- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد عزیزم خداروشکر که هم مسیر با شما هستم،
استاد جانم،پسر من هم از یکسالگی شروع کرد به گریه کردن بی قراری بیخابی بی غذایی و مدام میگفتن لوسش کردین داره دندون در میاره دو سالش شه خوب میشه و …، من روز به روز خسته در داغون تر و خودش هم ضعیف تر ،به خاطر فشارهای زیاد به شدت عصبانی و افسردگی گرفته بودم و تحمل و تحمل ودیگه داد میزدم بچرو دعوا میکردم بسه اما باز ادامه تا یکسال گذشت که منتظر این بودم دندوناش در بیاد تموم شه به جای حل مسعله یا میگفتن خیلی حساسین یا بچه همینه ،دکتر هم برده بودم میگفت از معدشه اما دارو میداد بی فایده بود من دنبال راه دیگه نمیگشتم فقط عصبانی تر میشدم دیگه خیلیم نشونه میدیدم که باید ببرمش دندانپزشکی اما توجح نمیکردم اخر یه روز بردم که دکتر گفت کل فک صورت بچه پر عفونته من حتی لک سیاه دیده بودم روی دندون اما این راه امتحان نکردم ،حالا پسرم اروم شده مدام و راحت غذا میخوره بازی میکنه ،دلیل دیگش تاثیر حرف مردم روی من بود،به خاطر حرف مردم که شما حساسین و بچس فلان اهمیت ندادم ،باید کار خودم میکردم هر چی خودم صلاح میدونم ،
مورد بعدی تحمل یکی از اقوام نزدیکم به خاطر حفظ رابطه و عذاب توهین بی احترامی تحمل میکردم تا رابطه حفظ بشه و کیفیت زندگی حال من پایین میومد و این رایطه هیچ سودی برای من نداشت فقط حال منو خراب میکرد و کات کردم و هرگز قبول نکردم دیگه بخام اذیت شم و گفتم مهمترین خودم هستم و حال خودم هست .