- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به دوستای عزیزم
و استاد گرامی
بله من داشتم تحمل میکردم…
تحمل میکردم رفتار نامناسب اطرافیان رو…
تحمل میکردم ترس از حرکت کردن به سمت پول ساختن رو…
از یه جایی این ترس از پول نداشتن توی وجود من ریشه پیدا کرد و من به جای صبر ( به راه انداختن جهاد اکبر برای یادگیری یه مهارت و تمرکز لیزری گذاشتن روش و بهای خواسته هام رو پرداختن) تحمل کردم،
ترسیدم و از ترس توی لاک خودم فرو رفتم، به جای اقدام عملی، مسئله رو پوشوندم،
آشغالا رو گذاشتم زیر مبل و مسئله رو ندیدم. تا به رکود کامل رسیدم. الان صفر شدم و دوباره دارم از صفر شروع میکنم،
در حالی که میتونستم از 50 یا حتی خیلی زودتر شروع کنم…
ولی نکردم چون ترس داشتم، ترس داشتم از حرف مردم، از حرف خانواده ام، پدرم مادرم،
میخوای بری کار کنی؟؟؟
مردم چی فکر میکنن.
تحمل کن…
خرج نکن به جای اینکه بیشتر بخوای…
و اشتباه از خودم بود که گوش دادم، پذیرفتم…
اشتباه از خودم بود…
مسئولیتش با خودم بود…
اونا فقط عقاید خودشون رو ابراز کردن، چیزی که با ذهن منطقی خودشون فکر میکنن درسته،
من مسئول این بودم که تصمیم درست برای زندگیم بگیرم…
من باید مسیر زندگی خودم رو زودتر و محکمتر انتخاب میکردم،
این منم که باید خیلی چیزا رو زودتر یاد میگرفتم و چشمامو باز میکردم تا این فشار ذهنی رو از خودم بردارم و با دید باز و منطقی به مسئله ام نگاه کنم و وقتی که هنوز شرایط خوبه شرایط رو تغییر بدم، فریادهای جهان رو بشنوم و نشونه هاش رو جدی بگیرم…
ولی اشکال نداره…
همه ی اونا گذشته و رفته، تموم شده… من باید الان صبر کنم،
به دنبال راه حل برای حل مسئله ام سرمو بکنم توی کار خودم و مهارتی رو هر روز ببرم بالا، روی خودم کار کمم، روس باورهای کار کنم، خواسته هام رو کشف کنم، احساسم رو خوب نگه دارم و ذره ذره نتایج رو تصدیق کنم، به خداوند اعتماد کنم و فقط سمت خودم رو انجام بدم، فقط روی خودم تمرکز کنم و روی دوره هایی که دارم کار کنم، و از داشتنشون با استفاده درست ازشون قدردانی کنم و بگم خدایا شکرت بابت همین نعمت هایی که همین الان بهم دادی که کم هم نیست…
برای همین اینترنت عالی ای که تونل ارتباطی من با این مامن بینظیره…
و از مقصر دونستن بقیه هم دست بردارم و انگشت مبارکم رو روی کله خودم بذارم و بگم این منم که مسئولم اگه شرایط مالیم دلخواه نیست، این منم که باید مهارت کسب کنم، این منم که باید خودم رو تغییر بدم و کوچکترین انتظاری از دیگران نداشته باشم. این یعنی توکل…
برم که به توکلم جامه ی عمل بپوشونم،،،
استاد ازتون سپاسگزارم بابت آگاهی ای که با این فایل بهمون دادین و نهیبی که بهمون زدین…
باشد که بیدار بشم و دیگر هرگز به این خواب غفلت و بی ایمانی نروم…
خدایا شکرت،
خدایا من رو به راه راست،
به راه راست آگاهان، کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان هدایت کن…
آمین،