- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام خدمت دوست خوبم خانم نجفی:
من کامنت شمارو یکی دوبار خوندم ویک سری مطالب به ذهنم رسید که به طور خلاصه خدمت شما ذکر میکنم امیدوارم خداوند موجبات هدایت خودم و شما رو فراهم کند..اولین مورد اگر شما مجددکامنتتون رو بخونید جواب خودتون رو در انتهای پاراگراف اول دادین، جایی که عنوان کردین شرک، ترس وتنبلی…
تمامی این موارد به دلیل ایمان ضعیف به خداوندگار به وجود میاد،ایمان ضعیفی که موجب حرکت نخواهد شد.وقتی ایمان ما به خدا ضعیف هست به دنبالش شرک خواهیم داشت ترس از حرکت وبالطبع تنبلی نیزخواهیم داشت.
درخصوص اینکه شما منشیتون رو هنوز مرخص نکردید با وجود اینکه برای شما مستلزم شده است،برمیگرده به عزت نفس ضعیف شما.من پروفایل شما رو نگاه کردم ودیدم که دوره عزت نفس رو تهیه کردین ولی چرا تاکنون شجاعانه عمل نکردین جای تعجب داره!! پس بیاین برای اولین تمرین برای افزایش عزت نفس همین فردا منشیتون رو مرخص کنید به طور قاطعانه ومحکم البته اگر تا الان این کارو نکردین..ونگران هم نباشید خداوند باتوجه به باورهای خودش اونو به جای دیگه ایی هدایت خواهد کرد درضمن روزی ایشون هم برعهده خداهست ونه شما.همیشه یادتون باشه برابرصحبت های استاد عزیز خداوند پاسخ شجاعان را میدهد پس شجاعانه این کار رو انجام بدید.
مورد بعدی درخصوص مسئله رفتار فرزندتون؛بهتره که زاویه دیدتون رو نسبت به این مسئله عوض کنید واما چطوری؟ هرموقع که به این مسئله برخورد کردید بلافاصله باخودتون فکر کنید که اگر دور ازجان شما وفرزندتون اگر فلج بود و توانایی هیچ حرکتی نداشت،یا اگر روی تخت بیمارستان بستری بود باز هم فکر شما درخصوص ریخت و پاش وشیطنتش بهم میریخت؟ قطعا اینجور نخواهد بود پس بجای نگاه کردن از زاویه منفی ازین دید نگاه کنید وهمیشه سپاسگزار باشیدبرای سلامتی وشیطنتش..
درخصوص اطرافیانتان باید به درون خود بنگرید وببینید که چه وجهی از آنها را برانگیخته اید که با شما رفتار این چنینی دارند.ویا روی چه اخلاق ویا نکات منفی آنها تمرکز کردید که ازهمون جنس از رفتارها وارد رابطه شما با اونها شده..
مورد بعدی در خصوص دفتر کارتون وامکاناتش وهمچنین منزل شخصیتون باید بگم که شما تمرکز 100 درصدتون رو گذاشتین روی کمبود و کاستی های خونه ودفتر واطرافتون وچون تمرکزتون روی این کاستی ها هست همینجوری دارین کمبود بیشتری جذب میکنید یه روز در پارکینگ خرابه،یه روز کولر کارنمی کنه وهر روز یک درد سرجدید.دوست خوب من تمامی این کمبود ها به خاطر این هست که شما نعمت های اطرافتون رو نمیبینید وشکرگزار نیستید ویا اگر شکر گزاری میکنید حال خوبی درشما ایجاد نمیکنه واحساس شما خوب نیست واحساسی که خوب نباشد اتفاقات خوبی راجذب نخواهد کرد این یک قانون است.پس شما در وهله اول تمرکز خودتون رو ازروی هرچی کمبود دارین بردارین وشروع به شکر گزاری با احساس خوب بکنید،بالاخره نکات مثبتی اطرافتون خواهد بود که شروع کنید؛همینکه منزلی دارین که شب کنارخانواده هستین بزرگترین موردمثبت زندگیتون هست که همین الان چند میلیون نفر ممکنه حسرتش رو داشته باشن…
درخصوص انتهای پیامتون که خونه رویای رو تجسم میکنید قبل وبعد پیامتون گویای این هست که شما باور به فراوانی ندارید وهمچنین باوراحساس لیاقت درشما ضعیف میباشد چرا برای محل زندگیتون که اکنون اونجا هستید خرج نکنید ولذت نبرید؟مگر نه اینکه استاد عزیز موقعی که دربندر عباس توخونه سیمانی زندگی میکردن ؛ازهمون شرایط وازهمون جا ومکان لذت میبردن!دوست خوبم شما تازمانی که توجهتون روی کاستی های خونه،دفتر وزندگیتون باشه وسپاسگزارنعمت هاتون نباشید واز داشته هاتون هرچند کم لذت نبرید و حالتون رو خوب نگه ندارین،تجسم برای نعمت های بهتر فایده ای نخواهد داشت… امیدوارم که تونسته باشم کمکی کرده باشم به خودم وشما. درپناه خداونگار باشید….