- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
استاد مهربان و مریم بانوی عزیزم سلام
امروز که دوباره به این فایل هدایت شدم خیلی برام قشنگ بود که معنی صبر و تحمل کردن رو یاد بگیرم و دوباره تو ذهنم مرورشون کنم تا برام باوربشه که به قول استاد صبر از قانون تکامل میاد وتحسین شدست و تحمل کردن از شرک و ترس میاد تا یادم باشه هرجا تحمل میکنم از بی ایمانی و شرک منه نه شرایط نه بی عدالتی که خداوند عدل مطلقه.
من یادمه بار اول که وارد محیط کارشدم باحقوق کمتر از میزان لیاقتم و سوادم استخدام شدم اولش بهم گفتن توشروع کن چون سابقه نداری و بعد خودتو نشون بده اونوقته که اونا برای اینکه از دستت ندن مجبورن راضیت کنن و من با این حرف شروع ب کار کردم اما یکی دوسالی که گذشت با وجود اینکه بارهابهم میگفتن تو عالی ترین پرسنل ما هستی اما افزایش حقوقی درکار نبود و من نه تنها افزایش حقوقی نداشتم بلکه داشتم ب جای دونفر کار میکردم وهربار که باخودم میگفتم برم و با مدیریت صحبت کنم به خاطر ترس و نداشتن اعتماد ب نفس همیشه لحظه آخر منصرف میشدم و داستان به همین منوال گذشت تا شرایط شرکت بهم خورد و کلا منحل شد و من از اون اتفاق و ضرر هایی که کردم یادگرفتم که به کمتر از حقم راضی نباشم و تحمل نکنم تو زمینه کاریم البته.
تا اینکه بعد به شرکتی بسیار بزرگتر و عالی تر هدایت شدم برای مصاحبه و بعد از قبولی من تو مصاحبه اونها هم حقوق پایینی پیشنهاد دادن و گفتن که شماخیلی عالی و باسواد هستین اما روال کلی شرکت به این صورته که همه اول باخقوق کم استخدام میشن و بعد ارتقا میگیرن من اینبار نپذیرفتم با اینکه شرایط اون شرکت خیلی عالی بود وگفتم هروقت نیاز به نیروی R&D با حقوق بالا داشتین من هستم و رفتم و جالبه چند ماه بعد باهام تماس گرفتن که ماالان بودجه نیروی بالارو داریم و خوشحال میشیم که شما باماهمکاری کنید و من چقدر یاد گرفتم که تحمل از ترس از باور نداشتن به خودت و بی عزت نفسی میاد و وقتی میری تو دل ترست چقدر شرایط به طور معجزه آسایی تغییر میکنه.
این درس استادو باید اویزه گوشم کنم که تو هییییچ شرایطی نباید تحمل کرد و باید دنبال راه حل گشت و خودمون رو قربانی شرایط ندونیم و بدونیم اگه تو شرایط سختی هستیم به خاطر باورهای خودمونه پس تغییرش بدیم.
اینهم ردپای من در 4 اردیبهشت1403
بنام نامی او
سلام به استاد نازنینم ومریم بانوی عزیز
وخانواده عزیزو دوست داشتنی خودم
استاد جان چقدر زیبا از تفاوت واژه های صبر وتحمل گفتین
واقعا چه جاهایی ما فقط تحمل کردیم و فکر کردیم که درست میشه
چه جاهایی به خاطر ترس و بی ایمانی مون رفتیم زیر بار ظلم و توحید رو رها کردیم
خدایا شکرت که منو تو این مسیر قرار دادی که فرق شرک و توحید رو بفهمم
بفهمم که شناخت تو با دل وجان یعنی چه
بفهمم که ایمان قلبی یعنی من مال توام و تومال من
خداجونم میدونم که تو این مسیر اول راهم و خیلی راه دارم اما دلم روشنه چون ایمان به تو چراغ راهمه
استادم سخت ترین کار واسه من تو دنیا فکر کرد به خودم بود به تجزیه و تحلیل کردن رفتارهام و کارهام
به شدت ازش فراری بودم با اینکه انسان کاملا منطقی هستم(یعنی همه چیزو با منطقش میپذیرم)اما از تحلیل خودم بیزار بودم شما یادم دادین که این یعنی خودشناسی
این یعنی شناخت خود و این یعنی راه رسیدن به خدای درونت
استاد جانم من اومده بودم فقط کامنت های بچه هارو بخونم و ازش درس بگیرم اما یه ندایی بهم گفت برو کامنت بذار
این حرفا همش دلیه که مینویسم بدون فکر و تجزیه و تحلیل
تو شرایطی که الان هستم نیاااااز دارم بارها به خودم بگم که من مسئول شرایط الانم هستم و من باید با تغییر خودم اتفاقات رو تغییر بدم گفتنش خیلی راحته اما درکش واقعا سخته و درد داره
اینکه هر بار بعد مشکلات بقیه رو مقصر ندونی
اینکه فکر نکنی تو بدشانسی دیگه کاریش نمیشه کرد
اینکه بپذیری دلیل رفتار بد همسرت با تو خودتی خیلیییییی درد داره
اما باید بپذیری تا رشد کنی تا دیگه تحمل نکنی
تا دیگه نگی با تحمل درست میشه
اینا همه از شرک و ترس میاد
چون تو میترسی که تحمل میکنی
چون تو میترسی که حقتو بخوای
چون تو میترسی که رها بشی
چون تو میترسی که پشت سرت چی میگن
چون تو میترسی که دیگه دوست نداشته باشن
اما یه جا باید این سیکل معیوب تموووم بشه اگه با تحمل همه چی درست میشد باید خیلی از مسایل ما تا الان حل شده بود اما نه تنها حل نشده بلکه بیشترم شده
پس راهش این نیس
به قول انیشتین که گفتن احمق کسیه که هربار همون راه قبلی رو بره و منتظر نتیجه جدید باشه.
خدایا تنها عشق من جاوید من
کمکم کن و دستم رو بگیر که دیگه از این به بعد هرجا که خواستم تحمل کنم یادم بیفته که
تحمل =ترس
و
ترس=شرک
خانواده عزیزم و استاد مهربونم دوستون دارم و ممنونم از زحماتتون برای ایجاد همچین بستر فوق العاده ایی
در پناه الله یکتا شاد و خوشبخت و سعادتمند باشید.