سرمایه اصلی شما چیست؟!


یک توصیه:

پس از گوش دادن به فایل صوتی و تصویری، با توجه به موضوعات اساسی ای که در این فایل توضیح داده شده است، در این موضوع تفکر و تأمل کنید و جواب خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

1.سرمایه اصلیِ من چیست؟

سرمایه اصلی شما می تواند شامل ویژگی های شخصیتیِ سازنده ای باشد مثل:

صداقت، درستکاری، خوش خلقی، توانایی برقراری ارتباط، توانایی مدیریت بحران، توانایی مدیریت افراد، توانایی حل مسئله، توانایی دیدنِ نکات مثبت افراد و برانگیخته کردن آن ویژگی ها خصوصا در شرایط به ظاهر بحرانی و…

همچنین سرمایه اصلی شما شامل مهارت هایی تخصصی است که می توانی کسب کنی و هر بار  در آن مهارت ها بهتر بشوی.

ضمن اینکه هر کدام از این دو جنبه از سرمایه اصلی شما، می تواند جنبه ی دیگر را رشد بدهد و مثمر ثمرتر کند. در نهایت، «ثروت و استقلال مالی»، فقط یکی از خروجی های سرمایه ی اصلی شماست.

2.چطور می توانم این سرمایه را رشد بدهم؟

یعنی با جزئیات بنویس:

در حال حاضر، چقدر بهبود دائمیِ این سرمایه های اصلی چقدر برایت اولویت دارد؟

چقدر از زمان، انرژی و تمرکز روزانه ی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی می شود؟

چه برنامه ها یا ایده هایی برای رشد این سرمایه ها می توانی داشته باشی؟

و اگر تمرکز اصلی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی بشود، چقدر کیفیت زندگی شما را در تمام جنبه ها بالاتر می برد؟


منابع بیشتر درباره موضوعات آموزشی این فایل:

دوره روانشناسی ثروت 3 و نقش آموزش های این دوره در هدایت شما برای «تبدیل توانایی های درونی به ثروت و استقلال مالی»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    643MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی سرمایه اصلی شما چیست؟!
    40MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

735 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده آقایاری شیخ نشین» در این صفحه: 1
  1. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 2019 روز

    به نام خدای عزیزم خدای هدایتگرم که فرمانروای مطلق جهان و جهانیان است

    وقتی خدا رو فرمانروا خطاب میکنم خیلی بهم حس خوبی میده…واقعا اگه هر روز زندگی ام از استاد عزیزم هزار بار تشکر کنم که مفهوم رب رو در ذهن ما عوض کردن نمیتونم باز اونجوری که باید ازشون تشکر کنم…استاد عزیز فقط خود رب میتونن که اونجوری که شایسته شماست به شما پاداش بدن…شایسته بنده ای که راه و رسم بندگی کردن رو اموخته و به بقیه هم یاد میده…امیدوارم سالهای سال سایه شما بالای سر ما باشه

    اول وقتی نگاه به این ابرها و آسمون میکنم میگم یعنی این واقعیه :))))) میشه اینقدر زیبا…اینقدر رویایی…خدایا تو چه آفریدی…بدون اینکه از ما هزینه دریافت کنی هر روز سقف بالای سرمون رو رنگ آمیزی میکنی اونم چه رنگ آمیزی!!!!! فقط جز اینکه شما رو و افرینش شما تحسین کنیم چیزی نداریم بگیم…دمت گرم پرودگار یکتای من

    *

    این فایل امروز هدایتی توی پلی لیست ام اجرا شد…و دیدم چقدر هم مرتبط با موضوعی هست که دارم روش کار میکنم…پس گفتم بیام فقط برای خودم یکبار هم شده یه یکساعتی روی نکات مثبت خودم‌تمرکز کنم و خاطراتی رو به یاد بیارم از کارهایی که کردم یا ویژگی هایی که داشتم یا دارم که مورد تحسین خودم و بقیه هست….

    اول از خدای عزیزم به خاطر افرینش ام سپاسگزارم….خدایا من در مسیر یادگیری مفهوم شکرگزاری به این‌نتیجه رسیدم اگه من به احساس خود ارزشی و احساس لیاقتی نرسم که غیر وابسته به اینه که چیکار کردم و چه دستاوردهایی داشتم یا چقدر پول توی حساب بانکی ام هست…اصلا نمیتونم بگم من سپاسگزارم…..اصلا من در درجه اول باید از این من…از این تن…از این گوهری که شما لطف کردی به من دادی….باید شکر کنم…مگه شما بدهکاری به من انسان داشتی….هر چی دادی از سر لطف و خدایی شما بوده….مگه این ذهن و جسم پیشرفته که بهم اینهمه امکان میده اعتبارش به من برمیگرده…مگه توانایی حل مسئله که به من اینهمه در این سیاره اعتبار داده به گونه انسان مگه اعتبارش به من برمیگرده….مگه من میدونم اصلا راه حل ها از کجا و‌چجوری بهم میرسه؟؟؟ به والله اگه از یک دانشمندی بپرسی اصلا بدونه….هرگز هیچ کس نمیتونه بگه ایده یه کتاب یه فیلم یه طراحی یه ترانه ایده اینکه توی ورزش چه کار کنه موفق بشه گل بزنه ایده اینکه چطور و چجوری کارش رو عرضه کنه که مشتری پسند بشه اون ایده مال اون ادم بوده….یعنی خودش اگه بگه میدونه داره خودش رو مسخره میکنه…درسته توی جامعه انسانی ما اعتبار رو میدیم با اون ادم…اما همش از خداست…و جالبه هر ادمی که متواضع تره و بیشتر این رو درک میکنه من میبینم موفقیت از در و دیوار براش میباره….و چقدر درک این اصل مهمه….شکرگزاری برای این من و‌تمام دستاوردهاش و ویژگی هاش باعث میشه که این من…چه جسم ام و چه ذهنم شکوفا تر بشه….رزق بغیر الحساب بیاد توی این وجود…پس تمرکز کردن روی زیبایی های خودم واقعا شکرگزاری از خداست….من چقدر جاهل بودم که سالها فکر میکردم اگه از خودم با نیکی یاد کنم یا ویژگی جسمانی یا ذهنی خودم رو‌تحسین کنم دارم فخر میفروشم و این بد دیده میشه…مردم چی میگن…من باید متواضع باشم…حالا بگذریم که تمرکز من همیشه روی نداشته هام بود اما حتی اون داشته هایی که از کودکی صدها بار بهم گفته بودن رو هم جلوی بقیه نمیگفتم یا اگه کسی میگفت میگفت این چیزی نیست که…مثلا صدها بار شنیدم که دیگران این حافظه منو‌تحسین میکردن….و من انقدر خودم رو سرکوب میکردم که به جایی رسیدم که اصلا چیزهای معمول یادم‌میره…برای به ذهن سپردم اسامی دچار مشکل میشم…و با ناسپاسی کردن برای اون استعداد ها هر روز خودم رو از نعمتهای بیشتری محروم میکردم….امیدوارم خدا هدایتم کنه به راه سپاسگزاران….راه کسانی که از خدا هستند و در هر لحظه به خدا مراجعه میکنند و از او هدایت میخوان….

    *

    اما تمرکز روی نکات مثبت خودم…سعی میکنم اونهایی رو بنویسم که واقعا تجربه خوب ازشون دارم…چون مهمه که فقط نگم صداقت…ببینم واقعا زمانهایی که صداقت بسیار مهم بوده و تصمیم گرفتن سخت بوده همیشه مسیر درست رو رفتم؟؟؟ وگرنه ذاتا همه ما خودمون رو صادق و وفادار و متعهد و همه این صفات خوب میدونیم…دقیقا توی مصاحبه شغلی ما وقتی میپرسن مثلا سه ویژگی مثبت خودت رو نام ببر و شرایطی رو مثال بزن که این ویژگی رو‌توش نشون‌دادی…مثلا من فکر میکردم خیلی صادق هستم اما دیدم مواردی پیش اومده که من چیزی جز راست گفتم برای اینکه طرف دلخور نشه…شاید خیلی بزرگ‌نبوده اما به هر حال صداقت نبوده

    ##تمرکز روی ویژگی های مثبت شخصیتی:

    واقعا برای چیزی از دیگران که نزدم به امانت میذارن ارزش قائل هستم و سعی میکنم به درستی ازش استفاده کنم….و به بهترین شکل بهشون برگردونم یا اگه نشد جبرانش کنم

    جوری که دوست دارم بقیه با من رفتار کنن با بقیه رفتار میکنم…تلاش میکنم به ادمها احترام بذارم…براساس نوع پوشش یا سواد یا جایگاه اجتماعی یا حتی دارای قدرت بودن بهشون احترام نذارم…بلکه احترام رو منحصر به شان انسانی بدونم….حتی با حیوانات و گیاهان…یعنی من قبلا تا یه گربه میدیدم سریع میرفتم دنبالش میکردم تا به زور نوازشش کنم…بعد ها فهمیدم اونا هم دارای شان هستن…و الان با اینکه خیلی دوستشون دارن ارامش شون رو بهم نمیزنم اگه خودشون دوست دارن جلو میان منم نوازششون میکنم نه بیشتر حتی دور میشم که مبادا بترسن…تا حد امکان سعی میکنم به طبیعت اسیب نزنم چون اونا رو‌هم محترم میدونم

    همیشه سعی میکنم خودم باشم سعی میکنم کمتر (نمیگم اصلا) فقط کمتر از اون چیزی که در جامعه عرف هست به قضاوت بقیه گوش بدم و چیزی که فکر میکنم‌درسته انجام بدم…هرچند هربار پیش میاد که میفهمم تصمیم خاصی که گرفتن برام‌مهم بوده بقیه چی میگن…یا گاهی نگاه بقیه برام سنگینه….و وقتی ادمها هستن نمیتونم تمرکز کنم بخصوص ادمهایی که خیلی قضاوت کننده هستن و‌میشنوم که مدام پشت بقیه حرف میزنن…یعنی قبلا نمیفهمیدم که نگاه اونا خیلی برام سنگینه…الان فهمیدم اینو…جالبه هر بار که میام کامنت بنویسم انگار یه دریچه جدیدی برام باز میشه…و الان فهمیدم که باید روش کار کنم…اما کلا خیلی بهم میگن بقیه این ویژگی منو که از متفاوت بودن نمیترسم…و سعی میکنم به شیوه مورد علاقم عمل کنم رفتار کنم

    یکی از ویژگی هایی که خیلی خیلی خیلی شاکر خدای بزرگم هستم بابت داشتنش….علاقه خیلی زیاد به بهبود دادن هست…مشتاقانه میخوام بهبود پیدا کنم خودم و اطرافم….همین ویژگی عالی من که واقعا باعث رشد من شده اما در گذشته ترمز بزرگ من بوده چون توسط دو‌ترمز مهم کمالگرایی و عجول بودن (عدم درک قانون تکامل) تبدیل به ترمز شده بود….حالا که با اموزشهای استاد دارم سعی میکنم پله پله رشد کردن و استمرار داشتن و‌تدریجی هدفگذاری کردن رو یاد میگیرم داره واقعا رشدم رو سرعت میده…اهان یه مورد دیگه هم که باعث میشد من از این استعداد خدادادی نتیجه نگیرم تمرکزم روی بقیه برای بهتر کردن اوضاعم بود….حالا که این ترمز ها رو میشناسم و سعی میکنم‌هر بار بهتر بهشون غلبه کنم این بهبودگرایی داره واقعا بهم کمک میکنه

    من واقعا از محیط کارم گرفته تا محیط زندگی ام تا شخصیت ام همیشه دارم از صبح با اشتیاق و انگیزه بهبود میدم….یعنی صبح بیدارم میشم اول میگم خدایا شکرت به خاطر روز زیبایی که بهم دادی…اخ جون یه روز جدید باز قراره کلی زندگی مون رو بهتر کنیم…اول فرکانس هامون رو تا مدارمون بهتر بشه….بعدش بریم سراغ بخش هایی از کسب و کار و زندگی که باید بهتر بشه…و این ذوق و شوقی که استاد و مریم جون توی فیلم ها دارن منم اغلب داشتم و دارم…و میدونم زندگی بدون این شوق برای بهبود معنی نداره….و قبلا برای بهبود توی محیط زندگی ام ارزشی قایل نبودم و اون رو وقت تلف کردن میدونستم و تمام اشتیاقم صرف بهبود خودم و کارم میشد…از مریم عزیز یاد گرفتم که هر بهبودی هرچقدر کوچیک توی محیط زندگی مون توی شیوه غذا پختن مون توی شیوه سفر کردن و چیدمان خونه مون وقتی جمع میشه باعث تغییرات واقعا بی نطیری میشه که هم خود ما رو رشد میده هم زندگی مون رو ساده تر و لذت بخش تر میکنه…از ایشون ممنونم به خاطر اموزش هاشون

    همیشه رویاهای بزرگ دارم و هیچ وقت فکر نکردم که این کافیه که یه زندگی معمولی دارم…واقعا عاشق هیجان و‌تجربه کردن چیزهای جدید هستم و این رو خیلی ارزشمند میدونم چون باعث شده دست به انواع کارها بزنم…کلی ایده رو‌تست کنم و‌واقعا زندگی ام عمق داشته باشه…شاید خیلی از اون تصمیمات احمقانه بوده اما در زمان خودش درست به نظر میرسیده و باعث شده بفهمم چه مسیرهایی رو دوست ندارم…و هیچ وقت هیچ چیزی رو از خودم دور نمیدونم…مثلا در کودکی میگفتن یکی رئیس جمهور میشه یا فلان دانشمند نخبه میشه من اصلا فک‌نمیکردم اون خیلی خاصه و همیشه گفتم منم میتونم مثل اون فرد به اون دستاوردها برسم…البته در گذر زمان با جذب کردن باورهای نادرست باعت شد مدتی از مسیر دور بشم چون نمیفهمیدم اصل چیه فرع چیه…اما به علت اون‌خواسته قوی در مورد زندگی عالی و هیجان انگیز توسط الله هدایت شدم به خانواده عباسمنش…اصلا فک میکنم هر کسی که اینجا هست ارزشمنده چون حتما چیزی در وجودش بوده خواستار تغییر و بهبود بوده رویاهای بزرگ داشته که به این سمت هدایت شده

    داشتن یه ذهن منظم و منطقی….این رو بارها از بقیه شنیدم و فکر میکنم به همین دلیل به شخصیت شرلوک هلمز علاقمند بودم….خیلی مطالعه اش کردم و مدتی role model من بود هنوزم خیلی ازش یاد میکنم…هیچ وقت ادعا نمیکنم مثل ایشون هستم اما خیلی شیوه حل مسائل اش رو دوست داشتم و به کارم اصلا به خاطر کار ایشون علاقمند شدم….برای من این شخصیت داستان نیست…یعنی این شخصیت که یه نویسنده با یه ذهن بسیار منطقی و خلاق از روی یک شخص واقعی الهام گرفته برای من واقعا الهام بخش بوده…در دقت کردن به مسائل…البته این فرد کاملا نقش هدایتهای خداوند رو نادیده میگیره و فقط روی مشاهدات انسانی و تحلیل مشاهدات کار میکنه و علمی رو پایه گذاری میکنه که خودش میگفته تلفیق علم و هنره…هنر استنتاج….و من خیلی تحت تاثیرش بودم…همیشه میدونستم یه چیزی کمه….خود ایشون هم میگفت که این علم یه چیزیش کمه…میگفت تمام معادلات و فرمولهای ذهنی من در برابر شم و شهود و احساسات بانوان زیر سوال میره….و وقتی یه بانویی میگفت به فرض من حدس میزنم که همسرم کشته نشده و زنده است هلمز قبول میکرد میگفت نمیدونم چجوری ولی همیشه حق با اونهاست….اینجاست که من بعدا از استاد عباسمنش در مورد هدایتهای خداوند یاد گرفتم که به اون منطق ذهن من یه رنگ جدید زد….حالا دیگه منطق خشک و سفت و سخت رو میذارم جلوی الله میگم شما بگو چجوری درسته…نظم شمایی…داننده شمایی…تواننده شمایی…قادر شمایی…راهنما شمایی…و این باز باعث میشه که اون منطقه قدرتمندتر بشه نظمه اساسی تر بشه…البته این واقعا خیلی جای کار داره اما واقعا خوبم توش به این دلیل که خدا منو اینجوری افریده

    مهم نیست کاره چیه دوست دارم‌تفریح رو بهش اضافه کنم مثلا از مسیری برم‌شاید یکم‌دورتر باشه اما خوش بگذره…مسیر قشنگتر باشه…توی محیط کارمون یه زمینی جلوی محل کار بود انقدر بهار خوشگل میشد انقدر خودم تنهایی رفتم‌اونحا گل چیدم‌و قدم‌میزدم‌تا اینکه باب شد همه یه ساعتی موکت میبردن همکارا میرفتن اونجا چایی میخوردن…یعنی دوست دارم تا جایی که به کار صدمه نزنه احتراما حفظ بشه محیط شوخی باشه بگیم بخندیم…مثلا ساعت خلوتی میرفتم با اقایون طبقه پایین نوبتی با لیموترش تک ضرب پاسکاری میکردیم :))) خیلی براشون جالب بود چون هیچ خانمی اینکارو نمیکرد….ولی واقعا خوش میگذشت…و جو خیلی خوب بود…همیشه محیط های کاری رو سعی کردم برای خودم بهتر کنم حتی با خشک ترین و سخت ترین و عبوس ترین همکارها هم سعی کردم ارتباط برقرار کنم…دوستی با ادمها رو دوست دارم

    سعی میکنم قضاوت نکنم واقعا این رو برای خودم اصل قرار میدم…همکاری یا کسی اشتباهی میکنه سعی میکنم‌تا حد امکان به کسی نگم یواشکی به خودش بگم اگه میشه به روش نیارم خودم اصلاح کنم حرفها رو زود فراموش کنم به دل نگیرم

    ##تمرکز روی توانمندی های حرفه ای:

    یک ویژگی خیلی خوبی که توی کارم دارم این هست که بسیار علاقمند کارم هستم و حتی از فکر کردن به انجامش واقعا حس ام خوب میشه…من در مسیر درستی دنبال علاقه ام گشتم و وقتی علاقه ام رو پیدا کردم در مسیرش هر تلاشی نیاز بوده انجام دادم….حتی واقعا مسیرهایی رو رفتم که شاید برای بقیه سخت بوده…از چیزهایی چشم پوشی کردم که برای خیلی از ادمها سخته و‌واقعا تعهد بالایی به مسیرم داشتم…حالا اینکه از نظر مالی درش پیشرفت نکردم به دلیل باورهای بد مالی بوده…به علت تمرکز روی فرع به جای اصل در قسمتهایی از مسیر بوده که به لطف اموزشهای استاد دارم بهتر میشم

    شور و علاقه من به کار معمولا به اطرافیانم هم سرایت میکنه و یه شوق و ذوقی برای مطالعه و‌تحقیق و بهبود دادن خودشون ایجاد میشه…این رو‌کاملا در محیط های مختلف تجربه کردم…

    سعی میکنم با بالاترین دقت ممکن کار کنم…بهترین کیفیت خدمات رو ارایه بدم….و بهترین خودم باشم…حین اینکه کسی بهم مراجعه میکنه بلافاصله تلفن رو قطع میکنم…حین کارم اگه کسی تماس بگیره که میدونم کار واجبی نداره اصلا جواب نمیدم دربقیه موارد هم سعی میکنم زود قطع کنم…سعی میکنم هر چیزی که تمرکزم رو بهم‌بزنه از محیط کارم دور کنم…مثلا یادمه سال کنکورم من تا زمان کنکور با موبایل کار نمیکردم…دوستانی که منو‌از اون فضا خارج میکردن و بحث های حاشیه ای میکردن رو کلا قطع کردم تا خود آزمون….این تمرکزم توی کار رو از شرلوک هلمز یاد گرفتم البته هیچ وقت نتونستم مثل ایشون استاد بشم…و بعد با استاد عباسمنش جنبه های بهتری هم پیدا کرد

    توانایی خوبی در ساده سازی اطلاعات و‌مفاهیم دارم…توی کارم بارها باید چیزی رو به کسی یا کسانی اموزش میدادم و این کامنت رو ازشون دریافت کردم که خیلی خوب یاد گرفتن…چون خیلی دوست دارم یکی بهم یه جیزی رو میگه خیلی دو دو تا چهارتایی بگه دلم میخواد خودم هم مطالب رو ساده کنم…مثلا توی دانشگاه خلاصه جزوه های منو‌ هر کی میخوند واقعا تحسین میکرد که چطور خلاصه شده که گویا هست…یا مثلا به دو‌نفری رانندگی یاد دادم که مدتها نمیتونستن از اموزشگاه یاد بگیرن…خیلی ساده و کارا که فرد بتونه به صورت عملی‌از اون اموزش استفاده کنه

    علاقه به حل چالش ها….سعی میکنم بهانه نیارم نگم فلانی وظیفه تو بود…خودت باید حلش کنی…میرم تا جایی که از دستم بربیاد میرم‌ از خدا هدایت میخوام و‌انصافا واقعا خداوند هم خوب خدایی میکنه از بی نهایت راه مسائل ما رو حل میکنه…اصلا عشق به حل مسئله منو به اینکار هدایت کرد…خداوند رو به خاطرش شاکرم

    الان دارم فکر میکنم خیلی موردهای بیشتری هست…و خدا رو شکر به خاطر اینهمه توانمندی…استاد ممنونم که باعث میشی به توانمندی هامون فکر‌کنیم…و‌خواهش میکنم‌نظر منو‌با وجود طولانی بودن منتشر کنید چون نوشته های ما اینجا خیلی تاثیرگذاره…همیشه در دسترس مون هست و‌ میتونیم بعدا بیایم ببینیم و‌لذت ببریم و‌ میزان پیشرفت مون رو بررسی کنیم

    از این فایل بی نظیر سپاسگزارم

    پاسخ سوال دوم رو باید در یک‌فرصت دیگه با تمرکز بالاتر بنویسم‌چون به اهمیت سوال اول هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: