سرمایه اصلی شما چیست؟!

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته بزرگوار و تمامی دوستان عزیز در وب سایت بزرگ استاد عباس منش

خیلی وقت بود که تو سایت کامنت نذاشته بودم ولی بعد از گوش دادن این فایل به خودم گفتم حتما باید از تجربیاتم توی همین یکی دو سال اخیر زندگیم صحبت کنم شاید مناسب باشه برای دوستان عزیز.

من میخوام زندگیم رو از دو جنبه مورد بررسی قرار بدم :

* مورد اول زمانی هست که من فکر کردم سرمایه برای شروع کار یعنی پول داشتن : همیشه این موضوع توی ذهن من بود که آقا پول داشته باشم سرمایه گزاری کنم و بشینم زیر باد کولر و پولم برام کار کنه نه من برای پول، دنبال راههای مختلف سرمایه گزاری بودم حتی شده بود وقتی ۴-۵ م تومن داشتم هم همیشه پس ذهنم که برم طلا بخرم دلار بخرم نمیدونم یه کاری کنم که این یه قرون بشه دوزار اما هیچ که هیچ.

قانون جهان میگه وقتی شما میخوای بیوفتی تو چاه و خیلی به این موضوع علاقه داری منم کمکت میکنم و یه چاه خوب برات پیدا میکنم ، تا اینکه این اتفاق افتاد و شرایطی برام فراهم شد که از طریق یکی از دوستام بتونم توی بازار ماشین و واردات لوازم جانبی موبایل سرمایه گزاری کنم اونم منی که هیییچ تجربه و علمی نداشتم توی این دو مسیر و حرفه و کارم برنامه نویسی بود ، به به عجب مسیری 😂

ماشینم رو فروختم تو بازار ماشین سرمایه گزاری کردم ، مبلغی هم نامزدم داشت که توی واردات سرمایه گزاری کردیم و اما نتیجه این کار چی بود ؟

کاملا مشخصه شکست چرا ؟ چون اولا که بیزینیس خودم نبود این کارا ، علاقه ایی نداشتم ، سررشته ایی نداشتم ، فقط به این امید داشتم که پولم برام پول بیاره که یکسال توی این زمینه کار میکردم و از مسیر خودم که برنامه نویسیه دور شده بودم و خداروشکر از اونجایی که تونسته بودم دو قدم از دوره ۱۲ قدم رو بخرم خیلی زود با یکی دوتا چک و لگد دنیا به خودم اومدم و با کمک آموزه های استاد از اون کار اومدم بیرون با این که تقریبا اون پولا از دستمون رفت .

* و اما قسمت دوم و موفقیتی که از یکسال و خورده ایی پیش شروع شد :

با تجربه و درسی که از مسیر قبلی گرفته بودم ، تمرکزم رو گذاشتم روی دانش برنامه نویسی که داشتم ، دوره های جدید گذروندم ، مطالعه کردم ، مشتری خاصی نداشتم ولی برای خودم پروژه میزدم ، هر روز حداقل ۶-۷ ساعت پای سیستم بودم در صورتی که فقط یک پروژه کوچیک داشتم که خیلی درآمد کمی وارد زندگیم میکرد ، اما توی همین پروژه ی کوچیک صادقانه کار میکردم یعنی چی :

یعنی سعی میکردم تا جایی که بلدم توی کارم استفاده کنم.

برای اینکه مشخص کنم چقدر دارم روی پروژه کار می کنم و به ازای ساعت کارکردم پول میگرفتم تایمر میزاشتم و الکی ساعت نمیدادم

پشتیبانی خوب میکردم از کار زمانی که لانچ شده بود

سعی میکردم اگه مشکلی به وجود میاد تو کار تمامیتم رو بزارم برای حل کردنش

و….

این مسیر رو ادامه دادم و ایمانم رو حفظ کردم ، توکلم رو قوی کردم و واقعا کنترل ذهن کار سختیه زمانی که تو پول از دست دادی و شرایطی داری که پول خاصی در نمیاری ، واقعا سخته کنترل ذهن اینجور مواقع ولی بزنگاه های زندگی ما همینجاهاست ، اگه میخوایم بکنیم و خودمون رو جدا کنیم از بدنه جامعه و پیشرفت محسوسی داشته باشیم باید قوی باشیم و تمرکز کنیم روی حرفه و کاری که داریم و هرروز یک پله بهتر بشیم و بریم جلو و از خدا بخوایم که هدایتمون کنه و اعتماد کنیم به زمان بندی خداوند و صبر داشته باشیم تا نتایج بیاد و وقتی نتایج بیاد دیگه خیلی خیلی راحت میشه کنترل ذهن و ادامه دادن این مسیر زیبا.

حالا من بعد از اینکه چند ماه رو با این ایمان گذروندم از ماه آذر سال ۱۴۰۰ وارد مسیر تصاعدی و تکاملی ثروت ساختن و پروژه داشتن و پیشرفت کردن شدم و به شدت راضی ام از خدای خودم .

کلید واژه های پیشرفت من خلاصه میشه در : ایمان ، توکل ، کنترل ذهن ، تمرکز روی نکات مثبت ، صداقت در پروژه هام ، زمانبندی مناسب پروژه هام برای تحویل ، پشتیبانی قوی ، خوش خلقی با مشتری ، تداوم در رشد و یادگیری

و نتیجه اینکه توی مسیر علایقت کار کنی چیه :

آرامش

لذت بردن از کاری که انجام میدی از چیزی که خلق میکنی

ثروت ساختن

پایداری درآمد

اینکه کار و بیزینس خودت رو داری و هر جا بری میتونی ادامش بدی

افزایش عزت نفس

اینکه وقتی ببینی چقدر تو به کاری مهارت کسب کردی توی بقیه ابعاد زندگی هم میتونی مفید باشی( مثل کاری که استاد توی پارادایس انجام میدن ، خیلی کارها رو بلد نیستن اما اعتماد به نفسی که دارن باعث میشه برن سراغ)

و این مسیر فقط سود و سود

امیدوارم که همه ی ما همیشه از خدا هدایت بخوایم و دریافت کنیم هدایت الهی رو و رشد کنیم .

استاد ممنونم که هستی 😘

خدایا شکرت ♥️