توکل کردن وتسلیم بودن
سپاسگذارم بانوی توحیدی هم در حرف هم در عمل
راستی خانه ی جدیدت مبارک انشالله هر روزش رو پراز احساس خوب با رنگ وبوی خدایی بگذرونی
سعیده جان با قدرت ادامه بده انشالله همیشه راهت روشن وخداوند مهربان هر لحظه کنارت باشه
سلام به سعیده جان عزیزم
چراغ سایت نگین این انگشتر توحیدی
چقدر داستانت زیباست سعیده جان، چقدر پر از خداست، چقدر الهام بخش و آموزنده و آرام کننده ست:)
و چقدر خودت خوب بلدی مشق توحید بنویسی
اینکه دونه دونه ی زیباییها، اتفاقات خوب، برخوردهای قشنگ رو آگاهانه ببینی و متوجهشون باشی و از همه مهمتر کم و کوچیک و بدیهی قلمدادشون نکنی و بابتشون شکرگزار باشی و هی به خودت یادآوریشون کنی
این یه نکته ی خیلی مهمه که شاید خیلیا یادشون بره
وقتی پیامهای مدیر عاملت یا همکارت رو میخوندم، همینجوری اشک سرازیر بود از چشمام، بعد یه لحظه تو ذهنم مرور شد که خب منم اکثرا و بیشتر وقتا پیام ها و فیدبک های خیییلی خوب و مثبت و قشنگی میگیرم حالا نه از مدیر عاملم ولی از مشتریها، که خیییلی با ارزشه، حتی بارها شده همکارام از برخوردِ بدِ یک شخص خاص کلی شاکی بودن و به من هم هشدار میدادن که با فلانی حرف میزنی مواظب باش ها فلانه و بهمانه… بعد اون طرف چنان با احترام و منطقی و قشنگ با من حرف میزد کلی هم ایموجی گل و بلبل میفرستاد که اصن من میگفتم خدایا اون همکارام چی میگن آخه؟ اینکه بنده خدا خیلی خوب با من حرف میزنه، و البته بلافاصله تو ذهنم مرور میشد که خب این کار خداست و نتیجه ی قوانین بدون تغییر خدا:) و بعد کلی خداروشکر میکردم، خیلی وقتا تو شکرگزاری هام به این مورد هم اشاره میکنم، اما نه همیشه، انگار کم کم عادی میشه، ولی قربون خدا برم که هربار میخواد عادی بشه، با همچین کامنتایی دوباره یادم میندازه که چقدر باید بابت این برخوردهای زیبا شکرگزار و متذکر باشم:)
ازت ممنونم سعیده جان برای کامنتای بهشتی که مینویسی
اما ای جانم به تیکه ی آخر کامنتت، قلب قلب قلب:)
خدا میدونه چقدر خوشحال شدم برات عزیزم:) خیلی هم درکت میکنم و باهات همذات/همزاد پنداری میکنم تو این موضوع
یاد خودم افتادم اولی که اومدم کانادا، منم اولش تنها و بدون پسرم اومدم (قبلا تعریف کردم که به خاطر داستانا و قوانین دوران پندمیک، اونموقع من میتونستم بیام کانادا اما پسرم نمیتونست با اینکه ویزا داشت، منم یه جورایی بهم الهام شده بود که الان باید برم کانادا ولو اینکه پسرم نمیتونه همراهم بیاد) خلاصه سه ماه طول کشید تا اوضاع طوری بشه که پسرم بتونه بیاد و اون سه ماه شاید سخت ترین روزای زندگی من بود. قبلش ما نهایتا یکی دوهفته از هم دور بودیم وقتایی که دامغان دانشگاه میرفت و آخر هفته ها یا یه هفته درمیون میومد خونه
روزی که قرار بود بیاد کانادا دقیقا منم همین شعرو میخوندم و همه جا مینوشتم:)
آب زنید راه را هین که نگار میرسد:)
چشمت روشن عزیز دلم، دلت که روشن به نور هدایت خدا هست
دعا میکنم همیشه زندگیت نور علی نور باشه:)
خدا رو شکر برای یه توفیق دیگه و به قول خودت یه صلات دیگه:)
برای من نماز شب شد:)
امشب ازون شبا بود که خوابم نمیبرد و پناه آوردم به سایت و کامنت زیبا و نورانی تو رو خوندم، که منجر شد به این پاسخ نیمه شبانه:)
الان ساعت 2 نصفه شبه اینجا
خداروشکر فردا یکشنبه ست و تعطیل:)
شب و روزت به خیر و پر از نور هدایت الهی دوست توحیدی من
بوس و قلب فراوان
سعیده جانم
نوشتههات رو دنبال میکنم، پر از نشانههای توحیدیه، پر از رد پای رفیق منه.
یه مدته اصلا دیگه نمیخوام هیچ فایلی گوش بدم، فقط دوست دارم هر جا نشونهای از خدا هست، اونجا سرک بکشم.
انگار دنبال این میگردم که کسی نشونهای از معشوق من به زبون بیاره، فقط خود خودش میدونه که اون لحظه چه حالی میشم، چه حس سر خوشی بهم دست میده.
گاهی ایمیلم رو باز میکنم، با خودم میگم بذار ببینم خدا تازگیها برای سعیده چه کار کرده.
استاد جان باهامون چه کار کردی؟ اومده بودیم پولدار بشیم، ببین کجاها سر در آوردیم. تو آغوش پادشاه جهان. حالا این دنیا خودش بهشته وقتی میبینی این بزرگترت چطور دنیا رو در مقابل تو به کرنش در میآره.
آخخخ که چه لذتبخش میشه این زندگی وقتی میبینی این خدایی که همه کارهٔ توئه چطوری آدمهایی که برای خودشون کله گنده هستن رو مأمور میکنه بیان جلوی تو بشینن و بگن: از این به بعد جای باباتم، هیچ کس حق نداره نگاه چپ بهت بندازه، بعد هم نگاه کنه به پسراش و بگه من توی این دنیا باشم یا نباشم، این دختر خواهر شماست، بعد هم با تحکم بهشون بگه بایدددد در حقش خواهری کنید و من توی دلم ذوق کنم برای اونی که اینها رو مأمور کرده بیان جلوی من بشینن و پیغام معشوق و حبیبم رو بهم برسونن.
و من در کلمه کلمه حرفشون پیغام خدا رو دریافت کنم و ذوق بزنم و بمیرم از این ذوق و بگم مگه بهشت کجاست جز اینجا که من وایسادم. مگه بالاترین قسمت بهشت همونجایی نیست که بهش میگن: عند ملیک مقتدر و مگه من الان تو بغل ملیک مقتدر نیستم.
سعیده جانم
به خدا که انگار آخرت شده و خدا بهشتش رو داره بهم نشون میده.
ممنونم از حبیب و عزیز و بزرگتر و همه کسم که چنین حریر زیبای عزتش رو روی تمام وجود من کشونده و یه دنیا رو مأمور کرده مواظب خونوادش باشن.
ممنونم از این خدا
ممنونم از این همه مهر
ممنونم از بهشتی که برام ساخته
ممنونم از استادی که کلید این بهشت رو نشونم داده
ممنونم از تویی که هر از گاهی گلی از این گلستان زیبا رو به نمایش میذاری.
امروز دلم هوای سیدعلی خوشدل عزیز رو کرده بود. رفتم یکی از کامنتهاش رو خوندم. براش دعای خیر کردم و از خدا خواستم هر جا هست، به همون میزان قبل طعم شیرین توحید رو به کامش گوارا بسازه. خواستم اونجا کامنت بذارم، نشد.
انگار مأمور شده بودم اینجا رد پا بذارم.
منتظر شنیدن بهترین خبرها ازت هستم رفیق فابریک خدا!
سلام سعیده جان عزیزم
خیلی خیلی ازت ممنونم عشقم ک آنقدر زیبا مینویسی من اولین بار برای شما کامنت مینویسم اما همیشه از زندگی تون درس میگیرم و کلی تحسین تون میکنم عالی دختر عالی عالی عالی هر چقدر بگم کم گفتم چقدر ب دلم نشست منم چند سالی مادرم و ندیدم امیدوارم ک خیلی زود از نزدیک ببینمش کلی حس خوب گرفتم از کامنتت نوش جونت الهی خوش باشی در کنار عزیزانت مرسی بابت تمام کامنت هات ک پر از گوهر خدا حفظتون کنه
یا حق
سعیده عزیزم سلام،
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که به کامنت هات هدایت شدم. تو آلردی به هدفت که اشاعه زندگی توحیدی هس رسیدی دختر. تو یکی از کامنتات خونده بودم که زندگی توحیدی رو رسالت زندگیت قرار دادی.
استاد عزیزم بی نهایت ازت سپاسگزارم که به ندای قلبت گوش دادی و میدی و این فضا رو فراهم کردی تا چشمام ببینه آدم های توحیدی مثل سعیده رو که از همین مسیری که شما رفتی داره میره و این همه نتیجه داره.
سعیده عزیزم، به خاطر کلام شیوات بهت تبریک میگم، نمیدونی چقدر وقتی این روزا که تحت فشار ذهنی قرار میگیرم ( به خاطر اینکه تاریخ دفاع دکترام نزدیکه و شیطانه که میخواد از هر طریقی یه راهی پیدا کنه ضربه بزنه به احساس لیاقتم، به توانایی هام و….) خوندن کامنت هات قلبم رو جلا میده. اشکی که جاری میشه از چشمام همه استرس ها و فشارها رو با خودش از درونم میکشه بیرون. وقتی در مورد حمایت های بی وقفه خدا صحبت میکنی، وقتی در مورد انسان های توحیدی و با شرفی که احاطت کردن صحبت میکنی، وقتی در مورد اینکه جریان هدایت چطور از شمال بردت جنوب حرف میزنی، داری توحید رو اشاعه میدی، داری میگی بابا مرضیه ببین خدا چیکارا کرده تو زندگی سعیده، تو هم همون اندازه به این خدا دسترسی داری.
من به عنوان یکی از شاگردای استاد، خیلی نتایج بزرگی گرفتم از آموزه هاشون، میدونی ولی تو و کامنت هات منو تشویق میکنه که بنویسم بیشتر از نتایجم، از هر اتفاق ریز و درشتی که با تکیه بر قدرت خدا خلقش کردم.
سعیده عزیز توحیدی، اول مرسی که هستی، بعد مرسی که اینقدر قلمت خوبه، بعد مرسی که اینقدر قشنگ و عملی پیاده کردی هر چی که یاد گرفتی و بعد به قول کبکی های کانادا یه گراند مقسی ( مرسییییی خیلییییی زیاد) بابت اینکه میای و مینویسی از راهت، نتایجت و البته اشاعه توحید.
تو الهام بخش من شدی به عنوان یه مادر قوی و کار درست. مطمعنم که نور چشمی هات کلییییی به داشتنت مفتخرن. دمت گرم که با سخاوت، بزرگی و بخشندگی خدامون رو اشاعه میدی و در مسیر استاد عزیزمون همگام باهاش قدم برمیداری.
بهت افتخار میکنم و یه بغل بوس و عشق و احترام از کانادا به جزیره زیبا و توحیدی کیش. دختر اینقدر وجودت عشقه که تو سفر بعدیم به ایران به عشق تو هم که شده میام کیش اگر خدا بخواد و به قول خودت تو بهترین زمان میبینمت.
در پناه الله یکتا باشی همیشه.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (ﻫﻴﭻ ﻣﺼﻴﺒﺘﻲ ﺟﺰ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻧﺮﺳﺪ، ﻭ هرﻛﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭد، ﺧﺪﺍ ﻗﻠﺒﺶ را ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ میﻛﻨﺪ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ (١١ تغابن)
———————————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده جااانم امیدوارم که حال دلت عالی عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین از بینهایت نعمت و ثروت و آرامش بهرمند باشی.
یه جوک تعریف کنم :
میگن یه آقای خوش اشتها میره کبابی و میگه «آقا تا شروع نشده دو تا سیخ کوبیده بیارین»، میارن براش میخوره و میگه «آقا تا شروع نشده دوتا سیخ جوجه» «آقا تا شروع نشده فلان» «آقا تا شروع نشده یه فلان» کبابیه میگه : دوست عزیز شما اینقدر تند تند داری سفارش میدی میدونی صورت حسابت چقدر شده، میتونی پرداخت کنی …؟
میگه «خبببببب بفرما، شروع شد…»
حالا حکایت منه ، تا سیم جریان هدایت قطع نشده میخوام قربت الی الله برای کامنتت پاسخ بنویسم.
اون روز یه پاسخ طولانی نوشتم، نجواهای ذهن اینقدر ارور داد، که پاراگراف آخرش بودم که پاکش کردم.
———————————————————————
سعیده جان ، بینهایت تحسینت میکنم از این همه مسائلی که با موفقیت حل کردی. همینا رو من توی شهر خودم، ماشین زیر پامه برای حلشون باید کلی وقت و انرژی بذارم. یه کار ساده میخوام توی خونه انجام بدم دوتا جعبه ابزار بزرگ رو پهن میکنم ، بعد میرم کلی مغازه های تو شهر که از قبل جاشون رو بلدم وسایل مورد نیازم رو میگیرم و کاری که میخوام رو انجام بدم (و چندین روز به تاخیر انداختم) رو که انجام دادم، میبینم یه روز کاملم رفته و فایل گوش ندادم و هیچی ننوشتم.(چه دفتر و چه کامنت)
الان شما توی شهری هستی که هنوز آدرسها رو بلد نیستی ، از طرفی هنوز ماشین شخصی هم نداری، دست تنها هستی و اینکه خیلی از این موضوعات رو اطلاع نداشتی… مطمئنم تا پیش از این اطلاع نداشتی توی جنوب آب آشامیدنی رو یا باید از بیرون بخری یا باید دستگاه آب تصفیه خونگی داشته باشی ، و آب شهری هم نوبت بندیه و یه روزهایی آب نیست و حتماً باید خونه منبع و پمپ داشته باشه و خیلی جاها هنوز لوله کشی گاز نداره و اونجا سرویسکار کولر لازمه و و و ….خیلی موضوعات دیگه.
حل این مسائل شاید از بیرون ساده به نظر بیاد ولی وقتی شرایط یه کم ناآشنا باشه همینا هم چالش برانگیز میشه.
بارها تجربه اش کردم وقتی اسباب کشی میکنیم به یه محله دیگه بازم یه سری مسائل رو باید از نو حل کنیم. حتی شده در حد شناسایی کوچه و خیابان های اطراف که کدومش ترافیک یا چاله های کمتری داره برای تردد.
باور کن مسائلی که حل کردی شاید فقط ظاهرش ساده بنظر بیاد ولی وقتی توی دل ماجرا باشی کلی زمان و انرژی لازمه. برای حلشون ایمان لازمه.
———————————————————————
شیرهای آتشنشانی حاشیه خیابون رو تا حالا بهش توجه کردین؛ بهشون میگن «هایدرانت» یا «هیدرانت». چند روز پیش بود توی محل کار، یه تعمیراتی قرار بود روی یکی از این شیرها انجام بشه. خیلی به ایستگاه پمپ نزدیک بود و دو تا شیر بالادست و پایین دست جریان به همین هایدرانت بسته شد ولی کماکان آب ازش میزد بیرون و یه پمپ پیشران داشتیم بشدت صدای ناگوار میداد که همه فکر میکردن پمپ خراب شده (عقربه های فشار و مقدار جریان هم دچار خطا شده بود). به غیر از اون پمپ پیشران، یکی از پمپهای اصلی هم روشن بود. کلاً تو این پروسه 7-8 نفر درگیر کار بودن (3-4 نفر آتشنشان و بقیه تیم تعمیرات) و نمیدونستن چرا پمپ صدا میده و چرا نشتی آب قطع نمیشه. از من پرسیدن حمید به نظرت ماجرا چیه یه لحظه واقعاً هیچ جوابی براش نداشتم. واقعا اولین بار بود این ماجرا رو میدیدم.(تو پرانتز هم بگم هر وقت در مورد ایستگاه پمپ سوالی پیش میاد برای همکاران از من میپرسن؛ هر چند من میدونم در مورد ایستگاه پمپ اندک اطلاعاتی دارم؛ ولی خودم فکر میکنم اینها عادیه) توی اعماق قلبم یه لحظه گفتم «خدایا راهنماییم کن، من هیچی نمیدونم دلیل این ماجرا چیه» بهم گفت پمپ پیشران رو خاموش کن ، فعلا پمپ اصلی رو داری نگران فشار شبکه نباش. به افسر مون گفتم پمپ پیشران رو استاپ بدین. تا تعمیرات تموم بشه. پمپ پیشران استاپ شد یکی از بچهها اومد گفت «چیکار کردین نشتی قطع شد» تیم تعمیرات هایدرانت رو بستن و ماجرا تموم شد. بعدش که شیرهای بالادست و پایین دست هایدرانت رو باز کردن، گفتم پیشران رو روشن کنید، کار کرد پمپ کاملاً عادی و نرمال بود. عقربه های فشار و مقدار جریان هم درست بود.
حتی نقشه هم یه وقتایی نمیتونه بهمون کمک کنه، چون نقشه یه محیط تک بعدیه، چیزی که توی نقشه یه خط صاف کشیده شده توی واقعیت یه لوله است با چندتا پیچ و خم که 90٪ مسیرش زیر زمین رد شده. یعنی باید مسیر رو توی ذهنت ترسیم کنی. کلی شیر و تجهیزات اضافی هم توی مسیر داری که گیجکننده میشه.
حکایت از این قرار بود که وقتی شیرهای بالادست و پایین دست رو بسته بودن فشار پمپ اصلی 15 بار بود با دبی 20 اینچ ، غلبه میکرد به جریان پمپ پیشران با فشار 13 بار و دبی 3 اینچ ، و پمپ رو دچار اختلال جریان شده بود. به جای اینکه خروجی داشته باشه ، آب واردش میشد و از یه مسیر فشار شکن دیگه میرفت توی همون مسیری که منتهی میشد به محل تعمیرات. من حلش نکردم. من فقط سوال پرسیدم، اونم بهم جواب رو گفت. گفت شیر بالادست که باز شد پمپ رو روشن کن خیالت راحت درست میشه، همین کارو کردیم درست شد.
تاکید میکنم من حلش نکردم. خدا برام حلش کرد.
خداست که مسائل مون رو حل میکنه. ولی مائیم رشد میکنیم ، ایمانمون قوی تر میشه.
———————————————————————
برسیم به آیه ابتدای کامنت؛
ما از خداوند یه درخواست میکنیم و هیچی در موردش نمیدونیم. خداوند یه چالش بهمون میده ؛ اینجا آدمها دو دسته میشن ، یا میگن یه بدبختی دیگه و کلی بد و بیراه و نجوا و تقلا میکنن یا دسته دوم که میگن این چالش اومده برای رشد و پیشرفت من ، من با حل این چالش یه مرحله رشد میکنم و ایمانم به خدایی که همواره داره منو هدایت میکنه بیشتر میشه.
«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
کلمه مصیبت رو اینجا برداشت من اینه که معنیش سختی یا چالش یا مسئله قابل حله.
تصویر کلمه مصیبت توی ذهن ما و توی زبان فارسی یه مشکل غیر قابل حله. ولی به شخصه مفهوم این آیه رو ترجیح میدم.
ما درخواستی کردیم که رشد و پیشرفت کنیم و آگاهی و نعمت و ثروت به زندگیمون بیاد ؛ خداوند هم همواره اجابت میکنه و «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» میکنه و از سر قدرت و رحمت و فضلش یه چالشی بهمون میده. «وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» و اون کسی که ایمان داره این چالشها برای رشد منه و اگر من ایمان دارم که نشونه اش آرامشه ، اونوقت خداوند قلبم رو هدایت میکنه ؛ اعتراف میکنم توی این مرحله ایراد جدی دارم، دیروز و دیشب بخاطر یه مسئله بشدت درگیر نجوا بودم که ناشی از شرک و کفر و بی ایمانی من بود، هیچ ادعایی ندارم، من که اینا رو مینویسم هنوز یه جاهایی بی ایمان میشم ، دست تسلیمم بالاست، هنوز بی ایمانم. هنوز نجوای شیطان میتونه منو ناک اوت کنه. آخرش هم خداوند خودش بهم رحم میکنه و با یه نشانه ای چیزی هدایتم میکنه و بهم آرامش میده. خدایی که همواره اجابت میکنه ، چرا من هر بار یادم میره که خداوند همواره در حال اجابت درخواست منه. چرا من به یه روال بروکراسی اداری توی فلان سازمان اعتماد میکنم که میگن آقا پرونده شما توی فلان مرحله است ، برو فردا بیا ، پسفردا برو اتاق شماره فلان ، این امضا رو برو از رئیس بگیر و … ولی پلن خداوند که برای رشد خودمه رو باور ندارم … ، خب من درخواست کردم، خداوند هم اجابت کرد، فقط آروم باش، درخواست تو انجام شده ، و داره مراحلش یکی یکی تکمیل میشه که برسه به مرحله نهایی. انرژی باید در زمان ضرب بشه تا به یک برآیند فیزیکی منجر بشه؛ وقتی بی ایمان میشم چرخه تکامل رو خراب میکنم. باور کن اینا رو برای خودم دارم مینویسم که روزی هزار بار نیاز دارم به خودم بگم. استاد توی جلسه 2 قدم 9 میگه با کلامتون کنترل ذهن تون رو به دست بگیرید برای من یکیش همین دفتر مشق نوشتنه. یه وقتایی هم با خودم حرف میزنم ولی نوشتن کامنت برام راحتتره. کاش اونقدر ایمانم قوی بشه و آرامش داشته باشم که بدونم «وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» خداوند بر هر چیزی دانای مطلقه. دانای مطلق و آگاه از همه جوانب یه موضوع. هیچ بُعدی از ابعاد هیچ موضوعی بر پروردگار پوشیده نیست. درحالیکه ما فقط یه بُعد از همه میلیونها بُعد یه موضوع رو میتونیم ببینیم.———————————————————————
آخییییییششششش ، بالاخره کامنتمو نوشتم ، و سیم هدایت هنوز وصله ، امیدوارم بتونم، کامنت های اسداله جان رو هم جواب بدم و کماکان سیم هدایت وصل باشه. سعیده جانم بینهایت تحسینت میکنم. بخاطر تک تک ویژگی های مثبتت و بخاطر هر مسئله ای که با ایمان عملیت حلش میکنی. این هدایت قرآنی پایان کامنتت خیلی لذتبخشه. آیات پایانی سوره آل عمران. این روزها اونقدر بهش هدایت میشم که دیگه آیاتشو دارم حفظ میشم . مخصوصاً قرائت این آیات رو اسکرین رکورد کردم. و بارها نگاهش کردم. دائماً این آیات توی ذهنم تکرار میشه و صدای قاری رو میشنوم.
یعنی همزمان که «رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ» توی ذهنم پخش میشه ، همزمان قلبم داره «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ» رو دریافت میکنه.
خدایی که همواره داره به درخواستهای ما اجابت میکنه.
یاد این جمله از امام سجاد توی دعای سحر ماه رمضان میافتم «اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُکَ إیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى»
خدایا ازت ایمانی رو میخوام که باهاش خودت با قلبم مباشرت کنی.
مباشرت معانی مختلفی داره. دیدار کردن ، لمس کردن ، در تماس بودن. میگه ایمانی بهم بده که با اون قلبم بهت متصل باشه.
———————————————————————
اینجاست که بقول حافظ شیرازی «رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار…»
سعیده نورانی پروردگارم ، بینهایت تحسینت میکنم بخاطر این شجاعتت و این ایمان عملیت که حرکت کردی و درها برات باز شد و ایمانت رو اثبات کردی و خداوند روش حل مسائلت رو به قلب نورانیت الهام کرد و هر لحظه داره هدایتت میکنه.
در پناه رب العالمین همواره متنعم به نور هدایت باشی ، بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و شادکامی رو تجربه کنی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
الله واکبر…….
سلام وصد سلام
سپاسگذارم که هستم وبودنم در جمع شما نازنینان ….
سپاسگذارم که از قرآن در تمام کامنت هایت استفاده میکنی حمید جان خیلی دوست داشتنی وبا معنا .
زلال
پر امنیت
عاشق
بسیار پر مثما
بدور از تباهی نزدیک به نور
وابسته به تبسم خدا جملاتت
خلق شده وهر کس با مطالعه به نور متصل میشود خیلی سپاسگذارم دوست گرانمایه ام تشکر .
ما رو با آیات قرآن مانوس میکنی این عمل خیلی فرکانس بالای دارد
واز صمیم قلبم حس خوبم رو با عشق مکتوب میکنم سپاسگذارم .
یاد این جمله از امام سجاد توی دعای سحر ماه رمضان میافتم «اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُکَ إیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى»
خدایا ازت ایمانی رو میخوام که باهاش خودت با قلبم مباشرت کنی.
مباشرت معانی مختلفی داره. دیدار کردن ، لمس کردن ، در تماس بودن. میگه ایمانی بهم بده که با اون قلبم بهت متصل باشه.
———————————————————————
اینجاست که بقول حافظ شیرازی «رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار…»
بنام خداوند آرامش بخش
سلام بر اقای امیری
چقدرررر لذت بردم ازین تیکه
«خدایی که همواره اجابت میکنه ، چرا من هر بار یادم میره که خداوند همواره در حال اجابت درخواست منه. چرا من به یه روال بروکراسی اداری توی فلان سازمان اعتماد میکنم که میگن آقا پرونده شما توی فلان مرحله است ، برو فردا بیا ، پسفردا برو اتاق شماره فلان ، این امضا رو برو از رئیس بگیر و … ولی پلن خداوند که برای رشد خودمه رو باور ندارم … ، خب من درخواست کردم، خداوند هم اجابت کرد، فقط آروم باش، درخواست تو انجام شده ، و داره مراحلش یکی یکی تکمیل میشه که برسه به مرحله نهایی.»
اخ اخ اخ ازین انسان فراموشکار
چندوقتیه که ی احساس ارامش و رضایتی از خودم دارم
احساسی که میگم مریم خانوم شما حدود دو سال پیش چندتا درخواست دادی البته که هنوز اجابت نشده ولی مسیر رو نگا کن بابااا
ببین تو ،شخص مریم،چی بود و چی شد
واقعا دیروز فکر میکردم مریم خانوم ببین الان اگه اون نعمتی که خواستی رو بدست بیاری چه احساسی داری نسبت به دو سال پیش
اون موقع عدم عزت نفس،اعتماد به نفس،عدم احساس لیاقت،عدم صلح با خود،عدم اینکه خودم به خودم ارامش بدم،وابستگی بیداددد میکرد اقا
ولی الان چی؟
چقدر من رشد کرد تو این مسیر
چقدر از خودم راضی ام
حالا درسته به یک نرسیدم ولی خیلی از صفر فاصله گرفتم
چقدر مثبت نگر شدم
چقدر سپاسگزارتر شدم
چقدر با خودم حال میکنم
باباااا چقدر سالمتر شدم الله اکبر
چقدر خودمو بیشتر دوست دارم
چقدر برای خودم بیشتر ارزش قائلم
من میبینم که جهان چه زیبایی هایی رو بهم نشون میده
واقعا باید از مسیر لذت ببریم
و میاد و میاد و میاد
چی؟
اجابت درخواستهامون
رویاهامون
ممنونم از کامنتتون
در طی خوندنش احساسم فوق العاده و احساس لذت داشتم
امیدوارم بهتون برگرده این احساس خوب
خدایا سپاسگزارم️
بنام خداوند بخشنده و مهربانم
وای وای سعیده خانم چقدر شما با انرژی هستین.
خداقوت به شما
واقعا خداوند سریع الجوابه
سعیده جان واقعا تو بی نظیرییییییییییییییییییی
همینجوری با سرعت صدوچندتا میشه تو کیش رفت؟ با همون سرعت ادامه بده
البته مواظب باش دوربین نگیره.
یسوال سعیده جان توجه کردین به همین 3تا کامنتی که نوشتی چقدر شبیه سریال زندگی در بهشت استاده
من وقتی کامنت شمارو میخوندم تجسم میکردم با سریال زندگی در بهشت
اول ازهمه از هدایت شدن استاد به پارادایس تا دستان بی نظیر خداوند مثل لری که همسایه استاد هستن و بی نهایت آدم دوستداشتنی و بدون هیچ چشمداشتی میان و کمک میکنن
بعدش خریدهای که استاد میکردن از لوازم خونه بگیر تا ابزار ریز و درشت برای پارادایس و لحظه به لحظه ای که هدایت میشدن به کارهایی که انجام میدادن یا…….
من وقتی همین 3تا کامنت شمارو خوندم
تجسم میکردم شماهم رفتین به پارادایس خودتون، وقتی هدایت شدین به شهر ثروتمند و زیبای کیش با مردمان مهربان توحیدی شون
بعد وقتی کلید خونتون رو تحویل گرفتین،
بعد وقتی دستان خداوند میادو بهتون کمک میکنه،
بعد وقتی از همون شرکت که لایقش هستین برای خودتون و خانواده لوازم خونه خرید میکنید.
و هر روز یه سریال جدید با تجربه و درسهای جدید. واقعا همه
اینا نتیجه پاگذاشتن روی ترسهاتونه و تسلیم بودن در مقابل هدایت خداوند
اینا نتیجه جلا دادن اون قلب زیباتون با قرآنه
اینا نتیجه تمرکز به زیبایی هاست
اینا نتیجه ثانیه به ثانیه وقت و انرژی گذاشتنتون تو غارحرا ست
اینا نتیجه با خودتون در صلح بودنه
اینا نتیجه الهاماتی که از طرف خداوند شده و شما بهش بدون چرا عمل کردین.
اینا نتیجه روراست بودنتون با خودته
اینا نتیجه تمام کامنتهای که نوشتین و احساس خوبتونو تقسیم کردین با بچههای غار حرا
و و……..
ای جانم خداجونم قربونت برم چقدر تو مهربونی
عاشقتم. تسلیمتم.
خدایا شکرت برای اینکه میفهمم شخصیتم داره بهترو بهتر میشه دیگه حسودی نمیکنم. فقط تحسین و تحسین تحسین
خدایا شکرت چقدر اینجا به آدم آرامش میده
واقعا غارحراست
راستش من خیلی کم کامنت مینویسم ولی نتونستم برای شما کامنت ننویسم و ازتون سپاسگزاری نکنم
امیدوارم سعیده جان هر روزت بهتر و باکیفیت تر از دیروزت باشه
امیدوارم همیشه در پناه خدا باشی
همیشه روی دوش خداوند و از این دنبا لذت ببری.
درپناه حق
سلام عزیزم از کامنتی که نوشتی سپاسگزارم اشکمو در آوردی دختر کاری کردی سر به سجده بردم خدایا شکرت که هدایتم کردی واین کامنت عالی رو دیدم وچیزی هولم داد که این متنو بخون چنان لذت بردم وواست آرزوی بهترینها رو دارم واقعا باید چنان به خداوند اعتماد کنیم وهمه چی رو به خودش بسپاریم خودش چنان پلنی رو واست میچینه که از نتیچش شگفت زده میشیم فقط باید باور کنیم و اعتماد در پناه الله شادو پیروز و سلامت باشی عزیزم
سلام سعیده جان.
داستان زندگی شما بی شباهت به زندگی من نیس. برای همین خیلی مشتاق و کنجکاوم که رد پای زندگی تو بخونم و ببینم الان کجایی چی کار میکنی چه اتفاقاتی برات افتاده و کلی برات ذوق میکنم و لذت میبرم از نتایجی که گرفتی.
تو را مثل یک دوست مثل یک خواهر دوست میدارم از دور……
ای که چون فانوس میدرخشی پر نور.
تو را من دوست میدارم از دور….
ای که نامت شادی لبانم
و پیامت ارامش قلبهاست
از همین روست که دوست میدارمت از دور.….
ای همنشین غار حرای من
(بداهه گویی های من که از صمیمم قلبم تراوش میکند برای شما دوست عزیزم.)
به امید دیدن و شنیدن موفقیت های بیشتر از شما..
بنام خدای مهربان که هرچه دارم از اوست
خداوندی که همیشه پشت وپناه و حامیه من بوده وهست وخواهدبود
یه زمانی نمیفهمیدم اینو ولی الان باتمام وجودم کنار خودم حسش میکنم و فقط بایاد اونه که نفس میکشم و اینهمه آرومم.
خدایاشکرت که هستی که هستم که این سایت هست واستادی که با هر کلامش مثله قطره آبی خاک وجودمو تازه وشاداب نگاه میداره خدایاشکرت
دوهفته پیش بعد ازیکسال راهی خونه خواهرم در تهران شدیم خانواده ای دوست داشتنی مهربان مهمان نواز ولی مثله اکثریت تو حاشیه ودرگیر نکات منفی
توستاره قطبی خودمو بخداسپردم وازش مسیری خلوت هوایی عالی تهرانی خلوت وکنترل ذهن و زبان خواستم
به طور معجزه اسا تهران خلوت هواش خنک وهمه چیز عالی بود
من رفتم که حداکثر 3 روزبمونم ولی مسائلی پیش اومد که مجبور شدیم 8 روزبمونیم فکرشو بکنین 8 روزپیاپی چه نشتی انرژی ازم گرفت همش داشتم حرفای منفی رو توذهنم مثبت میکردم یا موقعی که مخاطبشون من بودم خودمو میبردم تو عالم دیگه یا بقول سعیده جان مثله بزغاله نگاشون میکردم
ولی به طرز باور نکردنی تمام 8 شب من خوابم بهم ریخت شبی دو سه ساعت فقط میخوابیدم .
از شب دوم رفتم تو فکر اخه چرا؟
دیدم از اول که اومدم گفتم حالا که دورهمیم بیخیال فایل وکامنت و سایت میشم
البته توجه به نکات مثبت و اعراض رو انجام میدم وگفتم پس مشکل اینه که نمیخوابم
از فرداش دوباره شروع کردم تو وقتایی که میشد فایل گوش میدادم کامنت میخوندم ولی بازم از خواب خبری نبود فقط باعث شد تو طول روز سرحالترباشم واصلا کسی متوجه نشد که من بیخوابی دارم
ولی ذهنم درگیرش بود استاد تو تموم دوره هاشون گفتن : وقتی بدنت از حالت طبیعی خارج میشه یعنی تو مسیر نیستی بدن اولین آلارمها رو میده .
دوشب آخر خشک شدن دست وپا هم اضافه شد وصبح باید یه سری ماساژ دریافت میکردم تا بلند شم .بالاخره برگشتیم رامسر و اون شب اول به شکلی عالی وعمیق خوابیدم ولی تو همون عالم خواب میفهمیدم که دست و پاهام حرکت نمیکنه یعنی شده بودن مثله چوب خشک وبیحس .
صبح هرکاری کردم دیدم نمیتونم تکون بخورم وتازه عمق فاجعه رو فهمیدم
همسرم که اومد بالاسرم ودید اوضاعو گفت چرا انگشتات ورم کرده چت شده؟ من حوابی که بتونه اونو قانع کنه نداشتم ولی تو ذهن خودم این بود که اونهمه موندن تو اون محیط کار دستم داده.
دخترم اومد وصبحانه ازم میخواست ولی دید حالم اینه وشروع کرد به گفتن اینکه اشکال نداره مامان حست رو خوب کنی خوب میشی
یهو زدم زیر گریه هرکاری کردم نتونستم خودمو کنترل کنم دیدم نه میتونم بدون کمک بلند شم نه میتونم موهامو شونه کنم نه میتونم برم صورتمو بشورم هیج کاری عملا نمیتونستم بکنم
ولی بازم شیرین گفت : مگه نمیگی عباسمنش میگه احساستونو خوب کنید تا همه چی خوب پیش بره
الهی قربونش برم که داشت منو آروم میکرد ولی من از یه جایی داشتم به عجز وناتوانی خودم گریه میکردم ایتکه این انسان با اینهمه منم منم هاش میتونه در یه شب به جایی برسه که دخترش موهاشو شونه کنه گلسر بهش بزنه دستاشو ماساژ بده تابتونه به زور یکم آب به صورتش بزنه تا این اشکها قطع بشه
واقعا که انسان ضعیفه ناتوانه هیچی نیست اگه لطف خدا باهاش نباشه
خلاصه بعد اینکه یکم تونستم خودمو اروم کنم ویکم حس به بدنم اومد بلند شدم وفقط گفتم :
الهی و ربی من لی غیرک
واینو باتموم وجودم مثله نفس کشیدن مدام تکرار کردم
هی نجوامیومد که برو دکتر اینکه نمیشه
از یه طرف میگفتم شاید باید یه اقدامی کنم شاید سلامتیم تو دست یه دکتری باشه شاید این هدایته
ولی ازطرفی یه حسی میگفت بری دکتر بگی من یه شبه تموم بدنم خشک شد چی بهت میگه؟
جز اینه که یه سی تی اسکن و نوار مغزی وقلبی و ام ار ای اول کار میگه برو بگیر شاید ازمغزته شاید قلبته وهزار شاید دیگه
باور کنید خودمم یه ان گفتم نکنه تو خواب سکته مغزی خفیف کردم که یهویی خشک شدم
خلاصه جدل و نجواهایی تو ذهنم میچرخید که نمیفهمیدم کدوم هدایته وکدوماش شیطانه.
ولی گفتن الهی وربی من لی غیرک هایی که با تک تک سلولهام میگفتم نور هدایتی برام شد.
سعی کردم صحبتهای استادو به یاد بیارم
که باشه الان اصلا مهم نیست چی باعث این ماجراشده فقط به این فکر کن تو باید خوب بشی باید یکم حستو بهتر کنی ویکم یکم برسی به حس عالی و این یه چالشه بین ذهن نجواگرت وقلب هادیت.
شروع کردم به سپاسگزاری از هرانچه کخ دور وبرم بود بابت برداشتن یه قاشق، هم زدن غذا، اینکه بتونم گوشیمو دستم بگیرم ویه فایل رو پلی کنم، اینکه بتونم پله ها رو بهتر بالا وپایین کنم، اینکه تونستم اسکاچ و بدستم بگیرم وظرفها رو اروم بشورم، اینکه رفتم حمام وتونستم شامپو بزنم شیر رو بازوبسته کنم خودمو خشک کنم لباساموبپوشم و…………
وهزاران کاری که هر روز چه راحت انجام میشدن وبرام طبیعی بودن و شاید بهشون فکرم نمیکردم خدارو با تمام وجودم شکر میکردم
اینو بگم من مدتهاست آدم سپاسگزاری شدم خیلی به داشته هام توجه میکنم خیلی سعی میکنم نعمتهام برام عادی نشن خیلی خیلی بابت سلامتی شکرگزار خدابودم ولی تا این حد دیگه ریز بین نبودم
مدام دست وانگشتهامو میبوسیدم وازشون تشکر میکردم بخاطر اینهمه سال همراهیشون و عذرخواهی میکردم بخاطر ایتکه به این روز انداخته بودمشون
اتفاقی که افتاد اینکه هرشب بهترمیشدم چون وقتی میخوابیدم بیشتر خشک میشدبدنم معیار بهبود رو تو طول شب و موقع بیداری گذاشتم .
خداروهزاران بارشکر الان خیلی خوبم میتونم بگم 95درصد سلامتیم برگشت به لطف الله و من بازم فهمیدم که باورهای ما چه میکنه
من اگه باور کرده بودم که مریضیه دیگه
الان از این اتاق به اون اتاق بیمارستانو مطب دکترهایی بودم که خودشونم دقیقا نمیدونستن باید چه کنن به جز هزینه گزاف این کارها خودم وخانوادم رو وارد یه پروسه بی پایانی میکردم که معلوم نبود تهش از کجا سر در میاره
ولی من به لطف آموزه های استاد باور داشتم که با فرکانسای در به داغونم به اینجا رسیدم پس با جایگزین کردن ورودی های مناسب و توجه به زیباییهاو نکات مثبت و شکرگزاری و بستن زیپ دهنم که به کسی نگم چی شده و توکل به الله مهربان وصدازدن و صدازدنش واروم بودنهای وصل بودن بهش خودمو رسوندم به اینجا که الان به راحتی دارم تایپ میکنم و به زندگی نرمالم برگشتم.
به خدا گفتم قربونت برم من اگه بودن سالی یه بار با خواهرمم باعث میشه مصداق
ظلمت نفسی بشم
قربونت من تنهایی وسلامتی ودرمسیر بودنو ترجیح میدم به دورهمی هایی که تهش میشه این.
گفتم خدایا ولی فک کنم تو به اونایی که تو مسیرن بیشتر سخت میگیریا
بابا اونا مثله نقل ونبات تمرگزشون رو منفیها بود شبم راحت میخوابیدن اصلا از این خشک شدن یهویی تموم بدنشونم خبری نبود باور کنید من خیلی تلاش میکردم اون چند روز خیلی اعراض کردم خیلی توجه به زیباییها کردم ولی خب ……
میدونید فردای اون روزی که برگشته بودیم و من نیمه خشک بودم رفتم با یه حال زار سمت قران و کلی باهاش درد دل کردم و گفتم خدایا باهام حرف بزن نیاز دارم صداتو بشنوم و قران رو باز گردم
الهی فداش بشم من اومد
فاصبر لحکم ربک و لاتکن کصاحب الحوت اذنادی و هو مکظوم(قلم 48)
باز تو برای حکم خدای خود صبرکن ومانند یونس نباش که با حال غم و اندوه خدارا خواند.
میدونید استاد سریع یاد شما افتادم که همیشه میگید احساس خوب اتفاقات خوب
که با خداهم ناله وشکایت نکنید
ببین سعیده خدامیگه مثل یونس بامن با غم حرف نزن. وای که چقدر این ایه ارومم کرد و فهمیدم مسیرم درسته و باید با احساس خوب این فاصله رو پر کنم تابسلامتی برسم.
راستی یه خبر خوب واونم اینکه یکشنبه 27 خرداد قراره یه همایش تو شرکت نفت محمودآباد برگزار بشه و پروانه های داوری روبعد از دوسال ونیم بهمون بدن انشالله.
میدونید من تو این شغل انقدر باورهای باحال و قوی دارم که خودمم حیرانم.
به جای اینکه بترسم و استرس بگیرم که چه جوری تویی که تاحالا در این زمینه کار نکردی میخوای پرونده بگیری رای بدی و سرنوشت مردم رو عوض کنی ، مطمئن و اروم نشستم و فقط دارم رو خودم کار میکنم.
من مطمئنم این شغل رسالته منه و من فقط مجری برنامه ها ونقشه های خداوندم .
میدونم همونطور که تموم مراحل این دوسال ونیمو خودش ساپورت کرد ومنو به اینجا رسوند بقیشم خودش هندل میکنه یعنی خودش دفترکارو جور میکنه خودش بهترین پرسنلو برام میاره پول صفرتاصدشو خودش میرسونه خودش میگه ومن درقالب رای مینویسم خودش منو که حتی یه ساعت کاراجرایی نکردمو در کمتر از چند روز میندازه رو غلطک خودش برام موفقیت و ثروت میسازه از اینکار وخلاصه من نماینده انحصاری خدام درقالب داور حرفه ای دادگستری تابه لطف و مددو راهنماییهاش برنامه های اونو اجرایی کنم انشالله.
میدونید استاد من باور دارم که باورها وارزوهای من از جنس همدیگه هستن انقدر مطمئنم که به تموم ارزوهام به موقعش میرسم که فقط دارم با ارامش زندگی میکنم و میدونم که هر کدوم در زمان درستش وارد زندگیم میشه و از خداخواستم 50 سال دیگه با سلامتی وصحت بهم عمر بده تا به لطفش زندگی رو زندگی کنم.
انشالله.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام سعیده زیبا
چه اسم بزرگی چه ادامه اسمت عظیم وزیباست ..آیت….
سلام دوست خوبم ..
ممنونم مکتوب کردی
سپاسگذارم در جمع همدیگر هستیم واز بودن در کنار هم راضی هستیم این خوبه ومدام گسترش میابد وحتما احساس خوب رو برا همدیگر ارسال میکنیم من خیلی تشکر وسپاسگذارم دوست قشنگم
کامنت خوبی نوشتی توحید وتقوا رو در بند بند جملاتت خوندم احساسم دگرگون شد با اعراض کردنت
تحسینت کردم
قابل تحسینی سعیده عزیز
تجربه شما رو دوست دارم
احساسات شما بسمت نور همیشه در حال گسترش باشد
سپاس
سلام به شما دوست عزیز وتوحیدی
خداروشکر بابت این جمع و این سایت و این همه سخنان زیبا که باعث میشه راحتتر در مسیر بمونیم واز هم بیاموزیم ومرتب درحال رشد باشیم.
خیلی ممنونم دوست عزیزم که این کامنت زیبا رو برام نوشتید و حس خوبی رو بهم منتقل کردید و درک کردید هر کلمه ای رو که نوشتم
اخه این حرفا رو هیج کجا نمیشه گفت همه میگن توهم زده طرف
تنها جایی که این سخنان کاملا درک میشه همینجاست
چندروز قبل یکی از آشناهامون گفت سعیده شنیدم دست وپات ورم کرده بود
منو میگی یه آن شاخ دراوردم بعد فهمیدم همسر عزیزم بهشون گفته
موندم جی حواب بدم ازمن انکار واز اون اصرار که تورو خدابگو
دیگه مجبور شدم سربسته یه چیزی بگم و حرفو جمعش کنم
ولی باورش که نمیشد
گفت فرید آقا میگه فکر کرده روماتیسم مفصل گرفتی
گفتم ای خدای من رفته تو اینترنتو چیا فک کرده
البته حق بش میدم منم اگه آدم سابق بودم همین کارو میکردم
همون موقع تودلم گفتم خدایاشکرت که منو هدایت کردی و ازبدنه جامعه دورم کردی وگرنه الان از این دکتر به اون بیمارستان بودم و هر روز بدتر میشدم.
بازم متشکر ازتون وامیدوارم بتونیم همواره درمسیر باشیم و هر روز متوکلتر و قانونی تر عمل کنیم .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام خداوند جان افرین
سلام دوست عزیزم
خوشحالم که خداوند هدایت کرد به کامنت شما و نکته ای رو واضح گوشزد کرد.
خداروشکر ،خداوند ارحم الراحمین کارها را برنامه ریزی کرده که من تنها زندگی میکنم .
و این تجربه شما رو به وضوح درک کرده ام و خودم تجربه اش کردم. و خداروشکر قبل از اجرای این تصمیم جدید این پیام رو دیدم و نشانه و یاداوری خوبی بود
خداروشکر
تبریک میگم برای مدرکتتون و یافتن رسالت تون و همچنین تجربه قدم زدن در فضای محوطه زیبا و تماشای دریا و شنیدن صدای دریا با نسیم ملایم ، در مجتمع شرکت نفت بسیار فوق العاده و تجربه زیبایی است که خداروشکر بارها تجربش کردم.
ممنون از شما که قلم خداوند شدید و این کامنت الهی را نوشتید
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سرشار از ذوق و شعفم استاد نمیدونید چه حال عجیبی در من ایجاد کرد این فایل
استاد من پر از احساس خوب شدم ، شما گنجینه زندگی من هستید ، مخصوصا قسمت آخر فایل خیلی عجیب قدرت و توانای من رو برای خلق زندگیم بهم یاد آوری کرد
سلااااااام استاد ، سلااااام دوستان من در سایت عباس منش
از روز گذشته یه نشخوار فکری عجیب داشت افکار متشنجی در ذهنم ایجاد میکردو احساس ترس رو تو وجودم جاری میکرد کامل متوجه مکالمه های ذهنیم بودم ولی نمیتونستم راهی پیدا کنم که ساکتش کنم و خودم رو آروم کنم
و یه جورایی شاید راه آروم کردن افکار ناخواسته ذهنم رو میدونستما ولی ذهن بازیگوشم منو به تنبلی و پشت گوش انداختن دعوت میکرد ولی ولی خداروشکر این فایل شما مثل آب روی آتیش عمل کرد عجیب آرومم کرد ، عجیب بهم یادآوری کرد که ما با افکارمون در حال خلق زندگیمون ، اتفاقاتمون هستیم
باورهای ماست که میتونه به ما قدرت بده یا قدرت ما روبگیره دقیقا مثل اون کارشناسی آلمانی که گفت این باور که ژنتیک سبب قهرمانی میشود میتونه شما رو به عرش و همینطور به بدترین حالت ممکن برسونه
و استاد ، ندای الهی من ممنونم ازت یه بار دیگه تو این فایل تمام باور های قشنگی که طی چند سال اخیر تو زندگیم برای خودم ساخته بودم که سبب نتایج بی نظیری شده بود احیا شد خدای من شکرت
اتفااقات یکی دو روز اخیر عجیب بهم تلنگر زد تو این لحظه که چقدر بیشتر توجه کنم به ورودی های ذهنم
که ذهنم رو سرشار کنم از افکار درست ، آدم های پوچ با افکار از هم گسیخته عین سم عمل میکنند ، خیلی بیشتر باید حواسمون به مکالمه هامون باشه مخصوصا زمانی که یک نشخوار فکری هم رو مخ ما هست
عمیق باید فیلترینگ شنیدنمون رو فعال کنیم.
خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت
همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت وثرومتمند باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن و آسان کن ما را برای آسانی
سلام به استاد جان جان جان من(پدر معنوی من) سلام به مریم جان عزیزم(خواهر معنوی من) و سلام به دوستان بینظیر و توحیدی ام .
الهی شکرت که توفیق این رو پیدا کردم که دوباره در این سایت ملکوتی کامنت بنویسم، الهی شکر
استاد ماشاالله به هیکل و اندام فوق العاده تون ،شبیه دوئین داگلاس جانسون(Rock) شدید .
استاد من از بچگی باورهای قدرتمند کننده در زمینه روابط داشتم چون پدر و مادرم روابط شون خیلی خوب بود و همیشه پدرم با این لقب مادرم رو صدا می کرد :(ملکه)
این باور رو داشتم که من هم رابطه بسیار بسیار خوبی با همسرم خواهم داشت و الان من و همسرم رابطه بسیار خوبی با هم داریم و جالبه استاد، مریم جان که شما را با لقب (آقا) صدا میکنند ، من هم همسرم رو با لقب (آقا )صدا میکنم .
استاد من به صورت تکاملی وارد دوره های خودشناسی شدم و قبل از آشنایی با شما با اساتید مختلف و کتابهای مختلف در زمینه های مختلف کار کردم . بیشتر اون آموزش ها فرع بودند و کمتر به اصل پرداخته بودند اما یک سری از اون آموزش ها باورهای خیلی قدرتمند کننده ایی در من ایجاد کرد و بهم کمک کردند و میکنند تا با قدرت بیشتری این مسیر رو ادامه بدم . یکی از اون آموزش ها ، دیدن یک سری حیوانات و یا دیدن یک سری اعداد تکراری که برای من حاوی پیام یا نشانه ایی از منبع الهی هستند . مثلا دیدن مارمولک که نشانه ثروت و پول هستش و این رو واقعا باور کردم و برای من نتیجه بخش بوده . یا اینکه هر موقع پروانه ایی رو میبینم ،حضور خداوند رو حس میکنم که داره با لبخند، دور من می چرخه و با دیدنش خیلی حس خوبی پیدا میکنم . یا دیدن عدد 888 برای من نماد ثروت هست یا عدد 555 نماد تغییرات بزرگ و عالی برام هست و بسیار باورش دارم و این روزها این دو عدد رو زیاد میبینم و نتیجه هاش رو دارم تو زندگیم می بینم .
من باورم این هست که، دیدن این حیوانات و دیدن این اعداد نشانه هایی از طرف خداست که به من، این انگیزه و این پیام رو میده با شور و شوق زیاد برای رسیدن به اهدافم ادامه بدم و حالم رو خوب نگه دارم و تسلیم نشم.
اما در مورد باورهای محدود کننده
من تو خانواده ایی بزرگ شدم که پدرم کشاورز بودند و الان دو سالی هست که ایشون فوت شدند . پدرم مزرعه شالی و صیفی جات داشتند. پول درآوردن همیشه در خانواده ما با سختی و رنج بود . یادمه همیشه پدرم میگفت : برنج یعنی بِ رنج . و همیشه می گفتند: برنج با رنج به دست میاد .
و این باور در من شکل گرفت که پول درآوردن =رنج کشیدن و سختی کشیدن .
اما الان به لطف خدای مهربانم و آموزش های عالی شما استاد عزیزم در دوره ی 12 قدم و دوره ی کشف قوانین زندگی و فایل های توحید در عمل اون ترمزها رو دونه دونه پیدا کردم و میکنم و به جای اون باورهای خوب رو جایگزین کردم و میکنم و هر روز دارم رو خودم کار میکنم وبه شغلی هدایت شدم که دارم به آسونی پول به دست میارم . به من اجازه آزادی مالی ، زمانی و مکانی میده و الان در اول مسیر هستم و خدا میدونه چه نتایج شگفت انگیز و فوقالعاده ایی در این مسیر رقم خواهم زد .الهی شکرت
استاد در رابطه با شغلم خواستم یک موضوعی رو بگم شاید باورهای شما و دوستان عزیزم رو تغییر بده همانطور که باورهای من رو تغییر داد.
من تو استانبول زندگی میکنم و شغلی که من در مسیرش قرار گرفتم ، صرافی هستش .
استاد من این شغل رو بعد از گوش دادن به فایل (بزرگترین سرمایه تو چیست ؟) هدایت شدم .
این فایل خیلی درس های بزرگی برای من داشت تا من رسالتم رو در این جهان پیدا کنم .
من باید به این شغل میومدم چون درخواست جهان از من بود به خاطر صداقت و درستکاری ام که آن هم از خدای مهربانم دارم .
استاد من بدون هیچ پشتوانه مالی، این کار رو با همسرم شروع کردیم شاید براتون عجیب باشه مگه میشه صرافی بدون پشتوانه مالی شکل بگیره ، بله میشه اگر شما ابزار مناسب این کار رو داشته باشید .
استاد ابزار کار صرافی من ، ارزهای دیجتال هستند .
شاید شما و خیلی از دوستان باورهای خوبی نسبت به ارزهای دیجتال نداشته باشید همانطور که من هم قبلا نداشتم اما حالا این ارزها ، ابزار وسیله کار من شدند .
ما از طریق صرافی دیجیتال ایران و ترکیه پول چنج میکنم. لیر به تومان و یا بالعکس و از طریق همین ارزها و صرافی دیجیتال انتقال پول رو انجام میدیم .
همین نیم ساعت پیش مبلغ 10 میلیون تومان از ایران به ترکیه انتقال دادم و تبدیل به لیر و به حساب مشتری عزیزمون واریز کردم . هفته پیش 300 میلیون تومان از ایران به ترکیه چنج کردیم و به حساب مشتریمون واریز کردیم .
استاد یعنی با این ابزار انقدر راحت، آسان شدیم برای آسانی ها.
خوب حالا این ابزار مناسب همه هست قطعا نه.
همانطور که سه سال پیش ابزار خوبی برای ما نبود ولی الان به خدمت ما در اومده و ما داریم ازش پول می سازیم .
دقیقا مثل تیغ جراحی اتاق عمل هستش آیا این ابزار مناسب همه هست؟ قطعا نه ،حتی مناسب هر پزشکی هم نیست .
امیدوارم مطلبی که اینجا براتون به اشتراک گذاشتم ، براتون مفید بوده باشه .
راستی استاد یه چیز دیگه هم خواستم بهتون بگم که فکر کنم خیلی براتون جالب باشه. چند روز پیش از همسرم شنیدم که تیم فوتبال چادر ملو به لیگ برتر ایران صعود کرده خخخخخخ
استاد من فکر نمی کردم همچین اسمی واقعی باشه جون خودتون هم گفتید که اسمش رو دقیق یادتون نیست و از همه جالبتر اینکه چقدر سهام چادر ملو تو بورس ایران رشد کرده ، خخخخخ الله اکبر
استاد شاید فایل توحید عملی 10 برای تیم و شرکت چادر ملو وایرال شده که باعث انگیزه و باور قدرتمند کننده برای بازیکنان تیم و شرکت چادر ملو شده .
دوستتون دارم عزیزای دلم
استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته عزیزم ان شاءالله بزودی در زمان و مکان مناسب تو فلوریدا میبینمتون
یا رب
سلام و عرض ادب به استاد عزیزم وعزیزی که کامنت منو میخونه.من یک مدت به دلیل شغلم از این فضا و آموزش های استاد فاصله گرفتم و از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم انگار این فایلتون به من انگیزه دوباره حرکت کردن و اومدن به مسیر یا همون صراط مستقیم رو داد.من این کامنت رو می زارم تا چند ماه دیگه بیام و بخونمش وبه خودم افتخار کنم برای موفقیت هام.متعهد میشم با تمام وجودم روی دوره ها وباورهام کارکنم تا اولا از لحاظ روحی برگردم همون فائزه قبلی و هم فرکانس با استاد و دوما کارم رو بزارم کنار و کار جدیدی که تصمیم دارم شروع کنم و با تمام وجودم برایش تلاش کنم مطمئنم میام و این کامنت رو میخونم و به خودم افتخار میکنم .استاد واقعا این آموزش هاتون جدا از موفقیت آرامش خاصی به آدم میده من یک مدت بود افسرده بودم ولی به لطف آموزش هاتون دارم روز به روز بهتر میشم وانگیزم بیشتر و بیشتر میشه مرسی که برای موفقیت ما تلاش میکنید استاد عزیزم عاشقتونم
سلام میکنم به مرد مردان استاد عباسمنش بزرگ و به قول بچه ها ،پیامبر زمان ما و همسر عزیزشون مریم جان زیبارو و خوش قلب و همچنین تک تک دوستان عزیز و با مرام حاضر در این سایت توحیدی.
همون سایتی که از وقتی واردش شدم از عظمتش،از نظمش،از انرژی مثبتش،از مدیریت دقیق و عالیش،هنوز توی شوک هستم.
همون سایتی که برای من جای تلگرام و اینستاگرام و سریال ها وفیلم های سینمایی رو گرفته!!!
اینقدر با این سایت حالم خوبه که هم برام اموزشیه هم تفریحی.
وقتی توی این سایت سیر میکنم بیشترین لذت رو میبرم.
احساس میکنم همه چیز این سایت جهت احترام هرچه بیشتر به مخاطبینش تنظیم شده.
بچه ها شروع به نوشتن واقعا برای من سخته و نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم و از کجا بگم.
ولی همین که ترسم رو میشکنم و شروع میکنم کلمات یکی پس از دیگری میان به ذهنم که خودم هم تعجب میکنم.
دقیقا همون حرفی که استاد همیشه میگن. اینکه وقتی میخواهید کاری رو شروع کنید،ترسها و نجواهای ذهنی میان.ولی شما باید قدم به قدم پیش برید.
عجله نکنید و به اخر و نتیجه کار فکر نکنید.
که هر چی جلو برید خدا بقیه راه رو خودش هدایتتون میکنه.
خب میخوام از تغییر بعضی باورهام و نتایج براتون بگم.
من هم شاغلم هم دوتا فرزند دارم.
قبلا باورم این بود که منی که صبح تا ظهر سر کار هستم،عصر هم بچه هام رو میبرم بیرون و کارهای منزل هم که هست چون زیاد سرپا هستم پس قطعا باید پادرد بگیرم و دقیقا هم همینطور بود.
پاشنه ی پام خیلی درد میکرد طوری که صبح که از خواب بیدار میشدم میلنگیدم!!!
ولی الان مدام به خودم میگم کی گفته کسی که فعالیتش زیاده و از پاهاش زیاد استفاده میکنه باید پا درد بگیره؟
و شروع به تغییر باورم کردم.
و الان خودم هم نمیدونم چطوری ولی دیگه پا درد ندارم.
حتی اگه با مترو برم سرکار.
با وجود اینکه فاصله منزل تا محل کارم با وسایل نقلیه عمومی تقریبا یک ساعتی میشهِ و با مسیر برگشت تقریبا 2 ساعت توی راهم.
البته ناگفته نماند من توی مترو هم وقتم رو تلف نمیکنم و کامنت های بچه ها رو میخونم.
همچنین باور دیگم این بود که چون صبح زود میرم سرکار پس خیلی خسته میشم و نمیتونم کارهای منزلم مثل نظافت و شستن ظروف رو انجام بدم.
ولی روی تغییر این باور هم دارم کار میکنم و خدا رو شکر خیلی بهتر شدم و راحت تر کارهای منزلم رو انجام میدم.
و نسبت به قبل منظم تر شدم.
و باید بگم که بیشتر باور های ما محدود کنندست ولی جای نگرانی نداره.
باورها ،قابل تغییرن و به قول استاد درسته باوری که ساخته میشه زمان طولانی یرای ساختش سپری میشه و حتی ممکنه از چندین نسل قبل به ما رسیده باشه ولی این دلیل نمیشه که از بین بردنش هم همینقدر زمان لازم داشته باشه.
ما میتونیم در مدت زمان کمتر از زمان ساختش،باورهای محدود کنندمون رو از بین ببریم.
حالا میخوام از چند تا نشونه براتون بگم.
دیروز خواهر و برادرم اومدن بهم سرزدن ولی توی خونه نیومدن و گفتن توی فضای سبز سر کوچه با هم حرف میزنیم رفتیم اوجا و بعد برگشتیم تو کوچمون.
باز هم نیومدن تو خونه و موندن توی کوچه.
همونطور که داشتیم حرف میزدیم چون عصر پنجشنبه بود،همسایه ها داشتن خیرات میدادن.
که توی این دوسالی که توی این محله هستیم اولین بار بود میدیدم.
اول حلوا اوردن.
بعد هندوانه.
بعد هم شکلات.
به طرز عجیبی مهمون های من از جانب همسایه ها پذیرایی شدن!!!
و من گفتم این پذیرایی از جانب خدا بوده.
چند روز پیش هم رفتم گلاب بخرم از فروشنده،قیمت هر بطری گلاب رو پرسیدم.
بدون اینکه من بپرسم ایا گلاب فله ای هم داره یا نه؟خود فروشنده گفتن که بیا گلاب فله ای بخر که با گلاب بطری دقیقا کیفیتش یکیه.
ولی قیمتش خیلی پایین تره و من قبول کردم.
و واقعا گلاب خوش طعم و با کیفیتی بود.
بعدش رفتم مغازه تعمیرات دوچرخه،اقای تعمیرکار که قطعه رو که خریده بودم برام نصب کرد ولی هیچ پولی نگرفت!!!
درسته هزینش ناچیز بود ولی مهم این بود که پولش نگرفت.
همین الان برادرم برای خداحافظی زنگ زد گفت دارم میرم مشهد.وقتی قیمت بلیط رو پرسیدم خیلی تعجب کردم چون خیلی پایین بود.
برادرم گفت قیمتش بالاتر بوده ولی چون فقط چند تا جای خالی داشتن این قیمت بهش دادن. حتی میگفتن باید از یک هفته قبل بلیط رزرو کنی ولی به طرز عجیبی برادرم دقیقا روز اقدام و با قیمت خیلی پایین تری بلیط گیرش اومده بود!!!قیمت اصلی بلیط 600 هزار تومان بوده ولی به برادرم داده بودن 400.
اینها همش نشونه های هدایت خداست.
و از این جالب تر،بعد از تماس برادرم،خواهرم زنگ زد و گفت یه مقدار زیادی تنقلات مثل تخمه و لواشک و شکلات خریدم برادرم ببره مشهد ولی چون نمیتونم به دستش برسونم اونها رو میدم به تو.و خودش داره برام میاره دم در خونه.
خدایا واقعا ازت سپاسگزارم بابت این همه نشانه های ثروت و فراوانی.
خدایا شکرت که استاد به ما یاد داد که چطوری نشانه ها رو ببینیم.
خدایا شکرت بی نهایت.
به قول استاد،در پناه خدا شاد،ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام و عرض ادب به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز تر .چقدر من شما رو تحسین میکنم به خاطر این همه احترام و عشقی که به هم میدین و واقعا به شما افتخار میکنم و از خداوند همچین رابطه ای رو درخواست میکنم
فکر میکنم مخربترین باوری که داشتم که مربوط میشه به 20 سالگی ام این باور بود که روی دیگران حساب باز می کردم و زندگی ام روی پایه های متزلزلی بنا شد و تمام خوشبختی ام رو در ازدواج میدیدم و در کل رو همه حساب میکردم الا خودم و خدا. بزرگترین ضربه ها رو از این باور خوردم تمام توان و انرژی من معطوف به زندگی مشترک شد غافل از اینکه این سرمایه گذاری اشتباه بود و الان بعد 19 سال به قطعیت رسیدم که باید جدا بشم
من بعد از مشکلات فراوانی که داشتم افسردگی گرفتم و درد های سایکوسوماتیک بشدت آزارم میداد یادمه از کمر درد زیاد نمیتونستم به کارهام برسم از یجایی تصمیم گرفتم روی خودم و خدا حساب کنم فایل های رایگان رو گوش میدادم هیچی نمیفهمیدم ولی بازم گوش دادم گفتم کم کم متوجه میشم بهانه ها رو گذاشتم کنار وشروع کردم به خواندن برای ارشد همزمان ورزش رو هم با دو تا دمبل تو خونه شروع کردم دانشگاه دولتی رشته مورد علاقه ام قبول شدم و الان مشغول به کارم درسته اول کارم ولی فکر میکنم باورهایی در من شروع کرد به رشد کردن و بزرگ شدن باور اینکه فارغ از اینکه تو چه موقعیتی هستم میتونم زندگیم رو تغییر بدم باور اینکه سن یه عدده و من میتونم سالم باشم شاد باشم
الان از لحاظ روانی خیلی خوبم و تمام درد های بدنی خوب شدن مثل یه معجزه. همه از سنم تعجب میکنن فکر میکنن ده سال کوچکترم در صورتی که قبلاً اینطور نبودم
من 15 ساله تلویزیون نمیبینم بیشتر از 10 ساله قند و شکر و سرخ کردنی و تنقلات مضر نمیخورم فکر میکنم همه اینها تغییرات زیادی در شخصیت من ایجاد کرد
من زمانم رو در آرایشگاه یا جلوی تلویزیون هدر نمیدم حرفهای لغو و بیهوده نمیزنم روابطم محدود به دوستانی شبیه خودم شده و بیشتر وقتم مشغول مطالعه ورزش و کارم و بچه هاست خیلی بیشتر از قبل از خودم راضی هستم کلی تغییر کردم و الان در دوره دوازده قدم هستم اعتراف میکنم کنترل ذهن کار بسیار سختیه ولی من این پیامو برای خودم گذاشتم تا متعهد تر ادامه بدم
من لایق یک رابطه سراسر عشق و احترام هستم
من لایق یک زندگی عالی هستم هر چند این ذهن نجوا گر من خیلی وراجی میکنه و میخاد من رو نگران کنه ولی من خیلی بهتر شدم و گوش نمیدم و روی احساسم خیلی تاثیر نداره میخام خودمو ترمیم کنم رابطه با خدای خودم که انقدر به من لطف داشته و تا حالا هر چه دارم از زیبایی و سلامتی و نعمت همه از لطف و کرم خدای منه خدا جونم ممنونم ازت که اینجام
بنام خداوند هدایتگرم به سمت زیباییها
سلام استاد نازنینم سلام خانم شایسته عزیز و تمام دوستان هم مسیر
استاد چقدر جذاب شدید ماشالا ..
چه بدن زیبایی چ لباس خوشرنگی
و پرادایس همیشه سرسبز و زیبا
استاد دلمون براتون تنگ میشه هر لحظه تو سایتم هر روز چک میکنم همین که ی فایل جدید میبینم انقدر ذوق میکنم
خداروشکر برای حضور پررنگتون توی زندگیم
از کدوم زیبایی زندگیم بگم از کدوم دوره زیباتون بگم که همه اینا لطف خداست در زندگیم
و اما این فایل بسیار زیبا که سراسر هدایت و اگاهی خداونده به ما
هر چی جلوتر میرم و فایلهاتون گوش میدم و دوره ها رو کار میکنم بیشتر ایمان میارم به آگاهی های این فایل
همه چی،باوره همه چی
چقدر خوبه که شما به جایی رسیدید که هر چیزی میشنوید اول بررسی میکنید ببینید براتون سود اوره یا ضرر و لایقش هستید چون واقعا زمان گذاشتید و روی خودتون کار کردید
و ما که با شما هستیم و داریم کار میکنیم روی باورمون میدونیم چقدر سخته کنترل افکار و کار کردن روی،باورها
خدایا هدایتم کن در هر لحظه
استاد بازم ممنون بابت این فایل زیبا و این یادآوری زیبا
در پناه خداوند باشید
مشتاقانه مناظر فایلهای جدیدتون هستیم