- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به خداوند مهربان که برای هر مسیله راه حلی قرار داده و سپاس فراوانتر که خودش هدایت میکنه اما زمانیکه بخواهیم و تا این زمان درد خواهیم کشید
سلام به استاد مهربان و مریم خانم گل واقعا لذت بردم از طبیعت زیبای خونه شما و مخصوصا باران قشنگ و همچنین بزغاله بازیگوش و زیبای شما که تا لحظه آخر با شما بود و کنجکاوی و بازیگوشیهاش زیبایی طبیعت رو دوچندان کرده بود خدایا شکرت
صبر یک امر روحانی و از درک تکامل میاد اما تحمل درد به همراه داره
خانواده من همیشه بهم میگن تو خیلی خونسردی و صبر و تحملت زیاده و من خودم بارها عمل تکراری تحمل کردن و درد کشیدن رو انجام دادم و امروز فهمیدم تحمل شرایط سخت یعنی شرک و کفر نسبت به خداوند مهربان و این آگاهی از بیداری من تو سایت عباسمنش رقم خورد زمانی که آشفته و حیران پناه آوردم اینجا تا مگر راهی پیدا کنم و آرام باشم
از روزی که فهمیدم خدایی دارم که هر جا شرایط سخت باشه هست تا هدایتم کنه خودمو مجبور نکردم تحمل کنم چون راه حلش دست من و خدای منه و تحمل کردن به خاطر باورهای اشتباهی بود که از بچگی تو کله ما فرو کردن و مثل پتک کوبیدن تو سرمون که همینه که هست و یه راه بیشتر نیست فقط تحمل و تحمل مخصوصا مادر چون مهمترین الگو تو خانواده مادر به نظرم
امروز به نتیجه رسیدم وقتی جای بهتری میتونم بشینم چرا باید جای بدتر انتخاب کنم پس اگر تحمل میکنم مقصر خودم هستم و احساس قربانی بودن نداشته باشم یعنی تو هر حس قربانی رد پای خودم رو میبینم
اون جایی که خودم رو به زور تحمیل میکردم به کسانی که واقعا دوست نداشتن کنارشون باشم و هر بار برای استفاده از شرایط اونا خودم آویزون میکردم و بعد بی احترامی ازشون میدیدم یه مشرک به تمام معنا بودم بعد میگفتم من تحملم بالای و دوباره تکرار اشتباه
یا وقتی صابخونه آدم بداخلاقی بود و من از ترس اینکه خونه پیدا نکنم خودم با شرایط اون وفق میدادم و دم نمیزدم تحمل میکردم و مشرک بودم
وقتی به خاطر رودرواسی و یا ترس از تایید نشدن و یا وابستگی مجبور میکنم خودمو که پای مکالمه یه انسان بشینم که تمام حس بدش انتقال میده بهم تحمل میکنم و خودم مقصرم و مشرک هستم
ولی امروز ارزش خودم رو فهمیدم و پا در جایی نمیگزارم که بهم بی احترامی بشه بلکه جایی میرم که احساس خوب دارم
وقتی ما راضی نمیشیم شرایط بد رو تحمل کنیم مطمینا راههای جدید باز میشه
من دوتا پرنده دارم که اگه سرو صدا نکننداز قفس بیرون نمیارمشون یعنی اون حیوونا هم میدونن نباید تحمل کنند ولی ما انسانها خیلی دیرتر میفهمیم و این دقیقا به خاطر ترسهایی که داریم اگر نه ما هم همین هستیم اگر شرایط سخت رو که میشه تغییر داد البته با صبر و احساس خوب و مسیر درست تحمل کنیم و درد بکشیم دقیقا همون پرنده تو قفس هستیم که شرایط رو تحمل میکنه و دم نمیزنه و هیچگاه زیبایی آزادی و پرواز در جای بزرگتر رو تجربه نخواهد کرد
خداوند این جهان با این عظمت و با این همه زیبایی قرار داده تا هر جا لازم بود جابه جا بشم و جای بهتری رو پیدا کنم و لذت ببرم پس ظالم به خود نباشیم و حرکت کنیم
خدارو شکر برای چالشهایی که استاد برامون ایجاد میکنند که بیشتر خودمون بشناسیم و رشد کنیم
سپاس از شما همراهان عزیز