میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «توحید علی جانی» در این صفحه: 1
  1. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3317 روز

    سلام

    خدمت استاد عباس منش، مریم خانم عزیز و خانم فرهادی و آقا ابراهیم و همه ه ه ه ه ه ه ی اعضای خانواده عباسمنش.

    چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟

    1_ کمبود پول یعنی نداشتن پول مازاد بر نیاز روزانه توو جیب یا کیف یا کارت بانکی ام.

    یعنی همیشه یِر به یِر بودن یعنی همیشه صفر بودن

    2_ نداشتن خودروی سواری شخصی

    تا 8 سال بعد از خدمت سربازیم اصلا درخواست داشتن خودروی شخصی در من وجود نداشت.

    اصلا نمیتونستم این خواسته رو داشته باشم، واقعیت اینه که حتی نمیتونستم تجسم کنم.

    یعنی میتونم بگم که نمیخواستم.

    3_ مستاجری

    سال‌های سال اصلا حتی درخواست داشتن خانه شخصی برام وجود نداشت. و 8 سال مستاجری و شرایط نادلخواه

    4_لاغر اندام بودن.

    5_کارگری با حداقل حقوق روز کاری :یک چهارم یه کارگر ساده

    6_کمبود اعتماد به نفس

    و این روزها

    1_نداشتن خودروی مناسب کارم یعنی یک وانت کارا تک کابین.

    2_ نداشتن استقلال مالی و آزادی مالی و زمانی و مکانی

    3_ نداشتن یک کارگاه نجاری خوشگل

    چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟

    1_ کمبود پول یعنی نداشتن پول مازاد بر نیاز روزانه توو جیب یا کیف یا کارت بانکی ام. همه اش برمیگرده به باورهای روانشناسی ثروت یک

    الان که این فایل عالی رو دیدم متوجه شدم که تحملم خیلی زیاده متاسفانه ،هر چه کردم بر خودم کردم

    اول اینکه رنج

    باید همیشه رووش کار کنم. همیشه همیشه

    بهتر شدم خیلی ولی باز جای زیادی داره

    2_ نداشتن خودروی سواری شخصی

    تا 8 سال بعد از خدمت سربازیم اصلا درخواست داشتن خودروی شخصی در من وجود نداشت.

    در این مورد اصلا به خودم اجازه نمی‌دادم که خواسته ای داشته باشم.

    باور عدم لیاقت و اینکه

    چون با داداش و پدرم باهم کار میکردیم و مجرد بودم و در خانه پدری میموندم، و توو شهر جدید مستاجر بودیم و ماشین هم نداشتیم، پدرم رو بر خودم مقدمتر میدونستم و باز این اصل مهم که تضاد و ناخواسته مورد نظر در ذهن من و در وجود من زجر آور نبود.. پوستم کلفت بود متاسفانه

    ‏یه باوری توو وجودم هست که میگه آدم باید صبور باشه، کاسه صبرت باید بزرگ باشه. بارها و بارها شنیده و دیده بودیم که دیدی فلانی زود از کوره در رفت، فلان مصیبت بوجود اومد.

    ‏و این خودش یه دلیل واسه تحمل های زیادمون بوده و هست و خواهد بود.

    ‏ولی الان که افراد موفق و وضعیت گسترش جهان رو میبینم، قشنگ به این اصل میرسم که :

    ‏باید وقتی به ناخواسته‌ای میرسم صبر نکنم

    ‏باید تحمل نکنم

    ‏خواسته ام رو مشخص کنم، بنویسم و باورهام رو بهتر کنم و به الهامات تکاملی عمل کنم و پیش برم.

    ‏و سه ساله که صاحب ماشین شخصی خوبی هستم.

    ‏که باز به خاطر تضادهایی بود که خواسته رو در من قوی‌تر کرد. و صدالبته کار کردن روی باورهام

    3_ مستاجری بعد از ازدواجم

    سال‌های سال اصلا حتی درخواست داشتن خانه شخصی برام وجود نداشت. و 8 سال مستاجری و شرایط نادلخواه

    باورهایم این بود که همه ی فامیل زندگی مشترکشون رو از مستاجر و شرایط سخت شروع کردن و سال‌های سال سختی کشیدن و حتی باورم این بود که خانمم باید سختی های مستاجر رو بِچِشه تا قدر صاحب خانه شدن رو بدونه.

    ولی وقتی با استاد عباس منش آشنا شدم، آروم آروم سیمان باورهای محدود کنند شکست

    میتونستم تجسم کنم که صاحب خونه شدم.

    میتونستم تجسم کنم که توو حمام خونه خودم دارم دوش میگیرم.

    و چند وقت بعد یه تضاد بزرگتر و ناخواسته بزرگ، (صاحب خانه گفت یک ماه برای تخلیه فرصت دارین) در من خواسته صاحب خانه شدن رو بوجود آورد.

    یک ماه به دنبال خونه مستاجری بودم و قیمت‌ها سر به فلک کشده بود و برام سخت می‌اومد که ماهی 6 میلیون تومن اجاره بدم.

    از ته دل از خدا خواستم

    ، خواسته ای که توو ٨ سال به این قدرت و شدت نبود.

    یعنی دیگه صبرم توو اون یک ماه به سر اومد.

    یعنی تورم خوب چیزیه هااااااا

    البته من باید سالها قبل به خودم رنج و لذت رو تعریف میکردم.

    و الان برای ادامه زندگی میتونم بهتر تصمیم بگیرم.

    و الان صاحبخونه شدم و چه لذتی و لذتهایی داره.

    خدایا شکرت

    4_لاغر اندام بودن.

    رفتم دنبال دکتر تغذیه

    دنبالش رو گرفتم

    جواب نداد

    رفتم باشگاه بدنسازی و جواب عالی بود

    ولی چند وقته به خاطر کارم گذاشتمش کنار و بدنم برگشت.

    ولی دوباره باید روی خودم کار کنم

    5_کارگری با حداقل حقوق روز کاری :یک چهارم یه کارگر ساده

    بعد از یادگیری کار دوماه طول نکشید که زدم بیرون و الان با 20 برابر اون مبلغ برای خودم کار میکنم.

    و چقدر خوبه وقتی که زمان اقدام عملی تکاملی میرسه قدمهامون رو برداریم و تحمل نکنیم.

    الان که مینویسم متوجه میشم.

    6_کمبود اعتماد به نفس

    با مراجعه به مشاور و روانپزشک شروع کردم و با دوره عزت نفس استاد عباس منش عالی‌تر شده و باز جاداره بهتر و بهتر بشه

    و این روزها

    1_نداشتن خودروی مناسب کارم یعنی یک وانت کارا تک کابین.

    2_ نداشتن استقلال مالی و آزادی مالی و زمانی و مکانی

    3_ نداشتن یک کارگاه نجاری خوشگل

    و الان باید اهرم رنج و لذت ها رو قوی‌تر بنویسم

    قوی‌تر

    روی باورهایم کار کنم و به الهامات عمل کنم و رها باشم.

    استاد عزیزم بی نهایت ازتون ممنونم.

    خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: