یک توصیه:
پس از گوش دادن به فایل صوتی و تصویری، با توجه به موضوعات اساسی ای که در این فایل توضیح داده شده است، در این موضوع تفکر و تأمل کنید و جواب خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
1.سرمایه اصلیِ من چیست؟
سرمایه اصلی شما می تواند شامل ویژگی های شخصیتیِ سازنده ای باشد مثل:
صداقت، درستکاری، خوش خلقی، توانایی برقراری ارتباط، توانایی مدیریت بحران، توانایی مدیریت افراد، توانایی حل مسئله، توانایی دیدنِ نکات مثبت افراد و برانگیخته کردن آن ویژگی ها خصوصا در شرایط به ظاهر بحرانی و…
همچنین سرمایه اصلی شما شامل مهارت هایی تخصصی است که می توانی کسب کنی و هر بار در آن مهارت ها بهتر بشوی.
ضمن اینکه هر کدام از این دو جنبه از سرمایه اصلی شما، می تواند جنبه ی دیگر را رشد بدهد و مثمر ثمرتر کند. در نهایت، «ثروت و استقلال مالی»، فقط یکی از خروجی های سرمایه ی اصلی شماست.
2.چطور می توانم این سرمایه را رشد بدهم؟
یعنی با جزئیات بنویس:
در حال حاضر، چقدر بهبود دائمیِ این سرمایه های اصلی چقدر برایت اولویت دارد؟
چقدر از زمان، انرژی و تمرکز روزانه ی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی می شود؟
چه برنامه ها یا ایده هایی برای رشد این سرمایه ها می توانی داشته باشی؟
و اگر تمرکز اصلی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی بشود، چقدر کیفیت زندگی شما را در تمام جنبه ها بالاتر می برد؟
منابع بیشتر درباره موضوعات آموزشی این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD643MB42 دقیقه
- فایل صوتی سرمایه اصلی شما چیست؟!40MB42 دقیقه
سلام به استاد خانم شایسته و دوستای عزیزم
این فایل نشانه روز منه به چند دلیل
اول اینکه خداوند میخواست سرمایه ی اصلی من رو بهم یادآوری کنه در شروع کارم که یادم نره باید به چی و کی تکیه کنم
توانایی های خودم رو اصل بدونم و بدونم که میتونم با اونا ارزش خلق کنم.
بچه ها توی پرانتز بگم، واقعا توانایی کنترل ذهن خیلی خیلی مهمه من این رو امروز فهمیدم
یه مثال ساده میزنم چون چندین و چند بار چوبش رو خوردم و اخرین بار همین امروز برام اتفاق افتاد که به امید خدا درسم رو میگیرم و اخرین بار بود.
مثال آب کم خوردن!
وقتی آب بدن کم میشه یکی از اثراتش منگی و گیجیه و کلا میزنه من رو ناک اوت میکنه.
شاید عجیب باشه ولی من دو ماهه که هنوز نتونستم این مسئله رو به صورت ریشه ای حل کنم!
این بار میخوام سیستم ثابتی رو بچینم که دیگه به صورت ریشه ای این مسئله رو حلش کنم. چون به تبعش خیلی مشکلات دیگه هم برام بوجود میاره که توضیحش از حوصله این کامنت خارجه.
ولی حل همین مسئله ی ساده هم کنترل ذهن میخواد…
اگه نتونی ذهنت رو کنترل کنی به دلایل واهی، دنیا میزنه در گوشِت.
باااااااید بتونم تمرکزم رو از حاشیه بردارم و روی اصل بذارم تا پیشرفت کنم، وگرنه ضربه میخورم.
مثال امروزش هم اینه که به همین دلیل ساده ی کم اب خوردن و به موقع اب نخوردن من دست ذهنم بهونه دادم برای اینکه چموش بشه. در صورتی که از همون اول اگه با یه کنترل ذهن ساده میزان آب دریافتی ام رو مناسب میکردم و به درستی کنترلش میکردم کارام خیلی راحت تر انجام میشد و ذهنم هم اینجوری آنتریک نمیشد.
خیلی جاها انجام یکاری برام سخته، جا انداختن یه الگوی درست برام سخته، اشکال نداره انجامش میدم. بهاشه. جایزشو میگیرم.
ولی اگه بتونم این ویژگی رو در خودم نمیگم ایجاد، زنده کنم، من رو تبدیل به یه آدم شکستناپذیر میکنه!
چون ابزار کنترل ذهن دستمه…
حالا ادامه توضیحاتم راجب شروع کارم…
من برای پیجی که میخوام بزنم و توی کامنتای هفته قبل گفتم چقدر ازش نتیجه دیدم، نیاز داشتم هدفم رو ازش واضح و شفاف بنویسم، ایده هایی که برای پست هام دارم رو بنویسم و توضیح بدم که چه کارهایی باید برای هرکدوم انجام بدم.
مجموع اینا وقتی توی ذهنم واضح و شفاف بشن، ویژگی ای رو در من شکل میده به اسم «هدفمندی»، و معیاری رو دست من میده که اصل رو از فرع برای خودم تشخیص بدم.
این ویژگی ترس های من رو کم میکنه چون من رو متمرکز میکنه روی یک نقطه و زمان توجه به چرت و پرت برای من باقی نمیذاره، نه زمان و نه البته جای خالی توی ذهنم که این از همه مهم تره.
این کار رو من پشت گوش میانداختم چون برام سخت بود مشخص نبود دقیقا باید چکار میکردم، باید وقت و انرژی میذاشتم و روش فکر میکردم. تا اینکه امروز انجامش دادم. نه کامل، ولی خیلی چیزا واسم واضح شد. تازه فهمیدم توقع بیجایی بود که میخواسنم سر و ته همه چیز رو در یک شب هم بیارم و چنین چیزی غیر ممکنه چون تکامل نیاز داره.
در ادامه به امید خدا از قدم های بعدیم هم مینویسم…
و یه مثال دیگه ام که حس میکنم باعث شد این فایل نشونه امروزم بشه امتحان امروزم بود.
خوشبختانه از امتحان امروزم راضی بودم و آنچه در توان داشتم نوشتم، بقیه اش رو میسپرم به خدا…
تایم امتحان که تموم شد، فرصت این کاملا پیش اومد که جوابای بقیه ی بچه ها رو ببینم و اصلاح کنم، مراقب هم آخر کلاس بود و توی اون شلوغی پایان امتحان چیزی متوجه نمیشد، ولی من امروز دیدم توی اون موقعیت چجوری به اصل خودم برگشتم و خداوند هدایتم کرد که سر درستی خودم بمونم. خیلی محکم فقط برگه رو به صفحه ی اصلیش برگردوندم و وقتی نوبت به تحویل برگه ها رسید با لبخندی متقابل برگه ام رو تحویل مراقب دادم و راضی از خودم از سالن اومدم بیرون…
این سرمایه ی منه. درستی ای که سعی میکنم توی موقعیت های مختلف حفظش کنم و به جا ازش استفاده کنم و خدا رو به خاطرش شاکرم.
سرمایه ای که باید روی کسبش بیشتر تمرکز کنم کنترل ذهنه که از اعمال حیاتی گرفته تا تصمیمات بزرگ، برای همه چیز به شدت به کمکم میاد و دستام رو به جا، به موقع و درست میگیره.
ازتون سپاسگزارم برای این فایل زیبا،
شاد، سلامت و همواره سرمایهدار باشین؛)