میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عمران نوری» در این صفحه: 2
  1. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    باز هم برای من همزمانی رخ داد و مثل همیشه هدایت شدم که این فایل جادویی رو ببینم درست در زمان مناسب و مکان مناسب

    چند هفته پیش من تو بیزنسم با یه مشتری جر و بحثم شد از اینکه تو مراحل انجام کار من بهش گفتم فلان بکن ولی اون میگه نه شما جور دیگه گفتید

    خلاصه کلی باید تایم میذاشتم و مرور خاطرات میکردم و کلی نشونه می‌اوردم که به این دلیل به این دلیل پس من بهت گفتم

    خلاصه هی من میگفتم اون بنده خدا هم قبول نمیکرد

    بعد که فکر کردم به این اتفاق به خودم گفتم بابا من که دارم روی خودم کار میکنم چرا این اتفاقات ناخواسته برام رخ میده ؟

    خلاصه الان دلیلشو نمیدونم ولی کاری ندارم این قانون رو از استاد خوب یاد گرفتم که هر اتفاقی تو زندگی من رخ بده به نفع منه و الخیر فی ما وقع

    و بیشتر فکر کردم گفتم خوب این تضاد اومده که قرار بمن درس بده حالا من چه کاری میتونم انجام بدم که سری بعد این الگو ناخواسته برام تکرار نشه

    بعد این ایده به ذهنم رسید که بیام از این به بعد تو بیزنسم وقتی که خواستم با هر کسی معامله کنم با قرار داد برم جلو و با هیچ کسی گفتاری و زبانی معامله نکنم

    خلاصه این اتفاق به ظاهر نازیبا باعث شد که از اون روز به بعد تو هر خریدم قبل از انجام معامله بصورت کتبی با کشاورز قرارداد می‌بستم و تمام جزئیات و برنامه انجام کار رو براش مشخص میکردم که فردا روز زیرش نزنه و نگو شما بمن نگفتید

    بعد که به این اتفاق فکر کردم اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم و سپاسگزار خدا شدم و حتی به اون بنده‌ خدایی که بانی و باعث شد و دستی از دستان خدا بود بهش گفتم جر و بحث کردن شما با من باعث شد بعد از اون من کلا با قرار داد کار رو پیش میبرم و اتفاقا خود انجام اینکار بیشتر اعتماد میاره و حتی کشاورز جدا از اینکه متعهد میشه کار رو دقیق‌تر انجام بده از اون طرف خیلی من و بیزنس منو بزرگ‌تر میبینه و خود این قرارداد نوشتن باعث شد اعتبار من تو بازار بالاتر بره

    که کشاورز پیش خودش میگه من با یه شرکت درست و حسابی و قوی دارم کار میکنم و با خیال راحتر با من معامله میکنه

    خوب حساب کن چقدر این اتفاق به ظاهر نازیبا برای من نعمت و برکت شد و باعث رشد و پیشرفت من شد که من نه تنها ضرر نکردم بلکه به نفع من شد

    فقط با تغییر نگاه به اون اتفاق من بعدش هدایت شدم به راه حل که با ثمرش کسب اعتبار بیشتر و راحتر انجام شدن کار بود

    یه مثال دیگه بزنم

    که این هم امروز به تضاد خوردم و یه ترس تو وجود من داره ایجاد میکنه و میخوام بهش غلبه کنم و وارد دل ترسهام بشم

    ترس اینکه من تو تجارت و معاملاتم یه واسطه هستم بین فروشنده و خریدار و دارم کمک میکنم که فروشنده خیلی راحت بدون دقدقه محصولش رو بفروشه و از اون طرف به کارخانه‌دار هم کمک میکنم خیلی راحت به محصول دلخواه با حجم و تناژ بالا با شرایط و کیفیت مناسب دست پیدا کنه بدون اینکه نگران تامین محصول باشه برای تولید کارخانه‌اش

    بنابراین من با اینکار با ارزشم دارم همواره کمک میکنم این چرخه همیشه در حال گردش باشه و همه این وسط سود کنند

    تو معاملاتم و ادمهایی که این بین قرار دارند که کار منو انجام میدن بعضی اوقات اطلاعات کامل فروشنده و خریدار من رو دارند ( مثل راننده ها ) و میتونند خیلی راحت اطلاعات رو انتقال بدند

    بنابراین من به راننده‌ها میسپرم که حواسشون باشه که اطلاعات مشتریهای من رو انتقال ندن

    و معمولا اونها هم میگن باشه اوکی

    امروز من به تضاد خوردم که یکی از راننده‌ها به شوخی بمن گفت به خریدار اطلاع و مشخصات فروشنده رو میدم

    درسته اینکار رو نکرد و داشت با من شوخی میکرد

    ولی این اتفاق یه تلنگر بود از طرف خدا برای من

    و همون لحظه همین یه جمله رو به راننده گفتم که

    روزی رسون خداست

    بعد که بیشتر فکر کردم دیدم احساسم بد شد

    و بیشتر تو خودم ریز شدم و دلیل احساسم رو بررسی کردم دیدم من دارم شرک می‌ورزم که نگاه من بجای اینکه به خدا باشه به بنده خداست

    بنابراین این قضیه خودش یه ترمز بود و این نشونه اومد که من الخیر فی ما وقع رو ببینم و بیام این ترمز رو بصورت ریشه‌ای حلش کنم

    بعد با خودم حرف زدم این نعمتها این مشتریها این موقعیت‌های که تو بیزنس من وجود داره کی برام ایجاد کرد ؟

    خدا

    پس چرا من نگران بنده خدا هستم

    روزی منو خدا میده و من هستم که تک تک اتفاقات رو از طریق همین قدرتی که خدا تو وجود من داده خلق میکنم هیچ کسی ، هیچ عاملی ، هیچ تاثیری تو زندگی من نداره

    بنابراین من خالق زندگی خودم هستم

    پس با این باور میام میرم تو دل ترسهام و خیلی راحت میرم به مشتریهام میگم من محصول رو از کی میخرم و به کی دارم میفروشم بذار بدونند اشکال نداره فوقش منو دور بزنند من باز میرم خلق میکنم من باز میرم دنبال مشتری بیشتر و باکیفیت‌تر

    همون طور که من تونستم این موقعیت و این محصول خوب و باکیفیت و کارخانه و خریدار خوب رو پیدا کنم و تو زندگیم خلقش کنم

    باز هم میام از همین قدرتی که خدا تو وجود من قرار داده استفاده میکنم برای خلق نعمت بیشتر

    بنابراین نگران این نیستم که نکنه فلانی مشخصات و اطلاعات مشتری منو رو به خریدار یا فروشنده انتقال بده

    بده اشکال نداره

    همین که من سبب خیر شدم و کمک کردم تا این چرخه بچرخه خودش و باعث گسترش جهان شدم برای من خودش کلی ارزش داره

    قبل از اینکه کامنتم تمام بشه تماس گرفتم با کشاورز که پیگیری کنم که کار تو چه مرحله‌ای از اجراست

    و بعد از صحبتمون خیلی راحت بهش گفتم من بار شما رو کجا دارم میفروشم و حتی ادرس کارخانه هم بهش دادم

    بنابراین همین الان این مسئله و این ترسی که تو دل من بود رو برطرفش کردم و رفتم تو دلش

    حالا مونده خود خریدار که به اون هم آمار کامل رو میدم

    که حداقل انجام اینکار باعث بشه من نگران و استرس کسی رو نداشته باشم که بخوان منو دور بزنند

    هیچ مهمی نیست دیگران هیچ تاثیری تو زندگی من ندارند و این من هستم که دارم اتفاقات رو خلق میکنم

    این نشد یه نعمت بهتر ، باکیفیت‌تر

    عاشق همه تون هستم دوست داشتم تو این تجربه‌ای که امروز داشتم برای شما عزیزان تعریف کنم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش و خانم شایست عزیز

    بینهایت خداوند رو سپاسگزارم بابت این باران رحمت الهی این اسب و بز زیبا این پرادایس زیبا و بزرگ این دریاچه و این کلبه چوبی روی اب و اسمان ابی با ابرهای سفید بسیار زیبا و فواره زیبا و پرنده زیبا که گوشه تصویر فواره روی درخت نشسته بود

    خدایا شکرت بابت این همه نعمت و فراوانی که تو این دنیا بوجود اوردی

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت همزمانی‌ها

    در مورد تمرین این جلسه

    میزان تحمل شما چقدر هست ؟ و چرا؟ و چطور تونستید اون شرایط نادلخواه رو با افکار درست برطرفش کنید ؟

    من میخوام مثال از بیزنسم بزنم که اتفاقا دیروز در موردش تو دوره کشف قوانین کامنت گذاشتم

    من تو بیزنسم بارها این الگو برام رخ میداد که تو چند معامله که انجام میدادم میدیدی تو یکی از معاملات یکی از کشاورزها که قرار بود محصول رو برام بفرسته بار بی‌کیفیت برام ارسال میکرد و وقتی بار دست مشتری من میرسید مشتری کلی شاکی میشد و باعث میشد اعتبار من زیر سوال بره

    اون زمان من تحمل میکردم به این دلیل که میگفتم همین دیگه کشاورزها همشون اینجوریند و چون تو بازار قیمت محصول برای کشاورز برای فروش قیمت مناسب نداره بنابراین زیاد دل به کار نمیده و دقت نمیکنه و هر کاری کنید باز بار بی‌کیفیت برات میفرستند

    البته اوایل کار باورهام خیلی خراب بود و یه جورایی خودم رو مسئول فروش بار کشاورزها میدونستم که انگار وظیفه انسانی منه هر جور شده بهشون کمک کنم تا جنس‌شون رو بفروشم حتی اگر بار بی‌کیفیت هم میداشتن

    حالا چرا این باور رو داشتم ؟

    چون دوست داشتم تو بازار اعتبار بدست بیارم

    و بدست اوردن اعتبار رو تایید گرفتن نظر اونها میدیدم حتی اگر با تحمل کردن سختی و فروش محصول بی‌کیفیت باشه

    مثلا اینکار رو انجام میدادم کشاورزها بین خودشون میگفتن اره ما محصولمون رو نمیتونستیم بفروشیم مثلا اقای نوری اومد کمک کرد تا ما راحتر بفروشیم

    این نوع رفتار تنها بمن کمک نکرد حتی همون کشاورز سالهای بعد وقتی که محصول خوب برای فروش داشت با اختلاف قیمت بسیار ناچیزی حاضر میشد به کسی دیگه بفروشه و بمن بار نمیدادن

    حالا حساب کن قبلا که همین کشاورز مشکل فروش داشت التماس منو میکرد ولی الان …

    البته این هم بخاطر باورهای شرک آلود من بود که بجای اینکه من از خدا بخوام کمکم کنه تا تو بازار اعتبار خوبی بدست بیارم به اشتباه می‌اومدم از دیگران انتظار داشتم بمن تایید بدن تا تو بازار شناخته‌تر بشم

    بنابراین وقتی وارد دوره کشف قوانین شدم دیگه این شرایط رو تحمل نکردم

    و گفتم هر جور شده من راهش رو پیدا میکنم اوضاع رو تغییر میدم و شرایط رو بابت میل خودم در میارم

    اولا اومدم این ذهنیت رو تو خودم درست کردم که من هیچ مسئولیتی نسبت به هیچ کسی ندارم

    اگر کشاورزی بار بی‌کیفیت داره و نمیتونه بفروشه بمن هیچ ربطی نداره مقصر خودشه که نتونسته خوب رسیدگی کنه و چون معامله کردن برای من هیچ منفعت و سود نداره بنابراین خیلی راحت با اعتماد بنفس خوب بهش جواب رد میدم حتی اگر جز کشاورزهای قدیمی من باشه

    ( اتفاقا دیروز روی یکی از کشاورزهام اجراش کردم )

    بنابراین از این بعد تو معاملاتم قبل از اینکه از کشاورز خرید کنم ازش میخوام از محصول و کیفیت بار قبلش کلی فیلم و عکس بفرسته و بعد اگر اوکی بود تو مرحله بعد باهاش قرارداد می‌بندم و ازش میخوام طبق تعهداتی که تو قرارداد ذکر شده باید طبق همون محصول رو اماده کنه برام بفرسته وگرنه هر اتفاقی رخ بده مسئولیش با خودشونه

    وقتی اینکار رو انجام دادم اولا کشاورز تعجب کرد که چرا اینقدر من سختگیری دارم میکنم ( چون قبلا کامل منو میشناخت )

    دوما این ایده رو وقتی که اجرا کردم خداشکر به طرز جادویی کیفیت بار چندین برابر افزایش پیدا کرد چرا ؟

    خود کشاورز بیشتر از من محتاط‌تر شد که کار درست و دقیق انجام بشه که ایرادی تو کار در نیاد و بهانه دست کسی نده که باعث بشه خودش متضرر بشه

    در صورتی قبلا اینجوری نبود من با اعتماد کردن بیجا و تمرکز کافی نذاشتن روی کار همین جوری بصورت زبانی از کشاورزها خرید میکردم و هر چندبار در میان که بار ارسال میشد ، میدیدی یه بار بی‌کیفیت ارسال میشد که باعث میشد مشتری‌ام بپرند و خرید نکنند و یا سفارش‌شون رو کمتر کنند

    بنابراین من با افکار و باورهای درست دیگه اوضاع رو تحمل نکردم و نگفتم همینی که هست

    و گفتم حتما راهش بهتر وجود داره که با همین شرایطی که من دارم بشه بدون هزینه ، بدون نیاز به تلاش فیزیکی بیشتر ، کار با دقت و کیفیت بالاتر انجام بشه

    و اینو همیشه با خودم تکرار میکردم که بعدش هدایت شدم قبل از خرید از کشاورز ازش بخوام عکس و فیلم برام بفرسته و اگر اوکی بود باهاش قرار داد ببندم و طبق اون چیزی که من میخوام بار رو برام اماده و ارسال کنه

    تمام این کارها بصورت غیرحضوری و انلاین خیلی راحت و اسون قابل اجرا بود برای من

    و من کلا با همین تغییر کوچولو تو بیزنسم خیلی خیلی بهتر دارم کارم رو کنترل میکنم که باعث شد کیفیت کار من خیلی بالاتر و بهتر شود و از اون طرف بخاطر کیفیت محصول و فروش با قیمت مناسب باعث شد من تو بازار اعتبار خیلی خوبی بدست بیارم تا حدی که دیروز خود صاحب کارخانه‌ بمن گفت اقای نوری شما خودتون کلا تامین محصول بار کارخانه ما رو برعهده بگیرید و ما فقط از شما خرید میکنیم

    خدایا شکرت این دقیقا چیزی بود که من قبلا میخواستم که تامین کننده کارخانه‌ها باشم

    و از وقتی که ترمزهام رو به لطف دوره بینظیر کشف قوانین پیدا کردم و برطرفش کردم این نعمت خیلی راحت و طبیعی بمن داده شد بدون اینکه من اصلا هیچ زوری بزنم

    دوست داشتم تو این تمرین در مورد اینکه وقتی که شرایط رو تحمل کردم چه بلاهایی سرم اومد و وقتی که اومدم با افکار و باور درست قبول نکردم که همینی که هست با انجام چند کار و ایده ساده شرایط رو تغییر دادم براتون تعریف کنم

    که نتیجه چندین برابر از همه لحاظ به نفع من شد که حتی خودم هم تعجب کردم از اینکه چرا زودتر نیومدم اینکار رو انجام بدم

    عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: