چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

960 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید جعفری گفته:
    مدت عضویت: 832 روز

    سلام استاد عزیزم فقط بچه های 12 قدم میفهمن چه حالی میده تو ستاره قطبی بنویسی امروز یه فایل جدید استاد بزار که خیلی کمکم کنه بعد نجواها بیاد بهت بگه دیوونه ای این دیگه نشد هس این همه وقت فایل نزاشته حالا همین تو بگی اونم بزاره هی بگه خودتو ضایع نکن ننویس

    با ایمان نوشتم گفتم این همه معجزه رخ داده اینم میشه خدایا شکرررررررتتتتت استاد سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ یُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ 107 یونس

    و اگر خدا بر تو ضررى خواهد هیچ کس جز او دفع آن ضرر نتواند، و اگر خیر و رحمتى خواهد باز احدى منع فضل او نتواند، که فضل و رحمت خود را به هر کس از بندگان که در مشیتش باشد مى‌رساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است

    سلام و عشق و نور الهی به استاد عزیز و بزرگوارم و استاد مریم شایسته جانم و دوستان نازنینم

    از خداوند رب العالمین بهترین حال و احساس عالی رو برای همه شما خواستارم

    خدا رو شکر که یه فایل جدید اومد روی سایت که تو همین  روزها تولید شده و بعد از مدتی دلتنگی چشم ما به دیدن استاد محبوبمون روشن شد

    استاد جان واقعاً حال و هوای پارادایس رؤیایی شده و از پشت دوربین انرژی مثبتش رو احساس می کنیم چقدر همه جا سبز شده و اصلاً زمین دیده نمیشه از سرسبزی آسمون انگار آبی تر و ابرها لطیفتر و حتی آب دریاچه زلالتر و شفافتر شده و انگار همه چی شسته شده

    خود شما هم که دیگه نگم از بدن خوش فرم و بازوهای پر حجم و عضلانی که اولین چیزی بود که توجه منو بخودش جلب کرد و چقدر تحسینتون می کنم

    چه تاپ و شلوارک خوشرنگی به تن کردین که روحیه آدم از دیدنش خودبخود شادتر میشه و سایه مریم جان رو هم دیدیم که تمام مدت دوربین بدست همراه شما بود و  ثمره تلاشهای اون و صحبتهای ناب شما این فایل گرانبها و پر ارزش رو برای ما به ارمغان آورد  که هر چقدر گوش بدیم باز هم کمه و هربار آگاهی های جدیدی رو ازش دریافت می کنیم  خدا رو هزاران بار شکر

    خدا پاداشهای بی انتها و خیر کثیر به شما زوج بهشتی عطا کنه که دنیا رو گسترش میدین تا جای بهتری برای زندگی خودتون و میلیونها بلکه میلیاردها آدمی بشه که  تا دنیا دنیاست از آموزشهای شما استفاده می کنن

    بما روش صحیح زندگی رو یاد میدین که قبل از جهان آخرت در همین دنیا بهشت رو تجربه کنیم

    خدا رو شکر که باورهای قدرتمند کننده نسبتاً زیادی در طول سالها در زندگیم داشتم و دارم که بنظرم بخاطر شرایط خونواده ای بود که توش بزرگ شده بودم

    باور داشتم که روابط زوج ها میتونه و باید خوب باشه و مرد تو کارهای خونه به زن کمک می کنه چون می دیدم که پدر و مادرم چقدر با عشق و احترام با هم رفتار می کردن و از مادرم شنیده بودم که مادر بزرگ و پدر بزرگم با هم همین طوری بودن، و دیده بودم که پدرم با این که روحانی بود و شغل حسابداری داشت ولی تو خونه چقدر  بمادرم کمک می کرد از شستشوی لباسها گرفته که با اون ماشین لباسشوییهای قدیم چقدر وقتگیر بود تا حمام کردن من و خواهر و برادرام وقتی  کوچیکتر بودیم و …

    و این باور وقتی ازدواج کردم بمن انگیزه میداد و کمک می کرد که با همین نگرش تو زندگیم رفتار کنم و از خیلی از تنش هایی که تو بیشتر خانواده ها وجود داره در امان باشم

    من چشم زخم رو باور نداشتم و این بمن انگیزه میده و کمک می کنه که نگران این موضوع نباشم و راحتتر زندگی کنم و چقدر باعث تعجب بقیه میشد

    من باور داشتم که هوش و حافظه خوبی در یادگیری دارم و از بچگی پدرم می گفت من انتظار دارم و پیش بینی می کنم که تو مبلغ و سخنران خوبی میشی، هرچند که من اینو انتخاب نکردم ولی تأثیرشو روی افکارم گذاشته بود

    من باور دارم به این که با خدا باش و پادشاهی کن و عقیده و سعی من این هست که کارهای درست و مورد رضای خدا رو انجام بدم و همیشه خدا رو بیاد داشته باشم و می بینم که زندگیم تقریباً هر روز بهتر میشه حتی اگر بهتر نشه حد اقل بدتر نمیشه و این بمن انگیزه میده که رابطه با خدای خودم رو قویتر و بهتر کنم و به تبع اون زندگیم از هر نظر بهتر بشه

    من باور دارم که ارزشمند و محترم هستم هم برای خودم احترام قائل هستم و هم به دیگران احترام میگذارم، یعنی حتی به نوه خودم هم تو نمیگم میگم شما و می بینم که همه بمن احترام میگذارن و یادم نمیاد حتی یک نفر چه غریبه چه آشنا بمن بی احترامی کرده باشه و این باور بمن عزت نفسی داده که همواره مراقب بودم چه نسبت به خودم و چه در ارتباط با دیگران و چه در رابطه با تربیت فرزندان خودم از کلمات زشت و نامناسب استفاده نکنم دشنام دادن که بهیچ وجه توی دایره لغاتم نیست

    یکی از باورای خوب دیگه ای که دارم اینه که باور دارم آدمها اکثراً خوب و درستکار هستن و همه جا پیدا میشن مگر اینکه خلافش ثابت بشه و بخاطر همین تقریباً هر جا و هر  فروشگاه و اداره و سازمانی میرم با آدمهای درستکار و با صداقت برخورد می کنم

    یکی دیگه از باورهای خوبم اینه که اعتقاد ندارم که حتماً باید خیلی سختی بکشم تا به خواسته هام برسم

    یه باور قدرتمند کننده دیگه ام اینه که من کاری رو که از نظر خودم به درستیش رسیدم انجام میدم و اهمیت زیادی به نظر مخالف یا موافق دیگران نمیدم

    من باور دارم وقتی به این نتیجه رسیده باشم که کاری رو باید انجام بدم اراده و تعهد خوبی برای انجام دادنش دارم و نمونه و مثال های زیادی ازش دارم نمونه قدیمترش که  قبل از آشنایی با استاد بود اینکه با بچه دو ماهه رفتم سراغ یاد گرفتن رانندگی و گواهینامه گرفتم و نمونه جدیدترش یاد گرفتن دوچرخه سواری هست که حدود دوسال پیش در سنی که از نظر دیگران بالا بود و کسی در این سن خیلی سراغ این کارها نمیره من یکی دو ماه وقت گذاشتم و تقریباً هر روز تمرین کردم تا دوچرخه سواری رو یاد گرفتم

    و از همه مهمترداشتن تعهد و عملکردم هست  در کنترل ذهنم که از وقتی که با استاد و این آموزه ها آشنا شدم ورودیهای نامناسب رو حذف کردم  و توجه به زیباییها و اعراض از چیزهای ناجالب رو سرلوحه زندگیم قرار دادم و همچنان دارم این مسیر رو ادامه میدم

    خدا رو شکر که  هیچوقت به فال و فالگیر و دعا نویس وطالع بین و این جور چیزها اعتقادی نداشتم و خودم رو گرفتار این کارهای پوچ و بی فایده نکردم الحمد لله

    باورهای محدود کننده هم زیاد داشتم و دارم هنوز که به برکت آموزشهای استاد  درکم خیلی بهتر شده و سعی می کنم باورهای مناسب رو جایگزین اونها کنم و در چندین مورد موفق به این کار شدم و این مسیر همچنان ادامه داره

    باورهایی  مثل این که پدر و مادرم سردرد داشتن و ارثی هست و منم بخاطر همین سردرد دارم و کاریش نمیشه کرد

    و یا فکر می کردم که باید پدر و مادر و همسر و فرزندانم رو بر خودم مقدم بدونم و بعد به خودم بپردازم

    و مخصوصاً فکر می کردم که مسئولیت زیادی در بهتر تربیت کردن فرزندانم دارم و باید از بعضی از علایق خودم بگذرم و به اونها برسم

    خدا رو شکر که باور تأثیر ژن و مسئول همسر و فرزند بودن رو سعی کردم از ذهنم دور کنم و تا حد خیلی خوبی موفق بودم و به این وسیله هم سردردم رو درمان کردم که یکی از بزرگترین دغدغه های زندگیم شده بود و هم خودم و همسرم و بچه هام راحتتر زندگی می کنیم و آزادی بیشتری داریم

    با اینکه خیلی سعی می کنم باور فراوانی پول و ثروت رو به خورد ذهنم بدم ولی هنوز تبدیل به فکر غالب من و جزء باورهام نشده

    اینکه محدودیت سنی برای ایجاد ثروت وجود نداره  رو طبق قانون پذیرفتم ولی هنوز گوشه ذهنم باور تأثیر داشتن سن در انجام کارها و برآورده شدن خواسته هام ریشه کن نشده و من باید میلیاردها بار برای ذهنم تکرارش کنم و نمونه و مثال بیارم تا براش منطقی بشه و بپذیره

    دوره روانشناسی ثروت 1 و 2 رو فکر کنم دو سالی هست که با اکانت دخترم یاسمن خریدیم ولی روی اونها کار نکردم فایلهای ثروت 1 رو یکبار گوش کردم در حد آشنایی و ثروت 2 رو هنوز گوش نکردم یعنی در مدارشون نبودم و از خدا هدایت و کمک میخوام که دوره رو بصورت جدی شروع کنم

    خدا رو شکر که منو از گمراهی و جهالت نجات داد و بوسیله یکی از دستان نیرومندش استاد عباسمنش عزیزم نور هدایت و ایمان و توحید رو در دلم روشن کرد که فهمیدم خداوند که منو آفریده تنها قدرت حاکم بر جهان هست و خودش قدرت خلق زندگیم رو بمن داده و این فقط من هستم که با افکار و کانون توجهم همه اتفاقات زندگی خودم رو خلق می کنم

    از استاد عزیز و مریم جان سپاسگزاری می کنم برای این فایل پر از آگاهی و باور های فوق العاده ای که داره و انشاء الله که در کامنت دیگری خلاصه نکاتش رو برای یادآوری خودم و دوستانم بنویسم

    و از دوستان بینظیرم سپاس و تشکر ویژه دارم که از این فایل استقبال بینظیری کردن و با کامنتهاشون غوغا و شور و شوق و ولوله ای در دلهای ما بپا کردن

    در پناه رب العالمین سرشار از نعمتهای الهی و کامیاب و سرافراز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

      «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

      ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻓﻘﻂ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ)

      «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ)

      «أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» (ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﻓﻘﻂ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺭﺟﺎﺗﻲ ﺑﺎﻟﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﺭﺯﻕ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ) (انفال 2-4)

      ——————————————————

      سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی بزرگوار ، الهی که در پناه رب العالمین حالتون خوب و مثبت و عالی باشه و شاد و سلامت باشید.

      چقدر کامنت ارزشمند و آموزنده ای بود ، از شما سپاسگزارم.

      چقدر تحسینتون کردم برای کارهایی که انجام دادین، فارغ از اینکه باورهای غالب جامعه چی باشه. از درگاه خداوند متعال براتون بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و سلامتی رو خواستارم.

      وقتی از قرآن هدایت خواستم که کامنتتون رو با کدوم آیات پاسخ بدم، هدایت شدم به صفحه اول سوره انفال.

      «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

      این آیه یکی از لذت‌بخش ترین و امید دهنده ترین آیات هست که من خیلی دوستش دارم. هر چند با ترجمه فارسیش یه کم مسئله دارم. به نظرم عبارت «ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻓﻘﻂ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ» جا داشت بهتر ترجمه بشه. ترس احساس منفیه، ترجمه کلمه «خوف» که خداوند همیشه میگه «لا تخف» ، ولی «وجلت» … یه کلمه عجیبیه برام. حس خیلی خوبی بهش دارم. یه جور تواضع و فروتنی و امید توش داره. اون احساس زیبای قلبی که وقتی میدونیم به خدا وصلیم قلبمون چطوری آرامش پیدا می‌کنه. این آرامش رو چطوری به «ترس» ترجمه اش کردن؟

      مدتها پیش یه ماجرایی رو جایی خوندم، اصلا یادم نیست کتاب بود یا توی اینترنت بود. میگفتن شخصی میره پای سخنرانی یه عالم ، و عالم داشته در مورد یه موضوعی صحبت میکرده و میگه مردم می‌خواین بهتون یه چیزی رو بگم که بدونید چقدر اهل ایمان هستید ، و این آیه رو میخونه و میگه اگر با شنیدن (یا خوندن) این آیه قلبتون به خداوند میل و رغبت پیدا کرد و امید و ایمانتون بیشتر شد پس خدا رو شکر کنید که اهل ایمان هستین.

      از همون موقع نسبت به این آیه حس خوبی پیدا کردم.

      ——————————————————

      قرار بود فقط تشکر و تحسین کنم ولی بازم از کنترل خارج شد.

      از شما متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمندتون. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1774 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَىٰ(77)

        و همانا به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه حرکت بده سپس برای آنها راهی خشک در دریا بشکاف، که نه از تعقیب (دشمنان) ترسناک باشی، و نه (از غرق شدن در دریا) به هراس افتی.

        فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ(78)

        پس فرعون با لشکریانش آنان را دنبال کرد، آنگاه (بخشی از دریا) آنان را فرو گرفت چه فروگرفتنی!

        وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَىٰ(79)

        و فرعون قوم خود را گمراه نمود، و هدایت نکرد.

        یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ(80)

        ای بنی اسرائیل! به راستی (ما) شما را از (دست) دشمنانتان نجات دادیم، و در طرف راست (کوه) طور با شما وعده گذاردیم، (تا تورات را بر شما نازل کنیم) و بر شما «منّ» (= ترنجبین) و «سلوی» (= بلدرچین) نازل کردیم.

        کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی ۖ وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَىٰ(81)

        از خوردنی های پاکیزه (و دلپذیر) که به شما روزی داده ایم؛ بخورید، و در آن (به کفر نعمت و ترک شکرگزاری)سرکشی نکنید، که خشم من بر شما فرود آید، و کسی که خشم من بر او فرود آید، قطعاً نابود شده است.

        وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ(82)

        و یقیناً بر آن کس که توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح  انجام دهد و درست به راه هدایت رود مغفرت و آمرزش من بسیار است

        ==============================

        سلام به آقا حمید عزیزم که مثل پسرم برام عزیزی و دوستت دارم

        الهی که هر روزت پر از نعمت و سلامتی و خیر و برکت و آرامش و حال خوب باشه

        آقا حمید خیلی از شما سپاسگزارم نقطه  آبی  و پاسخ ارزشمندت  به کامنت ارزشمندم در بهترین زمان و مکان ممکن به دستم رسید اون جایی که بعد از یک هفته که تهران بودیم من و همسر جان اومدیم خونه شهرستان و قبل از اینکه وارد خونه بشم از حجم زیاد گلهای یاس زرد و سفیدی که لابه لای نرده های دیوار خونه ظرف همین شش روز در اومده بود مبهوت و سرمست شدم و همون موقع هم بارون رحمت الهی باریدن گرفت و من گوشیمو چک کردم ببینم کامنتم منتشر شده یا نه و دیدم نقطه آبی که من بهش پیک شادی لقب دادم کنار پروفایلم جا خوش کرده  و لبخند خوشحالی رو به صورتم آورد

        و انگار که یه جورایی جواب به فکری بود که با خوندن کامنتهای پربار شماها شاگرد زرنگهای کلاس توحیدیمون که طی این چند روز برای این فایل گذاشته بودین و من بیشتر اونها رو خوندم از ذهنم گذشته بود که به قول سعیده عزیزم بابا اینا دیگه شورشو درآوردن و مدارشون خیلی بالا رفته و با این پاسخ شما  باز هم برام مشخص شد خدا رو شکر هم مدار و هم فرکانس هستیم

        خیلی ممنونم برای آیه های زیبایی که برام نوشتی

        بنظر من هم معنای کلمه وجلت ترس نیست بلکه اون حالت تپش قلبیه که انسان در برابر درک عظمت خداوند براش ایجاد میشه

        خیلی سنت حسنه و پر برکتی هست که شما و دیگر دوستان کامنتهاتونو مزین به آیات قرآن می کنین و من تحسینتون میکنم و تصمیم گرفتم بیشتر این سنت پسندیده رو رعایت کنم دقیقاً هم میبینم هر وقت که مدت بیشتری در احساس واقعاً خوب بودم به آیات نوید بخش و مناسب تری برای قرار دادن توی کامنت هدایت میشم

        خیلی دوست دارم بیشتر برات بنویسم و نوشته بودم ولی بعضی هاش رو حذف کردم که دیگه خیلی طولانی نشه

        خیر دنیا و آخرت رو از خدای بینهایت مهربان برات خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1283 روز

          بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

          «وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

          ﻭ ﺍﻳﻮﺏ ﺭﺍ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ]ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﺗﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻧﻲ(٨٣)

          «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَىٰ لِلْعَابِدِینَ»

          ﭘﺲ ﻧﺪﺍﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ] ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﺎ ﻭ ﻣﺎﻳﻪ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺗﺬﻛﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ .(٨4)

          (سوره انبیاء)

          ——————————————————

          سلام و درود مجدد به شما خانم سلیمی. الهی که حال تون عالی عالی باشه . بینهایت از بزرگواری و محبت شما سپاسگزارم. الحمدلله رب العالمین. خدا رو شکر میکنم بخاطر حضور در جمع خانواده ای اینچنین نورانی و توحیدی.

          ——————————————————

          خدا رو شکر میکنم بخاطر این سنت حسنه ای که نمیدونم از کجا و چطوری شروع شد، و خداوند خودش اجراش کرد، از طریق دستان ما، نمیدونم اصلا این ایده از کجا اومد نمیدونم شاید منم از کامنت های بقیه دوستان این ایده رو گرفتم ، اصلا یادم نیست. ولی هر چی هست الحمدلله که بچه‌ها اینقدر دارن روی قرآن تمرکز میذارن.

          ——————————————————

          چقدر فضایی که توصیف کردین زیبا و جذاب و توحیدی بود. به شخصه هر وقت بارون میاد دلم میخواد برم زیر بارون و فقط تسبیح خداوند رو بگم. همین چند وقت پیش بود ، بوشهر هوا بارونی بود. و همزمان رعد و برق میزد و باد خنک هم میومد. و من یه کاری داشتم باید میرفتم بیرون (حوالی 7-8 شب) گفتم این هوای عالی ، و تنهایی واقعاً حیفه برم دنبال کار شخصی. کارو کنسل کردم و گفتم برای کار همیشه وقت هست. رفتم نشستم توی بالکن و فقط از هوا لذت بردم.

          بعد میخواستم فیلم بگیرم از صاعقه ها هر کاری میکردم جور نمیشد. فیلم می‌گرفتم صاعقه نمیزد، قطع میکردم میزد؛ بعدش گفتم همزمان آیه «وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَهُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ» رو پخش کنم که بکگراند فیلم صاعقه ها صدای این آیه قرآن باشه. هر کاری کردم تنظیم نشد.

          گفتم خدااایااااا ، خودت برام درستش کن. شروع کردم به فیلم گرفتن و آیه رو پخش کردم. رسید به عبارت «وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ» یه صاعقه زد توی آسمون ، گفتم سبحان الله ، خدایا دمت گرم ، خیلی عشقی، عجب کلیپی برام گرفتی.

          خودم شگفت زده اش شدم. بعدش کلی به فکر فرو رفتم . گفتم ببین این کلیپ رو نمی‌گرفتم هم چیزی نمیشد. ولی چون من درخواست کردم خداوند خودش برام کارگردانیش کرد. حالا چی میشه اگه من ازش بخوام زندگیمو کارگردانی کنه. من دست تسلیمم بالاست ، من هیچی نمیدونم، خدایا کنترل دست شماست. شما امر بفرمایید. خدایا ، توی این کلیپ به این سادگی درخواست منو رد نکردی، مگه میشه توی درخواست‌های بزرگتر زندگیم منو به حال خودم رها کنی.

          بقول تعبیر دعای کمیل حضرت علی (ع) «ما هٰکذا الظن بک، ولا اخبرنا بفضلک» هرگز چنین گمانی به تو نمیرود و ما از فضل تو بی خبریم.

          از شما متشکرم بخاطر این هدایت قرآنی ابتدای کامنتتون چقدر لذت بردم. و دیوونه این آیه هستم «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ» این آیه فوق العاده است. اول با این عبارت «وَإِنِّی» تاکید میکنه، بماند که خود همین «و + انی» خودش دوتا تاکید محسوب میشه؛ و بعدش این کلمه عجیب «لَغَفَّارٌ».

          خود غفار بر وزن فعال صیغه مبالغه است با مفهوم بسیار بسیار غفران کننده ولی نگفته «غفار» ؛ گفته «لغفار».

          سبحان الله که همون حرف «ل» قبل از غفار خودش دنیایی حرف برای انسان داره.

          شاید ترجمه ای نزدیک به این عبارت دو کلمه ای «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ» بتونم بنویسم این جمله باشه که «همانا فقط من بسیار بسیار فراتر از تصور شما، بر شما غفران کننده ام»

          امیدوارم حق مطلب رو ادا کرده باشم و نسبت به مفهوم آیه کم لطفی نکرده باشم.

          ——————————————————

          از شما متشکرم بخاطر کامنت ارزشمند تون . از تحسین های شما هم سپاسگزارم.

          نگران طولانی شدن متن کامنت هم نباشید. گاهی خداوند به شما چیزی رو الهام می‌کنه تا بنویسید ولی هزاران کیلومتر اونطرف تر دیگری رو باهاش هدایت میکنه، ایمانش رو بیشتر می‌کنه، به رحمت و فضل خداوند امیدوارترش می‌کنه، پس راحت باشید، هر آنچه بهتون الهام شد رو بنویسید. باور کنید همه دوستان از خوندن کامنت های توحیدی لذت میبرن.

          در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

          «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1131 روز

      سلام و درود به بانو سلیمی عزیز و بزرگوارم

      بسیار تحسینتون میکنم برای کارهای بزرگی که انجام دادید

      و کلی کیف کردم و ذوق

      خدارا شکر که الگوهایی و بانوانی قدرتمند چون شما را داریم که

      به خودمون بگیم می‌شود

      داستان رانندگی و دوچرخه سواریتون خیلی به من حال خوبی داد

      و همچنین باورهای خوبی که تو کامنتتون بهش اشاره کردید

      من همیشه این خانواده توحیدی را تحسین میکنم که در صدر این خانواده بانویی قوی و استوار میدرخشد

      و برای ما الگوی مناسب برای تغییر باورهایمان هست.

      در پناه الله در کنار خانواده محترمتون بهترینها را تجربه کنید.

      یا حق.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1774 روز

        هزاران سلام و درود به آقا رسول گرامی و عزیزم

        یکی از شاگرد زرنگهای این خانواده خوشبخت و توحیدیمون که همراه با همسرتون فاطمه جان عزیزم خیلی خوب رو خودتون کار کردین و هر دو نمونه و الگوی خیلی خوبی برای من هستین که با جدیت و استمرار بیشتری روی بهبود خودم کار کنم

        چقدر هم تحسینتون می کنم که با عملکرد خوبتون به بچه هاتون درس زندگی میدین و اونا رو تحت فشار نمیزارین

        خیلی سپاسگزارم از وقتی که برای خوندن دیدگاهم گذاشتین و پاسخ ارزشمندی برام فرستادین و ممنونم از تحسینتون و لطف فراوونتون

        این روزا بیشتر از قبل سعی می کنم کوچکترین نعمتها و نکات مثبت زندگیم رو ببینم و زیاد تأیید و تحسینشون می کنم و بخودم یادآوری می کنم و بخاطرشون شکرگزاری می کنم

        و چقدر قوانین برام مرور میشه که وقتی رو خودم کار می کنم و در احساس خوب و فرکانس سپاسگزاری هستم لاجرم لاجرم اتفاقات خوب برام میوفته

        اتفاقات ریز و درشت خوبی که شاید در نظر دیگران عادی باشه و فکر کنن که تفاوت خاصی با قبل نداشته باشه و یا اتفاقی پیش اومده ولی من میدونم که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست و هر اتفاقی در زندگی من رخ میده من دارم خلقش می کنم

        هفته پیش دوتا خواهرا و دوتا برادرام با خانواده هاشون مهمون ما بودن و دو روز پیش من و همسرم مهمون برادر همسرم بودیم و بقیه هم بودن و من هر دو جا دیدم که کلاً همه چقدر حرفای مثبت میزدن و رفتارای قشنگتر از قبل داشتنن دوتا خواهرم و جاریم یه حرفایی میزدن که گاهی فکر می کردم یکنفر عباسمنشی داره صحبت می کنه

        و اینا همه بخاطر این بود که من مدتهاست سعی می کنم ویژگیهای مثبتشون رو ببینم و برجسته کنم و بخودشون بگم و تحسینشون کنم و خیلی بیشتر از قبل محبت و عشق خودم رو نثارشون کنم

        بیشتر اتفاقات خوبی که برای من و یا دخترام در خلال روز پیش میاد عصرها که با هم تماس تصویری داریم درباره شون صحبت می کنیم و به اونها پر و بال میدیم و به این ترتیب جهان اتفاقات خوب بیشتری رو در برابر ما قرار میده همیشه هم صحبت درباره فایلهای استاد و کامنتهای خوب دوستان یکی از محورهای اساسی صحبت های ما هست

        همراه فاطمه جان و بچه های گلتون شاد و سلامت و خوشبخت باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محسن حاجیان گفته:
      مدت عضویت: 1455 روز

      سلام به دوست عزیز و هم فرکانسی

      کامنت ارزشمند و باور سازی نوشته اید با وجودی که ذهنم با بسیاری از باورهای شما مقاومت داشت و پاشنه اشیلم بود ولی میدانم که مشکل از ذهن من است و الا اون باورها خیلی خالص و ناب هستند …

      مثلا وقتی از دوچرخه نوشته بودید با خودم گفتم در این سن توانسته… چه اراده خوبی داره… آیا چقدر زمین خورده… آیا چقدر سختی کشیده… حتما چند نفر حمایتش کرده اند… یک موقع به خودم اومد که ای بابا من همین اخلاق را دارم هر کار و موضوعی را خواسته ام به راحتی یاد که گرفته ام هیچ در اون موضوع بهترین شده ام و حرفی برای گفتن دارم اما همچنان ذهن چموشم نجوا میکند برای بقیه خدا می‌خواهد ولی برای من… یا می‌گوید بقیه میتونن من که…

      و البته حق دارد باورهای غلطی است که خودم و فقط خودم و نه کس دیگه مداوم به خوردش داده….

      برای هدف جدیدم گذاشته ام (حضور بیشتر در سایت و گوش دادن به فایلهای استاد ومشارکت در کامنتهای سایت) و میدانم سریعترین راه رسیدن به باورهای خالص و توحیدی حضور در سایت و استفاده از اطلاعات خالص و ناب استاد عزیزم و شما دوستان نازنین هست و خداوند را هرچقدر سپاس بگویم بابت این نعمتش باز هم کم است.

      از خدای وهاب برایتان بهترینها را آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1774 روز

        سلام و درود به دوست گرامی و هم خانواده عزیزم آقای محسن حاجیان

        سپاسگزارم که کامنتم رو مطالعه کردین و برام پاسخ گذاشتین

        باور کنید که در تمرین برای یاد گرفتن دوچرخه سواری اصلاً سختی نکشیدم و همش لذت بردم؛ برای اینکه هم علاقه داشتم این مهارت رو یاد بگیرم و هم باورم این بودکه همه چیزو راحت یاد می گیرم لازم نیست پدرم در بیاد تا چیزی یاد بگیرم، حتی یک نفر و یکبار هم کسی حمایتم نکرد چون اصلاً خودم نمی خواستم مورد حمایت قرار بگیرم و در تمام اون مدتی که سرگرم تمرین بودم فقط یکبار زمین خوردم و چقدر کیف می کردم که با اعتماد بنفس خودمو کنترل میکنم و پامو زمین میزاشتم و دوچرخه رو متوقف می کردم

        شما رو خیلی تحسین می کنم برای این باور قدرتمند کننده و همچنین عملکرد عالیتون که نه تنها هر کاری رو خواستین یاد بگیرین براحتی یاد گرفتید که در اون مورد بهترین شدین

        و همینطور تحسینتون می کنم برای هدفگذاری جدیدتون که حضور بیشتر در سایت و گوش دادن به فایلهای استاد و مشارکت در کامنتهای سایت هست و من هم همین تصمیم رو دارم و دارم انجام میدم وهمونطور که شما گفتین سریعترین راه رسیدن به باورهای خالص و توحیدی حضور در سایت و استفاده از آگاهیهای خالص و ناب استاد عزیزمون و دوستان ارزشمندمون هست

        شکر خدای عز و جل را برای این نعمت که به کمتر کسی داده شده و ما بندگان خاص و عزیز کرده خداوند هستیم که چنین نعمتی رو در اختیار داریم

        باز هم از شما سپاسگزارم

        و عید قربان بر شما و همه خانواده صمیمی عباسمنش مبارک باشد

        شاد و سلامت باشید و خیر دنیا و آخرت نصیبتان باد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هانیه مقیمی گفته:
    مدت عضویت: 595 روز

    سلام به استاد عزیزم

    این اولین بار هست که من کامنت میزارم برای فایلی

    اول خیلی شکر‌گزار خدای عزیزم هستم که این فایل بی نظیر رو دیدم و شنیدم و درک کردم و کلی باور مثبت و منفی رو شناختم

    دوم از شما ممنونم که این همه فایل بی نظیر برامون ضبط میکنید

    میخوام یه داستانی رو تعریف کنم دقیقا از ژنتیک من و همسرم پسر عمو و دختر عمو هستیم و هر دو تالاسمی مینور هستیم که البته چند وقته میخوام دوره قانون سلامتی شرکت کنم و تغییرش بدم

    ما برای ازدواج برگه امضا کردیم که قبول میکنیم با این شرایط می‌خوایم ازدواج کنیم

    بعد از عقدمون همه آزمایشات به اسم پی ان دی رو انجام دادیم و متوجه شدیم از لحاظ بتا مشکل نداریم و میتونیم بچه دار بشیم اما باید از نظر آلفا بررسی میشدیم که ما دیگه دنبالش نرفتیم

    بعد سه سال تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم و با خیال اینکه دیگه به آزمایش نیازی نیست رفتیم جلو وقتی که آزمایشات بارداری رو انجام دادم و برای دکترم بردم و متوجه کم خونی و تالاسمی داشتن ما شد گفت برو فلان آزمایشگاه ببین چه آزمایش هایی باید انجام بدی و خیلی راحت تو چشمام نگاه کرد و گفت تا دوازده هفته سقط قانونیه ولی نگران نباش من تا هیجده هفته هم سقط میکنم

    و حال منی که با هزار امید داشتم مادر میشدم رو میتونید تصور کنید

    در ضمن بگم که در اعضای خانواده پدرم سه نفر مشکل کر و لال بودن رو دارن و کلا تو دل من رو خالی کردن

    زمانی که اومدم خونه خیلی گریه کردم

    بعدش تصمیم گرفتم که کلا دیگه دکتر نرم و فقط برم مرکز بهداشت و بیمارستان برای تشکیل پرونده بارداری و با خودم و همسرم که صحبت کردیم قرار بر این شد که ما هیچ آزمایشی انجام ندیم و فرزندمون رو دنیا بیاریم و حرفمون این بود که من انسان برای کسی هدیه میبرم هدیه ی بی نقص میبرم پس هیچ وقت خدای عالم با اون همه توانایی به ما هدیه مشکل دار نمیده

    و هر روز بارها تکرار کردیم و هر روز بارها نوشتیم که بچمون سالمه و شنوایی عالی داره

    اتفاقا ترس گاهی میومد سراغمون اما ایمان به لطف خدا ترسمون رو از بین میبرد

    زمانی که پسرم دنیا اومد زیباترین چهره ای رو داشت که کسی میتونست ببینه و الان بعد از دو سال کاملا سالمه و حرف میزنه و اتفاقا خیلی هم بازیگوشه

    دو هفته پیش که برای مراقبت دوسالگی به مرکز بهداشت رفته بودم وقتی دکتر مامایی متوجه شد که ما تالاسمی هستیم و پسرم انقدر زیباعه با چشم های آبی و موهای بور فر فری و قد بلند و پوست مثل برف سفید تعجب کرده بود که بچه ی دوتا آدم تالاسمیه و من اونجا با افتخار گفتم خدا به ما هدیه ناقص نمیده

    خواستم این تجربم رو هم به خودم یادآوری کنم و یادگاری بزارم توی سایت بی نظیر آگاهی بمونه

    خدارو شکر بابت همه نعمت های بی نظیرش️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      احسان شهرکی گفته:
      مدت عضویت: 869 روز

      بنام خدا

      سلام هانیه عزیز خواهر گلم

      خیلی خوشحال شدم کامنتت رو خوندم و لذت بردم از نتیجه ایی ک گرفتید

      خدا بچتون رو براتون نگه داره در کنار پدر و مادر مهربانش

      نتیجه شما چیزی نیست جز تغییر باورها

      اصلا ب ژنتیک ربطی نداره

      شما روی باورتون کار کردید ن این ک علم پزشکی چی میگه

      شما با تغییر باورتون خیلی سد محکمی رو شکستید در ذهن من

      ب معنای واقعی ژنتیک هیچ نقشی در زندگی نداره

      نقش اصلی در نتایج بوجود آمده در زندگی تغییر در باور بوده

      مطمئن هستم همین امسال میای و کامنت بیشتری از نتایجتون از عمل ب آموزه های استاد میزارید

      فقط تعهد بیشتری بده ب کامنت نوشتن

      بخدا نوشتن معجزه میکنه

      کامنتتون ب دلم چسبید خواهر عزیزم

      هم شما و هم کوچولوی نازتون و همسر مهربانتون در پناه ایزد منان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Asudeh گفته:
      مدت عضویت: 3360 روز

      سلام دوست عزیزم

      فقط می تونم بگم وقتی متن شما تمام شد فقط دارم میگم آفرین آفرین آفرین و چقدر خداوند رو زیبا باور کردی و چقدر خداوند به چنین بندگانش افتخار می کنه

      آفرین آفرین آفرین

      دسته گلتون مبارک باشه

      انشاءالله از این دسته گلها خدا بیشتر بهتون بده تا ی باغ گل خوشگل و خوش بو داشته باشید و همیشه از طراوتش توحیدی تر بشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      میترا اسکندری گفته:
      مدت عضویت: 1476 روز

      سلام هانیه عزیزم

      افریییین به تو وهمسر عزیزت

      تحسین میکنم این ایمان قوی رو وخود انصافا خدا هم همینطور که میگی پاداشش رو به نحو احسنت بهتون داد شکرش بی نهایت .

      امیدوارم که هر روز بر ایمان من ،شما و همه بچه های سایت اضافه بشه

      من خودم مادر هستم و درک میکنم که نجواهای شیطانی چطور میتونه تو بارداری به سراغ آدم بیاد

      مخصوصا شما که خوب چنین مشکلاتی هم داشتید

      خیلی خیلی خوشحالم که تونستید بر تمام نجواها غلبه کنید وپاواشش رو هم بگیرید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نگار گوهری روزبهانی گفته:
      مدت عضویت: 3903 روز

      سلام خانم خیلی ممنون ازکامنتتون واقعا اشک منو دراوردین و خیلی خوشحالم برای شما امیدوارم خودتون و فرزندتون و خانواده محترمتون در سایه خدا باشید همیشه …من چندوقته دنبال الگوهایی میگردم باورژنتیک را شکستن خیلی به من کمک کردین ازتون ممنون بخاطر کامنت زیباتون متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    الهام امیری گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    درود استاد عزیز واقعا امروز نیاز داشتم به این باور وساختن اون در ذهنم من به عنوان دانشجوی دوره هاتون داشتم روی فایل سوم دوره ی کشف قوانین کار میکردم که در فایل به تضاد به نام عدم لیاقت رسیدم وهمون جا استوپ کردم تا بیشتر روش تمرکز کنم وبعد آمدم طبق روال هر روزه سر بزنم به سایت وفایل جدید رو دیدم ومتوجه شدم که اینقدر باید یک فکر یا یک سری افکار مثبت رو هر روزه وهر لحظه هر ثانیه در ذهنم تکرار کنم تا برایم بشود باور واین باور برایم بشود جذب وحتی این که فکر میکنم شاید ناکافی باشم میشود ترمز واین ترمز با جایگزین این که من برای کافی بودن خوبم ومن میتوانم با باور این که من به دیگران در حوضه ی کاریم که ورزش هستش حال خوب بدم هم جسمی وهم روحی وتمام مولکولهای افراد این شهری که در آن هستم وتمام مولکولهای تمام شهرهای دیگه نیاز دارن که با من ورزش کنن تا هم جسمی سلامت تروهم درونی شادتر داشته باشن چون من اون انرژی وارتعاش الهی اش رو در وجودم دارم چون من جوری آموزش میدم که هم از لحاظ جسمی وروحی افراد حالشون اوکی میشه چون من روی تمام جنب هاشون کار میکنم وقتی با من ورزش می کنن جسمی سلامت تر درونی شادتر وجذبی عالی تر را خواهند داشت این در وجود من نهادینه شده ومن برای همین رسالت آفریده شدم واین ژن در من نهادینه شده جوری که با سنی که دارم جسمی جوان و روحیه ای شادتر دارم وهر کسی در باشگاه متوجه ی سنم میشه میگه به شما نمیاد دو تا بچه داشته باشید اونم دو بچه ی بزرگ .با همین باور این جذب رو برای خودم ساختم و روز به روز شاگردانم در حال افزایشن چون یوگا آدم ها رو جوان وپر انرژی میکنه وقدرت جذب رو بالاتر میکنه هر چه جسمتون رو به سلامتی بره قدرت جذب ثروتتون بالاتر میرهممنونم استاد جان که برامون هم باور ساختین باورهایی واقعی با دنیایی واقعی تر جهانی پر از آرامش،صلح،فراوانی نعمت،سلامتی عالی و جذب ثروتی عالی تر وفوق العاده تر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  5. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    سلام

    باورهای قشنگ و قوی که من دارم و با هربار دیدن انعکاس این باورها در زندگیم ،اعتقادم بیشتر میشه و باورم محکم تر میشه رو چند موردش رو مینویسم

    من باور دارم که خدا ادمهای خوب در مسیر زندگی من قرار میده و همیشه به ادمها اعتماد کرده و حس مثبتی بهشون دارم و با هدایتهای خدا ،به سمت ادمهای بسیار خوب و کاربلد و با اخلاق هدایت میشم

    و من هم وفادار میشم نسبت بهشون،مثلا برای کارمکانیکی ماشینم چند سال به یه مکانیکی مراجعه میکردم بعد از اون هم الان نزدیک به 6 سال میشه که همیشه به شخصی که بسسیییار محترم و بسییار متخصص که همیشه هم کارم رو تو‌الویت بدون معطلی انجام میده و احترام خاصی برام قایله ،حالا این باور چطور شکل گرفته ؟وقتی که پیششون بدون شناخت مراجعه کردم و همون بار اول برخوردخوب رو دیدم حالا خییلی هم با قانون در این حد الانم اشنا نبودم ولی ناخوداگاه مدام تحسینش کردم بعدا هم همش با خودم راجبش حرف زدم و تو دفعات بعد هم مراجعه کردم و این روند مثبت هی تکرار شد و شدم مشتری ثابتشون و اخلاقی که دارم اگه از یه خدمات یه شخصی مرکزی راضی باشم یا از فروشنده ای خیلی خوشم بیاد اکثرا به همون جا مراجعه میکنم،البته نه به دلیل باور کمبود و وابسته بودن ،نه،بخاطر اینکه بقدری احساسم مثبت میشه و هی پیش خودم یا دیگران تعریف و تمجید میکنم و الان هم خیلی وقتا اگاهانه این کارو انجام میدم،این باعث میشه که واقعا اون روی خوب و کار خوبشون رو به من نشون بدن

    الان نزدیک به ۵ سال میشه که برای میکرو ابروهام فقط پیش یه تاتوکارمیرم ،البته برای بار اول سعی میکنم دقت کنم بپرسم یا الان هم ببیشتر با هدایت خواستن از خدا،دوست دام این جور کارام رو افراد متخصص انجام بدن،ولی بعداز اعتماد ،دیگه چون خودم خیلی رضایت دارم و نگاه مثبت ،میبینم که اطرافیانم هم همش میگن وای ابروهاتو پیش کی رفتی؟یا موهاتو کجا کراتین کردی،؟کجا خط چشم زدی انقدر عالی شده؟

    و من هم کللللی از کار اون شخص تعریف میکنم و حتی پیش خود اون شخص هم میگم که چقدر راضیم چقدر برا دیگران تبلیغتونو کردم چقدر اخلاقتون خوبه واز اینکه مهارت داره بهش کلی حس خوب میدم

    ریاست بانک و خیلی از همکاراشون بقدری رفتار خیلی خوب باهام میکردن و کارم رو خود ریاست پیگیر میشد انجام بدن و اجازه نمیداد که تو صف مشتریا باشم و روبری خودشون رو صندلی میشوند و چای میگفت بیارن و از کارمنداش میخاس سریع کارمو راه بندازن حتی چند بار هم برای احوالپرسی و تبریک مناسبتها تماس گرفتن (البته الان دیکه خیلی وقته کارم به بانک نمیافته )

    حتی یبار برای تعویض لاستیکم نمیدونستم کجا برم دوجا هم رفتم سرظهربود بسته بود و البته از خدا هدایت میخام که جای خوب ببره منو و یهو تو مسیرم که تا حالا متوجهش نبودم مراجعه کردم ،بسییار محترم و خونگرم رفتار کرد و حتی ماشینو خودش اجازه گرفت بیاره دقیق جلو مغازه پارک کنه تا کاراشو انجام بده و بعدهم برد و تو خیابون اصلی گذاشت که من راحت باشم و حتی موقع پرداخت مبلغ هم ،با احترام تخفیف خواستم گفت نمیشه و بعدکه رفت کارت به کارت کنه ،گفتم ایمان دارم خودش با اینکه مقاومت داشت که تخفیف نمیدم ولی اینکارو میکنه،و دقیقا این اتفاق افتاد وبعداز اون بارها بارها و بارها از خدا تشکر کردم همش رفتاراشو مرور کردم و گفتم چقدر ادمهای خوب تو دنیا زیاده و این باورم هی اثبات میشه و بعداز اون جریان بازم یبار کارم افتاد پیش ایشون مراجعه کردم و جالبه که من بخاطر این نگرشو رضایت از افرادیکه که بهم خدماتی میدن،خییییلی پیگیر اینکه حالا قیمت لاستیک چنده،حالا این مکانیکی برا فلان کار چقدر دستمزد میگیره اصلا از اول باهاش طی کنم ووو انجام نمیدم

    مث جنتلمن میرم و میشینم کارم تموم شد به کلی تعارف که بمون ،حساب میکنم ،ینی ارزش اون رفتار و این باور که خیلی کار بلد هستن و راضیم و اعتماد کردم پس خدا جای بدی نمیبره،دیگه دوقرون دوزار رو تو چرتکه نمیندازم

    حتی کارواشی که چند بار رفتم انقدر مدیریتش خوبه و فضای سبز و زیبایی برای رست مشتریا ایجاد کرده راضیم که همیشه پیش ایشون میرم و یبار بهم گفت که محل کارتون نزدیکه فرصت نداشتید تماس بگیرید میام ماشین رو میارم و بعد میارم تحویل میدم شما اذیت نشید،که یبار چون نمیخاستم تو کارواش منتظر بمونم،با وجود مقاومت ذهنم که حالا اون یه چیزی گفته بیخیال،باهاشون تماس گرفتم اومدن بردن و حتی کارگر رو نفرستاده بود ،خودش اومده بود و بعدهم اورد تحویل داد و تا یه هفته هم تماس و پیام برای واریز شماره کارت نمیدادکه دیگه حضوری رفتم

    ولی بارهاااا شده که از جلوی کارواش رد شدم هی تحسین کردم و حتی پیش چند رفت تعریف کردم چقدر راضیم

    این باور باعث شده تو این دوره زمونه همه میگن بترس و ادمها گرگن واعتماد نکن ووو ولی من به ادمهای غریبه هم اعتماد میکنم،چون میگم من رفتارم خوب باشه حسم خوب و فرکانس مثبت،دیگه ازارشون نمیرسه،مثلا بارها شده که بعلتی ماشین دستم نبوده،سواری ،سوار شدم ،حتی شب بوده یبار زمستونم بود برف و شب ولی بدون ترس سوار شدم و نه تنها اتفاقی نیافتاده که خیلیاشون کرایه نگرفتن یا مثلا تا دم منزل که مسیرشون نبوده رسوندن

    و ازاین دست مثالها زیااااااد دارم و این باور با تایید این موارد هی تو وجودم ریشه دار تر شده و بصورت خوداگاه نساختم ولی چون اروم اروم مث گلوله برفی بزرگ شده الان هم اگاهانه دیکه تایید میکنم که همینه و غیراز این نیست ،شده جز باورهای بنیادینم

    حتی تو دو سالی که تهران دانشجو بودم،با اینکه خیلیا میگفتن مراقب باش که اونجا هرجور ادمی هست ،دزد زیاده ،اعتماد نکنی به کسی،دختر میبرن وفلان فلان

    ولی اولااا من عاااشق تهران بودم و هستم و تازه با این نگرشم که ادمهای تهران خیییلی دوست داشتنی و فرندیلی تر هستن بخصوص اقایون تهرانی که اصلا نگاه بد و تبعیضانه ندارن ،بهترین ادمها تو همون تهران تو مسیرم قرار میگرفتن و من در کمال ارامش زندکی کردم و لذت بردم ،حتی تو تاریکی شب یا صب زود زمستون مثلا میرسیدم ترمینال ،ولی خداروسپاس در امنیت بودم و اتفاق خاصی برام رخ نداد

    البته بقول استاد هر باوری داشته باشی تا بی نهایت جا برای بهتر شدن وتقویتش هست و جا داره که باز خیلی روش کار کنم و البته خیلی مواقع هم بوده که خلاف باورم اثبات شده چون خالص نیستن این باورها

    باور زیبای دیگه من این هستش که،همیشه خدا قسمت میکنه که اگر عروسی و جشنی و مهمونی و مسافرتی وفانی و دورهمی طبیعت گرردی وووباشه،من حتمااا باشم

    البته خیییلی زیاد نیستن این برنامه هام و الان هم خیلی دوست ندارم مدام تو شلوغی باشم ولی کلا جایی که شادی و خنده و رقص و خوشی باشه،خدا کاری میکنه من بتونم باشم

    وباز هم این باور با دیدن نتایجش تو زندگیم اروم اروم ناخوداگاه شکل گرفته و هی قویتر شده و با تاییدشون،تبدیل به بهمن بزرگ شده

    مثلا چند سال پیش که من تو بیمارستان خصوصی علاوه بر مرکز خودمون کار میکردم،خوب تبربز مرکز استان بود و با شهرستان ما فاصله داشت و من با وجود کشیکهام تو هر دوتا بیمارستان ،با اینکه برنامه هر ماه ما اخر هرماه نوشته میشه و وسط ماه برات کاری پیش بیاد باید جابه جا کنی ،با تمااام این اوصاف

    هر ماه یکی از جراحان بدون مناسبت،پرسنل اتاق عمل رو رستوران دعوت میکردن،و جالبه که این روند چندین ماه ادامه داشت و از قضا بخاطر این باورم ،با همزمانی های خدا،همممشون رو من تونستم حضور داشته باشم

    یا برنامه فان با همکارامون اکی میکردیم باغ بریم طبیعت بریم یا خونه دور هم جم بشیم چندین بار این جور برنامه ها ردیف شد و باز همییشه به لطف خدا من حضور داشتم و حتتتی یه مورد هم نشد که نرم حالا درسته که تاریخش دست خودمون بود ولی بعضی از دوستان میدیدی که مثلا یه مهمونی اومد براشون یه برنامه غیر قابل پیش بینی رخ داد مریض شدن یا هرررر چیز دیگه و نتونستن بیان ولی بطرز معجزه اسایی من هممممه برنامه هارو میتونستم برم چون خییلی خوش میگذشت و این باورو ساختم که خدا بفکر خوشی منه و میدونم جور میشه میرم

    یا عروسی دوست و فامیل بوده یا تولدی و وو که خیلی وقتا وسط ماه یه هفته قبل خبر دادن و بامن هماهنگ نشدن ولی بازززز هم چون دلم میخاست تو این مراسمات شادی باشم با وجود کشیکام و حتی دانشجو بودنم ،این همزمانی رخ میداد یا با یه تعویض براحتی جور میشد که بتونم باشم

    و اصلا پای ثابت بودم انگار

    یا چند ساله مسافرت برام جور شده رفتم که باز به تک تک اتفاقات که فلش بک میزنم ،رد پای خدارو میبینم که جز نتیجه این باورم و نتیجه همزمانی خدا چیزی نبوده

    باور زیبای دیگه من که البته این باور رو اگاهانه بعداز اشنایی با قوانین دارم میسازم و روش کار میکنم و مصداقاشو همیشه تو دفترم مینویسم

    این هستش که خدا بفکر اسایش و ارامش منه .

    و با مرور اتفاقات طول روزم نمونه های پیدا میکنم که این باورم بهم ثابت میشه و البته چون خیلی جاها نمیتونم حسم رو خوب نگه دارم و رها باشم پس همیشه هم این نتایج خوب رخ نداده ولی جایی که گفتم الخیر فی ماوقع و همه چیز به نفع منه و خدا بفکر راحتی منه،معجزه پشت معجزه رخ داده و این باور کاملاااااا بصورت واضح ثابت شده بهم

    مثلا کشیکهای بسییییار خلوت و ارومی دارم و اینو هم انقدر گفتم که همکارام هم همشون تایید میکنن و اصلااا تو شیفتای من بندرت بشه که کیس جراحی داشته باشیم یا شب نتونم در ارامش بخابم

    مثلا کاری داشتم و یهو خدا دستانشو رسونده که کارمو انجام بدن و گفتم خدا برا من راحتی میخاد

    مثلا یه روزی که مهمون زیاد بوده تو خونه یا کار خاصی که باید درگیر میشدم ،با همزمانی های خدا بخاطر این باورم،شرایط جوری پیش رفته که من تو اسایش و راحتی بودم و مثالهای از این دست که فت و فراونه و بخاطر تقویت باورم دیتیلی تو دفترم همیشه ثبت میکنم تا از ذهنم اگه رفت بتونم با خوندنشون بیادش بیارم که رو هوا نیس این باور بلکه با فکت بهش ثابت کنم

    باور زیبای دیگه ای که دارم روش کار میکنم و بعداز این جلسه بلافاصله بازم نوشتم و هی دارم مرورش میکنم این هستش که

    من لایق هستم من حق خودم میدونم که خدا منو به خواسته هام برسونه ،چون من بنده خوب خدا هستم چون مث ابراهیم و موسی و یوسف ،از امتحانات که همون کنترل ذهن کردن هست سربلند بیرون میام ،چون من تقوی و باور و ایمان که معیار اصلی برای خداست رو دارم و این ایمانم رو ثابت کردم و حس امید و حال خوبم و خوش بینی من ،نشون میده که چقققدر خدارو باور دارم که دارم تو ایر مسیر پیش میام ،پس انتظارم از خدا خیییلی بالا رفته ،خیلی باخودم تکرار میکنم که خدا جبران میکنه به وعده هاش عمل میکنه خدا فراتر از تصورم بهم میده و امکان نداره خدا تلاشهای منو ضایع کنه،اگر تا الان تو بعضی از خواسته هام هنوز نتیجه نهایی رخ نداده عیبی نداره ،خدا شاهد این ایمان قلبی من هست و در عوض منم مشمول پاداشی عظیم که تو قران گفته خواهم شد حق منه شایسته هستم و تفاوتی نیست بین من که متقی و جز محسنین هستم و ابراهیم ویوسف و زکریا ووو

    و نمیدونید چقدر حسم با این باور خوب میشه ،جرقه های امید تو دلم هی روشن و روشن تر میشن،چقدر با پررروی از خدا ،انتظار اجابت خواسته هامو دارم

    باور زیبای دیگه من این هستش که

    میگم خدا همیشه فراتر از حد تصورم بهم میده و با تماام مصداقهاش به ذهن نجواگرم ثابت میکنم این رو

    مثلا من با منطق و حساب بانکی ام وقتی میخاستم ماشینم رو عوض کنم پرایدم رو به ٢٠۶ صندوق دار کارکرده میخاستم تبدیل کنم ولی ولی خدا خیلی خداست که باعث شد معجزه کنه و دنای دوسال کارکرد تر وتمیز بهم بده ینی فراتر از حد تصورم

    من وقتی که برای مقطع کارشناسی کنکور دادم ،دلم میخاست تهران قبول شم ولی ته ذهن نجواگر من این بود که حتی شهرای دور مث همدان و شیراز و شهرای شمالی هم باشه اکیه!!در حالیکه خدا کاری کرد که تهران دانشگاه ایران که فراتر از حدتصورم بود قبول شدم

    من وقتی دلم میخاست که خدارو بهتر بشناسم و همیشه دعای من این بود که منو به مسیر مستقیم هدایت کن دلم میخاد تو رو اونحوری که لایقی بشناسم و عبادتت کنم،خدا هم فرراتر از حد تصورم پاسخ داد و الان تو مسیر توحیدی هستم

    من وقتی از خوندن قران خیلی زیاد مفهموم رو نمیگرفتم و نمیشد تو زندگیم پیاده کنم ،خدا فراتر از حد تصورم جواب داد و بصورت معجزه اسایی با شخصی اشنا کرد که بصورت تخصصی روی قران کار میکنن و از اعضای این سایت هستن و داریم ان لاین روی قران تمرکز میزاریم که تو مخیله منم نمیگنجید این خواسته من این جوری پرفکت جواب داده بشه

    چندین سال قبل از خدا خواستم حالا با توجه به بودجه من و برای حالت سرمایه گزاری بتونم یه ملکی بخرم،حالا با قانون هم اصلا اشنا نبودم ولی باز هم خدا فراتر از حد تصورم جواب داد و با پلن هاش باعث شد صاحب ابارتمان بشم که الان هم نمیدونم چجوری شکر کنم خدارو

    و خییییییلی زیاده از این نمونه اتفاقات ریز و درشت که خدا چطور ،وارد بازی زندگی من شده و سقف ارزوهای منو شکونده و بیشتر از رویاهام عطا کرده

    باور زیبای دیگه که بازم دارم روش کار میکنم و بعداز اشنایی با قوانین و قران خیلی مصداقهاش تو زندگیم پر رنگ شد و با ابیاری این باور ،شاخ و برگ داده این هستش که

    رسیدن به خواسته ها اسونه !

    چرا؟؟چون که تنها وتنها عامل و اسپانسر اجابت خواسته ها و رسوندن ما به ارزوها خداست!

    و خدا براش طبق ایات قران همه چیییز و انجام هرکاری اسونه وشدنیه و نیازی به سختی افتادنش نیس و هیج عامل بیرونی هم که ما ادمها تو ذهنمون بعنوان ضوابط قرار دادیم برای رسیدن به خواسته هامون ،ذره ای روی قدرت خدا تاثیری ندارن ،پس رسیدن به ارزوها اسونه ،واین عامل که خداست رو همممه ادمها بهش دسترسی دارند پس همه ادمها به یک اندازه توانایی رسیدن به خواسته هاشونو دارند

    باور زیبای دیگه من اینه که روش کار میکنم اینه که ،خدا بیشتر از من مشتاق تر که من به خواسته هام برسم که از نعمت هاش بهره مند بشم که تو کمال ارامش و لذت باشم

    چون که اون بنده هاشو با کلی عشق و حس خوب خلق کرده و هرچی هم که تو این دنیاست برای من بنده اش خلق کرده و عاشق بنده هاشه که افریده خودش هستن و تو ناز و نعمت میخاد باشیم پس هرارزویی در من شکل میگیره ،ذوق میکنه که برام تیک بزنه و از رسیدن من به ارزوهام بیشتر از من مشتاقه و خوشال میشه ،پس تو این مسیر حمایتم میکنه و هدایت،چون اون ارزو رو خودش به دلم انداخته خودش هم اجابت میکنه

    باور زیبای دیگه که البته خیلی روش گارد داشتم و جز باورهای محدودکننده من بوده ولی با دلیل دارم تبدیل به باور بهتری میکنم این هستش که

    تغییر باورها امکان پذیره!میشه تغییر داد هرچند خیلی سفت و سخت باشن!!

    چون من روی این موضوع مقاومت داشتم که درسته تغییر زندگی و ایجاد نتایج و رسیدن با خواسته ها فقط با تغییر باورهاس ولی تغییر باورها به این اسونی نیس که!!خییلی زمانبره مدام کار میکنی باز یه باور داغون دیگه باز تو محیط قرار میگیری بمباران باورهای داغون میشی ووو

    ولی الان با اوردن مثالهایی که خییییلی از باورهام تغییر کردن بصورت نرم و اسموس این اتفاق افتاده ،پس بازهم تغییر باورهام شدنیه !

    همین کامنت نوشتنم خوندن هزاران کامنت تو سایت،خریدن دوره ها و کار کردن روشون،تمرکز کردن روی قران و شرکت تو جلساتش،تا جایی که امکانش بوده ازدستم براومده ایزوله کردن ذهنم و فاصله گرفتن از ادمها برای کنترل ورودیها،ستاره قطبی و نوشتن مطالب تو دفترهام ،شکرگزاری و توجه به ردپاهای خدا و تاییدشون،همه وهمه وهمه اینها در واقع ،کارایی هستن در جهت تغییر باورهام و چقدر حاصل این تلاشهام ،شده عملکرد و رفتارای بهتر ونتایجی که نشانه تغییر باورهام بوده ،رون شدن چرخ زندگیم و احساس خوبم اثبات این ادعاس.

    گرچه ذهن این کار تغییر باورهارو خیلی برا من کار شاقی جلوه میده یا میگه همیشه که نمیتونی و باورها ته ندارن و نتیایجت کو!!!ولی من با تک تک مثالها و نتایح و عکس العمل های درست و متفاوتم از عموم مردم ،با تغییر دنیام در حالیکه همون محیط هستم ،بهش ثابت میکنم که

    کجاها و کجاها این اتفاق افتاده و چطور خیلی وقتا حتی خودمم متوجه تغییر باور با شکل گیری باور درست نبودم ولی مجموع همه این تلاشهام ،لنگر انداختن تو سایت و به خدا وصل شدنم ،از وقت خواب و استراحت زدن برای کار روی فایلها ،با صدای استاد خوابیدن و بیدار شدن ،همه اینها همون قدمی است در جهت تغییر باورهام و تغییر باور شاخ و دم نداره که !!!

    خیلی باورهای زیبای دیکه رو دارم میسازم

    خیلی باورهای محدود کننده هم دارم که اونارو ننوشتم

    ولی در این حد برای این کامنت بسنده میکنم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      محمد طهرانی گفته:
      مدت عضویت: 3613 روز

      بنده خوب خدا و دوست و همراه عزیزم ثریا خانوم گل سلام

      مثل همیشه حظ کردم از خوندن نوشته های شما

      چقدر خوب می نویسی و چقدر خوب توضیح دادی دونه به دونه لطفهای خدا رو توی زندگیت

      یک عبارتی توی چند تا از کامنتهای شما تکرار شده که خیلی دوستش دارم:

      «خـدا اسپانسر همه خواسته های منه»

      خیلی جمله عالیی هست برای استفاده به عنوان عبارت تأکیدی و ساختن باور توحیدی و من ازت این جمله رو یاد گرفتم.

      یک نکته دیگه هم دوست دارم اضافه کنم و اون اینه که ماشالا چقدر خوب می نویسی!

      بارها بعد از جلسات قرآن و خوندن کامنتهای عالی که مینویسی من و لیلا خانوم با هم گفتیم که این دختر میتونه یک نویسنده خوب و قوی بشه.

      امیدوارم در پناه خدای ابراهیم و موسی و عیسی و محمد بهترین ها رو تجربه کنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1246 روز

      ثریای عزیزم سلام

      اوه اوه چه کامنت و چه نظری بود ، خودش جای کلی کار داشت ، همش جای بحث و فکر کردن داشت ،

      خودش یه مقاله خوب و کامل بود .

      ممنونم ازت عزیزم چقدر نظر قشنگی نوشتی کامل و جامع ممنون که با نوشته هاتون باورها رو دوباره به ماهم یاد آوری میکنید .

      روز به روز موفق و پیروز تر باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی‌های توحیدی ،

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    وسپاسگزارم از مریم جون عزیز که 46دقیقه دوربین به دست گرفت و این صفحه های بسیار زیبا و چشم نواز رو برامون ثبت کرد،فیلم برداری بسیار استادانه تون رو تحسین میکنم چقدر بدون لرزش و با مهارت تصویر برداری میکنید ،سپاسگزارم بابت وجود ارزشمندتون .

    ترکیب این صحنه های چشم نواز و این آگاهی های جان بخش معجون بینظیری شد برای لذت بردن از 46 دقیقه تماشای این فایل فوق العاده….

    وفقط الله مهربان می‌دونه که اینهمه احساس خوب چه اتفاق های فوق العاده ای رو قراره وارد زندگیم کنه چون این یک قانونه و من همیشه مست این قانون هستم ،خدایا سپاسگزارم

    «««همه چیز تغییر می‌کنه وقتی باورهامون تغییر میکنه»»»

    استاد عباس منش عزیزم ، اگه روزی هزار بارم این آگاهی ها رو بشنوم بازم تشنه ی شنیدنشم ، ذهن تاریکم بی نهایت نیازمند شنیدن این کلمات نورانیه، چه لذتی میبرم از شنیدنش، چه عشق و شوری در درونم ایجاد میشه از شنیدنش

    من دوسال پیش بسته ی روانشناسی ثروت رو تهیه کردم و شنیدمش و میتونم بگم تکرار بی وقفه این آگاهی ها مقاومت‌های ذهنیمو کم و کمتر کرد و بعد به نسبتی که پذیرفتمشون بهشون عمل کردم و ده ها برابر چیزی که عمل کردم ،جهان بهم پاداش داد چون خداوند چون جهان بی نهایت سخاوتمند و پاداش دهندست، استاد همین باور که جهان سخاوتمنده بهم کمکم کرده تا یک قدم که درمسیر درست حرکت میکنم ،صدها قدم منو به جلو پیش می‌بره که من قبلا اصلا این باور رو نداشتم و طبیعتاً نتایجی از این دست هم تو زندگیم وجود نداشت .

    استاد من فهمیدم تو عزت نفس اونجایی که می‌خوام و ازخودم انتظار دارم نیستم برای همین دوره احساس لیاقت وخودارزشمندی رو تهیه کردم و تمریناتش رو انجام میدم و آگاهی های جان بخشش رو گوش میکنم و از این طریق به بهبود باورهام دراین مورد کمک میکنم….

    مورد بعدی 12 قدم هست که بی نهایت در تمام ابعاد زندگی باورهامو تغییر داده و الان آخرای قدم 12,هستم و خداروشکراز چکاپ فرکانسیم خیلی راضیم چون بین قدم 12 و قدم یک ، یک دنیا نتایج وجود داره ، الان جوری دارم زندگی میکنم که قبل از آشنایی با شما این زندگی رویاییم بود، همون‌طور که خودتون گفتید من هیچ ایده ای برای تجربه کردنش نداشتم اما میدونستم این مسیر منو به چیزی که می‌خوام می‌رسونه ، براین اساس متعهدم که از پنج تیر ماه که روز تولد38سالگیمه، دوباره قدمهارو از سر بگیرم تا اگر زنده باشم تولد سال بعد (1404) با تحول عظیم همراه باشه در تمام جنبه ها.

    حالا استاندارد هام بسیار بالاتر رفته و خواسته های بزرگترین دارم که قراره بیشتر جهان رو گسترش بده،

    استاد من راجب تغییرات مالی، تحصیلی، اعتماد بنفسی، کاری، فیزیکی ، روحی ،توحیدی و هزاران تحول دیگه تو بیشتر کامنتام حرف زدم،تابه امروز بیشتر از 900 تا کامنت تو سایت گذاشتم که خوب یادمه ، اوایل پیش خودم میگفتم چی بنویسم ،،،، اما چون میدونستم همین نوشتن معجزه می‌کنه خودمو متعهد کردم به نوشتن ، وخیلی جالبه چند روز که پیش که داشتم به کامنت هام نگاه میکردم دیدم حالا کامنتام بین 60 خط تاااااا 120 خط هستند

    کامنت هایی پر از نتایج ریزو درشت که هر یه دونه یه دنیا برام ارزشمنده چون خودم خلقشون کردم با «تغییر باورهام» ، من به شیوه قوانین زندگی میکنم و این شیوه منو به خواستم می‌رسونه ، واقعا نمی‌دونم چجوری این اتفاق میوفته فقط می‌دونم چون به شیوه قوانین زندگی میکنم داره اتفاق میوفته….

    مثل بچه ای که میخوادگیاه بکاره، نمیدونه دانه ای که کاشته تو زمین، دستخوش چه تغییراتی میشه فقط باباش بهش گفته این دانه رو تو خاک مناسب بکار،چند روز درمیون آب مناسب بده و این گلدون حاوی بذر رو بذارش جلو پنجره،بعد یه مدت خواهی دید که گیاه رشد می‌کنه و سر از خاک بیرون میاره،

    منم دقیقا همین کارو میکنم ، خوب یادمه که هفت سال پیش که ابتدای آشنایی با شما بود ،گاهی درست متوجه کلام شما نمی‌شدم ، اما می رفتم مو به مو عین فرمایشات شما ،انجامش میدادم ونتیجه می‌گرفتم و ذوق میکردم و همین ذوق انگیزه ای میشد برای ادامه ی مسیر و باز امتحان میکردم ،نتیجه می‌گرفتم ، هرچند کوچیک هرچند ابتدایی ، تحسینشون میکردم و انرژی می‌گرفتم برای درست تر و با تمرکز تر انجامش دادن و کم کم طی تکامل نتایج بزرگتر شد، هی موضوع برام قابل فهم تر شد ،مقا‌ومتهای ذهنم کمتر و باورهام قوی تر شد و من مشتاق تر شدم به ادامه ی مسیر و راه هر روز داره آسانتر و حرفاتون واضح تر میشه،

    من بی نهایت ازتون سپاسگزارم که قوانین جهان هستی رو درک کردید خوب زندگی کردید و کمک کردید جهان جای بهتری برای زیستن باشه ،

    سپاسگزارم بابت تهیه این فایل ها ، فایل جدید انرژی صد چندان بهمون میده ،پر از آگاهی های به روزه…

    خلاصه که ،دوستتون دارم و عشق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2279 روز

      با سلام خدمت شما دوست خوبم

      بسیار سپاسگزارم که کامنتهایی با جزئیات مینویسید ،که هم رد پایی از پیشرفتهای خودتون باشه،هم برای ما بچه های سایت،یه چراغ راهنما باشه،از اینکه میشود ،از اینکه اگر مثل شما متعهد بشیم و فقط ادامه بدیم،به اندازه درک و عمل کردنمون،نتایج میاد،من بعضی کامنتهاتون رو خوندم،و لذت بردم،مخصوصا اونجایی که گفته بودید ،بر ترس از رانندگی غلبه کردید،و حالا ماهر شدید ،خیلی بهتون افتخار کردم،چون پاشنه اشیل خودم بوده،البته که حالا خیلی بهتر شدم،براتون موفقیت روز افزون رو خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    میترا اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 1476 روز

    بنام رب مهربان

    سلام وصد سلام به استاد عزیزم ،مریم جان شایسته وهمه دوستان خوبم در سایت بی‌نظیر عباس منش.

    به به چه فایلی، چقدر آگاهی دهنده وناب ،

    راجع به باور

    باوری که تغییرش جهاد اکبر میخواد واقعا وباید پای کارش بمونی تا نتیجهات به قول استاد ملموس بشه .

    استاد هنوز فایل تمام نشده بود وهنوز به اونجایی نرسیده بود که شما گفتید راجع به این موضوع کامنت بزارید پیش خودم گفتم کامنت های این فایل خوندن داره واقعا ،بعد که دیدم شا هم موضوع کامنت رو مشخص کردید کلی ذوق کردم وگفتم خدایا شکرت دیگه با حرف استاد کامنت ها هم هدف مند هستند وچقدر بدرد بخور وحسابی .

    من که مشتاقانه منتظر تا نظرات ناب دوستان رو بخونم و درس یاد بگیرم

    واما درمورد باورهای قدرتمند کننده ای که خودم دارم میتونم بگم من باور این رو دارم که در اغلب مسائل من ایده های خوبی دارم ومدیریت مسائلم خوب وبارها این رو از زبان دیگران هم شنیدم ودر جمع فامیل هیشه منو به عنوان لیدر انتخاب میکنن

    باور قدرتمند کننده دیگه ای که دارم اینکه فکر میکنم ایده های که خدا بهم الهام میکنه خیلی کاربردی ومن خیلی خوب دریافتشون میکنم وهر روز تو این ضمینه بهتر بهتر میشم ووقتی هم ایده ای بهم الهام میشه که با شرایط الانم هماهنگ دیگه بدون شک اجراش می کنم .

    درمورد باورهای تضعیف کننده که دارم خیلی فکر کردم ولی نمیدونم به خاطر عدم شناخت خودم یا نشناختن باورهای تضعیف کننده که موارد خاصی به ذهنم نیومد قطعا که باورهای تضعیف کننده زیادی دارم مخصوصا در مورد ثروت اما نمیدونم هنوز شناساییشون نکردم تصمیم دارم به یاری الله مهربان در ماه های اخیر روان شناسی ثروت یک رو خریداری کنم تا بتونم باورهای بهتری بسازم

    امیدوارم که با خوندن کامنتهای خوب دوستان بتونم باورهای تضعیف کننده خودم رو هم شناسایی کنم .

    استاد عزیزم خیلی ممنونم که انقدر خالصانه وبی منت مارو در راه رسیدن به خواسته هامون وراه رشد خودمون وجهانمون کمک میکنی

    آرزوی قلبی منه که یه روز مثل شما آنقدر برای جهان مفید باشم

    از خدای مهربونم براتون بهترین ها رو درخواست میکنم

    دوستتون دارم .

    در پناه خدای مهربون باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  8. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2408 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و هم خانواده ای های نازنین!

    مدتی بود که توفیق نوشتن در این مکان مقدس رو نداشتم. یه جورایی دارم رویاهامو زندگی میکنم. دونه دونه دارم به لطف الله به خواسته هام میرسم. من دو تا خواسته ی مهم داشتم که سال ها منتظرش بودم، یکی داشتن شغل مرتبط با رشته م و یکی داشتن شریک خوب زندگی. الان یک کار با درآمد خوب توی یکی از بهترین دانشگاه ها و بهترین شهرهای آمریکا دارم…

    من عاشق ساحل بودم و اینجا کلی ساحل دور و اطرافشه با هوای مطبوع…

    من عاشق آفتاب بودم و الان توی محوطه ی دانشگاه زیر آفتاب ملایمی که زیاد سوزان هم نیست نشستم و دارم این کامنت رو می نویسم…اینجا مثل یک باغ میمونه انقدر که فضای سبز و درختای زیادی داره. خدایا شکرت!

    من دنبال یک پارتنر خوب بودم و خدا الان یک فرشته رو وارد زندگیم کرده که هر روز به خاطر وجودش خدا رو شکر می کنم. خیلی از ویژگی هاش دقیقاً همون چیزیه که من قبلاً تصور و تجسم کرده بودم…الان می فهمم تجسم با احساس خوب چه قدرتی داره و باید بیشتر از این قدرتی که خدا بهم داده استفاده کنم. یه نگرانی هایی در مورد کارم دارم ولی مدام سعی می کنم به خودم یادآوری کنم که یاسی، این تویی که شرایط رو میسازی…اگه فکر کنی که قراره سخت پیش بره، سخت پیش میره! هیچ عامل بیرونی روی شرایط زندگی تو تاثیرگذار نیست…فقط تویی که با افکارت، با فرکانس هایی که به جهان هستی میفرستی داری روز به روز و ثانیه به ثانیه ی زندگیت رو خلق میکنی! چقدر این آگاهی آرامش بخشه (چشمای قلبی) خدایا شکرت به خاطر این قانون، به خاطر اینکه ما رو خالق زندگیمون قرار دادی.

    خدایا ببخش منو اگر اونطور که سزاوار توست شکرت رو به جا نیاوردم و گاهی فراموش کردم که هرچه دارم از توست!

    خدایا، شکرت به خاطر خانواده ی فوق العاده ای که دارم و اینکه با هم هم فرکانس هستیم و می تونیم در مورد قوانین هستی باهم صحبت کنیم.

    خدایا شکرت به خاطر خواهرای عزیزم که خیلی به هم نزدیک هستیم و همیشه پشت همیم و از همدیگه انرژی میگیریم.

    خدایا شکرت به خاطر نعمت بزرگ سلامتی، اینکه من میتونم به راحتی نفس بکشم، بخوابم، راه برم…خدایا شکرت که اعضا و جوارح من درست کار میکنن تا بدن سالمی داشته باشم و بتونم به راحتی فعالیت کنم.

    خدایا شکرت که منو با استاد عباسمنش عزیزم آشنا کردی و هدایت کردی به این مسیر تا جاهل از دنیا نرم، مثل 99٪ مردم جهان!

    خدایا شکرت به خاطر اعضای توحیدی این سایت که دُر و گوهر از نوشته هاشون میباره و قلب من رو روشن میکنه و اینسپایر میکنه برای نوشتن.

    رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ

    پروردگارا ! دل هایمان را پس از آنکه هدایتمان فرمودى منحرف مکن ، و از سوى خود رحمتى برما ببخش ; زیرا تو بسیار بخشنده اى .

    رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ

    پروردگارا ! ما ایمان آوردیم ، پس ما را بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین رحم کنندگانى

    رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

    پروردگارا ! رحمتى از نزد خود به ما عطا کن ، و براى ما در کارمان زمینه هدایتى فراهم آور .

    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    پروردگارا ! بر ما صبر و شکیبایى فرو ریز، و گام هایمان را استوار ساز ، و ما را بر گروه کافران پیروز گردان

    عاشقتونم استاد جان، به امید روزی که با نتیجه های بیشتر در آغوشتون بگیرم (قلب قلب قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1626 روز

      سلام به خواهر کوچولوی قشنگم با یه عالمه عشق و بوس و بغل

      یاسیِ عزیزم چقدر برات خوشحالم:) چقدر خدا رو شکر میکنم به قول خودت برای قوانینِ قشنگش و اینکه ما رو خالق زندگی خودمون قرار داده و بینهایت تحسینت میکنم برای اون مدتی که منتظر خواسته هات بودی و تونستی ذهنتو کنترل کنی و تا حد توان طبق قوانین عمل کنی و طبیعتا نتیجه گرفتی، قانون لاجرم کار میکنه:)

      چقد این فکتِ قشنگیه و چه نعمت بزرگیه:) خدایا هزار بار شکرت

      نتایجت نوش جان و گوارای وجودت… و بیش باد؛)

      انشالا همیشه همینجوری باشه که گفتی دارم رویاهامو زندگی میکنم :)

      و به قولِ کلیشه ایِ معروف، آرزوهات خاطره هات بشن آجی قشنگم

      دوسِت دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه بوس بوس بوس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2985 روز

      بنام خالق زیبایی ها

      سلامی همراه با عشق به وجود نازنینت یاسمن جان چقدر خوشحال شدم یا بهتر بگم ذوق کردم که به دوتا از خواسته های مهمت رسیدی عزیزم با تمام وجودم موفقیتت در پیدا کردن شغل مرتبط بارشته ات وهمچنین ورود یه فرشته نازنین یه همراه وهمگام همیشگی به زندگیت را تبریک میگم

      امیدوارم از این پس هرروز شاهد ذوق واشتیاقت از رسیدن به خواسته هات باشیم

      بهترین بهترینها را برات آرزو میکنم چون تو بهترینی ولایق بهترینها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2408 روز

        سلام به فهیمه ی عزیزم!

        بی نهایت ازت سپاسگزارم برای جواب قشنگی که برای دیدگاهم نوشتی (چشمای قلبی)

        خدا رو شکر میکنم که منو به این مسیر و این سایت هدایت کرد تا قلبم روشن بشه از وجود دوستانِ بهشتی مثل خودت!

        من هم در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم عزیزم (بوس و بغل)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    او که رزاق و وهاب است

    او که دقیق و به موقع است.

    خدایی که هر چه دارم از اوست، او که رب العالمین است.

    او که به امید فقرم و نیازم به او قدم بر می دارم.

    استاد جانم سلام

    مریم زیبایم سلام.

    استاد جان اغراق نکرده ام اگر بگویم یکی از زیباترین بنرهای این سایت، متعلق به این عکس و فایل است.

    هر بار که سایت را باز میکنم، محو زیبایی ها، ترکیب رنگ این عکس و آن تلالو طلایی عکس میشوم.

    انگار خداوندم از بالا، بر سر پارادیس و شما عزیزانم گرده های طلایی پاشیده است.

    استاد جان، در این فایل از باورها گفتید از اینکه برخی باورها قدرتمند کننده هستند و برخی محدود کننده، گفتید باورهای قدرتمند کننده را باور کنید. کلامی را باور کنید، در ذهنتان تکرار کنید که به شما کمک میکند، شما را به جلو میبرد، شما را در تجربه ی خودتان و زندگی تان کمک میکند.

    چشم استاد جانم.

    استاد جان میخواهم از این موضوع حرف بزنم، از عمق باورهای قدرتمند کننده.

    وقتی با شما آشنا شدم و دوزاری ام افتاد که باید بیوفتم به جان باورهایم، شروع کردم به نوشتن و ساختن یک سری از باورها.

    باورهایی مثل:

    پول همه جا هست.

    پول ساختن آب خوردن ترین کار دنیاست.

    در خواب میشود پول ساخت ولی نمیتوان آب خورد پس پول ساختن از آب خوردن هم آسان تر هست.

    پول منبع بی نهایت و لایتناهی دارد.

    از کار آموزش میتوان به ثروت های افسانه ای رسید.

    اصلا از هر کاری میتوان ثروتمند شد.

    تو روی خودت کار کن، همه چیز به سمت تو می آید.

    مشتری با خدا

    کار من ارزشمند است لذا اگر مشتری ای میآید یعنی من لایقش بودم که خدا آن مشتری را به سمت من هدایت کرد.

    پول دست مردم فراوان، بی نهایت و بی انتها هست.

    مردم عاشق این هستند که در ازای خدمات من به من پرداخت کنند، تازه برایم مشتری هم می‌آوردند تازه برای دعای خیر میکنند و تازه می‌گویند:«نوش جانت این پول»

    وقتی پول را جاری میکنم هزاران برابر جایش را میگیرد.

    پول هم مثل اکسیژن مثل آب میماند همیشگی و جاری

    پول به دنبال من میآید.

    رزق من از من بر من مشتاق تر است.

    ثروت معنوی است.

    ثروتمندان افراد متواضع و درستکار هستند.

    ثروتمندان به راحتی پرداخت میکنند.

    مشتریان ثروتمند طرف حساب من هست.

    من لایق عددهای بالا، میلیونی و میلیاردی هستم.

    آزادی مالی و مکانی و زمانی به راحتی میسر می‌شود و حق من است.

    هر کس و همه به ثروت به منبع خیر و به خداوند یکسان دسترسی دارند.

    خداوند عاشقانه میخواهد که من با ساده‌ترین راه حلهای به ثروت های فراوان برسم.

    من به راحتی تمام خواسته هایم را می‌سازم.

    خداوند حامی و هادی همیشگی من است.

    هم خدا هم خرما. این درست است و من لایق این هستم.

    موفقیت وقتی دلچسب تر است که از ساده ترین راه ها بدست بیاد. از راههای الهامی خداوند.

    و

    و

    و

    استاد جانم حالا حالا میتوانم بنویسم.

    اینها گوشه ای از باورهای مالی ام بود، گوشه ی کوچکی…

    من در این مسیر، باورهایی در راستای عزت نفس و حرف مردم برای خودم ساختم، باورهایی در راستای روابط ساختم. سعی کردم این باورها را توحیدی بسازم که قدرتمند کننده تر باشد. خلاصه که من برای شخصیتم قدم قدم یک بعد 360 درجه ای در نظر گرفتم و سعی کردم برایش و در هر بعدش باورهای خوبی بسازم.

    هنوز هم ادامه دارد. متوجه شدم باید یکسری باورها را و تقریبا همه را دایم تکرار کنم.

    ولی استاد جانم چیزی که میخواهم بگویم حس خوبم از عمق باورهایم هست.

    ابتدا که شروع به این کار کردم، طوطی وار بود. ذهنم مسخره ام میکرد. بعد دیدم میگویید منطق پیدا کن، نمونه های عینی یک باور را پیدا کن تا باورپذیر باشد.

    انجام دادم.

    و خلاصه هنوز در این مسیرم به لطف رب العالمینم.

    و حالا بعد از سه سال و خورده ای، در برخورد با مسایل باورهای جدیدم در ذهنم میچرخد.

    آنجا که ذهنم میخواهد مرا از کمبود مشتری بترساند، باورهای نوپایم که هر روز آنها را یادآوری کردم بالا میآیند ، رخ نشان میدهد و میگوید:« آرام باش، مشتری فراوان هست. اصلا همین مشتری را نیز خدا آورد. تو کارت را به بهترین شکل انجام بده، مشتری های درجه یک با او.»

    یا جایی ذهنم میخواهد مرا متقاعد کند که رابطه ی عاطفی ات، آشغال است، به درد نخور است( من به شدت پاشنه ی آشیل دارم در روابط بسیار نزدیک) همانجا باورهای جدیدم صدایشان را بالا می‌برند و میگویند:«تو کارت توجه به نکات مثبت همسرت است، تو آنها را تکرار کن، گل و بلبل شدن رابطه ات با خدا»

    و خلاصه هر گاه که میرسم به سر بزنگاه، آنجا که باید انتخاب کنم، شنیده های گذشته ام مبنای رفتار و تصمیم گیری شوند یا باورهای نونهال جدیدم، میبینم باورهای جدیدم پیروز میشوند. البته که من انتخاب میکنم کلام الله را بشنوم و باورهایی را انتخاب میکنم که مرا از حالت تشویش و نگرانی به حال خوب هدایت کند.

    اما استاد جانم ذوق ماجرا برایم همین جا هست. وقتی میبینم باورهای جدیدم که خودم نوشتم، خودم تصمیم گرفتم باور کنم، برایشان مثال پیدا کردم، بالا میآیند، ذوق میکنم. به خودم تبریک میگویم. به خودم یادآوری میکنم که « ببین بهار قبلاً و در چنین شرایط مشابهی طرز فکرت این نبودهاااا. احسنت دختر، مسیرت درست است، ادامه بده، هر قدر ادامه بدهی، نتایج همان‌قدر بزرگ و خیره کننده و معجزه آسا میشود.»

    این عمق باورهای جدیدم را دوست دارم. اینکه پای باورهایی نشستم به آنها خوراک مناسب، نور مناسب دادم مرا ذوق زده و خوشحال می‌کند. به من امید میدهد که این راه درست است فقط ادامه بده.

    استاد جانم هزاران بار خداوند را سپاسگزارم برای وجود شما. برای این محیط امن. استاد جانم تحسین برانگیز هستید برای من.

    تعهد شما

    تمرکز شما

    قدرت کنترل ذهنتان

    رابطه ی توحیدتان با خدا

    رابطه ی عاشقانه تان

    ملک تان

    ثروت تان

    مشتریان وفادار تان

    آرامش شما

    عزت نفس شما

    احساس لیاقت شما

    فراوانی در تمام ابعاد در زندگی شما

    سلامتی شما

    سایت شما

    کسب و کارتان

    و

    و

    و

    تحسین برانگیز هست.

    نوش جانتان

    گوارای وجودتان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  10. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2018 روز

    به نام رب العالمین

    سلام و ارادت خدمت شما استاد بزرگوارم،مریم بانوی گل و همینطور همه عزیزانم در سایت.

    ماشاالله به اندام زیبای استادم، فتبارک الله احسن الخالقین برای این بهشت چشم نواز که هر روز انگار زیباتر میشه و الهی شکر برای مهمون شدن در این بزم 46 دقیقه ای.

    که البته چون چندین بار این فایل رو گوش دادم 46 دقیقه ضرب در عدد دیگه ای شد و مهمونی خیلی برام پربارتر شد.

    تک به تک جملات و مفاهیم ارزشمند این فایل به عمق جانم نشست و خیلی قوانینی که انگار فراموشم شده دوباره جون گرفت و اومد در صدر اولویت های زندگیم.

    اصلا دلیل بعضی مسائل برام واضح شد و یه قطار لامپ تو ذهنم مثل دومینو روشن شدن.

    الان تو ذهنم با شفافیت پدیدار شده که چرا دچار بی هدفی میشم. چرا نمی دونم چی می خوام.

    چون در اکثر موارد باورهای درستی ندارم. چون اصلا کنکاش نکردم که باورهای فعلی خودم رو بشناسم. به همین خاطر موانع ذهنیم رو تشخیص نمیدم که بخوام رفعشون بکنم.

    مثل فرد نابینایی که اصلا نمیدونه نابیناست. یادش رفته وقتی نوزاد یا کودک نوپایی بوده بینا بوده. به مرور انقدر آروم آروم بینایی و بصیرتش رو از دست داده که متوجه این تغییر نشده. پس اصلا فرق بین بینایی و نابینایی رو نمی دونه.

    پس چطور میتونه پا بگذاره تو دنیای بینندگان؟ در صورتیکه اصلا نمیدونه همچین آپشنی هم وجود داره؟

    من یادم رفته خلاقیت داشتن خاصیت ذاتی یک انسانه و منم از بچگی تا حتی بزرگسالیم خیلی جاها خلاقیت به خرج دادم. پس چرا باورم شده آدم خلاقی نیستم و به روتین بودن عادت کردم؟

    وقتی دلیل رو جویا شدم که از خودم پرسیدم:

    1-من چه جور زندگی رو می پسندم؟

    2-من چه جور شغلی رو می پسندم؟

    3- من چه میزان درآمدی رو از دنیا طلب می کنم؟

    4-برای این درآمد که دلم میخواد افزاینده هم باشه نیاز به چه افکار و باورهایی دارم؟

    دقیقا به اینجای این زنجیره سوالات که رسیدم این فایل استاد مثل یک مائده آسمانی از راه ریید و بهم گفت سعیده خانم برای اون سبک زندگی و کار و درآمدی که مد نظر داری نیاز به خلاقیت داری؟ در کنار تعهد و استعدادی که خودت میدونی داری باید بتونی نگاه خلاقانه داشته باشی تا متفاوت و جذاب عمل کنی.

    بعد انگار که با صورت بخورم تو دیوار ذهنم هی با صدای بلند تکرار می کرد تو خلاق نیستی، تو آدم روتین پسندی هستی، مغز تو با مغز فلانی فرق داره، تو اینجوری خلق شدی و از همینی که هستی یه چیزی دربیار

    اما هی بیشتر و بیشتر که فایلهای مختلف استاد و از جمله همین فایل رو گوش دادم دیدم نقطه تاریک ذهنم اینجاست که ما می تونیم باورسازی کنیم و من چرا اصلا این نکته رو فراموش کرده بودم؟

    نکته فوق العاده حیاتی که باید بشینم عین جریمه مدرسه روزی 100 بار از روش بنویسم اینه که: اگر خواسته ای دارم ولی باور هم جهت با اون خواسته رو ندارم، مهم نیست چقدر براش اشتیاق دارم، من محکومم به اینکه بهش نرسم

    اصلا شرط رسیدن به هر خواسته ای، که قبلا بهش می گفتیم آرزو، اما حالا یاد گرفتیم که بگیم خواسته یا هدف، اینه که:

    1-ذهنمون رو باورشکافی کنیم تا بفهمیم توش چه خبره

    2- بشینیم فکر کنیم و بسنجیم که کدوماش قدرتمند کننده و کدوماش تضعیف کننده است؟

    3-مغز که لیوان نیست که کجش کنم باورهای بدش بریزه بیرون، باید آروم آروم انقدر آب تمیز توش بریزم تا افکار و آبهای گل آلود خودش جایی برای موندن و فرصتی برای ابراز نداشته باشن و لاجرم آب پاک توی ظرف ذهنم باقی بمونه، پس هر روز و هر ساعت و در هر رخداد ذهنی باورهای صحیح رو تکرار کنم.

    4-به نظر من از همه مهمتر، بر طبق اون باورهای صحیح عمل کنم. نه فقط تو ذهنم به عنوان یه فانتزی آکبند نگهش دارم.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    مثلا همین الان من تو مطب یه دکتر زنان جدید که اولین باره اومدم پیشش منتظر نشستم تا نوبتم شه. دکتر قبلیم خیلی سعی می کرد به من استرس بده و منو بترسونه که اتفاقی برام نیفته. می گفت اصلا سرکار نرو، رانندگی نکن، فعالیت نکن. فقط بخور و بخواب تا زایمان کنی.

    منم دیدم حالم خوبه و توان جسمیم با نشستن مطلق توی خونه کم و کمتر میشه، بنابراین تصمیم گرفتم از خونه تا مطب رو رانندگی کنم بجای اینکه اسنپ بگیرم.

    همسرم گفت چرا؟ گفتم چون نمی تونم با ترس زندگی کنم. از هرچی بترسی حتما به سرت میاد.

    یادم میاد تو سریال سفر به دور امریکا خانمهای بارداری رو دیدم که ایستاده روی قایق با تعادل و آرامش کامل داشتن تفریح می کردن. مگه اونا بچه شون واسشون مهم نبود؟ مگه اونها سلامتی خودشون واسشون مهم نبود؟

    پس دست به عمل زدم و هم یک سفر دو روزه شمال رفتم با خانواده ام. هم گهگاهی رانندگی می کنم. هم با دخترم بازی های فیزیکی و ورزش می کنم تو خونه.

    چون معتقدم خدایی که از اول بدن سالمی به من داده این توانایی رو در من قرار داده که دوران بارداری بی خطر و کاملا نرمالی هم داشته باشم که توش نه تنها آسیبی نمی بینم بلکه در هاله ای از حفاظت خاص خدا هستم، نه تنها در بارداری بلکه تا آخر عمر

    این باور قدرتمند کننده در دوران بارداری اولم خیلی بهم کمک کرد ولی سر این دومی تضعیف شده بود، که با این تلنگر از طرف استاد حقگوی قشنگم تقویتش کردم.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    یه مثال دیگه در مورد باورسازی در جهت قدرتمندتر شدن همون خلاقیته که داشتم بالاتر در موردش می گفتم.

    من با شنیدن این فایل سعی کردم به خاطر بیارم که کجاها خلاقیت به خرج دادم که باعث رشدم و متفاوت شدنم شده. البته دیدن ترانه 5 ساله عزیزم و خلاقیت هاش خیلی داره بهم کمک میکنه طوری که گهگاهی شاخ درمیارم که ای بچه جون تو چطور تونستی این مدلی نقاشی بکشی، یا این مسئله رو از این زاویه ببینی که من نتونستم ببینم، یا مثلا با فلان وسیله بازی بسازی برای خودت که به ذهن من نرسید.

    خوب دیدن این بچه به من یادآوری کرد منم یه زمانی مثل دختر خودم ذهن آزاد و بی قیدی داشتم که به اندازه یک عمر مجال داشت خلاقیتش رشد کنه، اما محیط و به خصوص سیستم آموزشی خلاقیت رو در ماها روز به روز کمرنگتر کرد.

    من همون آدم زمان تولدم هستم و مغزم همون مغز کاملا خلاق و سالم زمان تشکیلش هست، پس من می تونم برگردم به همون حالت قبل و دوباره آتیش خلاقیت رو روشن کنم. باید فقط باور کنم که میشه برگشت. میشه چون خیلیها انجامش دادن و من از هیچکس ضعیفتر نیستم. میشه چون همه بچه ها اینطوری به دنیا میان، از جمله نمونه جلوی چشمم : ترانه گلم

    این باور رو دارم هر روز با خودم تکرار می کنم و مطمئنم جوابهای بسیاری به سوالاتم داده میشه. بر اساس موقعیت و امکاناتم در هر لحظه.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    باور قدرتمند کننده ای که همیشه بهم کمک کرده اینه که من فرد بسیار دقیق و ریزبین و باهوشی هستم. هیچ شکی ندارم که جزییات رو به دقت رعایت می کنم و این باعث شده در اکثر مواقع در کارهام کم خطا عمل کنم. کارهایی که نیاز به رعایت اصول مشخص و دقیق داره. کارهایی که نیاز به حوصله فراوان و وقت گذاشتن طولانی داره.

    نمونه خیلی ساده و کوچیکش باز کردن گره های کور. من استاد باز کردم هر گرهی هستم که کسی نمیتونه بازشون کنه.

    من استاد پیدا کردن خطای یک سیستم هستم چون می تونم بشینم ساعتها همه موارد چک کنم تا خطاش رو پیدا کنم.

    من استاد ظریفکاری هستم و اصلا نه تنها حوصله ام سر نمیره بلکه برام ورزش مغزی هم محسوب میشه.

    من خیلی دقت می کنم که صحیح تایپ کنم. چون برام مهمه غلط املایی نداشته باشم.

    من استاد تشخیص لهجه های مختلف افرادی هستم که سعی می کنن فارسی صحبت کنن ولی خیلی خفیف لهجه دارن.

    پس من در هر کار یا فعالیت شغلی یا اجتماعی که وارد بشم میتونم بسیار کم خطا عمل کنم و این خیلی جاها ویژگی مناسبی هست

    این باور صحیح میتونه جایگزین اون باور غلطی بشه که ته ذهنم داره ترس ایجاد میکنه که اگه به یک کشور دیگه مهاجرت کردی مهارت خاصی نداری که باهاش پول بسازی، می خوای بری بگی یه ارشد فیزیک دارم و چندسال تدریس کردم اونا هم میگن سنت زیاد شده کار گیرت نمیاد. میخوای بری چکار کنی اونجا؟

    حالا جوابم به ذهنم اینه: من الان نمی دونم از چه راهی، ولی وقتی رفتم چون مطمئنم دقت و یادگیری سریع من به درد خیلی کارها میخوره، حتما جاهای بسیار عالی یا ایده های خیلی ارزشمندی برای کار کردن هست که بتونم باهاش درآمد و رشد داشته باشم. چون من از اعماق وجودم اعتقاد دارم که من همه چیز رو خیلی زود یاد می گیرم. چون من خیلی باهوشم.*

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    دلم نمیاد نوشتنم رو تموم کنم چون ذهنم در یک جریان شارش افکار قدرتمندکننده قرار گرفته و حیفه که قطع بشه. ممنونم که همچنان دارید کامنت طولانی منو می خونید.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    یکی دیگه از باورهای قدرتمندکننده ای که جدیدا در خودم تشخیص دادم اینه که من ترسی از مریضی و پیری ندارم. همیشه تصورم از کهنسالی خودم اینه که اصلا سن و سالم در چهره و اندامم مشخص نیست و بدن خیلی قوی و سالمی خواهم داشت همونطور که الان بهم نمیاد 40 ساله باشم.

    و این باور قوی بهم کمک کرده که هیچگونه بیماری و ضعف خاصی نداشته باشم.الهی شکر.

    هرچند مطمئنم اگر دوره قانون سلامتی استاد رو تهیه و طبق اون عمل کنم خیلی خیلی بهتر از این هم میشم.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    امروز که دوباره فایل رو گوش دادم ناخودآگاه این هینت رو گرفتم که چطوره که زندگی زناشویی من اینقدر آروم و عالیه؟ چی تو فکر من می گذشته و الانم جریان داره که من در کنار همسر و فرزندم اینقدر راحتم. رابطه مون خیلی محترمانه است، با هم در خیلی خیلی از موارد هماهنگیم؟

    اما مثلا خواهرم خیلی سختیها در زندگیش تجربه کرده و همچنان در تقلاست که موارد زیادی رو درست کنه

    هنوز نتیجه قطعی و جواب واضحی پیدا نکردم ولی فعلا اینو می دونم که من ترسهایی رو که از بچگی خواهرم به عنوان فرزند اول داشته، هیچوقت نداشتم. من از اول استرسی نبودم ولی اون بود. من اتفاقات بد آینده رو پیش بینی نمی کردم ولی اون همیشه ذهنش درگیر بود که اگر فلان شد چکار کنم، اگر بهمان شد چی بگم؟

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    دیگه نوبتم شد باید برم پیش دکتر.

    ممنونم استاد که با این فایل ارزشمند و کامل اینهمه گره از ذهن من باز کردید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای: