- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
با سلام خدمت استاد عزیزم و بازم برای همیشه ازتون سپاسگزارم برای این فایل های بی نهایت عالی که باعث شده بسیار عالی ترمزها و شرایط خودمون بررسی کنیم و به سمت رشد و شکوفایی حرکت کنیم
استاد جان واقعا هر روز ازتون سپاسگزاری میکنم و خدارو شاکرم که هم مدار با اموزشات شما هستم
استاد در رابطه با سوالاتی که عنوان کردید در زیر جواب هر سوال مینویسم:
1. چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
استاد جان من دو تا از مهمترین شرایط مینویسم :
اول: درامد بسیار پایین در بیزینس که داشتم و فکر میکردم دارم صبر میکنم مثل صبر ایوب در صورتیکه من داشتم شرایط حمل میکردم و درک بسیار پایین از قانون داشتم فقط چهار تا چیز شنیده بودم و با اینکه اقدام میکردم نه اینکه بشینم خونه و کاری نکنم میتونم بگم تلاش فیزیکی خیلی زیادی نسبت به الان داشتم ولی اصلا نتیجه مناسب نمیگرفتم و خیلی از اوقات روز احساس بدی داشتم چون واقعا بیزینس خودم از کارمندی به فروش پورسانتی تغییر داده بودم و همش احساس پشیمانی به سراغم میومد
دوم: ترس از قضاوت و دنبال تایید که اطرافیان راضی کنم و اگه بخوام نمونه بارز این موضوع عنوان کنم این بود که:
استاد من تازه ازدواج کرده بودم و به شدت به خانواده وابستگی عاطفی داشتم اینطوری بگم که فکر میکردم باید از همه چی خودم بگذرم از ارامش و همه چی که نگن مقداد بی معرفته و ازدواج کرد بیخیال خانواده شد و از زندگی خودم میزدم برای اینکه اون عزیزان احساس خوب داشته باشند و هر چقدر هم تلاش کردم توقعات بیشتر شد الان میفهمم چرا توقع بیشتر میشد چون ریشه حرکت من از جایگاه فقر بود جایگاه شرک بود که منم که باید کمک کنم و من هدایت میشدم به سمت شرایط بدتر و شرک بیشتر، خیلی جالب بود که خیلی کمک میکردم ولی اصطلاحا اینکه میگن دستش نمک نداره میدیدم و روز به روز احساس بدتر و بنده خدا همسرم برای اینکه با من همراه باشه ایشون هم این شرایط سخت تحمل میکرد چون من همیشه ترس از قضاوت داشتم
2. چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
باورهای محدود کننده بیزینس : باور کمبود، ترس از اقدام، احساس عدم لیاقت، بلد نبودن قانون تکامل، قدرت به عوامل بیرونی
ارتباط: عزت نفس پایین
3. چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
البته اگه بخوام تمام این تحملات که در زندگی صورت میگیره بگم در یک باور محدود کننده خلاصه میشه که « شرک به خدا » است چون من هر کاری که تحمل میکنم یعنی تو احساس بد هستم احساس بد یعنی فاصله درونی من با خدای خودم یعنی اجابت نکردن خدا در درونم اینجاست که طبق ایه 186 بقره شرط رشد من ایمان و اجابت خدا در درونم است
4. همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
اینکه یک جایی دیگه بهم خیلی برخورد بلند شدم شرایط عوض کنم اول هدایت شدم به سایت شما به صورت جدی(البته من از سال 96 عضو هستم ولی دقیقا یکسال پیش بود که من وارد سایت به صورت جدی شدم) و با قانون سلامتی شروع شد که تقوا من زیاد شد و باور کردم میتونم و سپس با فایل های رایگان اجرای توحید در عمل و کتاب چگونه فکر خدا بخوانیم خدارو بسیار عالی شناختم و همین حین احساس خوب پیدا کردم هم بیزینس هم ارتباط بهتر بردم جلو چون اصل احساس خوب برام شد و هدایت شدم به دوره کسب و کار و قانون تکامل فهمیدم و بیزینس من رونق پیدا کرد و همچنین ارتباط من با افراد خیلی بهتر شد چون دیگه هدفمندی درک کردم و روز به روز با سایر اموزشات رشد ها صورت گرفت
5. و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
فقط در یک کلمه میتونم بگم که اصل قانون درک کردم احساس خوب »»»» اتفاق خوب و پذیرفتم که خودم خالق این شرایط هستم خیلی مهمه که اینو بپذیرم و به صورت تکاملی در یکسال تونستم روز به روز ماه به ماه بهتر بهتر بشم
هر جا و هر موضوعی میدیدم احساس بد دارم و چون درک کرده بودم دارم شرک میکنم و اومدم توجه خودم به نکات مثبت و عالی زندگی و نعمات و تغییر احساس خودم گذاشتم و خدا منو هدایت کرد به شرایطی که احساس خوب بیشتر ببینم چون طبق فیزیک انرژی های مشابه همدیگه را جذب میکنن و من هر انرژی ارسال کنم جهان طبق همون انرژی را برای من میاره اصطلاحا منو تو مداری قرار میده که از اون انرژی بیشتر ببینم پس درک کردم که هر چقدر احساس خوب داشته باشم نتایج من بهتر میشه
خداروشاکرم برای وجودتون