میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا حسینی» در این صفحه: 2
  1. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2335 روز

    به نام الله هدایتگرم

    به نام بکتای مهربانیها و زیبایی ها، او که تو را ساده میکند برای زیباییها و لمس و تجربه بهترینها

    الهی شکرتتتتتت

    سلام به استاد بزرگوار و آگاهم

    سلام به مریم شایسته به حق شایسته

    و سلام به دوستان هم مسیرم در این سایت الهی

    هر دم از ابن باغ بری میرسد، تازه تر از تازه تری می رسد

    استاد ما چی بگبم از بس شما میتقیم میزنید به وسط خال و دست میزارید همونجایی که باید، همون زخم ها، همون ضعف ها، همون پاشنه های آشیلی که سالها باعث شد فقط بپذیریم، دم نزنیم و تازه فکر کنیم خیلی هم انسان خوب و قانعی هستیم

    شما دست میذارید روی همون عدم اعتماد به نفسی که سالها باعث میشد حرف نزنیم، درخواست نکنیم تا زن قانع و زن زندگی باشیم و همه ازمون تعریف و تمجید کنند مخصوصا منی که از یه شهر با یه فرهنگ متفاوت، رفته بودم به یه شهر دیگه با یه فرهنگ کاملا متفاوت دیگه و فقط کارم این بود که بپذیرم، تحمل کنم، بقیه رو راضی کنم و راضی نگه دارم تا همه بگن ای ولا، بابا ما فکر نمیکردیم زن غریبه و از یه شهر دیگه، اینقدر میتونه خوب باشه!؟!؟!

    یعنی قضیه من، قضیه همون ضرب المثل بود که میگفت: داخلم خودمو کشته و بیرونم بقیه رو

    من نمیخوام کالبد شکافی کنم یابهای قبلمو

    یعنی آگاهانه نمیخوام بهشون فکر کنم تما دویت دارم بگم که من با پذیرفتن اینکه میتونم یه فرد دیگه با یه تجربه دیگه بسم، الان در چه حالی هستم

    استادم و دوستان نازنینم، سربال زندگی در بهشت اونقدر در وجود من تغییر ایجاد کرد که خدا میدونه من بعد از این سریال، چقققققدددددررررر تجربه های ناب و لذت بخش داشتم

    به یه باغی هدایت شدم ( همسرم خرید که همه لذت میبرن از ابن باغ) و تجربه هایی داشتم که وقتی رخ میداد همش میگفتم و میگم دقیقا مثل زندگی استادم در پرادایس

    الان در این لحظه در سفرم، شمال رویایی، روستای جواهر ده، و فقط خدا میدونه ابنجا چقدر زیباست و چه حس و حالی داره، چه آرامشی

    همون مه پرادایس الان دقیقا تا جلو صورتم اومده

    همون اسلایدینگ درهای پرادایس که ویو فوق رویایی داره، همون خونه چوبی همون وبو ها و ساید زیباتر رو الان دقیقا در همین لحظه با سه تا همسفر عالی و هم مدار و خوش سفر، دارم تجربه میکنم و این کی اتفاق افتاد؟؟ اقاا چی سد که من بعد یالها، الان دو یال متوالی هست که به چنین سفرایی هدایت میشم؟؟؟

    از وقتی که خواستم دیگه تحمل نکنم، از وقتی دیگه فهمیدم که نباید شرایط فعلی رو بپذیرم و باید خوایته داشته باشم، هر چه بیشتر بهتر

    (الان صدای پرنده ها داره دبوانم میکنه)

    از وقتی فهمیدم ولی هنوز کامل در وجودم نرفته که باید از ندا بخوام، بیشتر و بیشتر بخوام و خداوند با مناعت طبع، با روی باز و با عشق میگه چشششششم، شما جون بخ‌اه، سفر شمال که جای خود داره، من به زیباترین و رویایی ترین مکان ها در کل دنیاااااااا هدایتت میکنم، تو فقط ایمان داشته باش و بدون شک، بدون تردید و رها، فقط بخواه و حال خودتو خوب نگه دار

    ایمانتو حفظ کن و بلکه بیشترش کن و اونوقت هست که بهشت رو میندازم زیر پاهات و تو فقط ساده یاده عشق کن و لذت ببر

    همین خدا داره چنان رابطه من و همسر نازنین و مهربونم رو خوب و رویایی میکنه که هر بار بهش زنگ میزنم یا پبام میدم فقط میگه: همیشه خوش باشی، خیلی بهت خوش بگذره و من با عشق، یپاسگذاری میکنم و از درونم از خدای خودم بارها و بارها یپاسگذارم که چنین تجربه های نابی رو برام رقم زده و قطعا زیباترش رو هم رفم میزنه

    اونقدر حالم خوب بود که فقط خواستم بنویسم

    اصلا آیدیا نداشتم اما سروع کردم و فقط کلماتی که اومد رو نوشتم، حتی همین جمله

    الهی هزاران بار یپاس

    خدا اگر تو رو نپرستم و بنده و تسلیم تو نباشم، نا سپاس ترینم

    خدایا شکرت که حالم با تو عالیه

    الهی سکرت که بهتر از قبل میشناسمت و تو و من فقط دوستیم، دوستایی که فقط به هم عشق میدن و کارشون فقط حال همدیگه رو خوب کردنه

    دوستی تو ابدیه

    اگر فقط تو باشی، دیگه هیچ کمبودی ندارم، تنهایی با تو، عمق عشقه

    الهی ممنونتم، ساده، به همین سادگی….

    عاشق همه شما عزیزانم هستم

    از کامنتاتون کلی عشق و حال عالی و درس یاد میگیرم و بهتربنها رو برای هممون در این مسیر سراسر زیبایی آرزومندم

    پنجشنبه عصر ساعت 5 و 12 دقیقه، تراس با ویو ابدی روستای جواهر ده

    تا بعد …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2335 روز

    به نام خدای هدایتگرم و سلام به شما دوست عزیز و ارزشمندم

    احسنت بر شما و این همه درک و آگاهی که از ساگردی ایتلدمون بدیت آوردید

    چه زیبا تحلیل میکنید و برای اون ذهن، دلیل و منطق میارید که اگر داره یخت انجام میشه، پس یعنی استباهه، یعنی من دیت خدا رو بستم، یعنی من اجازه نمیدم که همه چیز خیلی طبیعی رخ بده

    یعنی این منم که ترمز دارم و اجازه نمیدم که گاز، کار خودشو امجام بده

    چه زیبا نوشتید که: اونجا بود که من فهمیدم دارم جیب خدا رو مثل جیب خانوادم میدونم

    این بعنی دارم خدا رو ، انسان گونه میبینم ، دارم براش محدودیت میذارم، دارم براش برنامه میچینم و فکر میکنم اگر دو تا خوایتم بشه سه تا، دیگه من خیلی پررو هستم

    مثل اون بچه که تازه باباش براش عروسک خریده و حالا مثلا ماسین سارژی میخواد، و بابا میگه حالا بذار دو روز از اون خواستت بگذره، بابا دیگه اینقدر پررو و پر توقع نباش، قانع باش

    آقا چقدر ماها تحمل کردیم از دیت همینکه هی بهمون گفتن باید تحمل کنی، توی سختی هست که آدم بزرگ میشه، اصلا توی همین سختی هست که انسان زشد پیدا میکنه، اصلا توی این دنیا اگه سختی نکسی و تحمل نکنی که بعدا چیزی بدیت نمیاری

    یعنی اگه بخوام بنویسم که میشه یه دنیا باور استباه از زجر هایی که افتخار محسوب میشده، از تحمل هایی که خیلی باعث بزرگی بوده، مخصوصا برای ما خانما که دیگه هیچییییی

    ولی خدا رو شکر که الان آگاه تریم

    بعنی دیگه خودمون نمیخوایم اون طور باشیم، اون مدلی فکر کنیم و اون مدلی نتیجه بگیریم

    مثلا من قبلا اگه چند روز میرفتم خونه بابام، بعدش که برمیگستم پیش همسرم، دیگه تا چند وقت جایی نمیرفتم چون میگفتم خب من چند روز تنهاش گذاشتم، گناه داره، من زن بدی هستم و همسرم تنهاست و از این حرفا، ولی حالا چی؟؟؟؟

    با اجازتون 2 هفته رفتم شهرستان خونه بابام و خوش گذروندم و استراحت کردم و برگشتم پیش همسرم و حدود 1 هفته بعدش یه صحبتی کردم و با چند نفر دیگه شرایط یه سفر عالی پیش اومد، یعنی واقعا هدایت الله بود و الان 1 هفته هست توی سفرم و خدا میدونه چقدر خوش گذشته و تا دو روز دیگه هم برنمیگردم و بسبار هم حس عالی دارم الهی شکر

    یعنی میخوام اینو بگم که تا خودمون تغییر نکنیم و اون باورهای غالب رو تغییر ندیم که البته هم زمان میبره، لذت نمیبریم، زندگی نمیکنیم و همیشه در محدودیت و تحمل کردن هستیم و همیشه هم شاکی

    کامنت شما همه اینا رو آورد توی ذهنم و نوشتم و بسیار خس عالی دارم

    امیدوارم دوست خوبم همواره حال دلت عالی باشه

    همیشه بهترین روابط رو تجربه کنی

    همیشه سلامتی کامل جسمی و ذهنی داشته باشی

    و ان شاالله هممون در آغوش رب بی انتها، خوشبختی ناب رو تجربه کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: