- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد عزیز، مریم بانو و دوستان عزیزم
هرچقدر بگم این فایل برای من و شرایط الانم بود کمه!
تحمل و صبر با هم فرق داره شقایق
صبر به معنای درک قانون تکامل ااا، باید صبر کنی تا بیزینس تو رشد کنه. رشد کردن روند داره و باید طی بشه و شکل بگیره تا اون اتفاق بیوفته؛ مثل رشد بیزینس، تغییر بدن، زبان یاد گرفتن و … در صبر باید نتایج رو و اینکه از کجا شروع کردی رو به خودت یادآوری کنی و با احساس خوب ادامه بدی.
ولی معنای تحمل یعنی من زجر بکشم و تحمل کنم! دارم زجر میکشم و تحمل میکنم به دلایل دیگه، به خاطر اینکه فکر میکنم راه دیگهای وجود نداره، به خاطر اینکه یکی دیگه گفته راهش همینه و دیگر هیچ! چون یکی گفته همینه که هست!
خیلی ها توی زندگی هستن از لحاظ عاطفی، کاری، بیماری و … و دارن تحمل میکنن، چرا؟! چون باور کردن که راهی وجود نداره. باورشون اینه؛ همینه که هست، به خاطر ترسهاشون… (ترس از تنهایی، بیپولی و …)
شقایق زیبای من به خاطر ترسهاشون! به خاطر اینکه یه ذره که میگذره عادت میکنی به شرایط و دوباره ترس (شرک) میاد سراغت! مثل ترس از بی شغلی، تر از بیپولی که الان تورو توی این شغل و محیط کاری که دوسش نداری نگه داشته! شقایق خانم کسانیکه ایمان دارند نه ترسی از آینده دارند و نه غمی از گذشته، روزی تو و حق الهی تو نزد خداوند محفوظ ااا عزیزمن…
پس چرا آدما تحمل میکنن؟ چون باورشون اینه راهی وجود نداره! به خاطر ترسهاشون، تحقیر داری میشی، توهین داره بهت میشه، ارزشهات داره از بین میره، ولی داری تحمل میکنی به خاطر ترس از درآمد نداشتن، به خاطر حرف مردم، به خاطر اینکه “شاید” شغل بهتری پیدا نکنی! به خاطر اینکه اگر الان محیط (شرکت) رو ترک کنم فکر میکنن شکست خوردم! (حرف مردم!) داره بهت اجهاف میشه و تو داری تحمل میکنی شقایق عزیزم.
به خاطر شرک، به خاطر ترس، به خاطر بی ایمانی، تو مگه هر روز نمینویسی من در پناه خداوند هستم؟! اگر به این حرف واقعا ایمان داری پس این همه تحمل کردن درست نیست شقایق! آره 10 ماه پیش این شرکت و این حقوق و مزایا برای تو عالی و پیشرفت محسوب میشد ولی الان فقط داری تحمل میکنی و فکر میکنی راه دیگهای وجود نداره! چون بلاخره هرچی که هست درآمد، مزایا و ...اش چند برابر 10 ماه قبل تو ااا و فکر میکنی از این بهتر وجود نداره، چرا وجود داره شقایق، همونطور که این شرایط و حقوق برات باورپذیر نبود… ولی همه چیز میتونه بهتر باشه شقایق قرار نیست بدتر شه! (جالبه بدونید همین فردا قرار یه مصاحبه دارم با پیشنهاد حقوقی نزدیک به 2 برابر الان!) میدونم که این پیشنهاد خودش نشونه و پیشرفت ااا که شانسی هم نیست و به خاطر یه کوچولو و فقط یه کوچولو بدون ترس عمل کردن و یه ذره ایمانی ااا که نشون دادم.
ولی شقایق همینقدر هم نباید تحمل میکردی عزیزم و تحمل تو اصلا به معنای صبر نبود، فقط نمیخواستی حس شکست و عدم موفقیت از نظر بقیه داشته باشی! (مهم بودن نظر مردم، مادرت و خواهرت که همچنان پاشنه آشیل تو ااا و هر روز باید روش کار کنی و نزاری دوباره و چندباره تورو توی تله بندازه)
باید به مغزمون یاد بدیم که هیچ چیز زجرآوری طبیعی نیست! (چقدر قانون باحال و خفن و آسونه خدایی : ))) ) هر چیزی راهی داره. دلیل اینکه ما هدایت نمیشیم به مسیر درست و آسون، به خاطر اینه که باور داریم که همین مسیر رو باید ادامه بدیم! و انتخابی غیر از این نداریم!
در صورتیکه اگر راه رو باز کنی و ذهنت رو نبندی، خدا هدایتت میکنه به آسونی (مثل هزاران بار قبل)
پس حتما راهی هست و هیچ چیزی خود به خود درست نمیشه، باید تغییر کنی تا درست شه شقایق و چجوری تغییر میکنی، باید روی باورهات کار کنی و مثلا بگی دلیلی نداره من شرایط ناجالب رو تحمل کنم، به خاطر حرف مررردم؟!!!!!!!
من ازدواج اشتباه کردم (در شرایطی که کاملا میدونستم اشتباهه) به خاطر حرف مردم! به خاطر اینکه گفتم حالا حیف ااا چند سال دوستی و رابطه!
من تا 4 سااال طلاق نگرفتم،به خاطر ترس از شکست (نظر مَردم)، به خاطر ترس از تنهایی و شرک، به خاطر دلسوزی، به خاطر اینکه باورم این بود طلاق تو این مملکت سخته و همسرم اذیت خواهد کرد و … درصورتیکه در کوتاهترین زمان و با خنده و سفر (ما از فاصله درخواست تا صدور طلاق دوتا سفر رفتیم!) در کمتر از 2 ماه اتفاق افتاد، وقتی من پا روی ترسهام گذاشتم و اقدام کردم!
استاد شاید بتونم تا صبح بنویسم از تحمل کردنم هام! که ریشه اش عمیقا در شرک پنهان ااا به نظرم.
تحملی در کار نیست شقایق. تحمل با صبر یکی نیست.
صبر توش امید ااا، صبر توش تکامل ااا، صبر توش ایمان ااا، توکل ااا
و تحمل، تسلیم شدن در مقابل بدبختیهاست، تحمل یعنی راه حلی وجود نداره، تحمل یعنی من نمیتونم از این بهتر عمل کنم!، تحمل یعنی همینی که هست و راهی نیست، به خاطر باورهای اشتباهه که تحمل میکنیم.
اگر باور داشته باشیم که راهی هست، بهش هدایت میشیم، به عدم تحمل کردن و آسون شدن مسیر. باید مسائل رو حل کنی و خداوند هدایتت میکنه.
قدم اولش اینه که بپذیری راه حل وجود داره، قدم اول اینه که تحمل نکنی، قدم اول اینه که ناامید نشی از درگاه خداوند.
قرار نیست شرایط سخت رو بپذیریم، به شرطی که ایمان داشته باشیم و باور کنیم که راه داره، اونوقت راهها پیدا میشه و بهمون گفته میشه.
در پناه الله هادی و وهاب باشید، “کسانیکه ایمان واقعی دارند نه ترسی از آینده دارند و نه غمی از گذشته”، الهی شکرت