- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود به استاد گرامی و بانو مریم عزیز
سلام به همه دوستان عزیزم
امیدوارم که حال دل همگی عالیه عالی باشه
خداروشکر خدارو هزاران بار شکر من که با دیدن این فایل خیلی حال خوبی گرفتم به خصوص اون تصاویر آخر از بارون از این بهشت زیبا دیدن مرمری چقدر لذت داشت برام آب خوردن براونی کنار دریاچه
خدایا شکرت استاد ممنونم که اینقدر زندگی قشنگی برای خودتون درست کردید
خداروشکر به خاطر وجود استاد که این آگاهی ها رو در اختیارمون میزارن
استاد سپاسگذارم ازتون خداروشکر که شما اینقدر رشد و پیشرفت داشتید و دارید تو زندگی تون و باعث شده که منم باور کنم میشه همه اینا رو داشت و میشه راحتر زندگی کرد و میشه هر چی دوست داشت و خواست رو بهش رسید و الان که شرایط زندگیم رو تغییر دادم به خاطر تغییر دیدگاهم تغییر باورهام هست وگرنه با اون حس و روحیه ای که من داشتم زندگی میکردم معلوم نیست که الان چه شرایطی ممکن بود داشته باشم با اون باورهای محدود و ناجالبی که من داشتم و پذیرفته بودم که خوب زندگی همینه دیگه ،..
و زمانیکه با استاد آشنا شدم انگار که وارد یه دنیای جدیدی شدم دوباره متولد شدم
استاد سپاسکذارم ازتون به خاطر وجود شما شکرگذار خدا هستم که من رو هدایت کرد به سمت شما
خدایا شکرت
من دانشگاه دولتی ، حسابداری قبول شدم و خوندم و چقدر دوست داشتم ولی به خاطر بچه دار شدن هیچ وقت سرکار نرفتم ولی واقعا از همون موقع استقلال مالی رو خیییلی دوست داشتم ولی پذیرفته بودم که الان که دیگه کسی با سن من استخدام نمیکنه خوب هم شرط سنی بود هم سابقه کاری ولی در اصل این همون کویر من بود که فکر میکردم فقط از همون حسابداری باید درآمد کسب کنم ولی از وقتیکه از خدا خواستم و با همه وجودم گفتم من دوست دارم درآمدی از خودم داشته باشم خداوند من رو هدایت کرد به آموزش دیدن زبان انگلیسی که خوب هیچ محدودیتی نیست برای آموزش دیدن ، بماند که سخت ترین درس تو دوران تحصیل برام همین زبان بود ولی خوب هدایت خداوندِ و بعد سال ها دوری از درس و کتاب و ،… به همراه بچه هام که مدرسه میرفتن منم آموزشگاه میرفتم و سه تایی باهم درس میخوندیم تو خونه ، چه حس خوبی هم بهم میداد و چقدر شور و اشتیاق پیدا کرده بودم وحالم خوب شده بود و بعد 3 سال فشرده خوندن ، احساس کردم که میتونم حالا خودم آموزش بدم و از آموزش در مهد کودک شروع کردم و بالاخره کسب درآمد
( البته اینم بگم که موقعی که شروع به آموزش دیدن زبان کردم اصلا قصدم کسب درآمد نبود فقط گفتم من که الان کاری نمیتونم بکنم برم زبان یاد بگیرم یه روزی به کارم میاد ، بالاخره زبان بین المللی و خوبه که بلد باشم ) و این هدایت خداوند بود و با وجود ترس و استرس ولی شروع کردم و عااالی بود برام
اصلا تا قبل اون واقعا دیکه نسبت به خودم حس خوبی نداشتم ولی دیکه به خودم حس بهتری داشتم و به خودم افتخار میکردم و حتی شروع یه سری تغییرات زندگیم شد
و بعدها هم که با استاد آشنا شدم و گفتن که بگردید ببینید قانون چطور تو زندگی تون اجرا شده و واقعا یاد همین اتفاق قشنگ زندگیم افتادم که جسارت به خرج دادم و خواستم که زندگیم و روحیه ام تغییر کنه و با وجود ترس ولی جلو رفتم و چقدر اعتماد به نفسم بالا رفت و موقعیت های کاری و درآمدی برام پیش آورد
و یه مورد دیگه که استاد گفتن بی احترامی رونپذیرید
اینم برام پیش اومد که تومحل کارم بود ومدیر مهد رفتار محترمانه ای نداشت و یه روزی یه اتفاقی افتاد و رفتار خیلی ناپسندی با من داشت و با خودم گفتم که دیکه نمیشه اینجا اومد و روز به روز داره بدتر میشه و تا قبل اون میگفتم که عیبی نداره محیط کاری همینه دیکه همه مدیر ها همینن ولی ،،.. اون روز خیییلی بهم برخورد و دقیقا از فردای اون روز نرفتم و و فقط و فقط بعد یه هفته یکی از دوستان قدیمی من که میدونست کار من چیه بهم یه پیشنهاد کار داد ، عااالی هم حقوق بیشتر ، مسیر راحتر ، با یه مدیر خییلی با شخصیت ومحترم رفتم و اونجا مشغول به کار شدم
و تو این یه هفته بدون هیچ ترس یا حس پشیمانی که چرا از اونجا بیرون اومدم خودم هم پیگیر بودم برای پیدا کردن موقعیت کاری دیکه ولی با قدرت و اطمینان که برای من کار هست چون به شیوه کاری خودم مطمئن بودم و خداروشکر خدا برام ساخت
خداروشکر خداروشکر خداروشکر
امیدوارم که زندگی روز به روز براتون شیرین تر و لذت بخش تر بشه
شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند باشید .
سلام ودرود به سپیده جان نازنینم
سپاسگذارم ازت بانو جان برای پیام قشنگ و پر از عشقی که برام نوشتی لذت بردم از کلمه به کلمه ای که نوشتی
سپاسکذارم از تک تک تحسین هایی که کردی
خداروشکر که کلام بنده هم که هدایت خداوند بوده ،باعث آرامش و لذت شما شد
امیدوارم که همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت و در آرامش باشی و برای تک تک لحظات زندگیت طعم شیرین هدایت الهی رو بچشی و با اطمینان قدم برداری