میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عادل حسینی» در این صفحه: 2
  1. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2916 روز

    سلام سلام به روی ماهتون

    چقدر حالم خوبه چقدر سپاسگذارم بخاطر این مسیرخودشناسی ک هممدار شما استاد دان و بچه های سایت هستم .

    این فایل انقدر منو تکون داد و بهم فهموند که چقدر من تحملم بالابوده و هست دیرو نزدیک ب 2ساعت یه کامنتی رو نوشتم و دوباره اومدم بنویسم

    اما در مورد ثروت ونعمت در مورد شرایط مالی میخوام رد پای بذارم که واقعا من چقدر باورهای مخربی دارم و چقدر ادم قوی هستم چرا چون تحملم بالاست .همین ادم قوی هستم خودش ویران کنندس در مورد تحمل

    .ثروت .

    من از جای ک ب خودم اومدم در نوجوانی با مشکلات مالی دست پنجه نرم کردم

    حالا به 2قسمت میکنم این قضیه رو

    یکی قبل از اشنای با استاد دستان پرتوان خدا

    یکیش از شروع با استاد

    قبل از اشنای تا هرچی بگم شرایط سخت بوده و هی دنبال ی راهی بودم تا اینکه رسید ب مسیر استاد عزیزم

    ولی و اما…………..

    چرا با وجود اشنای با استاد و کار کردن روی خود و فهمیدن این که من،من،من،من،من،من،من،من،

    خالق،خالق،خالق،خالق،خالق،خالق

    بدون چون و چرای زندگی خودم هستم

    ولی بازم تحمل کردم ها تحمل ب معنای زجر

    وهمیشه و همیشه انقدر باور های غلط داشتم انقدربهانه ها و توجیه ها داشتم انقدر دیدگاه های غلط

    خجالت کشیدن های الکی داشتم

    که همیشه یه راهی بود ک تحمل کنم این شرایط بد مالی رو

    مثال.در مورد شغلم اینکه من شریک داشتم یعنی تو ذهنم این بود که من که پولی ندارم مثلا زنبور بخرم یا هزینه هاشو بدهم بذار یه شریکی باشه که ساپورتم کنه این ای سال 99شروع شد

    درحالی که من از سال 96 رسمی با استاد اشنا شدم

    و این کمبود این شرایط ادامه پیدا کرد تا امسال

    مثال.وام من برای اولین بار رفتم سراغ وام رفتم با این دیدگاه ک کسب و کارم رو رونق بدهم

    بخدا قصم همون شروع ثبت نام اینا خداوند با هزاران راه ادم بهم میفهموند عادل جان بیخیال وام شو ب الله قصم که انقدر سنگ افتاد جلو پام که اگه کور هم بود میفهمید نباید این راهو بره

    اما من با سماجت تمام و سخت دنبالش کردم

    اخه اولین مرحله بهم گفتن بهت طلع نمیگیره این اولین سنگ بود

    بارها و بارها ادمها میگفتن وام و می خوای چکار ارزش نداره

    من هی دنبال راهی پارتی بودم

    (وقتی ادم خودش رو ببنده در مقابل الهامات خداوند و فرق بین الهام و نجوارو نفهمه اینجوری میشه)

    بخداقصم تااخرین مرحله ک اومد حساب خداوند بهم میگفت نکن

    و من میگفتم حتما بخاطر باور های غلط خودمه ک کارم انقدر سخت میره جلو نمیفهمیدم که اغآ جان بحث باورهانیست این راه از ریشه اشتباهه

    خلاصه وام و گرفتم. همینجوری شد ک الکی نصفش خرج شد هیچی تا الان ک یک قصدشو دادم اونم پارسال بود بهار از خود زنبورا رو فروختم براش

    و 3قسط سالیانش مونده

    اینم از این مسیر اشتباه ک قسطاشو بدم دیگه هیچ وقت نمیرم سراغ وام

    مثال .شغلم از همون 2سال اول به بعد ک شریک گرفتم

    جدا از شراکت اصلا پیش رفت نکردم یاد نگرفتم اموزش ندیدم

    هر بار بهونه ای میاوردم چرا چون شریک داشتم چون از اصل مشکل دار بود کارم

    چون شریک قائل بودم برای خداوند کارم پیشرفت نمیکرد

    مثال .ودر مورد موارد مختلف مثل فروش مثل قرض دادن مثل کمبود مشتری

    مثل بهانه های الکی که امروز نمیشه فردا میشه بخاطر سن

    بخاطر این بخاطر اون

    بخدا کلی باورهای غلط در مورد پول ساختن دارم

    و دیگه واقعا امسال کاسه تحملم که بقد دریاست لبریز شد

    و گفتم باید جدی کا ر کنم روی خودم باید جدی دست ب عمل بشوم و تغیر کنم باورهامو تغیر بدم

    باید توحیدی باشم و زندگیم رو فقط به خدای درونم بدم و هیچ عامل بیرونی در زندگیم نباشد

    مهم نباشه ک دیگران در موردم چی میگن.

    مهم نباشه که دیگران چکار میکنند.

    حسادت نکنم .

    خودمو مقایسه نکنم.

    خودم باشم با سبک خودم برای خودم.

    برای خودم ارزش قائل باشم .

    احساس خودم رو خوب نگه دارم.

    اعتماد بنفسمو بالا ببرم .

    مقاومت هامو کم کنم .

    فراوانی رو باور کنم.

    اون کارهای رو ک باید انجام ندهم مثل قرض وام قسط و شریک و اینارو قط کنم .

    اما سپاسگذار استاد عزیزم هستم

    که با دوره12قدم خیلی عالی شدم

    این کاسه تحملی ک میگم لبریز شده از بهار امسال بود ومنم از اون موقع تصمیم های که گرفتم برای جدا شدن از شریک قسط وام توحیدی بودن و بصورت تکاملی دارم انجام میدهم و شاید

    از لحاظشغلی ب صفر برسم

    اما این بار خودم خودمو میسازم با ایمان بخدا و توحیدی بودن و فقط روی خدا حساب کردن

    زندگیم رو از نو بسازم

    خداوندا شکرت بخاطر همه چیز همین که میدونم زندگیم بخاطر باورهای خودم هست ارزش کل سالهای قبل از اشنایم رو با استاد داره

    و من میتونم با تغیر باورهام و دراحساس خوب ماندن براحتی به هر انچیزی که هست و من میخوام برسم

    بصرت طبیعی وبدون زجر

    عاشق همتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2916 روز

    سلام میکنم ب استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    و دوستان هممدارم

    میخوام اول در مورد تحمل های که قبل اشنایم با استاد متحمل شدم بگم

    1‌.منی که در خانواده بسیار ضعیف مالی و اعتماد بنفسی بزرگ شدم از 13 سالگی رفتم سر کار تا 5سال من سر یه شغلی بودم که تنها و تنها علافی برام داشت و در همون سن نو جوانی اعماد بنفسی که داشتم و پاین بود هر روز نابود نابود تر شد پاین تر اومد بخاطر اینکه داشتم تحمل میکردم وانقدر کاسه تحمل بزرگ بود 5 سال تمام من نابود نابود شدم

    و ب خدا ایمان نداشتم

    2در همون سالها ب بعد من مریضی های پی در پیم شروع شد و انقدر من سرماخوردگی طولانی و سخت سخت میگرفتم که ماهها طول میکشید

    انقدر تحملم زیاد بود که این مریضی ها ادامه داشت تا رسید ب 100 تا بیماری جورواجور

    و من بازم تحمل داشتم انقدر کاسه تحملم بزرگ بود ک حتی همین الانم با وجود خرید دوره قانون سلامتی بازم تحمل میکنم این همه بیماری رو .

    و بخاطر حرف مردم و نمیدونم شرایط مالی ‌.و خانواده همسرم خانواده خودم همسرم و هزارتا توجیه و بهانه های الکی دیگر

    فقط بخاطر اینکه کاسه تحملم بالاست

    3انقدر من طی این سالها زجر کشیدم سختی کشیدم در به دری تحقیر و هزارتا چیز دیگه که شرایط مالیم هنوز که هنوزه تغیر انچنانی نکرده و دارم با فقر و کمبود بی ایمانی و بی پولی و بدهکاری و قرض و وام در گیر هستم

    چرا چون کاسه تحملم بالاست قویه پر نمیشه

    4تحملم در مورد روابط دیگه مثل دریاست اصلا پر نمیشه واااااااااااااای و ااااااااااااااای

    اخه چقدرتحمل چقدر زجر چقدر تحقیراز طرف مقابل ها چقدر گدای چقدر گدای چقدر گدای چقدر گدای کردن دوست داشتن گدای ی ذره محبت

    وای خدای من اون سالهای نوجوانی چقدر من بخاطر اعتماد بنفس پاینم بخاطر دوست نداشتن خودم بخاطر اینکه خودم لایق نمیدونستم چقدر التماس میکردم جنس مخالف روگدای میکردم محبت رو اما بخدا قصم بخدا قصم حتی نیم درصد هم جواب نمیداد اگه نیم درصد جواب میداد ادمهای بد بخت تر از خودم بودن

    اخه چقدر تحمل چقدر تحمل بابا ب الله قصم من 99درصد ونیم طی سالیان سال گدای کردم التماس کردم تحمل کردم این شرایط رو

    اخه چرا بدون حتی نیم درصد نتیجه بدون نیم درصد نتیجه

    و هر بار هم بیشتر و بیشتر و بیشتر تلاش میکردم تا چ حد تلاش تا چ حد تحقیر تا چ حد کمبود اعتماد بنفس هر چی بگم کم گفتم بخدا انقدر من از این مورد لطمه خوردم و اصلا نابودم کرد

    احساس میکردم من دوست داشتنی نیستم احساس میکردم خشکل نیستم احساس نابودی و تحقیر میکردم.

    ولی باز هم تحمل میکردم

    واااااااااااااای واااااااااااااای واااااااااااااای واااااااااااااای خدای من

    5در مورد ضاهرم انقدر من ب هر دری زده بودم برای روابط نشده بود و حالم بد شده بود اینارو ک میگم نزدیک ب 10 سال اتفاق هاااااااااااا

    و دیگه احساس میکردم که خشکل نیستم احساس میکردم که دوست داشتنی نیستم تحقیر شده بودم احساس بد بشدت بدت منفی ناخوشایند تا جای که ب روانپزشک روانشناسو قرص و افسردگی شدید مریضی های ک میگرفتم و اخرش ب نا امیدی مطلق ک تهش دست ب خودکشی چند بار زدم دیگه تنها راهم فقط فقط خودکشی بود

    و من بازم تحمل میکردم

    و ب خدا ایمان نداشتم

    6مقایسه کردن خودم با دیگران و حرف قضاوت دیگران و مهم دونستن دیگران

    خدای من سالها زجر کشیدم بخدا سالها بد بختی کشیدم از این مقایسه کردنه از این حرف مردم

    ولی

    بارم تحمل داشتم ولی بازم تحمل داشتم

    نمی خوام دیگه ادامه بدم اصلی هارو گفتم و واقعا کاسه تحملم دریا بو د واقعا ب کلمه دریا توی این 10 سال .

    ولی اما‌……….رسیدم به 96 واستاد عزیزم استادی که بقول سعیده خانم چ من تشکر کنم چ نکنم اون راهشو ادامه میده

    فقط سپاسگذاری من بخاطر اینکه من و با خدا اشنا کرد با خودم با درونم با توحید

    من از سال 96 تا زمستان 401 چند تا از فایل های استاد رایگان و داشتم با دوره عزت نفس .و2قدم از دوره 12قدم اینارو داشتم

    اما فقط گوش میدادم فقط و فقط هیچ نکته برداری هیچ درک عمیقی چون باورهای بسیار بسیار مخربی داشتم خیلی سختم بود و خلاصه این گوش دادن ها هم خودش تکامل بود

    ( چون واقعا من بین زمین تا اسمان تغیر کردم براستی ک تغیر کردم تغیرات عظیمی در مقابل با خودم

    من از خط خودکشی بودم ک با استاد اشنا شدم

    اما اروم اروم پیشرفت کردم نتیجه های مالی گرفتم روابطم بهتر شد ازدواج کردم ک بزرگترین ترسم بود هم بخاطر شرایط مالی هم بخاطر تر از روابط با ادمهای جدید فامیل های همسر خود همسر خانوادش چون من قبلا دربو داغون بودم اما تغیر کردم ازدواج کردم هزینه های ازدواج رو دادم و زمین مسکونی گرفتم در 2تا شغلی که نصف و نیمه بلدم شروعشون کردم ادامه دادم ودر روابط عالی هستم در مقایسه با گذشتم در طایفه فقیری ک داریم من 2مین نفری. بودم ماشین گرفتم ماشین عوض کردم موتور خریدم از همه مهم تر از لحاظ روحی بینظیر شدم شاد تربا ایمان تر توحیدی تر احساس خوب بیشتر ارتباط بهتری با خدا. داشتن همه اینا تغیرات بینظیری بود ک کردم و هی بیشتر و بیشتر هم میشه احساس لیاقت احساس اعتماد بنفس بالا واااااااااااااای خدای من الان دارم میفهمم نتایج عالی هستن [ و از همه مهم تربا خودم دوست شدم با خودم رفیقم از تنهای خودم خیلی وقتا لذت میبرم و فهمیدم ک در این جهان من سید عادل حسینی این همه بدبختی این همه تحقیر این همه بی ایمانی و نابودی این همه حقارت این همه بی ارزشی این همه مقایسه کردن خودم با دیگرا این همه حرف مردم برام مهم بودن و اینجهنمی که توش زندگی کردم خودم برای خودم ساختم

    ای من،من،من،من،من،من،من،منم که ساختم و خیلی خوشحالم ک خودم ساختم درسته زجر کشیدم سختی های فراوان کشیدم تحمل های زیادی متحمل شدم اما ….اما…خوشحالم که پای کسی دیگه در میان نیست خوشحالم ک خودم و خودم و خودم هستم و خداوندی که این جهان رو خلق کرده و طبق سیستمی بودن جهان خودم ساختمش

    ]پس دیگران مقصر نیستن

    ن پدر

    ن مادر

    ن خانواده

    نه خداوند

    ن کشور

    ن رهبر

    ن رئس جمهور

    ن جامعه و دوستان

    هیچ کس هیچ کس خیلی خوشحالم

    چرا خوشحالم چون الان ک فهمیدم خودم هستم و خودم پس خودم دست خودمم میتونم باورهامو تغیربدهم میتونم ذهنم رو کنترل کنم میتونم ورودی هامو کنترل کنم اعتماد بنفسم رو،ایمانم رو،لیاقتم رو،ارزشمندیم رو، توحید بودنم رو همه اینارو ببرم بالا و براحتی همونجوری که براحتی اون همه سختی رو کشیدم از این ور هم میتونم براحتی لذت ببرم و راحتی رو بچشم

    و همه این نتایج رو از سال 96 به بعد اشنای با استاد بدست اوردم

    منی که قبل از اشنایم 1001یک را ه رو رفتم هر چی در میاوردم خرج روانشناس میکردم اما از حتی نیم درصد نتیجه هم خبری نبود)

    و اما امسال سال 1402 من کاسه تحملم لبریز شد واقعا دیگه مثل قبل از اشنایم با استاد نبودم

    چون کار کرده بود رو خودم فایل هارو گوش میدادم

    نتیجه هم ک نوشتم گرفته بودم

    اما انگاری راکد شده بودم

    انگاری اون پیشرفت های مالی ک میخوام نیست یعنی واقعا نیست هنوز بدهکاری وام قرض روابطی ک میخوام با دیگران و همسر نیست

    از لحاظشغلیم واقعا درجا میزنم شریک داشتم و دارم

    شخصیت های درونم اونی که میخواستم نیست

    (درسته تغیر کردم پیشرفت کردم نتیجه گرفتم اما خیلی کم خیلی کم من خیلی بیشتر میخوام میخوام ب ازادی مالی و مکانی برسم )

    خلاصه درگیر بودم که واقعا باید کارهای رو انجام بدم و دست به عمل بشم و باورهامو تغیر بدهم

    درسته باید (صبر کنم) اما تحمل نه این داره ب تحمل میرسه

    و چون در زمستان 401 تاقدم 5دوره 12قدم رو خریدم

    و گوشی جدید هم گرفتم دیگه مشکلی برای گوش دادن و کار کردن روی فایل ها نداشتم خیلی راحت تر از قبل شده بود برام

    و این ایده اومد برام که همیشه استاد هم گفته بود ک نکته برداری کنی ولی من درکش نمیکردم چجوری

    اما امسال شروع که کردم

    خداوندا چقدر بی نظیره نوشتن ومن اومدم از اول شروع کردم به نکته برداری و تمام جلسات رو چند بار گوش میدادم و نکته های ک در مدارش بودم و درک میکردم مینوشتم

    و هر جلسه رو جدا جدا کردم و نوشتم موضوع جلسه رو مینوشتم تا قدم 5 این کارو کردم و همین الان یکی از دفترها پیش هست قبل از این کامنت داشتم میخوندم

    و خیلی راضی هستم خیلی وداره باورهامو تغیرمیده و یاد میارم جلسات رو با صدای بلند میخونم و کلی درکم رو برده بالا تر

    کلی مقاومتم کم تر شده اسان تر شده برام زندگی روابط های عالی باخودم ک عالیم بخدا در مراسمات و شلوغی که میرم خیلی با خودم در صلحم

    چون قبلا اصلا روم نمیشد بشینم انقدر خجالت میکشیدم و در معرض قضاوت دیگران تو ذهنم قرار میگرفتم

    و در مورد وام تصمیم گرفتم و بار ها اعلام کردم یه بار وام اوردم دیگه نمیارم 3قسط سالانش مونده حتما پرداخت میکنم و هر گز نمیارم

    تصمیم گرفتم بصورت تکاملی قرض ندم و نفروشم

    تصمیم گرفتم 2تا شریک کاری داشتم همون بهار با یکیشون کات کردم و اون یکی دیگه بهش گفتم که همین ماه کاملا کات میکنم باهاش

    قطعابخداوند ایمان میارم و فقط از اون میخوام هدایتم کنه در مسیر درست باشم و هیچ شریکی دیگه نمیگیرم چون واقعا . شرکه.

    تحملم هم بالا اومده برای تغییر باورهای مالی و مطما هستم که برای تغیر باورهام و پیشرفت در حوزه مالی نیاز به دوره قانون سلامتی دارم بصورت حتمی

    چون خیلی خواب الو و کم انرژی هستم و 99 درصد جسمم هم بهش نیاز داره (دوره روهم خریدم فقط استفاده نکردم ) از شهریور اونم شروع میکنم

    و دیگه واقعا هیچ تحملی رو قبول نمیکنم

    مثل همی شراکت های ک داشتم و یکیشون کات کردم اونم بهش گفتم تو این ماه تموم میشه

    من دوباره ب صفر میرسم

    اما این بهترین کاره خودم تنهای میسازمش کسب و کارمو فروشمو همه چیو این صفربودن برای من

    نقطه اوج چون فقط و فقط خودم هستم

    البته همه اینا بخاطر تغیراتی در باورهامه در ایمانم که نصبت ب خدا قوی شده اعتماد بنفسمه توحید

    قطعا این بار اوج میگیرم چون با ایمان از صفر ولی با توحید با باورهای عالی زندگیمو میسازم

    با این باور که من نیازی بهیچ عامل بیرونی ندارم همه چیز درونه منه و خداوند درونه منه خداوند برای من کافیه

    عاشق همتونم دستم درد گرفت انقدر تند تند می اومد و منم مینوشتم

    یا حق…..‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: