- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد عزیزم
استاد من فکر میکردم صبرم خیلی بالاست اما طی اتفاقاتی که افتاد و من کاری نکردم فهمیدم که تحملم بالاست و اصلا صبر ندارم چون فقط نظاره گر هستم و میبینم چقدر مشگلات بیشتر میشه و من فقط نشستم و هیچ کاری نمیکنم چون احتمالا باورم اینه که خوب همینه و خودش درست میشه
مثل همون حرفی که گفتید هیچ چیز خود به خود درست نمیشه و من اینو فهمیدم تازه
حالا چند وقتی هست به جای دیدن و هیچی نگفتن میام و فکر میکنم چجوری میتونم حل کنم این مشگلو
و جالب اینکه میتونم حلش کنم فقط اون باور جلوی من رو میگرفت که ولش کن خودش درست میشه
مثالش امروز که من لامپ حمام سوخته بود و قاب لامپ هم خراب بود اون باور هی میگفت خب حالا یه لامپ که هست همون خووبه حالا حمام یه لامپ داشته باشه چه اتفاقی میفته؟؟
ولی من گفتم چرا درستش نکنم که اذیت نشم؟
چرا تحملش کنم و خودمو زجر بدم؟
خب درستش میکنم و راحت تر هستم و لذت بیشتری هم میبرم.
و موقعی که درست کردم گفتم ببین تمام مشگلات مثل همین لامپ هستند و فقط شکلشون فرق میکنه و گرنه همشون راه حل دارند و میشه درست کرد و لذت برد.
یه مثال دیگش خرید موتورم بود
یه روزی گفتم چرا من دارم بی وسیلگی رو تحمل میکنم و چرا انقدر زجر میکشم؟
چرا یه وسیله نداشته باشم؟
همین سوال ها رو جواب دادم و اون باور رو سرکوب کردم که نه تحمل نمیکنم اگه بقیه تونستن پس منم میتونم
البته اینم بگم حل کردن مشگلات یکم هم شجاعت میخاد که بری تو دل ترسات و حلشون کنی و به خودت و باور های جدیدت اقتخار کنی و از خدا تشکر کنی.
سپاس بابت این فیل زیبا و سفر نامه عالی روز 147
سلام بر استاد عزیز تر از جان و مریم جان
و دوباره سلام به پارادایس زیبا و خوب چقدر دلم تنگ شده بود برای این فضا ولی این قانون میدونم که وقتی به چیزی توجه میکنی از جنس هموون وارد زندگیت میشه و این یعنی پس من هدایت میشم به اینجا
بریم سراغ درس امروز
این بحث تحمل و صبر من چند سال پیش تجربه کردم اون موقعی که تو یک رابطه سمی بودم و فکر میکردم که آقا همینه دیگه بالاخره هر کی مشگل و دعوا داره ولی از یه جایی به بعد گفتم نه باید حل بشه و خدا شاهده از جایی که تحمل نکردم و گفتم آقا باید حلش کنم هدایت شدم به قطع شدن اون رابطه
تو داستان یعقوب و پسرش هم همین شکله که یعقوب 40 سال تحمل میکرد و جایی که دیگه گذشت و ذهنش تغییر داد خداوند هدایتش کرد به فرزندش همون کسی که فکر میکرد دیگه نمیبینتش.
خیلی جاها خیلی ها میگن که همینه و چرا میخای مهاجرت کنی و همه جا آسمان یه رنگه ولی من مطمئنم تو این مهاجرت که تصمیم قطعی گرفتم که برم هدایت هست چون خداوند داره با نشونه ها با من صحبت میکنه.
من همیشه کشاله های رونم عرق سوز میشد و میگفتم که همینه دیگه ارثیه و تلاش نمیکردم تا رسیدیم به دوره قانون سلامتی
من دوره رو نخریدم ولی شما تو چند فایل گفتین که بدن وقتی بهش نشاسته و قند زیاد بدی قند سوز میشه و کلی مشگل ولی اگر بیاریش روی چربی سوزی دیگه این مشگلات نیست
این یه زنگ تو ذهن من روشن کرد دینگ دینگ
گفتم خب بیام امتحان کنم
امتحان کردم دیدم بله دارم کم کم بدنم درست میشه
این خودش نشون میده همه چی راه داره.
و در آخر این که سپاس گذار شما و مریم جان هستم برای اینکه قانون رو به من یاد دادین
سپاس گذار خداوند بابت این قوانین بدون تغییر