- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
میزان تحمل شما چقدر است
بنام خدای صبور غفور
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و دوستان الهی ام
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها باز هم ی کم بزرگتر
عجب فرکانسی داره این موسیقیه حال آدم رو دگرگون میکنه ی شیفت فرکانسی عجیبی رو در وجود آدم به راه میندازه
الان دیگه وقتی این موسیقی رو توی پردایس میشنویم میدونیم که ی خبری در راهه نه از اون خبر آمد خبری در راه استی که در دوران جهالت خیلی میشندم و ازش لذت میبردم مخصوصا با اون صدای زیبای آقای آقاسی :
….
خدای من ی لحظه موندم که این شعره چه ربطی داشت به موضوع این فایل که ذهن من من رو کشوند سمتش و باعث شد برم سرچش کنم و اینجا بیارمش !!!!!
اما ی بار که کامل از روش خوندم دیدم دقیقا مرتبطه البته برای من :
تحمل شرایط ناخواسته به خاطر پذیرفتن چیزهایی که ی سری افراد گفتن
اقدام نکردن برای تغییر بخاطر این باور که این یعنی صبوری
اقدام نکردن برای تغییر بخاطر این باور که ما نمیتونیم
اقدام نکردن برای تغییر بخاطر اینکه ی نفر دیگه باید بیاد و این تغییره رو ایجاد کنه
اقدام نکردن برای تغییر بخاطر این باور که هرچی بیشتر ناخواسته ها رو تحمل کنیم مقربتریم در نزد خداوند
خدای من چه باورهای شرک آلودی
خدا رو شکر که دستمون رو گرفتی و هدایتمون کردی به جایی که بقول کامنت یکی از دوستان توی توحید عملی یک :
اومدیم اینجا تا میلیاردر بشیم اما عاشق و سرگشته ی کویت شدیم
اومدیم تا اسرا رثروت رو بیاموزیم قرآن رو در دستمون گذاشت و گفت بخونید کلید گنجهای آسمان و زمین را در این کتاب خواهید یافت
بخونید اما با قلبی پاک که دستور العمل خوشبختیتون در تمام جنبه ها در این کتاب است
و……
اومدیم تا راز خوبشختی و سعادت رو در دنیا بفهمیم بهمون یاد دادکه توحید راز خوشبختی و سعادت نه تنها در دنیاست بلکه در آخرت
یادمون داد که توحید یعنی قدرت ندادن به هیچ عامل بیرونی و شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی حالا اون عامل میتونه ی پزشک باشه که وقتی بهش قدرت میدی باعث میشه هم خودت زجر بکشی و هم بچت
میتونه ی روانشناس یا روانپزشک باشه که وقتی بهش قدرت میدی میپذیری که:
Some children are easy to control some are not
Some are co-operative and helpful some make a fuss all the time
Some are ………
بعضی بچه ها کنترل کردنشون آسونه بعضی نه
بعضی ها مشارکت میکنن بعضی ها مدام در حال الم شنگه براه انداختنن و …….
و تو میپذیری این رو و میگی همینه که هست من که نمیتونم بچم رو تغییر بدم !!!!!بالاخره بعضی ها اینجوری ان بعضی ها اونجوری غافل از اینکه بچه ی تو انعکاس رفتارها و ناهماهنگی هاییه که توی وجود توهست بقول دوست عزیزمون توی عقل کل وقتی تو از هماهنگی خارج میشی بچه ی تو اون رفتارها رو نشون میده نه اینکه این یچیز طبیعی باشه
با صحبت های شما استاد خیلی چیزها توی ذهنم مرور شد
من با وجود اینکه خودم بچه ندارم اما خیلی قشنگ درک کردم استاد دارن از چی صحبت میکنن و فکر کردن به همین موضوع باعث شد من سپاسگزارتر باشم نسبت به اینکه هنوز ازدواج نکردم چون تجاربی که بدست آوردم قبلا با آگاهی های الانم که ترکیب میشه ی شناختی بهم میده که احساس میکنم اگر وارد زندگی مشترک بشم اون بقول خانم شایسته سن تجربه های من خیلی میتونه کمکم کنه که بهتر مدیریت بکنم اوضاع و شرایط رو
سال 94 وقتی خواهر زادم بدنیا اومد من با خواهرم بیمارستان بودم و اون شبی که ما بیمارستان بودیم خواهر زادم چنان گریه میکرد تمام شب رو که تمام بیمارستان رو رو روی سرش گذاشته بود و هر کاری میکردیم آروم نمیشد و هرچی هم به پرستارها میگفتیم میگفتن کاری از دست ما بر نمیاد بچه اس دیگه گریه میکنه !!!!! اما مدتی گذشت و ما هی میدیدم این بچه هر وقت میخوایم پوشاکش رو عوض کنیم زمین و زمان رو میریزه بهم ولی در بقیه موارد خیلی آرومه و اصلا اذیت نمیکنه .یعنی وقتی استاد گفتن همسایه رفت شکایت کرد من دقیقا یادم اومد که همسایه ما هم می اومد میگفت این بچه چشه اینجوری گریه میکنه و ما هم میگفتیم بردیم دکتر گفتن مشکلی نداره چکار کنیم نمیدونیم چشه
خلاصه این عشق من که الان عشق عجیبی توی وجودم هست بهش چنان موقع تعویض مای بیبی گریه میکرد که جگر آدم رو کباب میکرد
تا اینکه الان یادم نیست کی بهمون گفت که این بچه ممکنه مشکل ادراری داشته باشه وبردیمش دکتر و گفتیم لطفا سیستم ادراری این رو چک کنین و دقیقا مساله همون بود و پماد دادن و مساله تموم شد به همین راحتی .حتی الان هم که یاد میاد میگم این بچه بنده خدا چه دردی رو تحمل میکرده اونموقع
و اما ی مورد دیگه که باز هم مربوط میشه به بچه :
من ی برادرزاده دارم که این با زایمان طبیعی اوردنش دنیا درصورتیکه وزنش خیلی زیاد بود و موقع زایمان مجبور شدن برا بیرون آوردنش فشار زیادی وارد کنن که باعث شد یکی از دست هاش تا ی مدت فلج بشه و توانایی حرکتی نداشته باشه
و بعدا این بچه توی تکلم دچار مشکل شد و چند بار بردنش دکتر میگفتن آقا این موقع زایمان به عصب های مغزش فشار اومده و دیگه راهی نداره و درست نمیشه و متاسفانه داداشم و زن داداشم هم این رو پذیرفتن و دیگه تلاشی نکردن و الان 18 ساله این بچه هم از لحاظ ذهنی و هم گفتاری مشکل داره و هم خودش داره زجر میکشه و هم خانوادش
یا در مورد چیزی توی بچه ها که معروفه به دل درد توی 3 ماهه اول این پذیرفته شده بین خانواده ها که بعضی از بچه ها اینجورین و تا 3 ماه دچار دل درد میشن و باید تحملش کرد و راهی نداره در صورتیکه با آگاهی های دروه سلامتی کاملا مشخص و واضحه که نوع تغذیه مادره که چنین مشکلاتی رو برای بچه بوجود میاره و اگر اون درست بشه این قضیه اصلا بوجود نمیاد
و اما تجربه های خودم در مورد تحمل شرایط نادلخواه :
تحمل درد پیش از پریودی که به سندرم پیش از پریودی معروفه: من پذیرفته بودم که همینه و هیچ وقت فکر نکردم ریشش چی میتونه باشه و بقول استاد آشغال ها رو زیر مبل میکردم و با خوردن رازیانه و ….. سعی میکردم درد رو تسکین بدم و از بین ببرمش درصورتی ریشه بود و باز هم ماه بعد و ماههای بعد تکرار میشد
تحمل بوی بد عرق: من جزو اون دسته از خانم هایی بودم که کافی بود ی ذره میرفتم بیرون و عرق میکردم دیگه خودم از بوی بد عرق خودم حالم بد میشد و مجبور بودم مدام مام استفاده کنم و این رو پذیرفته بودم که بعضی افراد اینجورین دیگه چاره ای نیست باید مرتب دوش بگیری و مام مصرف کنی یعنی با ی عامل بیرونی سر پوش بزاری براش .درصورتیکه الان فکر میکنم ی دوستی داشتم که این بنده خدا میگفت من دو هفته ی بار هم برم حمام بوی عرق نمیدم و من ی علامت سوال توی ذهنم بود که چطور مگه میشه .
تحمل خشکی دست و صورت در فصل های خشک سال: به محضی اینکه پاییز شروع میشد دست های من شروع به خشک شدن میکردن و مداوم باید نرم کننده استفاده میکردم و پذیرفته بودم این رو چون میدیدم فلانی و فلانی و فلانی هم اینجوری هستن و دیگه همینه هوا که خشک میشه پوست بدن هم خشک میشه و با ی عامل بیرونی باید نرمش کرد دیگه
نفخ شکم بعد از غذا :من به شدت قبل از دوره سلامتی وقتی غذا میخوردم دچار نفخ میشدم و فکر میکردم دیگه طبیعیه همه اینجوری هستن و تحمل میکردم این رو و چقدر اذیت میشدم مخصوصا شب ها .
خواب آلودی بعد از خوردن غذا : اینم یکی از شرایطی بود که من تحملش میکردم واگر بعد از خوردن غذا ی چرتی نمیزدم دیگه بدنم کارایی لازم رو نداشت و اصلا مغزم کار نمکرد. یادمه توی دوران دانشجویی اون درس هایی که بلافاصل بعد از ناهار کلاس داشتم این موضوع چقدر من رو اذیت میکرد و بخاطر همین چرت زدن سر کلاس درس روانشناسی رو شدم 15 چون همش خواب بودم سر کلاس و استادش هم متوجه شده بود
خوابیدن در طول روز و مخصوصا در تابستان: این بین ملت پذیرفته شده که آدم باید توی طول روز بخوابه مخصوصا توی تابستون که دیگه باید زیر کولر ی پتو بکشی روی خودت و ی چند ساعتی رو بخوابی .هرچند من خیلینمیخوابیدم ولی این جز روتین بود و باید حتما ی ساعتی میخوابیدم
یبوست داشتن : باز هم سالها من دچار این بودم البته که بعدا هدایت شدم به خوردن میوه و با میوه این مساله رو برطرف میکردم ولی بقول استاد من که همیشه به میوه نمیتونستم دسترسی داشته باشم و با خودم این ور و اون ببرم و چه زجری کشیدم و چه سختی هایی رو تحمل میکردم چون کلا آدمی هم هستم که خیلی آب نمیخورم و اینکه بخوام بزرور ی لیوان کنارم بزارم و هی آب مصرف کنم اینم برام ممکن نبود
و خیلی از موارد دیگه
چرا اینا رو تحمل میکردم ؟
چون پذیرفته بودم که هست و اتفاق می افته و طبیعیه دیگه همه اینجورین دیگه انسانه دیگه
اما از زمانی که استاد توی دوره سلامتی گفتن که هیچ چیز بدی در بدن طبیعی نیست و اگر غذاهای هماهنگ با بدن خورده بشه این علایم از بین میره و طبق سبک استاد پیش رفتم تمام این ها از بین رفت اونم در عرض یکماه .اون همه مسایل ناخوشایندی که من 30 سال باهاشون درگیر بودم در عرض یکماه ناپدید شدن بقول انگلیسی ها as easy as a piece of cake
چون اونچه رو که گفته شد هبود و پذیرفته شده بود رو با آگاهی های استاد کنار گذاشتم و بقول استاد تست کردم ببینم چه اتفاقی می افته و دیدم که واقعا اتفاق افتاد وقتی صددرصد عمل کردم و الان هم خدا رو شکر دارم از موهبت هاش بهره مند میشم هرچند صددرصد عمل نمیکنم
و اما در مورد تحمل شرایط ناخواسته که من هنوز نتونستم تغییر بدم شرایط کاری الانمه البته نه اینکه تغییر نکرده باشه چون خیلی تغییر کرده نسبت به قبل از زمان آشنایی با استاد مخصوصا از لحاظ زمانی که خیلی کمتر شده نسبت به قبل تایم کاری من و از لحاظ مالی هم چند برابر شده درآمد ولی امروز وقتی فکر کردم دیدم من دارم این شرایط رو تحمل میکنم و چیزی نیست که من خودم بخوام و دوست دارم این شرایط تغییر کنه و به سمت آزادی مکانی بره که هنوز اتفاق نیفتاده و این نشون میده باید بیشتر روی باورهام کار کنم تا این اتفاقه بیفته
سپاسگزارم استاد عزیز