سرمایه اصلی شما چیست؟!


یک توصیه:

پس از گوش دادن به فایل صوتی و تصویری، با توجه به موضوعات اساسی ای که در این فایل توضیح داده شده است، در این موضوع تفکر و تأمل کنید و جواب خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

1.سرمایه اصلیِ من چیست؟

سرمایه اصلی شما می تواند شامل ویژگی های شخصیتیِ سازنده ای باشد مثل:

صداقت، درستکاری، خوش خلقی، توانایی برقراری ارتباط، توانایی مدیریت بحران، توانایی مدیریت افراد، توانایی حل مسئله، توانایی دیدنِ نکات مثبت افراد و برانگیخته کردن آن ویژگی ها خصوصا در شرایط به ظاهر بحرانی و…

همچنین سرمایه اصلی شما شامل مهارت هایی تخصصی است که می توانی کسب کنی و هر بار  در آن مهارت ها بهتر بشوی.

ضمن اینکه هر کدام از این دو جنبه از سرمایه اصلی شما، می تواند جنبه ی دیگر را رشد بدهد و مثمر ثمرتر کند. در نهایت، «ثروت و استقلال مالی»، فقط یکی از خروجی های سرمایه ی اصلی شماست.

2.چطور می توانم این سرمایه را رشد بدهم؟

یعنی با جزئیات بنویس:

در حال حاضر، چقدر بهبود دائمیِ این سرمایه های اصلی چقدر برایت اولویت دارد؟

چقدر از زمان، انرژی و تمرکز روزانه ی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی می شود؟

چه برنامه ها یا ایده هایی برای رشد این سرمایه ها می توانی داشته باشی؟

و اگر تمرکز اصلی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی بشود، چقدر کیفیت زندگی شما را در تمام جنبه ها بالاتر می برد؟


منابع بیشتر درباره موضوعات آموزشی این فایل:

دوره روانشناسی ثروت 3 و نقش آموزش های این دوره در هدایت شما برای «تبدیل توانایی های درونی به ثروت و استقلال مالی»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    643MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی سرمایه اصلی شما چیست؟!
    40MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

735 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا و صدیقه» در این صفحه: 2
  1. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام تنها نیروی هدایتگر هستی❤

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته بی نظیر و تمامی دوستان اگاه و ارزشمندم❤❤❤❤

    امروز بعد از ماه ها درست زمانی که بعد از مطالعات روزانم قلم دستم گرفتم که طراحی کنم و تمریناتم رو شروع کنم خدای یکتا هدایتم کرد به اینجا و خوندن کامنت دوستان ارزشمندم و قلم هدایتش رو دستم داد و گفت اینجا بنویس انقدر این هدایت روشن هست که بی چون و چرا قبول کردم و میخوام بنویسم.استاد بی نظیرم من از سایت مدتی فاصله گرفتم چون احساس بی لیاقتی داشتم از اینکه هنوز تو بعد مالی نتایج بزرگ نیومده بود غافل از اینکه این مدت بهم ثابت شد لیاقت رو دارم اما اراده و توکل محکم و باورهای درست رو هم لزوما باید داشته باشم و این هم کار یک روز و دو ماه نیست و تکامل میخواد.این مدت اتفاقات زیادی رخ داد.الان فقط میخوام به سوال شما جواب بدم .سرمایه من درستکاری و پاکی و احساس مسئولیت زیادم و خلاقیت و مهارتم در کارم هست و تلاش زیادم و زیبایی درونی که تا قبل از این یک ماه اخیر انقدر پر رنگ ندیده بودم.این دوسالی که رو دوره ها و آموزشهای شما کار میکنم از نظر سلامتی نتایج خیلی بزرگی گرفته بودم دو ساله که به لطف خدا هیچ دهرویی استفاده نکردم.زخمی رو پام بود که تا یک سال بود و حتی نمیتونستم بدون صندل بیرون برم و از اونجا که ظاهر پام رو ناجالب کرده بود اصلا بیرون نمیرفتم درست زمانی که قدم یک رو شروع کردم و یک سال از بودنش رو پام میگذشت برادرم یه دارو دست ساز برام سفارش داد و اورد و گفت این رد خور نداره و استفاده کن زود پات خوب میشه یه حسی درونم گفت زهرا تو نیازی به این دارو نداری داروی تو از قبل تو وجودت شروع به ترمیم سازی کرده فقط با باور بیشتری اون رو استفاده کن.به خاطر احترام به داداشم و لطفش دارو رو فقط در حد چند ثانیه رو پام استفاده کردم اما به شدت سنگینیش رو حس کردم و بلافاصله رفتم شستم و دارو رو دیگه استفاده نکردم داداشم گفت چرا به خودت ظلم میکنی ؟گفتم روش بهتری برای درمانش پیدا کردم لبخند زد اما در کمتر از یکی دو هفته خودش هم دید که اون زخم به زیبایی محو شد برای همیشه.بعدش هم درد های زیادی که زمان سیکلم تا دو روز ازم انرژی میگرفت طوری که حتی خوردن آب خنک رو همیشه طی اون دو روز از خودم منع کرده بودم و از کار و زندگی می افتادم و اون هم الان به لطف خدا ۲ ساله هیچ دردی ندارم و حتی انرژیم چندین برابر شده و به همه کارهام هم میرسم تا چند ماه پیش که انقدر ذهنم درگیر ثروت ساختن و زود نتیجه گرفتن شده بود و احساس بی لیاقتی که نسبت به ثروت داشتنم که از نعمت های بزرگ و نتایج دیگه غافل شده بودم و یه تضاد به وجود اومد که وزنم تا شاید۷ کیلو کم شد این کم شدن وزن تاثیری رو انرژیم نداشت اما صورتم خیلی لاغر شد .من ارایش رو از یک سال گذشته حذف کردم و به زیبایی درونیم ایمان داشتم چون خیلی زیبا و با حضور شفاف خدا به حذف ارایش و به صلح رسیدن با خودم هدایت شده بودم و به یه سادگی زیبایی رسیدم که دوسش دارم.یک ماه پیش سفری داشتم به شهری که سه سال پیش دانشجو بودم خب من بعد دوسال سفر میرفتم و تو این دو سال یه جورایی تو یه قرنطینه ذهنی بودم یه غاری که لازم بود و رو خودم کار میکردم اولین اتفاقی که تو سفرم افتاد این بود که به شدت خودم رو بین ادمها غریبه میدونستم احساس میکروم از یه جنس دیگه هستند و مدام اون حرف استاد و خوابشون که با دارو دسته معلولین مسابقه میدادن تو ذهنم نا خود آگاه مرور میشد.چهرم رو در تضاد با جو جامعه میدیدم اما حس خوبی داشتم وقتی دوستانم رو بعدداز مدتها یدیدم خیلی متفاوت تر شده بودن به لحاظ ظاهر و تاثیر عمل های زیبایی و تیپ و لباس های متفاوت و من حتی لاغر هم شده بودم و اون رو تا زمان سفرم متوجه نشده بودم نجواها میومد که زهرا ببین چقدر دوستانت زیباتر شدن آرایش کن که روت بشه باهاشون بیرون راه بری اما ته دلم زود اون ایمانه میومد که این زیبایی واقعیه و خدا تو رو اینطوری ارزشمند میدونه چون ایمان داشتم که من اگاهانه انتخاب کردم پس باید پاش وایسم و از اون لحظه با اعتماد به نفس خیلی زیاد و عالی با همون ظاهر بی ارایش و ساده ادامه دادم شاید اگر ارایش میکردم یه مقداری اون تغییرات لاغری مخفی میشد اما یک درصد وسوشه نشدم که چیزی رو تغییر بدم برام عجیب بود که با احترام و رفتار های عجیبی مواجه میشدم درست از لحظه ای که جلوی وسوسه ها رو گرفتم .تو دانشگاه وقتی برای مدارکم رفتم یکی از کارمندای دانشگاه که بعد از سه سال من حتی ایشون رو یادم نبود و فقط در حد سلام علیک میشناختم داشت رد میشد نگاهش یه لحظه بهم افتاد و برگشت گفت واااای خدایااااا دختر من سر نماز صبح یه لحظه تو رو دیدم انگار و برات دعا کردم گفت من تو رو میشناسم و یادمه حتی اسمم رو وقتی گفتم گفت صبح با همین اسم سر نماز یادت افتادم یه لحظه و برات دعا کردم.همه کارمندا با یه حالت عجیبی بهم احترام میزاشتن بین صف طولانی از بچه های هم دوره مون که مثل من برای کارای فارغ التحصیلی اومده بودن و ظاهر به ظاهر زیباتر این برخورد های عجیب عالی فقط با من میشد و کارهام هم برخلاف بقیه که کسر مدارک داشتن در کمترین زمان انجام شد.هر جا میرفتم و هر کدوم از دوستان گذشتم رو میدیدم با برخورد های عالی مواجه میشدم.حتی تو اون مدت کوتاه سه تا پیشنهاد کاری دریافت کردم و یکیش رو انجام دادم تا به حال.یه شب یه اتفاق عجیب افتاد که اولش برام قابل حضم نبود ولی متوجه عظمتی از خدا شدم که تو خیابون راه میرفتم و گریه میکردم از شادی و خدا رو شکر میکردم.اونجا دوستی داشتم که سه سال پیش که خودم دوره های استاد رو به شکل نادرستی داشتم دو سه تاش رو به اون هم داده بودم و البته که استاد بابت این کار اشتباهم با تمام وجود ازتون عذر خواهی میکنم . یادمه اولش خیلی خوشحال بود ونتیجه هایی هم گرفته بود اما این سه سال کلا بی خبر بودم ازش تا اون شب که به شکل عجیبی گفت میخوام ببینمت و باهات کار دارم وقتی رفتم به محض اینکه وارد شدم متوجه رشد مالی خوب و پیشرفت کاریش و استقلال مالیش شدم و برعکس حال نامناسب روحیش. درست لحظه ای که وارد خونش شدم بهم یه کلید داد گفت زهرا این کلید اتاق تو هست تا هر زمان میخوای بمونی اونجا اتاق تو هست گفت تجربه خوبی از همخونه های قبلش نداره .دوستم دختر بسیار خوبیه اما از نظر روحی شرایط مناسبی نداشت و حتی استاد عباسمنش رو هم یادش نبود . یه نجوایی میگفت اونجا رو ترک کن یک لحظه وسوسه نشدم که اون کلید رو قبول کنم با اینکه قصد مهاجرت به یه شهر بزرگتر رو دارم و ایشون یه خونه تو گرونترین و عالیترین نقطه شهرشون داشت با امکانات عالی اما حتی وسوسش هم تو ذهنم نیومد که قبول کنم چون به شدت تفاوت مدار ها رو و فرکانسها رو متوجه بودم و همون لحظه گفتم به قصد موندن نیومدم یه سفر کوتاهه و حتی خواست که مدت سفرم اونجا پیشش باشم اما قبول نکردم .امااون شب چقدر داشته هام جلو چشمم بولد شد خدا رو به خاطر خیلی چیزا که ازشون غافل بودم شکر کردم .خودم رو دیدم که از نطر مالی نتیجه نداشتم اما یه حال عالی و علی بی غمی داشتم یه حس خوبی که با دنیا عوضش نمیکنم اون دوستم همه چی داشت کار عالی خونه با شرایط و امکانات عالی اما ارامش نداشت تازه فهمیدم گنج و سرمایه اصلی من چیه . وقتی کلید اتاق و خونش رو به چشمام گرفته بود مدام میگفت چون تو پاکی چون قابل اعتمادی و هین رو به واسطه شناختم از قبل بهت دارم.این برای من خیییلی ارزشمند بود.تازه متوجه بزرگترین داشته هام شدم.به یاد اوردم که زهرا همه چی پول نیست زیبایی ظاهری نیست ومهمترین گام برای حفظ این سرمایه ها استمرار در مراقبت ازشون هست با کنترل ذهن و این رو دوباره طی اتفاقی تو این چند روزه متوجه شدم که کافیه یک لحظه افسار ذهن رو دست شیطان بدی تا قهقرا میکشونه انسان رو .درست زمانی که خیلی عالی داری کار میکنی و قراره میوه ها رو بچینی شیطان با ترفنددهاش وارد میشه و به قول قرآن “البته او را تسلطی بر کسانی که ایمان اورده اند نیست و البته که این عمل میخواد وعمل محکم و توحیدی چون هر چقدرم عالی کار کرده باشی یک لحظه غفلت.. .و اون زمان کنترل ذهن ابزار مهمیه که فقط در عمل میتونی حریف شیطان بشی و من به زیبایی این رو متوجه شدم و درک کردم .دیروز که این فایل مهم و ارزشمتد و پر از اگاهی رو گوش دادم قبلش که وارد سایت شدم به خدا گفتم خدایا من که این مدت عالی داشتم پیش میرفتم و حتی نتایج هم دارن میان حکمت این اتفاق چی بود و توفایل استاد کاملا متوجهش شدم گاهی یه اتفاق به ظاهر تضاد بهای فهمیدن یه اگاهی بزرگه به شرطی که درکش کنم و بتونم بهش عمل کنم.مقاومت مقاومت و محافظت از سرمایه های وجودم.من هیچوقت هیچ تبلیغی نداشتم اما حتی زمانی که ۲۲ سالم بود و دانشجو بودم کارهای ژوژمانهام رو که فقط برای ارائه به استاد بود و اعتبار دیگه ای به ظاهر نداشت بیرون از فضای دانشگاه افرادی که نمیشناختم و فقط معرفی میشدم با قیمت خوب میخریدن.حتی اون زمان که نرم افزار بلد نبودم و رشتم گرافیک نبود منو و لوگوی معروف ترین رستوران و کافه ها رو فقط معرفی میشدم و طراحی میکردم و با قیمت های عالی کار میکردم.تو تجربه کاریم با یه کارفرمایی که با خارج از کشور کار میکردو بسته بندی محصولاتش رو برای صادر به خارج از کشور میخواست با اینکه هیچ تجربه از طراحی بسته بندی نداشتم به لطف خدا باکس هایی رو طراحی کردم که حتی تو هزینه برای کارفرما مفید بود و برای طراحی کاراکتر یکیشون انقدر جالب شد که خودش همون کاراکتر لازم هم شده بود و اون سفارش هم فقط معرفی شده بودم به خاطر خلاقیت بالاو وظیفه شناسی و درستی که همیشه تو کارم به لطف خدا و تربیت پدرم داشتم .و الان دارم تمرکزم رو رورشد همین سرمایه ها فقط و فقط در مسیر مورد علاقم میزارم و با اگاهی های فوق العاده ارزشمند این فایل اگر که عمل کنم قطعا نتایج بی نطیری در پیش دارم .تو کامنت های قبلیم خیلی گفته بودم که ۲ ساله خودم دارم مطالعه و تمرین میکنم تو حوزه کاریم چون بلد نبودم پول بسازم و باورهای ریشه دار و محدود کننده داشتم هزینه خرید دوره های پیشرفته و عالی رو نداشتم اما این سرمایه ها رو تو وجودم پیدا کردم و تلاش کردم و مسیر ها باز شد.دیروز از طرف یکی از برجسته ترین و عالیترین اساتید که خیلی هم شناخته شده هست تو کارشون ویسی رو دریافت کردم که انرژی خیلی خیلی حیلی بالایی راجب پیشرفتم تو کارم بهم داد و ایمانی که سرمایه هام کافی هستند حتی اگر اون امکاناتی که همه فک میکنند لازمه نباشه فعلا .شاید دیرتر اما اتفاقتی رخ میده که عظمت خدا رو به زیبایی میبینی وقتی رشدشون بدی.از طرف ناشر ها با استقبال و اشتیاق خیلی بالایی برای کارهام مواجه هستم که میدونم دیگه اگر ادامه بدم اتفاقات خیلی عالی تو کارم در حال رخ دادنه.فقط و فقط اگر ادامه بدم و مقاومت کنم و کننترل ذهن مستمر و گامهای توحیدی بردارم.استاد عزیزم ببخشید طولانی شد خیلی خیلی خیلی دوستون دارم و از شما و خانم شایسته عزیز که از تون خواستن این فایل رو اماده کنید و تلاششون برای انتشار تمام آگاهی های ارزشمندتون و خصوصا تاثیر مهمی که به عینه در سلامتی و اندام فوق العاده زیبای خودتون و بچه های قانون سلامتی میبینم سپاسگذار هستم و خدا رو بابت وجود ارزشمندتون بی اندازه شاکرم واز خدا میخوام لاغر باشم یا هر وزنی فرقی نداره لیاقت خرید دوره قانون سلامتی رو درکنار دوره های دیگه تون و ادامه دوازده قدم به زودی داشته باشم.دوستون دارم❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    سلام نفیسه ی بسیار زیبا و نازنین دوست توحیدی که همیشه گام های توحیدیت به من درس میده به یادم میاره صراط مستقیم رفتن چنین قدم های استواری رو میخواد.ازت ممنونم و بی انتها برات ارزوی نعمت های بغیر الحساب خدا رو دارم.امروز بعد از ماه ها از کامنت پر بار و پر از اگاهی شما هدایت شدم بیام و من هم بنویسم چون به یادم اوردی که چه ارزشمندی هایی دارم .دوستت دارم و سپاسگذار وجودت هستم و بهت تبریک میگم این حد از لیاقت و شایستگی رو🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: