- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان
من لیلا هستم که با خواهرم رویا فایلها رو خریداری میکنیم.
در واقع من میخوام سوالی بپرسم اگر دوستان جوابشو بدن و کمک کنن ممنون میشم،
من حدودا سه ساله مهاجرت کردم و یک سال قبل شروع به کار کردم بعد از اتمام تحصیلم.
کارفرمای من اخلاق عجیبی داره، و خیلی اوقات رفتارش ازارم میداد.(من از نظر زبانی خیلی خوب نیستم ولی نالج مربوط به رشتم خیلی خوب هست،)
بدلیل اینکه زبانم خیلی روان نیس، معمولا با کارفرمام نمیتونستم صحبت کنم جایی که لازم بود مثلا ممکن بود اشتباهی اتفاق بیفته و یه جورایی چون من نیروی جدید بودم تقصیر کار میشدم، و من نمیتونستم توضیح بدم و از خودم دفاع کنم.
بهر حال زمان سپری سد و خیلی شرایط بالا و پایینی در محیط کارم ایجاد سد، دایما فکرم این بود نکنه نخوان من اادامه بدم اینجا.
با مدیر مجموعه مون که بسیار انسان فهیمی هست صحبت کردم و میزان استرس و نگرانیم رو بهش ابراز کردم متوجه شدم تا حدودی من خودم حساس شدم، ولی در هر صورت کارفرمام بخاطر اخلاق خاصی که داره و معمولا وقتی از جیزی ناراحته تمام مجموعه رو درکیر میکنه حس میکردم من خیلی اسیب پذیرتر از بقیه هستم ، میدیدم بقیه میکفتن “به من چه که حالش بده” ولی رفتار ناراحتش منو خیلی تحت تاثیر قرار میداد چون در اون زمان که حالش خوب نبود به زمین و زمان گیر میداد.
در طی این زمانی که من اینجا بودم دو نفر استعفا دادن و رفتن، و حس کردم انگار بقیه هم بخاطر جو سنگین در سختی هستن.
من موندم و ادامه دادم و الان نزدیک به دو سال هست که اونجام، بهر حال رفتار کار فرمام از قبل خیلی بهتره، ولی هنوز هم بعضی وفتا اون رفتارای عجیب و استرس دهنده رو میبینم.
سوالم اینه، من بعنوان یه فردی که تاره وارد کار شده در یک کشور دیکه با همه چیز جدید ، ایا این کار من صبر بوده که تا الان موندم اینجا علیرغم اینکه خیلی روزا فشار روحی بالایی رو تحمل میکردم،سعی کردم تجربه کاری کسب کنم که البته داشتن تجربه کار اینجا خیلی ارزشمنده، برای گرفتن موقعیتهای بهتر در اینده و البته که الان یه مقدار بهتر از قبل شده و من رو بهتر شناختن، یا اینکه من این محیط رو تحمل کردم ؟
البته اینم بکم که توضیحاتمو تکمیل کنم، من خیلی اون وسطای کارم تصمیم میکرفتم که استعفا بدم ولی از اونجایی که زبان متوسطی داشتم و کار رو کمی با سختی گیر اورده بودم فکر میکردم نمیتونم دوباره کار بگیرم.
از طرفی هم میکفتم همه چی اولش سخته ولی تجربه بدست میاری.
از کمک دوستان عزیز و استاد گرانقدرم قبلا کمال تشکر رو دارم.
سلام خدیجه جان
خیلی ممنونم بابت پاسخت و بیان تجربه خوبت ، واقعا این ترسها که چه کار با ما نمیکنه، خیلی کمک هوبی بود امیدوارم منم بتونم شجاعتر عمل کنم تجربه شما هم واقعا جالب و تاثیر گذار بود،
در حال حاضر یکی از همکارانم استعفا داده و ااان دارم میبینم رییسم خیلی ارزش بیشتری رو برام قایل میشه، این همکارم هفته بعد میره و یجورایی مدیر و رییسمون ازش دلگیرن بدلایلی که طاهرا کمی بد بیان کرده دلیل استعفاشو. ولی باز هم بنظر من دلیل نمیشه چون میخاد بره دیگه رفتار بقیه باهاش بد بشه، البته اینم بکم خود این همکارمم یکم یه جاهایی فکر میکنم ناسپاسی نشون میده در هر صورت شجاعتشو تخسین میکنم و خودش میکه اصلا برام مهم نیس.
در مورد قضیه شما اون حرف برادرتون که کفتن به صورت موقت نیابن یه کمکی بوده تا شما شجاعانه تر پیش برین، تحسین میکنمتون ، بهر حال رابطه خواهر برادری هم خودش میتونه ادم رو تو رودربایستی بیشتری قرار بده ولی شما این مانع رو شکستین.
امیدوارم من هم بتونم.
باز ممنونم از پاسخ خوبتون.