میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید رجایی» در این صفحه: 1
  1. -
    حمید رجایی گفته:
    مدت عضویت: 2735 روز

    به نام مهربان هستی

    سلام بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان و همه عزیزان گلم در این سایت توحیدی فوق العاده

    استاد عزیزم یه مطلبی رو که به ذهن ام رسید و الان خدمتتتون میگم این هست که ما بچه های این سایت به خاطر درخواست های مکرری که به

    خداوند داشیتم و درخوااست داشیم که خداوند راه درست را به ما نشان بدهدد همین تحمل نکردن شرایط بود و با هر تضادی به خدا میگفتیم که

    خدایا راه درست چیه ؟ آیا راه درست این مسیر چیه و ما باید چگونه عمل کنیم ؟ و آیا چرا در زمان ما مثلا راهنما و یا فرستاده از طرف تو نیست

    و ماباید فقط به کتاب ها و صحبت پیشوایان دینی اکتفا کنیم که خود آنها هم اکثرا با هم اختلاف نظر دارند و این در خواست ها از نپذیفتن اون

    شرایط بود که باید اصلاح می شددو از همون با ور به غیب بود و سیستم جهان هم ما رو به زیبایی هدایت کرد به راه آسان و توحید و نعمت ها ی

    فراوان و روز افزون .

    استاد از همون روز اولی که با شما آشنا شدم بسیار بسیار تغییرات و بهبود هایی در زندگی ام اتفاق افتاد:

    اولین موردش بهبود وضعیت سلامتی ام بود که از آن رو ز من دیگه به هیچ عنوان مریضی رو ندیدم و سالم سالم شدم و به لطف قانون سلامتی هم

    که هر روز باز توی سلامتی دارم بهتر و بهتر میشوم.

    استاد عزیزم سپاسگزار شما هستم از روز آشنایی با شما دیگه من افراد نامناسب ، حتی از نزدیکترین افراد رو دیگه توی زندگی ام ندیدم

    مشتری ها ی درب و داغون جاشون رو به مشتری ها ی خوب داد و من این رو به صورت طبیعی پذیرفتم

    کارها و پروژه ها ی کم ارزش رو دیگه نگرفتم و به جاش کارها بهتر و بهتر شد

    الان به لطف خدای مهربان داره هر روز در آمد سازی من برام آسان تر و با زمان کمتر میشه

    خدایا شکرت روابطم با همسر وفرزندم و اطرافیانم بسیار بسیار خوب هست که البته من اون رو به صورت طبیعی پذیرفتم

    خدایا شکرت ترس ها و نگرانی هایم به شدت کم شده و هر روز که بیشتر روی خودم کار میکنم کم و کمتر میشه

    استاد عزیزم اینقدر مسافرت های عالی و آزادی زمانی دارم که خیلی مسافرت رفتنم راحت و راحتر شده و فقط با یک اراده شروع میکنم به مسافرت رفتن از چند روز تا یک هفته .

    خدایا شکرت از اینکه خیلی راحت به خواسته هایم میرسم البته خواسته های کوچک

    خیلی کمتر به خاطر اتفاقات نادلخواهی که خودم خلق کردم ناراحت میشوم

    خیلی کمتر از قبل تعصبات شدید مذهبی دارم و با جهان اطرافم به صلح رسیدم و سعی میکنم هر کسی و هر چیزی رو توی جایگاه خودشون بپذیزم

    و ازش ایراد نگیرم .

    این ها همه مسائلی بود که شکر خدا من با نپذیرفتم و هر روز بهتر و بهترش کردم و حلش کردم .

    در مورد فرزندم که الان 3 سالشه و حدود یک سال پیش یک مسئله بیضه پیدا کرده بود و همسرم ناراحتش بود و خلاصه بعد از چند روز که دکتر رفته بود و یک دکتر خیلی خوب رو پیدا کرده بود و به سختی هم نوبت گرفته بود رفته بود پیشش و او گفته بود که بند بیضه هاش کوتاهه و به همین دلیل هم میره بالا و باعث مشکل شده و الان باید شما عملش کنی (به لطف برنامه های استاد سال 99 که خدا هدیه کرد به ما همه مراحل به دنیا اومدنش به صورت طبیعی و راحت بود ) و همسرم هم براش نوبت عمل زد و به من گزارش داد من توی اون لحظه پشت تلفن چیزی نگفتم

    کمی صبر کردم خودم رو یکم به آرامش رسوندم و گفتم خدایا این هدیه خودت هست و خودت از اول تا الان محافظتش کردی از این به بعد هم با خودت هستش

    خلاصه یکم فکر کردم گفتم آخه این که دکتر داره میگه حالا هر چقدر هم دکتر خوب این حرفش غیر منطقیه این بچه که از اول سالم بوده و توی این دو سال مسئله نداشته حالا یهو خود به خود که بند بیضه هاش کوتاه نمیشه و همون لحظه شک کردم و گفتم خدایا خودت هدایتم کن

    زنگ زدم به همسرم و گفتم فعلا صبر کن یک روز و یا دو روز به عملش مودنده بود و اگه کنسل میشد دوباره زمان میبرد تا نوبت بگیریم چون دکتره سرش شلوغ بود .

    بعد از تماس با همسرم این فکر به ذهنم رسید که بابا ما از قدیم هم به دکتر های طب سنتی بیشتر باور داشتیم و همیشه هم نتایج خوبی از شون میگرفتیم و بعد هم که اصلا بچمون چندتا مسئله داشت برده بودیم پیشش خیلی راحت و آسان با کمترین هزینه درمانش کردیم اونم از لطف

    خدا و آموزش های استاد بود که با یک طبیب بسیار بسیار ماهر در ارتباط بودیم که همیشه فقط با یک نگاه ساده به صورت و چشم های طرف مقابل تمام مسائل اون رو خودش میگفت بدون اینکه توضیح بدیم .

    خلاصه به خانمم گفتم بابا یه زنگ به آقای فلانی بزن طبیب طب سنتی که همیشه میرفتیم پیشش حالا یه مشورت باهاش بکن (من تهران بودم و خانم شهرستان نزدیک همون طبیب) گفت که آره راست میگی بزار یه مشورتی باهاش بکنم ( اگه من به خدا روی نکرده بودم و از ش کمک نمیخواستم هر گز این فکر به ذهن نا آرومم و ذهن پریشان خانمم نمیرسید)

    و خلا صه با یک تماس و یک نوبت حضوری که کلا 2 ساعت نشد و با یک هزینه یک صدم نسبت به عمل جراهی اون مسئله با یک شربت ساده حل شد و چقدر من از طبیب تشکر کردم و خدارو شکر کردم که حالا بحث هزینه ای به یکطرف بحث دردسرهای بیمارستان به یک طرف و این که این بچه توی این سن بره زیز تیغ دکتر از طرف دیگه خیلی غیر طبیعی و ناراحت کننده بود/

    و این فقط یک مورد بود از هزاران موردی که خیلی از کارها سخت انجام میشد و با نپذیرفتنش با یک ایده ساده حلش کردیم

    و هزاراان مورد دیگه بوده که البته بیشتر توی مسائل کاری بوده و فنی و غیر قابل باز گو ولی به عنوان نمونه یکیشو میگم /

    توی یک پروژه ما قرار بود من و یک نفر دیگه توی یک سوله مسیر طولانی رو سینی کابل اجرا کنیم و هر یک متر یک ساپورت نصب بشه که هر ساپورت همه سه تا پیچ و رول پلاک بزرگ نصب میشد حدود 15 سال پیش بود و خلاصه طبق روال قبل شروع کردیم با یک نردبام بلند با کلی وسایل دریل و پیچ و دیگر تجهیزات به سختی اولین ساپورت رو نصب کردیم و اون سوله هم جوری بود که همه جاش پر وسایل بود و با هر بار نصب ساپورت ما باید کلی درد سر میکشیدم که جای نردبام رو درست کنیم که بتونیم توی ارتفاع سه متری یدونه ساپوت سینی کابل بزنیم

    کاری بسیار دشوار و زمان بر و پر خطر که موقع دریل کاری روی ارتفاع هر لحضه ممکن بود نربان از زیر پا سر بخوره

    خوب موقع نصب ساپورت اول اومدم پایین و هنگام چای خوردن داشتم فکر میکردم ما با این روش باید سه هفته زمان بزاریم توی بهترین شرایط و این کار خیلی سخته و شروع کردم به فکر کردن که آیا راه دیگه این هست .

    راه دیگه ای که بود این بود که از نیسان های بالا بر دار کمک بگیریم که بریم توی سبدش و مارو توی ارتفاع نگه داره که ما کارو انجام بدیم که البته اون هم نشدنی بود چون توی سوله مشغول کار بودندو یک عالمه دستگاه و وسایل بود که نمیشد به این راحتی جابه جا کرد.

    باز فکر کردم گفتم چی کار میشه کرد نپذیرفتن سختی کار

    همون لحظه چشمم به صحنه ای افتاد و یک جرقه توی ذهنم زده شده دیدم که توی اون کارگاه از این جرثقل های سقفی دارند و یک سبد فلزی بزرگ دو متر در یک متر که اینها وسایل سنگین رو باهاش جابه جا میکنند که این سبد با چهار تا زنجیر به غلاب جرقثیل وصل شده و جابه جا میشه

    به دوستم گفتم بیا من یک ایده دارم بیا تستش کنیم و اون کنترل جرثقل رو به دست گرفتم و اون سبد رو آوردم و نشستم توی سبد و کنترل بدست و از زمین بلند شدم و خودم رسوندم به جایی که ساپورت ها باید نصب میشد چون جرثقل توی سوله هم حرکت طولی داشت و هم عرضی و هم ارتفاعی عملا ما به راحتی هر کجا سوله میخواسیم به راحتی با چند تا دکمه توی سبد محکم و مطمعن میرفتم و اصلا اون موقع من رو

    هوا بودم برگشتم پایین و کلی وسایل مورد نیاز رو که واسه هر کدوم باید از نردبام بالا میرفتیم رو گذاشتم توی سبد و رفتیم توی ارتفاع سه متری

    و اصلا کار نبود که عشق و حال بود کل وسایل پیشمون حتی فلاکس چایی و آب هم پیشمون دم دست من و همکارم دونفری یکی سوراخ میکرد

    با دریل یکیمون پیچ میبست و اصلا توی سه روز ما به راحتی چهار هزار پیچ و رول پلاک رو روی دیوار سخت کار کردیم و به خاطر راحتی کار دقتمون هم رفت بالا و این قدر این کار دقیق و مرتب و توی یک خط صاف انجام شد که همه بعد از اجرای کار انگشت به دهن مونده بودند و نفهمیدند ما اصلا چطوری این کار رو اجرا کردیم

    و خلاصه از این ایده ها که هزاران بار بهم الهام شد و من اجراش کردم و لذتشو بردم /

    و موردی هم استاد من هنوز حلش نکردم و یجورایی دارم تحملش میکنم که البته اون هم به لطف خدا به زودی حلش می کنم بحث مسائل مالی هستش که باز از هر طرف که میرم باهش برخورد میکنم و باید اون رو هم حلش کنم که البته بسیار بسیار بهتر شده و من در این لحضه در آمدم رو ده برابر کردم نسبت به قبل خیلی بهتر شده ولی هنوز بسیار بسیار مسئله دارم که حلش کنم و فکر میکنم دارم تحمل میکنم چون میدونم باید بابتش تمرکز بزارم و هنوز نگذاشتم /

    استاد دوستون دارم عاشقتونم تحسینتون میکنم بابت اون هیکل ورزشکاری و حرفه ای تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: