- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام
مسئلهای بود که به دلایل مختلف تحمل میکردم خیلی هم تحمل میکردم که مهم ترین دلیلش احساس ارزشمندی بود که خیلی کمرنگ بود تا جایی که تقریبا 7 ماه پیش اتفاقی افتاد که جهان کاری کرد تا بهم بگه اگرمیخوای الان وقتشه که دیگه پایان بدی به این تحمل کردن، خیلی خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که به لطف الله، این صدا رو شنیدم و بهش عمل کردم
یکیاز مهم ترین باورهایی که باعث شد پایان بدم به تحمل کردن، باور ارزشمند بودن هست، باور لیاقت داشتن بالاترین سطح از احترام که باعث شد روابطی که هیچ وقت فکرشو نمی کردم بتونم قطع یا کم کنم رو همین کار روکردم، خیلی سخت بود ولی خوشحالم که به لطف الله تونستم و انجام دادم
قبل از ورودم به سایت باورهایی بود که باعث شده خیلی چیزها رو اتوماتیک وار بپذیرم که مهم ترینش تو بحثروابط بود که دختر بودن باعث شده طبیعی باشه احترام زیادی دریافت نکنی ولی به لطف آگاهی های فایل های رایگان و بعدش دوره های مختلف مثل روابط و عزت و نفس و لیاقت والان همزمان با شروع دوباره دوره لیاقت، دوره کشف قوانین، پایان بدم به باور همینه که هست و دیگه طبیعی بودن رو تو چیزای قشنگ می دیدم تو دوست داشتن ودوست داشته شدن، در احترام دیدن واحترام گذاشتن، در عشق دریافت کردن وعشق ورزیدن و طرف مقابلم هر کسی که میخواد باشه حتی اگرتو خانواده، فرهنگییا هر چیز دیگه ای خلاف این بوده باشه، بیام چیزی که میخوام رو با باورهای درست خلق کنم
خدایا شکرت/هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام
یکی از مهم ترین جاهایی که از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم تحمل نکنم مربوط به شغلی بود که به مدت حدود دو سال در یکی از ادارات مطرح و بزرگ استانمون تا سال گذشته مشغول بودم از نظر مالی خوب بود و چیزایی که خیلی های اطرافم دنبالش بودن مثل بیمه و حقوق به موقع و ثابت رو داشت ولی از یه جایی به بعد دیدم همون نقطه ای که هستم اونجا متوقف شدم و دیگه خبری از رشد نیست و خیلی کوچیک شده بود واسم اونم جایی که قبل ترش آرزوم بود کار کردن در اون ولی دیگه نه و بدون اینکه بخوام به کسی بگم یا نظر کسی رو بپرسم استعفام رو نوشتم و روی میز مدیر اون مرکز گذاشتم و رفتم که همین باعث کلی اتفاقات خوبی شد که واسشون جا رو باز کردم برای ورود به زندگیم مثل یاد ورود به حوزه ای که قبلش اصلا فکرشو نیم کردم من بتونم واردش بشم که اونم عکاسیه حتی بعدش وقتی یه بار با یکی از دوستانم و هم کلاسی های دانشگاهم صحبت میکردم با اینکه کسی بود که از اهواز مهاجرت کرده بود تهران وقتی بحثش رو کردیم گفت خیلی خوبه زینب ولی میدونی خیلی سخته بتونی ورود کنی به این حوزه میدونی آخه خیلی سخته و و و ولی من باورم متفاوت بود و البته که به لطف کار کردن روی خودم نخواستم توجیه یا قانع کنم که نه مـــــــا اگر روی خودمون کار کنیم اونطور میشه و به لطف همون تحمل نکردنه تو شغلی که آرزوی خیلی های اطرافم بود من به عکاسی هدایت شدم تونستم دوربین خودم رو بخرم و پروژه های عکاسی که ازم خواسته میشه واسه عکاسی برم دراه بیشتر و بیشتر میشه درحالیکه اگر همچنان تحمل میکردم و تو همون شغل می موندم اینا اتفاق نمی افتاد
یا قبل ترش که خبرنگار بودم و بعد کمتر از یک سال بودنم در یکی از بزرگترین خبرگزاری های کشور بهم پیشنهاد ارتقا از خبرنگرای به دبیری رو دادن پیشنهادی که معمولا بعد چند سال داده میشه ولی من کمتر از یک سال تجربه ام بهم دادند ولی بعد کار کردن روی خودم که دیگه نمی خواستم فقط اسمش کار باشه و دیگه به قیمت تحمل کردن هر چقدر سختی هم میخواد باشه تصمیم گرفتم خارج بشم ازش، البته که درسهایی که باید میگرفتم رو سعی کردم یاد بگیرم ازش چون قبل ورودم به خبرنگاری من معروف بودم به خجالتی بودنی که حتی تو جمع خانواده هم نمی تونستم حرفی بزنم چه برسه ارتباط های بزرگتر ولی برای همین چیز بدون معرفی کسی و با هدایت خداوند من به یکی از بزرگترین خبرگزاری ها هدایت شدم و مشغول شدم ولی خب از یه جایی به بعد که تغییر کردم تصمیم گرفتم خارج بشم و حتی وقتی با پیشنهادهای خوب در اون حوزه مواجه شدم روی تصمیمم موندم که الان نتیجه اش رو می بینم؛ دیروز بعد مدت ها رفته بودم به یکی از دوستانم در این حوزه سر بزنم که الان مدیر همون خبرگزاری شده ولی هیـــــچ وقت آزادی نداره درحالی که من قبل رفتن پیش اون خیلی راحت رفتم یکی از بهترین مجتمع های خرید شهر از یکی از بهترین کافه های اون یه کورتادو خوشمزه واسه خودم خریدم همون جا خوردم و بعدش دو لاته خوشمزه بیرون بر خریدم و رفتم پیش دوستم درحالی که اون حتی نمی دونه اونجایی که رفته بودم کجاست ولی من از وقتی تصمیم گرفتم از فضایی که هیچ وقتی برای من باقی نمی موند خارج بشم کلی جاهای زیبا رو هدایت شدم و همزمان به شغلی هدایت شدم که شاید هنوز از نظر مالی بزرگ نشده واسم ولی اینم تکاملی بالا میره و البته که کلی آزادی زمانی و مکانی که واسم ایجاد کرده؛ خدایا شـــــــــــکرت
خدایا شکرت که امروز تونستم بنویسم خیـــــــلی خوشحالم
دوسِتون دارم زیـــــــــــاد
استاد عزیزم و مریم بانو بی نهایت متشکرم برای تهیه یک فایل ناب دیگه و زیبایی های پرادایسی که دیدم مخصوصا اون بارون بی نهایت زیبایی که بلافاصله زمانی شروع به باریدن کرد که شما این فایل رو ضبط کردید، خــــــــدای من خـــــــــــــــیلی شکرت خــــــــــــــیلی
سلام به روی ماها عزیزم
ممنونم که نوشتی
خیلی خوشحالم که تو هم تو این فضای ناب هستی خیلی خوشحالم واست که روی خودت کار میکنی تا هر روز زیبایی های بیشتری رو زندگی کنی
خدا رو شکر برای جهان قانونمندی که میتونیمهمونطوری که میخوایم خلقش کنیم واسه خودمون
هر لحظه ات توحیدی تر ووروتمندتر در پناه رب العالمین