میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب» در این صفحه: 1
  1. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم

    صبر با ایمان

    صبر با امید

    صبر با روند و تکامل

    صبر با احساس خوب

    درحالی که من خیلی اتفاقات زندگیم و تحمل کردم

    نشستم تا خودش درست بشه

    واقعا نشدنی

    برم سراغ سوال ها

    چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟

    1.توی رابطه عاطفیم ،یه الگوی تکراری توی رابطه دارم که هی تحمل کردم و هربار رابطه با مردی که دوسش دارم هربار سخت ترشد و بدتر

    2.نداشتن درامد و شروع کسب و کارو تحمل کردم

    3.افسردگیم و تحمل کردم اون حال بدو تحمل کردم چون فکر میکردم چاره ای نیست

    4.روابط با دوستایی که باهاشون تضاد داشتم و ادامه دادم چون رفیق بودیم نمیشه که ول کرد

    چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟

    1.رابطم:اول ازهمه اینکه همینه که هست همه اقوام رابطشون اینجوری ،مردا کلا اخلاقشون بد ،تو این زمونه سخت اعتماد کردن به جنس مخالف و برعکس فکر میکردم هم جنس خودم همییییشه ادم درستی و حق بااوناست درست میگن، هیچوقت نمیتونستم تصمیم گیری کنم همیشه از بقیه پرسیدم چون برای خودم ارزش قائل نشدم به خودم شک داشتم

    و مهم تراز همه اینکه من پذیرش این حرف شما که تو روابط هرچی باهامون برخورد میشه از درون خودمون و باید تغییر بدیم و نداشتم ،صددرصد مشکل و از ادمای دیگه میدونستم و پارتنرم،حس قربانی بودن داشتم

    2.فکر میکردم فقط و فقط باید تو رشته تحصیلیم کسب درامد داشته باشم،فکر میکردم هیچ هنر و استعدادی ندارم،دست به هرکار بزنم چون تجربه ندارم به نتیجه نمیرسم ،کارهنری دوست داشتم فکر میکردم پول توش نیست،هرایده ای و به پدرم و اطرافیان میگفتم سریع و بعد کلییی حرفای منفی میشنیدم و اقدام نمیکردم

    فکر میکردم چون دانشگاه میرم نمیتونم کار کنم و درامد داشته باشم

    تحمل میکردم و چیزایی ک دوست داشتم برام فقط ارزو بود

    3.افسردگی:اقا فکر میکردم که دیگههههه نمیشه کاریش کرد ،رابطمو زندگیو شرایط مالی حال بد و اینکه هربار خوشی میاد خنده میاد منتظر غم و گریه باید باشم چاره نیست زندگی پر موج سینوسی و قله و درس اما درش بیشتر

    4.روابط دوستانه:

    زشته نمیشه که کات کرد ،رفیقم ،ادما متفاوتن ،ادما که مثل هم نیستن،من وظیفمه تحمل کنم ،کمکشون کنم ،گوش کنم ،همدردی کنم،تنهلشون نزارم ،اولویتم باشن ،رفیقه که میمونه

    چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟

    1.روابط عاطفی:

    باور اینکه هرانچه اتفاق افتاد بخاطر خودم باورهامه،پس من باید شروع به تغییر شخصیتم کنم و باورهامو تغییربدم از درون اگر تغییر کنم قطعا روابطم درست میشه

    اینکه این شخص مقابلم قطعا خوبی داره و من با قانون برانگیختگی وجه منفیشو بیدارکردم

    و واقعا اینطور شد جهان ثابت کرد این ادم ویزگی های مثبت داره

    اگر روی حس ارزشمندیم کار کنم

    اگر حس لیاقت داشته باشم

    اگر صبور باشم یعنی حس خوب داشته باشم امید داشته باشم نه اینکه بگم همین بدبختی تغییری اتفاق نمیوفته

    2.کسب و کار:

    سرمایه من مهارت های درونیم

    باید به خودم به خدای درونم اعتماد کنم

    باور فراوانیو کار کنم که مشتری زیاد

    باید امیدوار باشم

    باید یاد بگیرم کارمو

    میشه کنار درس کار کرد

    میشه با کلرهنری پول دراورد

    میشه ازخونه کارکردن پول دراورد

    میشه زمانت دست خودت باشه

    ظرف وجودیمو بیشترکنم

    باید روند و تکامل و قبول کنم و بپذیرم که راه انداختن کسب و کار زمان میبره

    3.افسردگی:

    افسردگی شرک شرک شرک

    افسردگی کفر

    افسردگی یعنی ناامیدی یعنی غمگینی یعنی ترس درحالی که مومن امیدوار حالش خوب و شجاعانه قدم برمیداره

    من با حال خوب با سپاسگزاری میتونم زندگی بهتر بسازم

    من با ایمان درخواست ازخدا میتونم برکتو برگردونم به زندگیم

    4.ادما خوبن ،رفیق ها خوبن ولی دیگه تو مدار تو نیستن

    تنهایی ترس نداره

    تو تنهایی ادم میتونه لذت ببره رشد کنه

    اون ادم هم خدایی داره قطعا بی رفیق نمیمونه قطعا خدا کمکش میکنه

    ترک کردن رفیق باعث نمیشه که بدبخت بشه تنها بشه و مسئولش تو نیستی

    همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟

    رابطه عاطفیم داره حل میشه

    راستشو بخواید پارتنرم ادمی نیست که تحمل کنه تو این مورد عالی و من اتفاقا همیشه فکر میکردم صبور نیست مسئولیت پذیر نیست و ویژگی منفی

    اما یهو گفت که من دیگه نمیتونم تحمل کنم بااینکه دوست دارم و تماما دلایل منطقی داشت

    منم خسته شده بودم پس فکر کردم بهش هزار بار قول داده بودم اما اینبار واقعا روحم خسته بود نمیتونستم تحمل کنم حالم بد بود از قول هایی ک فقط حرف بود کلی سوال تو سرم بود ک اصلا واقعا من مقصرم

    و تا سوال کردم خدا جواب داد قلبمو دادم به خدا

    صبح ها پاشدم عبادت کردم دعا کردم درخواست کردم و طی زمان واول گذشت 6 ماه من تغییر از درونم شروع شد ،اول افسردگیم خوب شد حس میکردم من دوست داشتنیم حس میکردم بابا منم مهمم منم میتونم ازادباشم و بعد در مسیری قرار گرفتم که همه دوستایی ک مونده بودن و کنارگذاشتم هنوز البته تکامل و درک نکرده بودم تغییرمم مشخص نبود بیشتر درونی بود با شوق میگفتم من تغییر کردم قول میدم فلان نمیشه اما تو چندتا موقعیت قرار گرفتم و ثابت شد که نه زوده

    دو چله تقریبا تنها بودم ،دو تا چهل روز با خدای خودم بودم دوتا چهل روز رازو نیاز کردم ،دوتا چهل روز از رخته خواب کندم و نموندم توش ،باعشق حرف زدن باخدا بلند میشدم

    و بعد مطالعه هام شروع شد سپاسگزاریم شروع شد

    اره میخواستم تغییر کنم واضح مینوشتم میگفتم خدایا من میخوام این شرایط تغییر کنه باید تغییر کنه یه راهی یه چیزی

    من ذاتم بد نیس من باید شخصیتم خوب بشه تا رابطم خوب بشه تا همه چی خوب بشه

    هدایت شدم به متن ها صوت ها مقاله ها کتاب ها کانال ها و فایل هایی از استاد که دست گیرم شدن و همون ده روز اول یک تصمیم سخت گرفتم که باعث شد زمان کافی برای کارکردن روی خودم داشته باشم اما از طرفی میدونستم اگر بیکار باشم باز افسردگی و پوچی میاد پس عهد بستم ده روز مدام برم بیرون یه جای مشخصی و واقعا این تعهد کوچیک زیرو رو کرد حال و روزمو امیدو چندبرابر کرد و بعد از یک ماه استاد انگار درکم از قوانین یک مرحله رفت بالاتر و بهتر شد

    حالا فقط نمینوشتم بهبود رابطه ،کسب درامد ،تغییر شخصیت

    خدا هدایتم کرد به اینکه خب طبق این فایل ها ترمزاصلیت چیه زینب؟

    منم گفتم خب احساس ارزشمندی

    و سریع عهد بستم اینم اقدام عملی کنم و با صدای خودم چند دقیقه باور درست و ضبط کردمو هرروز حتما گوش میدم

    بعدش چیشد درحالی که هنوز یه دوره که برای بهتر شدن شخصیتم برای خودم گذاشته بودم و روی ویژگی هایی ک میخولستم داشته باشم تمرکزو تحقیق میکردم و باورمیساختم و اقدام میکردم دیدم خب داره تموم میشه هدایت شدم به کتاب عالی و هنوز اون تموم نشده هدایت شدم به ایده لی برای کسب و کار

    درحالی که استاد عزیزم تو این یکسال و نیم که متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم (مثلااا) بهم ایده الهام نشده بود اما الان شد این یعنی زینب توی فرکانس بهتری هستی

    باورکردنی نیست کسب و کاری که باید مهارتشو یادبگیرم و موقعی هدایت شدم بهش که تخفیف ویژه گذاشته استادش و شدیدا الگوهایی که به درامد رسیدن و میزاره باور سازی میکنه ایه قران میزاره برای اینکه با حال خوب شروع کنن بقیه

    همه اینا بخاطر صبر

    بخاطر تحمل نکردن اون اوضاع

    اوضاعی که هرروزش گریه بود و شک و ترس و بی اعتمادی به عشقم که الان از زمین تا اسمون شخصیتش با قبل متفاوت هرچند رابطمون هنوز گرم نیست اما همین برام نشونس

    بازهم سپاسگزارم استاد عزیزم بابت فایل هدیه ای که به ما دادی

    بابت این هدیه گرانبها و بارزش

    و سوال های خوب

    که به من نوشتنش تکانل و یاداوری کرد

    اعتماد به رب و یاداوری کرد

    ارامش و احساس خوب= اتفاق خوب و یاداوری کرد

    قدرت تصمیم گیری در شرایط و یاداوری کرد

    و باز ایمانم بیشتر از روز قبل شد

    باورهام محکم تر شد

    و حتی اینکه من اینجام و این اموزش هارو بصورت هدیه دریافت میکنم میبینم گوش میدم تایید میکنم درک میکنم احساس لیاقت و باارزش بودنم در دنیارو نشون میده

    خدارو سپاسگزارم بابت وجود شما و سایت عالیییی

    بابت قانون ثابت خدای مهربانم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: