میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آزاده» در این صفحه: 1
  1. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 1795 روز

    سلام چقدر کامنت شما جالب بود من دو سال پیش دیگه نمی‌خواستم که اسباب کشی کنم به خدا گفتم خدایا من می‌خوام مثل خارجی‌ها فقط چمدونم رو با خودم ببرم هیچ وسیله‌ای رو نبرم. و به همه گفتم من می‌خوام وسایل خونه رو بفروشم همسرم اتفاقاً شبیه خودمه یعنی دوست داره که ما تنوع در خونه داشته باشیم. و شاید بالغ بر 6 ماه من همش می‌گفتم خونه بعدی من مبله است. کلی مسخره شدم کلی بهم خندیدن ولی اکنون که 1402 و آبان ماهه خداوند من رو هدایت کرد به یک خونه مبله. کی دقیقاً 6 ماه بعد از اون تصمیم، وقتی که ما باید خونه رو عوض می‌کردیم یعنی دقیقاً فروردین 1401. فروردین 1401 تایم تغییر خونه بود ما باید خونه رو جابجا می‌کردیم. اتفاقی که افتاد این بود همسر من به استانبول سفر کرد و 20 روز بعد من بهش گفتم ما هم میایم و در فروردین 1401 من در تعطیلات عید در 10 روز تمام وسایل رو فروختم و وسایل شخصی خودم بچه‌ها و همسرم رو در 4 تا چمدون جا دادم طوری که من و بچه‌ها هر کدوم یه چمدون تو دستمون باشه. جالبه که بدونید من در استانبول وارد خونه مبله شدم و اکنون که یک سال و 8 ماه میگذرد من خونه‌هایی که عوض کردم هر کدوم شیک‌تر و مبله تر از خونه قبلی بود. من یادم اومد که استاد می‌گفت یکی از دوستان ملوانش دائم می‌گفت من می‌خوام برم انگلیس و رفت دائم می‌گفتم خونه بعدی من مبله است نمی‌دونم کجا و نمی‌دونم کی ولی انقدر ایمان داشتم به اینکه خداوند مسیر رو باز می‌کنه خداوند ما رو هم مهاجرت داد هم به اون خونه مبله داد. تازه بماند که من در ایران خونه دو خوابه داشتم به خدا گفتم خدا من سه تا بچه دارم خونه سه خواب می‌خوام و و دقیقاً این شکلی گفتم یه اتاق خواب برای خودمون ،یه اتاق خواب برای بچه‌ها و یک اتاق برای بازی بچه‌ها یا اتاق کار خودمون. یعنی باورتون نمی‌شه استاد شما می‌دونی شما می‌فهمی من چی میگم .خونه ما سه خواب شد و یه اتاق برای خودمون یه اتاق برای بچه‌ها و یه اتاق دقیقاً تایمی که بچه‌ها بازی می‌کردن ما بهش کاری نداشتیم و تایمی که ما کار داشتیم بچه‌ها از اتاق می‌رفتن بیرون بعد من به خودم گفتم خودت اینجوری درخواست کردی تو گفتی« یا »، و خدا هم «یا »رو برات اوکی کرد اگر می‌گفتی یه اتاق برای بازی بچه‌ها و یه اتاق برای کار ما دقیقاً همین شکل اوکی می‌شد.عاشقتم خدا بخاطر قوانین ثابت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: