چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 40
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم
بهترین رفیق و همراهی که تا امروز ، به من هدیه شده
خداروشکر میکنم برای حضورتون
و سلام به همه رفقای حاضر در این جمع
به کمکتون نیاز دارم
از ابتدای سال 1402 با شروع تهیه دوره 12قدم ، صادقانه ،صادقانه و دور از هرکلیشه گویی
اتفاقات متفاوتی رو در زندگیم تجربه کردم، قبلا هم نوشتم، از ابتدای خردادماه دوسه مورد خییییلی مهم و تعیین کننده در زندگیه من اتفاق افتاد و تجربه شد و بسیار سپاسگذار خداوند هستم
این، بار اول نیست که از اموزه های استاد استفاده میکنم. اما دریافتهام هیچوقت به این وضوح و شفافیت نبوده.همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه انگار من هم مثل خیلیای دیگه در ابتدای این راه، درگیر روتین و روزمرگی شدم و انگار از مسیر خارج شدم
شرایط شخصی و شغلی ومالیه خوبی رو تجربه کردم اما جزئیات شغلی و حجم کار، بسیااااار منو آزرد و اذیت کرد ،جوری که مجبور به استعفا شدم
با تمام وجود دلم میخواد در لاین مورد علاقم که هنر و زیبایی هست ورود بکنم اما بهر شکلی که تلاش میکنم تنها راهش پرداخت یه رقم سنگین به همکاران و عزیزان دست اندر کاره یا باید خودم سرمایه گذاری بکنم که حقیقتا نه شرایطش هست و نه من این حجم از شجاعت رو دارم ( در این لحظه). مدتهاس پیگیر یافتن شغل جدید هستم جور میشه اما به یه شکلی ( یا احساس نارضایتی)دوباره کنسل میشه
دوباره برمیکردم سمت علائقم و بازهم ، راهی نمیبینم. انگار که من دقیقا، مشکلم پیداکردن اون پاشنه آشیله که هنوز نمیدونم چیه و چطور باید کشفش بکنم ، جدیدا شرایط شغلیی مهیا شده که از من بابت کار اداری، سیصد میلیون سفته میخوان و من اصلا دلم نمیخواد انجامش بدم و این در حال حاضر تنها شرایط کاریه موجوده
تمام قلبم فریاد میزنه که بگو نه
و برو دنبال کاری که دوسش داری
اما اون ترس از دست دادنه هنوز باهامه
و اینکه اگه حالا حالاها کار مورد علاقم جور نشه ، چه بکنم
بسیار سردرگمم و تلاش میکنم برگردم به روحیات چندماه پیشم و همون باور و همون تاثیرگذاری.
اومدم ازتون کمک ، قدرت و جسارت بگیرم
برای شروع دوباره
سپااس فراوان برای حضورم در این فضا
سلام فاطمه جان عزیزم
به نظرمن همین جا بمون ، منتظر باش ولی بی صبر نباش ، عجله ام نکن ، تا میتونی ذهن قشنگت و پر کن از زیبایی ها و کنترل.
به محض اینکه میاد حالت بد بشه خوبش کن ولی هروز و هروز روی مهارتی که عاشقشی کار کن خودت و فرو کن ولی اجازه نده نتونی نفس بکشی و غرق بشی بالا بمون لذت ببر نفس بکش زندگی کن با لذت به قول استاد حان سوت زنان و در آرامش برو جلو ،
یهویی میبینی که کاری که دوست داری خودش انجام میشه ،
منم الان در همین وضعیتم چون که میدونم بودجه ندارم برای شروع کار مورد علاقم فعلا دارم روی مهارتم کار میکنم به تفریحم میرسم ورزشمو میکنم روی رشته هنریم هم فعالیت میکنم ،
همین جا بمون کامنت بخون کلیپ ببین بنویس ، پیاده روی برو و لذت ببر و نگران نباش و نترس
خودش خود به خود درستش میکنه ، بسپار به خودش عزیزم .
موفق باشی
بهاره جانم سلام
ممنونم ازت رفیق
چقدر خوب گفتی
حس خوبی بمن داد حرفات
اینکه بمونیم پایدار باشیم روی خودمون کار بکنیم و باااور بکنیم که هدف ما شدنیه
اما با چطور و چگونش کاری نداشته باشیم همونی که از دستمون برمیاد رو انجام بدیم
خداوند به زیباترین شکل، برای ما
خواهد چید ️
سپاسگذارم از تو بهار مهربون
به نام پرودگار بی همتا
خدایا تنهاتورا میپرستم وتنها ازتویاری میطلبم
سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان خوبم
خدایا شکرت که میتونم بنویسم
استاد من باورهای خیلی اشتباهی داشتم
که خیلی بهم ضربه میزد
من باور داشتم فرصتها کمتر میشه
روابط عاشقانه نیست
باورداشتم ثروت کمتر میشه
سلامتی کمتر میشه
ولی به لطف خدا وفایل های شما استاد عزیزم
الان بینهایت احساس ارزشمندی میکنم
خودمو دوسدارم
درمسیر حفظ قرآن هستم که همیشه آرزوشو داشتم
الان به لطف خدا حافظ 6 جز ازقرآنم
چن وقته دیگه قراره مربی بشم
باوردارم
ثروت هرروز بیشتر میشه
فراوانی بیشتر میشه
اتفاقاته خوب بیشتر میشه
روابط عاشقانه بیشترمیشه
بااین که طلاق گرفتم ویه بچه م دارم باوردارم بینهایت فرصت عالی هس که یه ازدواج عالی داشته باشم
چون لایق بهترینام
باور دارم قدرتفقط خداست وبقیه هیچکارن
وانشالله میخوام تا یه ماه دیگه دوره ی عشق ومودت وبخرم توکل به خدا
خدایاهمه چی باتو
من عاشقتم
ممنونم استاد
زندگی بینهایت زیباست
سلام استاد عزیزم
سلام به همه دوستان در این فضای فوق العاده
یک دنیا تشکر و سپاس از استاد فوق العادم که این همه روی خودشون کار کردند و اگاهی های زندگی سازو در نهایت سخاوت منتشر کردند
یک تشکر و قدردانی دارم از همه دوستان عزیزی که کامنت مینویسن و این چند روز کامنت های فوق العاده ای که واقعا راهگشا بودن و باورامو بهم نشون دادن خوندم و لذت بردم .
باور
هر چقدر بیشتر میگذره بیشتر درک میکنم که همه چیز باوره
باور تبدیل به رفتار اعمال میشه
بدون باور نمیشه کاریو انجام داد
من خیلی وقتا اعمال درستو میدونم ولی نمیتونم انجامش بدم چون باورش ندارم
مثلا میدونم باید صبور باشم باید خشمگین و عصبی نباشم ولی نمیتونستم
مثلا باید وابسته نباشم ولی نمیدونستم چجوری
وقتی باور شکل بگیره کار و رفتار درست انجام میشه
من قبلا مهندسی معکوس میکردم
اول رفتارو به زور میخواستم به وجود بیارم و شکست میخوردم
یکی دو هفته است جدی دارم فایلارو با دقت گوش میدم کامنتارو میخونم و تازه دارم تاتی تاتی کنان درک میکنم باید چه پروسه ای رو طی کنم
تو همین چند وقته هم نتایجی داشتم :) نتایجم بیشتر فکری و ذهنی بوده مثلا بیشتر حالم خوبه بیشتر مثبت فکر میکنم و خوشحالم .
الان تازگیا خیلی بدم میاد که خرف بزنم یا حرفی رو گوش بدم ولی عمل نکنم قبلا کلا توی در و دیوار بودم و فقط حرفارو حفط شده بودم ولی عملی نبود نتیجه ای نبود استقامتی نبود
ثم استقامو رو تمرین میکنم
این چند روز رهاتر شدم
ارامشم بیشتر شده
وقتی شما انقدر محکم صحبت میکنید منم یه تودهنی محکم میزنم به همه نجواها و باورای منفی که ناامیدم میکنند .
مرسی که هستید
دوستون دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که هرچه دارم و داشتم و خواهم داشت از آن اوست
سلام به دوستان عزیزم سلام به زندگی رویایی که این روزها با داشتن سایت استاد دارم تجربش میکنم ، چیزی که نتیجش واسم مهم نیست و توی مسیر حالم خوبه خداروشکرررررر.
دوستان من استاد عزیزم من هنوز این فایل و متمرکز گوشش ندادم و ندیدمش ، اما یه سوالی واسم پیش اومده که ممنون میشم از دوستان راهنماییم کنند .
اینکه من حتما باید خودم کار آفرین باشم تا درآمد داشته باشم ، اینکه نباید برای تیم قوی و با کسی کار کنم برای درآمد داشتن ، همش پیام و زنگ میزنم ولی برای مصاحبه ها نمیرم ، جاهای خوب پیشنهادات خوبی واسم اتفاق میفته اما خودم منصرف میشم و دوباره این میشه که درجا میزنم ،
ازتون درخواست دارم که بهم کمک کنین و منو توی این مسیر راهنمایی کنید که چرا من باید خودم و از بودن در کنار تیم های قوی کنار بکشم ، چطور این باور و از بین ببرم ؟
چطور از دایره امنم بیرون بیام ؟
و مثل خیلی های دیگه در کنار تیم های موفق بزرگ تر بشم و رشد کنم ؟؟
در پناه خداوند باشید با حس و حال خوب
هر لحظه در بهترین زمان و مکان مناسب قرار بگیرید .
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما دوستان عزیز و استاد گرامی وعزیزم
درمورد باورها
باورهای محدود کننده ک خیلی زیاد هست وزیاد ب خورد ذهنم داده شده ک اصلا من متوجهش نیستم
فقط تا جاییکه در برخورد با تضاد در راه رسیدن ب اهدافم متوجه میشدم وپله پله تغییر میدادم
باور اینکه همه منو دوست ندارن ومن شانس ندارم با مردم تغییرش دادم والان همه با من خیلی خوب هستن وب من احترام میذارن ومحبت میکنن از خانواده وهمسرگرفته تا غریبه ها توی اجتماع
دومین باور درمورد سلامتی ب من گفتن قند وتیرویید داری با تغییر باورم اینکه من با ذهنم وحس خوبم سلولهای بدنم تجزیه میشن وفایل در پرتو آگاهی بهم کمک کرد من بدون هیچ دارویی توی 2 هفته قند وتیروییدم درمان شد ک دکتر تعجب کرد گف دارو مصرف کردی اما من فهمیدم از تغییر باورم وتکیه ب خدای مهربان بوده
باور بعدی اینکه خانواده همسرم دختر زا هستن ومیترسیدم بچه دار بشم بعداز اولین دخترم ک باشنیدن فایل نتایج دوستان وتکرار آن من صاحب پسری زیبا شدم
باور بعدی خانواده همسرم همش میگفتن شیرت مثل جاریت بدرد نمیخوره وابکی هست بچت چاق نمیشه درصورتیکه مادرم همیشه میگف ما فامیلی شیرمون چربه حسابی بچه رو تپل میکنه من حرف خانواده شوهرم رو باور کرده بودم وبچه اولم اصلا تپل نشد وحتی کم غذا شد والان ک فرزندم دنیا اومد ب دکتر گفتم شیر خشک میخام ب بچم بدم ک پیام خداوند را ب من رساند خیلی جدی بهم گفت خدایی ک تونست بهت فرزند بده واقعا بنظرت نمیتونه شیر بهت بده بچت رشد کنه ب حرف مردم توجه نکن ک باد هواست ومن اونجا خیلی حرفش ب دلم نشست والان مدتهاست ب حرفش فکر میکنم وخجالت کشیدم از خدایی ک ارزوم را برآورده کرد ومن خاستم شیر خشک ب پسرم بدم ک باورم عوض کرد این دکتر ومیرم ب اذن خدا چرب وخیلی زیاد بود وپسرم حسابی رشد کرد و وزن گرفت
باوراینکه همسرم فقط بفکر خودشو خانواده روتغییر دادم والان همسرم عاشقانه من و دوست داره ونفوذم برهمسرم خیلی بیشتر شد
خیلی خیلی باورها رو تغییر دادم
باورهای مذهبی زیادی داشتم ک اگر متعصب ب امامان رفتار نکنم پدر مادرم منو طرد میکنن یا اگر نماز نخونم خدا ازم متنفر میشه وزندگیم بد پیش میره اینکه خدادوست داره گریه کنم همه با کمک آموزه های استاد تغییر کرد ومن دیگه پایبند هیچکدوم از مسائل مذهبی نیستم وخدا رو جایگزین تمام چیزهایی ک داعم بهشون متوسل میشدم کردم وچقدر آرامش وارد قلبم وزندگیم شد
خیلی باورها هم هست ک نیاز ب تغییر دارن جدیدا دارم روی باور پس انداز پول کار میکنم ومن حتی 1 میلیون نمیتونم تو حسابم ببینم تعهد کرده بودم چندبار اما خوب عمل نکردم حالا متوجه شدم اگر تغییرش ندم زیر چرخای جهان له میشم وتااخر عمر از همسرم متوقع وبا بی پولی دست وپنجه نرم کنم اولین پس اندازم رو شروع کردم وبرای اولین بار 4 میلیون پس انداز کردم ب لطف خدا
باوری ک این روزا خیلی بهم میریزم ازش ک همه بهم تلقین کرده بودن با بچه وقت کم میاری واینقدر اینو شنیدم وباور کردم ک الان همش تو ستاره قطبی مینویسم کمک کن کارهام راحت انجام بشه بااینکه هرروز دستانشو خدا میفرسته کلی بهم کمک میشه اما این باور کار خودشو هم میکنه وحتی وقت نمیشه بیام کامنت بذارم بعد مدتها امروز بعد زایمانم کامنت گذاشتم الان پسرم 2 ماهش شده دیگه بازهم بدو بدو کارامو میکنم آخرش حسم بد میشه وبا دخترم برخورد نامناسب میکنم بخاطر پاشنه اشیلم ک رابطه با دخترم بوده وهست یکمدت بهتر وبهترشدیم الان بخاطر شرایط موجود دوباره مثل زخمی ک سرباز کرده داره درد میکنه از خدا طلب کمک میکنم میخام هدایتمون کنه
والبته با خوندن کامنتهاتون دوستان چقد میفهمم نکات ضعفم چیه ونکات قوتم چیه وچقدر ذهنم باز میشه وازشون اسکرین شات میگیرم ومرور میکنم بهشون فکر میکنم
با نگاه کردن سریال زندگی در بهشت ومیزبان بودن استاد ومریم جون رو دیدم باور جدیدی در من شکل گرفت نباید خودمو اذیت کنم بخاطر مهمان واین مربوط ب عزت نفس هست من وهمسرم ب حدی سنگ تمام بقولا میذاشتیم ک طرف معذب میشد از خستگی ما وب ما هم خوش نمیگذشت واین از باور خود نمایی بود ک من درگیرش بودم میخاستم بااین کارها خودمو عزیز کنم
الان یادم میات من اونجور بودم واون شکلی بودم تمام رفتارای سالهای گذشته یادم میات میگم وااای من چقد داغون بودم خدایا شکرت ک هدایتم کردی شکرت ک سوال کردم چطور میتونم خوب زندگی کنم میشه کاری کنی من آروم زندگی کنم بی دردسر وتو پاسخت این استاد واین سایت الهی بود خدایا شکرت
استاد شما واقعا خیلی جسارت دارید وجرات دارید اینهمه تغییر دادید شخصیت ب این زیبایی برای خودتون ساختید وخودتون را جزو متقین کردید ب شما افتخار میکنم ک من دانشجوی شما دراین دانشگاه هستم همیشه فایل های شما پاسخ ب سوالات من هست دقیقا چندروز پیش داشتم فکر میکردم من چ باورایی داشتم قبلا والان تغییر کردن وچقدر باورایی باید تغییر بدم تا دوباره زندگیم بهتر بشه دربرخورد با تضادها متوجه شدم ک نیاز هست من بهتر وبهتر بشم ویکجا نباشم
ودارم روی باور مهاجرت هم کار میکنم فعلا میخام یک پله بردارم محل زندگیم تغییر کنه این تکامل رو از 12 قدم یاد گرفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشنده مهربان
مدت زمان زیادی هست که کامنت ننوشتم اما الان بامید خداوند و الله یکتا دوست دارم بنویسم
استاد عزیزو بزرگوار ، خانم شایسته گرامی ، دوستان عزیز سلام
سپاسگزار خداوندم که امروز این فرصت عالی رو دارم که بنویسم
چه چیزی رو باورکردم
من باورکردم که خودم خالق زندگی خودم هستم
وقتی از فایلهای دانلودی استفاده میکردم چنان انرژی در من شکل گرفته بود و چنان شوروشوقی داشتم که احساس میکردم قادرم هر کاری براحتی و آسانی و بسادگی انجام بدم با شور و شوق خیلی زیاد و احساس خیلی خوب و عالی .
توی کامنتی از آقای سید علی خوشدل عزیز خوندم که جائی که بود یک ماشین با پلاک سه رقم 777 از جلوش ردشده
من گفتم مگه میشه سه تا هفت برام عجیب بود , یعد از اون روی اعداد تمرکز کردم ، اول اعداد کیلومتر ماشین همسرم به فاصله های خیلی کم از 44 ، 444 ، 4444 برام نشان داده شد هرچقدر بیشتر تمرکز میکردم اعداد این شکلی بیشتر دیدم
یک روز که قرار بود برم شمال برای فروش زمین ، دنبال نشانه بودم که ببینم اینکارو انجام بدم یا نه و اصلا نتیجه چطوره ، خوبه ؟ بفروشم ؟ نفروشم ؟
صبح زود با پریا دخترم رفتیم پیاده روی و دوچرخه سواری موقع برگشت از مسیر یه شماه دیدم گفتم پریا ماشینو 999 پریا نگاه کرد گفت واای در همین فاصله گفت بابا 555 این اعداد رو نشانه خوب بودن انجام کار گذاشتم ، حرکت کردیم بسمت شمال برای فروش زمین ، شاید باورتون نشه تمام مسیر پر شده بود از شماره های 111 ، 222، 333 ، 444 ، و … ….
گفتم خوب هر اتفاقی که بیافته خیره و من نشانه هارو دریافت کردم .
خریدار دیر اومد ، شرایط رو تغییر داد بحانه های مختلف آورد گفتم خیره و یاد حرف استاد افتادم که گفته بود وقتی شما در مدار خوبی قراردارید و باورهای درستی دارید دیگه نگران نباشید که آین چرا اینجوری چون همیچی در نهایت به نفع شما تمام میشه .
به لطف الله یکتا زمینی که مدتها بود میخواستم بفروشم رو به راحتی و آسانی و بسادگی فروخنم و به لطف الله یکتا پولش هم براحتی و آسانی و بسادگی بحسابم واریزشد .
وقتی میدیم خریدار پراز استرس و نگرانی و عصبانی هست بهش گفتم آرام باش چرا نگرانی اما اون بنده خدا اصلا در مدارخوبی نبود ، من سکوت کردم و همی چی رو سپردم به خودش من تسلیم بودم و هرآنچه گفته شد رو پذیرفتم و اتفاق افتاد . خدایاشکرت
دیدن اعداد این شکلی هر روز بهتر و بیشتر تو مسیر من میاد طوری که بعضی اوقات فکر میکنم اعداد سه رقمی پیوسته بیشتر از اعداد تک رقمی هستند .
یک روز یه نشانه خواستم برای فروش کالای گران بهائی دوست داشتم اعداد هفت رو ببینم ، اون روز طی یکساعت و کمتر من هفت ماشین دیدم که شمارشون 777 بود ، و این حس فوق العاده ای بود که بمن گفت انجام بدم .
وقتی دوره فوق العاده و مقدس دوازه قدم رو روی خودم کار میکردم و نیروی بهم میگفت باید حرکت کنی و تغییر کنی تصمصم گرفتم از خونه برم بیرون و پیاده روی کنم و فایل گوش بدم .
قبلا فایهائی که غیر از سایت بدستم رسیده بود رو گوش داده بودم استاد میگفت وقتی داری روی خودت کار میکنی نشانه ها میان مثلا پولی پیدا میکنی یه تیکه طلا و غیره ، اما من هرچی منتظر بودم نشانه ها نیومدن ، تاوقتی دوره رو از سایت خریدم و روی خودم کار میکردم ، کم کم برای گوش دادن فایلها صبحای زود زدم بیرون از خونه ( قبلا شبها میرفتم و نشانه ای از پیداکردن چیزی که بهم نشون بده مسیر درسته نبود ) اوایل از روزی بیست دقیقه نیمساعت چهل و پنح دقیقه شروع شد که حالا به روزی چهارساعت هم رسیده .( که بیدارشدن از خواب صبح زود توی خواب بهم الهام شد وقتی من این جمله رو از استاد عزیز و رضای نازنین شنیدم که توی خواب بهشون الهام شده )
وقتی اولین پول رو پیدا کردم چنان شورو شوقی دروجودم شعله ورشد که انگار تمام گنجینه های دنیارو پیدا کردم و به فاصه خیلی کم پیدا کردن پول تکرار شد تکرار شد تکرارشد ، پول پیدا کردن شده بود کار هر روز من که نشانه درستی مسیری که میرم رو به من ثابت میکرد .
یه روز صبح زود بهم گفته شد از این مسیر برو مسیری که اوایل شروع پیاده روی از اون مسیر میرفتم با خودم گفتم توی این مسیر که من تاحالا پولی پیدا نکردم ولی باشه حالاکه بهم گفته شد میرم ، هوا تاریک بود هیچ کسی تو مسیر نبود ، یه مسیر بیرون از شهر تاریک اول صبح با خودم گفتم من نا حالا دوهزارتومانی پیدا نکردم ، وقتی به آخرای مسیر داشتم میرسیدم کنار جاده توی تاریکی یه چیزی شبیه دوهزارتومانی دیدم ، گفتم تا آخر مسیر میرم اگه برای من باشه وقتی برگردم هنوز همون جاهست .
وقتی برمیگشتم یادم رفته بود که ناگاه چشمم به پول افتاد از دوچرخه پیاده شدم رفتم بردارم ، الله اکبر دیدم 100 هزار تومانی آبیه وقتی برداشتم دیدم یکی دیگه ، بازم هست ، بازم هست ، 50هزارتومانی و…..
حال عجیبی داشتم انگار جهان هستی این پولهارو برام مثل شاباش پاشیده بود روی زمن ، الله اکبر
بلند شدم سوار دوچرخه شده و مطمئن بودم این پولها برای منه ، داشتم توی دل جاده و طبیعت اشک میریختم و فریاد میزدم خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
من فقط توی خواب این شکلی پول پیدا کرده بودم و توی رویاهای بچگیم
از اون لحضه هرچقدر بگم شاید نتونم اون حال رو توضیح بدم نا برسم خونه گونه هام غرق اشک وشادی بود
نه برای پولها برای نشانه های واضح و مشخص که خدا خود خود خدا سر راه من گذاشته بود
شاید باورتون نشه من از زمانی که یادم میاد پول خیلی زیادی رو حداقل دیدم و جابجا کردم و خرج کردم
گردش مالی من درماه حد اقل بالای بیست میلیارد تومانه
اما این پولا یه حس و حال دیگه ای برام داشت و داره ، چون هنوز بعداز گذشتن حدود یکسال از اولین نشانه ای که پیدا کردم ، دارم پول پیدا میکنم ، بعضی وقتا به خودم میگفتم شادید دیگه قرار نیست من کاری بکنم و فقط قراره که من پول پیدا کنم ، اون هم توی مسیر بیرون از شهر
اما باز نجوا ها بود که ای بابا حالا مگه چقدر پول پیدا کردی حتما شانسیه حتما یکی داره و … فلان و بهمان
من فبلا خیلی وقتا بود که اصلا پول پیدا نکرده بودم
خواستم برای خودم ثابت کنم و به ذهنم بگم ببین این شانسی نیست . و نشانه خواستم توی ستاره قطبی
شب عید توی شلوغترین جاری شهر و پر ترددترین مکان یه پول پیدا کردم ، برای خودم عادی بود ، پریا هم هروقت با من پیاده روی و دوچرخه سواری اومده بود این موضوع رو دیده بود و اون هم این فرکانس رو دریافت کرده بود .
وقتی توی جای شلوغ پول پیدا کردم و برداشتم و سپاسگزاری کردم و دادم به نزدیکترین کاسب اونجا ، بفاصله چند متر دیگه دوباره در ازدهام جمعیت یه پول دیگه و باره بارها بارها ……و
دوره کشف قوانین زندگی رو موقع بروز رسانی خریداری کردم و گذاشته بودم بعد از اتمام دوره دوازده قدم شروع کنم .
دوازده قدم تمام شد . گفتم آخر ساله صبرکنم کشف قوانین رو از اول سال بعد شروع کنم با تمرکز بهتر و بیشتر ، فعلا دوره دوازده قدم رو مرورکنم و روی خودم کار کنم ، باور نمیکنید از هر طرف نشانه اومد دوره کشف قوانین زندگی رو شرو ع کن ، از هر طرف و هرسو، گفتم چشم انجام میدم منکه خریداری کردم و دارم باشه شروع میکنم .
بمحض شروع کردن دوره کشف قوانین زندگی فروش زمین اتفاق افتاد ، براحتی به آسانی به سادگی خدایاشکرت
اولین خوابی که بعد از شنیدن از استاد عزیزم و آقا رضا عطارروشن عزیز ونازنین بود که گفتن توی خواب کلمات عربی بهشون الهام شد ، من با تمام وجودم باور کردم و منتطر این اتفاق بودم ، شاید باورتون نشه توی خواب دوبار بهم گفته شد فلق و یکبار هم گفته شد اسلم
و خوابی که باعث شده من صبحها ی زود بیدار بشم و بزنم بیرون و روی خودم کارکنم ( فلق )
اینهارو هر وقت از استاد عزیزم و از سید علی خوشدل عزیز و دیگر دوستان شنیدم که نصف شب و ساعت مثلا سه ، دو ، چهار از خواب بیدارشدم ، برای من شد یه نشانه و باور که میشود .
من صبح زود ساعت سه به بعد بیدار میشدم قهوه رو آماده میکردم دفترم رو باعشق مینوشتم میزدم بیرون و هنوز هم ادامه داره این مسیر زیبا و روشن و پر از نور و عشق و انرژی
یادمه اولین بار که یه فایلی از استاد دیدم ، اصلا نمیتونستم با ایشون ارتباط برقرار کنم بلافاصه رد کردم
یه استاد نازنین یک دوره رایگان بر قرار کرد ، شرکت کردم ، روی فایلهای ایشون قفل داشت و نمیشد برای کسی ارسال کرد ، وقتی دوره داشت تمام میشد ادمین از من پرسید میخوای دوره بخری ، گفتم راستش اصلا با استاد ارتباط برقرار نکردم ، چیزی از درون بمن میگفت توی لایق و شایسته بهتر از اینها هستی ، روح وجودم نمیتونست بپذبره باور کمبود رو ، الیته اون موقع هنوز من از این مساعل آگاهی نداشتم ، البته از آگاهی های این استاد بزرگ و نازنین بینهایت سپاسگزارم که با آگاهی های خودشون ظرف منو بزرگتر کردند . من توی اون دوره موفقیتی هم از استفاده از مطالب ایشون داشتم و یه فایل صوتی تهیه کردم و براشون فرستادم و برای بچه های اون دوره از موفقیت من گفتن و استفاده کردن و من سپاسگزار این استاد عزیز و نازنین هستم .
توی فاصله کمی فایلهای زیادی رو دیدم و گوش دادم اما وجودم نمیتونست پذایرای اونا باشه
اطی فاصله زمانی کوتاهی اومدم سراق یک فایلی از استاد عباسمنش عزیزو نازنین ، دوره قانون سلامتی تازه آماده شده بود و هنوز روی سایت نیومده بود ، استاد داشت از آگاهی های این دوره و مطالب مربوطه صحبت میکرد .
شاید باورتون نشه من وقتی کلمه خدارو از استاد شنیدم و مقایسه کردم با صحبتهای دیگران ، انگار خدای استاد عباسمنش برام در دسترس بود
حس خیلی خوبی داشتم خدائی بود واضح و روشن بدون پرده و حجاب ، بدون تملق و دروغ ، واضح و شفاف و روشن ، اون خدائی بود که خیلی وقتها من توی بدترین شرایط نجات داده بود .
خدای استاد عباسمنش نیاز به ظاهر سازی و تظاهر نداشت
خدائی قابل لمس و احساس ، در دسترس و نزدیک
خدائی که همیشه کنارم بود ، دوستش داشتم و دوستم داشت
و هر روز که گذشت این خدا برای من قشنگ تر زیباتر و دوست داشتنی تر شد و حالا میفهمم این باور های استاد عزیز از خداوند بود که به من که آماده پذیرش بودم منتقل میشد ، و چقدر زیباست این خدا که شده همه زندگی من ، تمام وجودمن
استاد عزیز و نازنین بینهایت از آگاهی های شما سپاسگزارم که منو درا ین مسیر زیبا و رحانی قراردادی و هر روز عشق و نور و انرژی خداوند رو دارم دریافت میکنم کیف میکنم لذت میبرم و سپاسگزاری میکنم از شما استاد عزیزو نازنیم خان شایسته بزرگوارو گرامی و دوستان عزیزم دراین سایت الهی و روحانی که از خوندن کامنتهاشون غرق شادی و شور وشوق انرزی میشم
و سپاسگزار خداوندم که هر لحضه در کنارمه حماین و حفظتم میکنه و بهترین راه ها رو پیش پای من میزاره
در پناه الله یکتا
خدایا عاشقتم که عاشقمی
به نام خدای مهربان و بخشنده ام
به نام خدای رزاق و وهابم
خدابا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جانم
چقدر این فایل و وکامنتهاش زیبا و مفید و پرمحتواست
باور باور باور
ما همه در طی روز با باورهای که خودمون میسازیم زندگی میکنیم
از گفته ها و شنیده ها و دیدن هامون باور میسازیم چه درست یا غلط چه آگاهانه یا نا آگاهانه
باورهای اشتباه
چند سال پیش مادرم خدا رحمتی میگفت هر موقع کف دستت میخاره ببوسش پول میاد دستت
و من هر موقع کف دستم میخارید خوشحال بودم و سریع میبوسیدمش و چند باری هم پول اومد اما الان نه باور نمیکنم میگم همه چیز به خودم بستگی دارد
نه عوامل بیرونی اینا همه خرافاته
باورهای قدرتمند کننده ام
اصلا تو جمع خجالت نمیکشم حتی اگه آشنا نباشد میتونم صحبت کنم
من چون قرآن با صوت خوندم عالیه هر جا دوره قرآن باشه برم بدون خجالت بلند و رسا میخونم و خودم کلی خوشحال میشم و اعتماد به نفسم بالاست و همه میگن صدات به ما آرامش میده
خدایا شکرت سپاسگزارتم برای صدای قشنگی که به من دادی نعمت الهی
استاد ممنونتم بابت تمام فایلهای بی نظیر
خدایا بابت این دوستان و اساتید عزیز شکرت سپاسگزارتم
آیه 88 سوره بقره
سلام به همه امیدوارم عالی باشید امروز هم میخام یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم
مثل همیشه میگم اینا الزاما قرار نیست درست باشه فقط برداشت های الانه من از قرآنه
وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ ﴿٨٨﴾
و گفتند: «دلهای ما در غلاف است.» [نه، چنین نیست] بلکه خدا به سزای کفرشان، لعنتشان کرده است. پس آنان که ایمان میآورند چه اندکشمارهاند. (88)
باز هم از ریشه قلب
یادم این ریشه یکی از ریشه هایی بود که استاد گفته بود یکی ار ریشه های مهمه
باز توی این آیه یکی از آیه هایی که مردم دعوت به ایمان شدن
و خدا خیلی خوشگل میاد میگه
اونا جواب میدن قلبهای ما در غلاف است
یعنی اونا اصن نمیتونن قلبا بپذیر ایمان رو
حالا دلیلش چیه؟
کفر نعمت
اون چیزیو که میفهممو اینجا میگم
یکی از چیزهایی که قلب رو میبنده همین شکر گذاریه
خدا اینجا میگه که من نمیذارم اونا روی باورهاشون کار کنند
چون هرکسی شایسته کار کردن روی باورها
روی ذهنیتش نیست
باید اول شایسته بشی
چرا همه توی این سایت نتیجه نمیگیرن؟
چرا همه نمیتونن روی باورهاشون کار کنند
چون قبل از کار کردن روی باورها باید قلب باز بشه
باید آماده پذیرش حق باشه
و این باز شدن قلبه فقط دست خداست
اونه که تو رو شایسته میکنه که روی باورهات متمرکز کار کنی
قبلش یه شایستگی نیازه
قبلش یه سری آداب
یکی از چیزهایی که خدا خیلی روش حساسه
و باعث میشه قلب باز بشه شکر گذاریه
یعنی باید شکر گذار داشته هات بشی
باید اول توی حال زندگی کنی
باید حال دلت خوب باشه
توجه به نعمتهای کوچیک و بزرگت کنی
بعدش محرم میشی که روی باورهات کار کنی
بعدش خدا بهت اجازه میده که روی باورهات کار کنی
تا نگردی آشنا زین پرده راضی نشوی
گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش
توی یکی از آیه های داریم که خداوند ایمان به خودش رو با شکر گذاری برابر کرده
گفته اگه به من ایمان دارید باید شکر گذاری کنید
اینقدر این شکر گذاری مهمه
اینجا هم که خیلی واضح و خوشگل آورده که
اونا ایمان نمیارن
چون بهشون یه سری نعمت دادیم که براش شکر گذار نیستند
و این اصل داستانه
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
سلام خدمت آقای مرادی عزیز
واقعا چه کامنت دقیق و زیبایی رو نوشتید
حقیقتا که شکرگزاری و شاکر بودن همه چیز است
خاطرم هست چند ماه پیش که در زندگیم شکرگزاری رو تمرین میکردم و سعی داشتم بایت کوچکترین چیز ها شکرگزار باشم و آن ها را در کانال شخصی خودم در تلگرام و دفتر شکرگزاری ام یادداشت میکردم نعمت ها از در و دیوار وارد زندگی ام میشدند و حالم در اکثر مواقع خیلی خوب بود و هر روز درک بهتر و عمیق تری از قوانین پیدا میکردم
ولی متاسفانه بعد از مدتی نعمت ها برایم عادی شدند و دست از شکرگزاری برداشتم و فکر کردم این روند طبیعی زندگی من هست که حالم خوب باشه و نعمت وارد زندگیم بشه و کار هام راحت انجام بشه
به جایی رسیدم که کم کم نعمت ها کمرنگ شدند و حال خوبم از بین رفت به حدی که هر چقدر سعی میکردم حال خودم را خوب کنم نمیتوانستم انگار توی یه باطلاقی گیر کردم که هر چقدر دست و پا میزدم نمیتونستم از توش در بیام
چند وقت پیش یادم اومد اون زمانی که همه چی بر وفق مرادم بود و حالم عالی بود شکرگزاری یکی از ویژگی های اصلیم شده بود و این موضوع باعث باز شدن در نعمت ها به روم بود
و باز دوباره شروع کردم و سعی کردم بابت کوچکترین مسائل زندگیم سپاسگزاری کنم و الان بعد از چند روز دوباره برگشتم تو مسیر و حالم خوب شده
همیشه تو دفترم مینویسم که خدایا کمکم کن بتونم بابت کوچک ترین چیزهای زندگیم سپاسگزار باشم و همواره تسلیم تو باشم تا هیچ موقع تو زندگیم گیر نکنم و چرخ زندگیم روون بشه
انشالله خداوند به همه ما قدرت سپاسگزاری بیشتر و توفیق تسلیم بودن در برابر خودش بخصوص در شرایط حساس زندگی رو بده
قربون خوپ خدا برم که منو توی این مسیر قرار داده ، که با شما فرشته های زمینی که توی این سایت هستین آشنا بشم ،
لذت بردم از کامنت قشنگتون
مخصوصا اونجایی که نوشتین قلب باید باز باشه ، یهو یادم اومد من از وقتی یادمه با خدا حرف میزدم از بچگی قربونش برم الهی که منو با این صفت به وجود آورد چجوری این نور توی دل من نقش بسته که جدیدا دارم محکم و محکم ترش میکنم و هر ادم و هر موجودی سر راهم قرار میگیره داره از خدا میگه داره از این نور میگه ، میرم توی تاکسی از خدا میگه ، اینستاگرام باز میکنم از خدا میگه ، خواستگار پیدا میشه از خدا میگه
خدایا اینا کارای کیه اگه نور وجود تو نیست پس چیه ؟
اونی که منو ساعت 3 نصفه شب صدا میکنه میگه بیدار شو لذت ببر از صدای اذان من اومدم دعوتت کنم کیه؟
خدای من دارم عشق میکنم از حرف هایی که بهم میزنن و میگن تو چقدر از ما جلوتری کی به اینا رسیدی مگه چند سالته و من با عشق و لذتی که توی وجودمه میگم خداجانم صد هرار مرتبه شکرت برای تک تک این احساس .
آقای مرادی ممنونم که امروز شما شدی یکی از هزاران دست خدا که با کلام شما دوباره یاد خداجونم توی دلم زنده تر بشه ،
در پناه خودش باشید .
سلام به استاد زیبای خودم و خانم شایسته ی همیشه پایه و مهربانم
چقدرررررر عاشقانه دلم براتون تنگ شده بود
وچقدر زیبا پروردگار پاسخ درخواست هامو داد
شما و تمام تصاویری که در این فیلم دیدم از تابلوهای نقاشیه منم رنگارنگ تر وزیباترید!
واااااااقعا یه اثر هنریه این فایل و اون فضا.
خداروبی نهایت شکرمیکنم برای مسیر شگفت انگیزی ک دراون قرار گرفتم
فایل قبلیه استاد هم درمورد باورهای ثروتساز بودکه درست زمانی ک داشتم بیراهه میرفتم مسیردرست روبهم نشون داد
من در کامنت قبلی که میشه 25ام اردیبهشت نوشتم که دارم رو جلسات ثروت 1 کارمیکنم
وتاالان که 27ام خرداد هست انقدددددر اتفاقای معجزه است برام افتاده که ازهمون روزی که این فایل رو گوش دادم همش دارم بخودم میگم من چجوووری اییینهمه ی اتفاق ثروت افرین و معجزه اسا رو با بچه ها درمیون بذارم
چجوری بگم وبنویسمکه اصل مطلب رو رسونده باشم
درست یکماه پیش بود که نوشتم دارم رویخودم کارمیکنم ولی هنوز گرسنگی و بی پولی و این داستانا هست
اونموقع خیلی کُند بودم و البته باورهای ثروتسازم بشششدت ضعیف بودن و مقاومتای ذهنیم بالا بود ونمیذاشت اگاهی های دوره به خورد ذهنم بره ولی من همچنان ادامه میدادم و اون مثال استاد راجبرنگ سفید زدن به دیوار سیمانی رو به خودم یاداور میشدم و میگفتم اشکال نداره مائده،ادامهبدهاینالان لایه یاولهرنگه و طبیعیه که رنگ سیمان هنوزخیییلی مشخصه طبیعیه وباید کارکرد ذهنو بشناسی تا بتونی افسارشو دستتبگیری
ادامهدادم و بقول استاد ذهنمو بااگاهی های دوره ثروت بمباران کردم و بقولا بخودم اجازه ی نفسکشیدنندادم
البتهمن همزمان دارم قدم اول و دوره ی عزت نفسم کارمیکنم
و بسییییییار متعهدانه تمرینات هر سه تا دوره رو انجام میدم
این ماه داشتم روی جلسه 6عزت نفس کارمیکردم که یکی از تمریناتش «اگهی تبلیغاتی» هست
تمرینی که بشششدت نسبت بهش گارد داشتم و انجام دادنش سختم بوده وهست
اما این جمله ی استاد که«اگر این تمرین رو انجام ندی ینی نمیخوای تغییرکنی» انقدددددر غیرت منو برانگیخته کرد که اصلا نمیتونستم یه لحظه هم از فکر انجام دادنش بیرون بیام
در جلسه ی 4 ثروت 1 استاد درتکمیل تمرین اهرم رنج ولذت میگن هرررر ایده ایی برای یک اقدام عملی به ذهنتون میاد رو بنویسین وانجامش بدین
من دوتا ایده بذهنم رسید یکیش :
شروع از اول دوره ی طراحیم و تمرین روزانه
ودومی بیرون رفتن از خونه ودیدن فراوانی ها و الگوهای عینی ثروتسازبود
منم همون شب انجامشون دادم
دوره ی طراحی رو که از همون لحظه بعد از فایل 4 استارت زدم
وهمون شبم رفتم بیرون و تلااااااااش ذهنیه بسیییار کردم راجب هرررچه تااونموقع از ساختن باورهای ثروتساز یادگرفته بودم اقدام عملی کنم تا جهان جدیت منو ببینه
مثلا درمورد خرج کردن پول ک بششششدت برام سخت بود چون پولم کم بود و میترسیدم
سعی میکردم با تکیه بر منطق مثالهای استاد و تکرار اگاهی های باورفراوانی پول خرج کنم
ویا مثلا دیدن اگاهانه ی نمودهای ثروت
مثل مغازه ها وماشین های شیک و افرادی ک انقدر پول دارن ک هرررچی بخوان دارن میخرن که انصافا هم اصصصلا تعدادشون کم نبود بااینکه همیشه همه میگفتن خرمشهریا محروم و فقیرن ولی من با چشم خودم دیدم ک اتفاقا هم خیییییلی پولدارن هم خیلی دارن خرج میکنن که این نتیجه ی توجه اگاهانه روی فراوانی هاست!
ذهنمو باز کردم و از تمام وجودم خدارو شکر میکردم
نمیدونم باورتون میشه یانه ولی حس میکردم تو لاس وگاسم:))
بااینکه هواخیییلی گرم بود و خرمشهر همون خرمشهری بود که همیشه فحشش میدادم ولی اونشب کلا حالم خییلی خوب بود.
و طبق قانون حال خوب=اتفاق خوب و بنابه الهامی که بم شده بود هدایت شدم به پیداکردن یه اموزشگاه هنری توخرمشهر برای اولین بار!
گشتم وگشتم و پیدانکردم
گفتم از مغازه های اطراف بپرسم
ک هدایت شدم به یک کافی نت و فرشته ایی ک اونجا خدا برام قرار داده بود
خوداون خانم داوطلبانه برام پیگیر شد
و کلی تماس گرفت ودراخر هم داوطلبانه شماره ی چنتا مدیراموزشگاه رو بم داد
من اونشب دگ تماسی نگرفتم
ولی فرداش علیرغم نجواهای بسیییییارزیاد شیطان ولی بخاطر عزم محکمم برای تغییر یکبار اگهی تبلیغاتی رو برا خودم تو خونه تمرین کردم و بعد سریع اماده شدم و رفتم انجامش دادم
اونایی ک این تمرین رو انجام دادن میدونن ک چقدددددد شیطان نجوا میکنه
اونموقع جلسه ی6 ثروت 1بودم
انجام این تمرین و تمرینهای ثروت 1 چنان اعتمادبنفس و ذهن اماده ایی بم داد ک دگ نمیتونستم بیخیال هدفم بشم
پیگیر اموزشگاه شدم
گفتم خدایی ک تااینجا هدایتم کرده و راهو بم نشون داده از اینجا به بعدشم کنارم هست و داره کییییف میکنه از داشتن همچین بنده ایی.
مائده اماده ی گیفت های خدا باش!
بااولین شماره تماس گرفتم و باباور هدایت و احساس لیاقت خودمو پرزنت کردم
و اون فرد منو راهنمایی کرد به یک شخص دگ
فرداش به دلیل یسری مسائل خونوادگی حالم خیلی خوب نبود و نجواها بی داد میکردن
ولی من مدام درحال گوش دادن به جلسات ثروت1بودم
به ترتیب!
البته یادمه اون روز داشتم کتاب«من میتوانم اینده ی مالیه شمارو پیش بینی کنم »رو هم میخوندم
خلاصه تماس گرفتم باخانمی ک بم معرفی شده بودن
!
و درنهایت گفتن بیا اموزشگاه
ومن رفتم
و معجزه ی هدایت!!!!
معتبرترین اموزشگاه خرمشهر که تازه یک هفته بود تاسیس شده بود
و نیاز به یه نیروی کاربلد تو همه چیز داشت
چون شرایط ظاهری اموزشگاه خیلی خوب نبود وباید پا میگرفت
بااون خانم بی نهایت مهربون که مدیر اونجا بود صحبت کردم
و ازم خییلی خوشش اومد
و این شد ک کارم از عصر همون روز استارت خورد
خودمم باورم نمیشه الان دارم این جملات و مینویسم!!!!
من دقیقا از10خرداد 1403مشغول کار شدم
و همون موقع هم به اون خانم گفتم من اومدم کار یادبگیرم
هیییییچ تضمینی تو ذهنم نمیخواستم
فقط میخواستم تو محیطی ک عشقم (طراحی ونقاشی) محوریتش هست حضور داشته باشم وکار یاد بگیرم
بقول استاد و حرفای طلائیشون(خییییییلی باارزش ترازطلا)که دردوره ثروت1میگن :
من اگر جای شماباشم اگ بخوام جایی رئیس بشم اول میرم مدددتها اونجا کارگری میکنم شاگردی میکنم و اجازه میدم تکاملم طی بشه
بقول استاد اصلا نخواید یک شبه ثروتمند و موفق بشید
بخواید ک اهسته اهسته و قدم به قدم رشد کنید
منم این حرفا مددددددام درسرم تکرار میشدن و میشن
هرررجایی ک میخوام عجله کنم یا حرکت ناشیانه ای کنم سرعتگیرهای استاد هستن واجازه ی سرعتهای غیرمجاز رونمیدن!!!
منم فقط میگم چشم:))))
من الان صبح و بعدازظهر اموزشگاهم و همههههههه کار میکنم
از دسشویی شستن و چای درست کردن وحساب کتاب و پاسخ ارباب رجوع و تمیییییییزکاری و چه وچه
با افتخار
بقول استاد افتخار میکنمک دارم از صفر شروع میکنم
و ایییینهمه داره بم احترام گذاشته میشه
باماشین شخصیشون میان دنبالم
میبرنم و میارنم(بخاطر گررررررمای وحشتناک خرمشهر)اینو خدا به دلشون انداخته!
بهم اعتماد دارن
ازم هیییچ ومدرک و چیزی نخواستن
منو با خودم میسنجن
بااین میسنجن ک دارم از همه ی وجودم مایه میذارم باعشق
وااااقعا صدمو گذاشتم
در کنارش خانم مدیر مهربون کلللی کتاب و تکنیک های نقاشی و طراحی رو داوطلبانه در اختیارم قرار داده
و من همش سرکلاسای اموزشیه طراحیم
تمام اموزشها دارن برام بارها تکرار میشن ک محصول 30 سال تجربه این استاد بزرگوارن
والبته دارن بهم اموزش دادن رو هم یادمیدن ک منم طراحی یادبدم
چون تاحدودی بلدم و قدرت کلام دارم
وهمچنین چون خیییلی رابطم بابچه ها خوبه اموزش نقاشی بچه هارو هم به من سپردن:)))))))
و من شبانه روز دارم رو مهارتهام کار میکنم
یکم انرژیم درگیره وخسته میشم ک میدونم اولشه و طبیعیه
انقدر ک اصلا وقت نکردم بیام کامنت بذارم
از 22ام هی میام یکی دوجمله تایپ میکنم و میرم
این چندروزه ورکشاپ سفالگری داشتیم ک یجور افتتاحیه هم محسوب میشد و همینطور برنامه های پی در پی داریم ک من و خانم مدیر وهمسرشون ک اتفاقا دوست مادرم(معلمن) از اب دراومدن سه نفری داریم شرایط رو مدیریت میکنیم واین باعث شده ک من 2ساعت بیشتر خونه نباشم
و همش در حال فعالیتم
و راااااااااااضی
وخووووووشحال
و شککککککککرگزار پروردگار و سپاسگزارم دستای مهربونش هستم
و عااااااااااااااااشقتونم استاد
بااااااعشق مینویسم براتون
من تغییر کردم استاد
حرکت کردم و باور دارم که این «صراط المستقیمه» من «انعمت علیهم » رو انتخاب کردم!
من هرروز دارم از دانشگاه شما اموزش میبینم و یادمیگیرم و عمل میکنم
و این باعث میشه ک باکمترین درصد خطا رشد کنم و پیشرفت کنم و ثروتمند بشم
راجب پول و حقوق نگفتم
چون نمیدونم چقدره
هرچی باشه قدم اوله و من نه تضمینی میخوام ن قولی ن عددی!!
منبه هر میزانی کخوب باشم و بهتر بشم و باعث رشد کردن خودم و اموزشگاه بشم از «جهان» ثروت دریافت میکنم.
ممنونم از همه ی رفیقای درجه یکم که همیشه تو عقل کل هوامو داشتن.
عاشقتونم
به نام خداوند بخشاینده ام
سلام ب مائده جانم
عزیزم چقدررر لذت بردم از کامنتت، این همه معجزه و نتایج توی یک ماه، واقعا جای تحسین داری.ممنونم ک برامون نوشتی از نتایجت.برات موقعیت بهتر و بالاتری رو میخوام، پیشرفت بیشتر و بیشتر.
تمرین آگهی بازرگانی و تحسین فراوانی هر دو تمرین های بسیار خوبیه و من خیلی دوست شون دارم، مرسی بابت یادآوری ات ک فراموشم نشه باید جزو شخصیتم بشه نه صرفا با یکبار دوبار انجام دادن بزارمش کنار.و من ب عینه دیدم نتایج هر دوش رو توی زندگیم، شاید اون لحظه ذهن بگه خب ک چی، مثلا رفتی تمرینو خوندی بعدش قراره چه اتفاق عجیبی رخ بده مگه، یا مثلا خب الان این ماشین لوکس و زیبا رو یا اون فرد ثروتمند رو تحسین کردی خب ک چی!؟
ولی من بارها دیدم بعد از تکرار تحسین فراوانی مشتری های خوب اومدم سمتم با خریدهای بیشتر ، بعد از تمرین آگهی مخصوصا برای پسرها چه اعتمادبنفسی پیدا کردم برای راحت ارتباط برقرار کردن، و دیدم ک بابا چقدر پسرهای محترم و متشخصی بودن من تو ذهنم چه دید بدی داشتم، دیدم چقدر فراوان انسان های محترم و متشخص داریم، چقدر میتونم با صدای رسا و قاطع با جنس مخالفم صحبت کنم. و نتایج بسیاااار دیگه ک اون لحظه ک انجامش میدی نمیدونی در آینده چه موهبت هایی داره برات.
جالبه یکی از پاشنه های آشیل من هم خرج کردن پول هست، باید جنگید با این ذهن و ب زور دستش رو بگیری ببری براش خرید کنی، من هربار این جنگ رو دارم ولی دارم کم کم خوب پیش میرم. این حس ک قراره پولت تموم بشه، دیگه از کجا میخواد برگرده، اینا نجواهای کمبود شیطانه، چون من از بچگی بهم گفتن فقط برای موارد فوق ضروری پول خرج بشه و من یاد نگرفتم ک پول را باید بدهی تا برگردد.
اتفاقا اگر دقت کرده باشی همه افراد ثروتمند از خرج کردن پول نمیترسن، شاید ذهن ما بگه خب دارن ک خرج میکنن، نع اصن ربطی ب داشتن پول تو حساب نیست، اونا پول رو ب راحتی خرج میکنن و تیکه ای از قلب شون کنده نمیشه با خرج کردن، با باور فراوانی پول رو خرج میکنن و نمیترسن نمی ترسن.
اتفاقا امروز داشتم ب یکی از اقوام فکر میکردم دیدم ایشون هر دفعه ک می بینمش یک دست لباس جدید داره، و زندگیش مثل یه روز شاه ی روز گدا هست، ولی یک سری عقاید خیلی خوبی در مورد خرج کردن داره، ک تا قطره آخر پولش رو برای خودش خرج میکنه و اصلا نگران تموم شدن پولش نیست و مطمئنه برمیگرده حالا از کجا ؟ فکرش رو نمیکنه، فقط و فقط میخره و میخوره و خیلی آدم بی خیالی هست، خیلی در لحظه زندگی میکنه و جالبه از طریق خانواده اش و خواهر و برادرهاش همیشه بهش پول میرسه، ینی اون افراد همیشه بهش غر میزنن ک چرا انقدر خرج میکنی و درعین حال هربار بهش پول هم میدن.
خیلی عجیبه ب خدا، نه نیست چون قانون عه، ینی من گفتم خب ندن بهش ک یکم پس انداز کنه کمتر خرج کنه، بعد دیدم بابا قانون اینه این فرد نمیترسه از خرج کردن، پول خرج کردن مثل کندن از جونش نیست، نمی شینه حساب کتاب کنه و جهان هم بهش میده ب همین راحتی.
میدونی ی باوری ک در خودم ساختم من میگم با خرج کردن دارم ب پیشرفت و گسترش جهان کمک میکنم، من پول رو میدم ک دوباره برگرده، این پول باید توی چرخه جهان بچرخه، نباید ثابت بمونه وگرنه میگنده.
و باور خوب بعدی ام اینه ک خرج کردن پول نوعی انفاق حساب میشه، چون تو داری ب اون فرد کمک میکنی ک کارش گسترش پیدا کنه و بتونه اجناس بیشتری بیاره و خدمت بیشتری کنه.من حتی پرداخت کرایه مغازه ام رو انفاق میدونم، ب خدا میگم اون بنده توعه من دارم از رزقی ک تو بهم عطا کردی ب اون بنده ات خیر میرسونم، چون همیشه تو ذهن ما این بوده ک کرایه دادن ینی پول مفت ب بقیه دادن، ینی پول رو حروم کردن، در صورتی ک من اومدم این باور رو عوض کردم و گفتم نه اتفاقا خدا چندبرابرش رو ب من برمیگردونه، من یکی از دستانش هستم برای رزق رسانی ب این بنده صاحب ملک، پس با عشق میپردازم.
و نتیجه این شده ک صاحب ملک من میگه هروقت داشتی بزن اصلا اشکال نداره دخترم، و میگم خدایا شکرت من ک تابحال هیچ جا نشینده بودم صاحب ملکی بگه عیب نداره هروقت داشتی بزن، و اصلا هیچ اضطراری روم نباشه و بگم خدایا خودت پول بنده ات رو جور کن من نمیدونم.
هرر ایده ای برای یک اقدام عملی ب ذهنتون میاد رو بنویسید و انجامش بدین.
من اگر جای شماباشم اگ بخوام جایی رئیس بشم اول میرم مدددتها اونجا کارگری میکنم شاگردی میکنم و اجازه میدم تکاملم طی بشه.
بقول استاد اصلا نخواید یک شبه ثروتمند و موفق بشید،بخواید ک اهسته اهسته و قدم به قدم رشد کنید ممنونم ازت ک این جملات ناب استاد رو برامون نوشتی.خیلی بهم کمک کرد.
چقدر تحسینت میکنم ک اقدام کردی و حرکت کردی و گفتی با توجه ب شرایط فعلی من این ایده قابل اجراس و رفتی و تحقیق کردی و خداوند هدایتت کرد ب بهترین فرد،ک هم تو دستی برای خیررسانی ب این دو کارآفرین باشی ک کارشون از اول خوب پیش بره با چنین نیروی درستکار و مسئولیت پذیری و هم برای تو سراسر خیر و خوبی باشه ک آموزش هارو یاد بگیری ب راحتی و درنهایت عزت.
نمیدونی چقدر دلم خواست چنین وضعیتی رو تجربه کنم، چون احساس میکنم توی روتین افتادم و همه چیز برام امن شده، دلم چالش خواست، دلم معاشرت های جدید، ارتباطات جدید، وظایف جدید، تجربیات جدید خواست. از خدا خواستم ک بهم ایده بده ک بیشتر حرکت کنم، بیشتر خلق ثروت کنم، خودمو بندازم تو ریل گسترش جهان. درصورتی ک الان بیکار نیستم و دارم خلق ثروت میکنم ب لطف خدا ولی من ب کم قانع نیستم و میخوام بیشتر رشد کنم.
در پناه الله باشی دوست خوبم.
سلام ناعمه عزیز چه اسم پر معنا و خوشکلیم داری،
چقدرررررر از خوندن کامنتت که پاسخ یک کامنت قشنگ دیگه بود لذت بردم عزیزم ،
چقدر بهم انگیزه دادی که همینقدری پولی که توی دستمه رو برم باهاش خرید کنم و ازش لذت ببرم و بزای از دست دادنش و تمام شدنش نگران نباشم ،
انقدر حس خوب گرفتم که دلم میخواد برم و همین الان که ساعت 6 صبح نشده خرج کنم و باهاش عشق کنم ،
ممنون عزیزم که واسمون از حس و دل قشنگت نوشتی .
در پناه خدای بزرگ شاد وموفق باشی
سلام به تو ناعمه ی عزیزو قشگنم
ممنونم از لطفت مهربان
چه اسم و زیبا و وزینی داری.وچه معنایزیبایی
معنای اسمت پراز حسخوبه:))
بله خودمم خیلی به وجد میام وقتی به تغییراتم دراین یکماه فکر میکنم
البته هنوز یکماه نشده ١٠ تیر یکماه میشه:)))
و بسیییییار سپاسگزارتم برای دعای خیرت و منم از تمام وجودم برات ارزوی پیشرفت و شادی وثروت بیشتر وبیشتر دارم عزیزدلم
وااااقعا تمرین اگهی تبلیغاتی تمرین تاثیرگذاریه
ینی قشنگ حس میکنی اون ادمی که چنددقیقه قبل از انجام دادنش بودی دگ نیستی
و بیشتر شدن قدرتتو وااقعا ملموس حس میکنی
یه حس پیروزیه حقیقی ای داره
و اینکه «باور» میکنیم که ما واقعا قشنگیم ،خوبیم،مهربونیم،بااستعدادیم ووو
و این چیزیه ک باهیچ کاره دیگه ایی انقد سریع و واقعی نمیشه حسش کرد
درواقع یهو ،شک و ترس رو به یقین تبدیل میکنه
و این خییییلی زیباست
من یکبار تاالان انجامش دادم ک همون یکبار زندگیمو متحول کرد
ولی میخوام برنامه ی جدی براش داشته باشم ک هرچندوقت یکبار انجامش بدم وهربار سعی کنم چالشی ترش کنم
ولی خب درمورد جنس مخالف میدونم ک بششدت پاشنه اشیل دارم و باید شجاعت بیشتریبرای تمرین این تمرین درمقابلاقا پسرا داشته باشم
انشالله خدا مثلهمیشه کمک میکنه
درموردتحسین فراوانی هم من بششششدت کار دارم
و بشششدت باید تمرینش کنم چون خیییلی عجیب لنگ میزنم دراینمورد
ولی از قانون توجه باید کمک گرفت و تلاش کنیم اگاهانه زیبایی ها و فراوانی هارو ببینیم
که بقول استاد «تمرین» میخوات همه یاینا تمرین میخوات وبهتر میشه انشالله!!
ناعمه ی عزیزم منم بسیار مشکلدر خرج کردن پول داشتم ومنم فکرمیکردم ک باید الان با بی مهابا خرج کردن پولام به این حس بد غلبه کنم اما
در دوره ی ثروت استاد چیزی گفتن ک کاااملا باید مورد منافات داشت
و گفتن ک اتفاقا باید فقط وقتی پول خرج کنیم ک چیزی رو «لازم » داریم
ن چون پول داریم به چاهی براش بکنیم
و این شده ک الان درمن این حس بده پول خرج کردن کمترشده بدون زیاد پول خرجکردن
دیدم ک عزیزه دیگری در پاسخ بهکامنت شما گفته بودن :الان میرم با حس خوب پولمو خرج میکنم
اگر فقطزمانی باشه ک ما چیزی نیازمونه اوکیه
اینجوری ما با پول رفیق میشیمعزیزدلم
(حیفهکه اینجا نمیشهایموجیفرستاد،همش دوسداشتم برات قلب بفرستم:)))
وعزیزم باورهات راجب ثروت و رابطش با پیشرفت جهان هم عاالیه
ناعمه جان
هرررچه از بازخوردایبیی نهایت زیبا به تبعحرکت و اقدام کردن بگم کم گفتم
اصلا درهایی باز میشه ک هیچوقت فک نمیکردی درن فک میکردیدیوارن وبن بستن
خداوند از بی نهایتدستشکمکتمیکنه
من هرررروزع این یکماه اصلا برام قابلباور نیست
هررروزشپرررر از ثروت و رضایته واین درحالیه ک من «««هنوز هیچپولی بهحسابمواریزنشده»»»
یعنی من فااارغ از داشتن پول راضی و خوشحال وهدف دارو در حرکتم
و بقول تو دوست عزیزم منم شدم دست خدا برای این دوکارافرین ک واقعا بشکل نهادینه هرچه ک نیاز دارند رو در کارکترم دارم
بدوننقشبازی کردن وزور زدن
و اینکه ی ناعمه ی زیبا
من در پروفایلت داستان اشناییت رو خوندم
همینطور خوندم و تحسینت کردم ک برای جسارتت برای حرکتت
تو اییینهمهحرکت کردی اینهمه توکل کردی
و اینهمه هم نتیجه گرفتی
پس الانم میتونی خیییلی بهتر و بیشتر حرکت کنی
چون بارها این کار رو کردی و زمینشو داری
و ایضا در دوره ی عزت نفس جلسه ی 8 استاد توضیح کاااااامل میدن راجب بیرون اومدن از منطقه ی امن
یکبار دیگه گوششکن
مطمئنم ک میتونی
وخییییلی بهتر از انتظاراتت خواهیبود
من دوشیفت اموزشگاهم و کلا سه ساعت خونم از30ام هی میام یکی دوجمله مینویسم و میرم :)))
و دگ گذاشتم روزعید ک تعطیلم جوابشما و چنتا از دوستان دیگه رو بدم
از قشنگیای امسال بازمبگم که روز تولدم مصادفشدهبا عید غدیر کهمن اینو به فال نیک گرفتم
و بهلطفوفضلبینهایت خدا متفاوت ترین روز زندگیم بود
و از درو دیوار برام عشق بارید
ایندوعزیزکارافرینسوپرایزم کردن و برامکیک اوردن ومن اصلللللللا فک نمیکردن بدونن و اینکارو انجام بدن
ایناولین بار بود تو زندگیم:))))
من سپاسگزار دستان مهربان الله هستم
اما سپاسگزاریه اصلی رو از پروردگار دارم ک اینقد دقیییق و عاشقانه هوامو داره
وقطعا همینطور هوایتو رو هم داره
وبرات ارزوی شادی و موفقیتو سلامتیوثروت روز افزون دارم
سلام استاد عزیز و خواننده ای عزیز.
الف) چه باورهای قدرتمند کننده ای داری که آن باورها ایمان و انگیزه هایت را در راستای تحقق خواسته هایت افزایش داده، به گونه ای که منجر به قدم برداشتن، اجرای ایده ها و تحقق خواسته هایت شده و به این شکل به نفع شما کار می کند؟
من برای اولین بار در عمرم و اولین کسی که درمورد قدرت هدایت ازش شنیدم و اینکه من هدایت میشوم از شما بود استاد جان، و زمانی که به قدرت هدایت باور کردم توانستم که تصمیماتی بگیرم، جاهایی بروم و با کسانی صحبت کنم که قبلا هرگز جراتش رو نداشتم، وقتی که باور داشتم خداوند حواسش بهم هست مثلا: وقتی که من باور کردم که خداوند هدایتم میکنه و میگه چیکار کنم، توانستم که دانشگاه رو ول کنم و مسیر دیگه ای رو شروع کنم ، وقتی باور داشتم خداوند هدایتم میکنه و بهم میگه چیکار کنم توانستم اعتماد کنم و قدم بزارم به کارهای جدیدی که قبلا هرگز انجام نداده بودم.
یا مثلا وقتی که حکومت طالبان آمد همگی میگفتند بدبخت میشیم یا دخترا براش زندگی تنگ تر میشه ، ولی استاد جان من همون زمان فایل های شما رو گوش میدادم که میگفتین حکومت ، شرایط ، منطقه جغرافیایی ، جنسیت هیچ نقشی در موفقیت یک فرد نداره ، با بستن ورودی هام از جامعه و باز کردن ورودی هام به صحبت ها و فایل های شما باعث شد که اولا من در قسمت کارم به شیوه ای آنلاین هدایت بشم بعدش هدایت بشم به صنعت توریزم با همین فایل های سفرنامه ای که از شما دیدم با باور کردن صحبت های خوب از شما ، الان توی کشور یک امنیت خیلی خوبی بوجود آمده با تغییر حکومت و به این دلیل توریست های خیلی زیادی دارن به افغانستان میان و من تونستم به عنوان خانم راهنما و تور گاید تو ی شهرم کار بکنم، با این باوری که خداوند قلب ها رو برام رام میکنه تونستم برم با افرادی صحبت کنم که بغیه اسم شونو بشنون ترس شون میان ، با باور اینکه هر اتفاقی بیافته به خیر من هست توانستم اتفاقاتی که به ظاهر بر خلاف من بود به خیر من تمام شوند.
یکبار یادم میاد که از طرف بعضی اشخاص حکومتی برام یک مسأله ای پیش آوردن اینکه من توریست های آقا رو گاید یا ترجمانیش نکنم بعد من اون تجربه ای شما رو یادم آوردم که گفتین تو دانشگاه بندرعباس اون اشخاصی که بخش نظارت بودن اومدن و شما رو جلوی همه حالت نامناسبی بردن دفتر مشاور ، ولی اونا نتونستن که باعث ایستاد شدن کار تون بشن و بلکه باعث رشد تون شدن، با تکرار این باور در ذهنم باعث شد که من در کل به عنوان گاید خانم شناخته بشم ، چون این شغل تو افغانستان کاملا جدید هست و وقتی من رفتم برای اولین به دفتر اطلاعات فرهنگ شهرم اونا برای اولین بار بودن که تور گاید خانم میدیدن و در کل با رفتن تو دل ترس ها و کار های ناشناخته انجام دادن این شغل داره رشد پیدا میکنه بعد از من دختر خانم های دیگه ای هم بهم درخواست دادن که چطور این کار رو پیش ببرن و چطور شروع کنند و واقعا همه ای شجاعت ها رو مدیون باور هایی میدونم که از شما استاد گرفتم از تجربیات شما در ذهنم الگو برداری کردم و میکنم در نتیجه، زندگیم شروع به تغییر کرده
ربم سپاسگزارم از اینکه استادم رو در مسیر تغییرم قرار دادی تا هدایتم کنی.