- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
بنام خدای مهربان
سلام به استادِ جان
سلام به مهر بانوی عزیزم مریم جان
سلام به دوستان یکتا پرست و خوبم
خدای بینهایت مهربانم رو سپاسگزارم که باز هم بمن فرصت حضور در این مکان مقدس و اجازه نوشتن کامنت داد
خدا رو شکر که دیروز صبح همزمان با دیدن این فایل و تماشای بارون سیل آسای انتهای ویدیو اینجا در تهران هم باران رحمت الهی در حال باریدن بود و تا یک ساعت بعد از ظهر هم ادامه داشت
سلام به پارادایس زیبا که یه جورایی انگار خونه همه ما اعضای سایت هست
هر وقت میبینمش احساس فوق العاده ای بمن دست میده چون همه اش یاد آور خاطرات خوشی از
کلام و آموزشهای پر ارزش استاد
و صحبتها و رفتارهای دلنشین و آموزنده مریم جان
و توجه و تمرکز بر دیدن زیباییها و نکات مثبت
و ایجاد بهبودهای مستمر و… برای من هست
پارادایس همیشه زیبا..و امروز که تماشای اون همراه بود با شنیدن آهنگ زیبای ابتدای فایل دیگه من نتونستم رو مبل سر جام دوام بیارم و فقط سرمو تکون بدم پاشدم رسماً شروع کردم به بالا و پایین پریدن از بس که حالمو عالی کرد
خدا رو میلیاردها بار شکر
خدا رو شکر که با آموزه های استاد تفاوت بین صبر و تحمل رو یاد گرفتم
صبر یعنی درک قانون تکامل
صبر توش امیده، تکامله، ایمانه، توکله
اما
تحمل تسلیم شدن در مقابل بدبختیهاست
تحمل یعنی زجر کشیدن
تحمل یعنی اینکه راه حلی وجود نداره
تحمل یعنی اینکه من نمی تونم بهتر از این عمل کنم
تحمل یعنی همینی که هست
و خدا رو شکر که حتی قبل از آشنایی با استاد هم نا آگاهانه و بدون دونستن قوانین اونقدر آدم تحمل کردن نبودم بخصوص اگر از طرف دیگران نسبت بمن بود
و چند مورد از جاهایی که شرایط نادلخواه رو نپذیرفته و تحمل نکرده بودم رو در کامنتی که سال گذشته برای این فایل گذاشتم نوشته بودم، رفتار ناجالب از طرف همسرم نسبت به خودم رو در اوایل ازدواجمون نپذیرفته بودم هر چند که همسرم هم اون موقع مثل خودم کم سن و سال بود و علاوه بر نپذیرفتن خودم ایشون هم به بلوغ بیشتری رسید و از اون زمان تا بحال هر دو به هم بسیار احترام میگذاریم،
یا اینکه حرف دکترها رو درباره بیماری دختر چند ماهه ام نپذیرفتم و دنبال راه حل گشتم و خداوند ما رو به دکتر گیاهی و راه حل هدایت کرد
یا اینکه سردردهای میگرنی ام رو که چندین سال منو گرفتار کرده بود نپذیرفتم و با آموزشهای بینظیر استاد و هدایت خداوند درمان شد
یه نمونه هم اینجا می نویسم که درباره رفتارهای خودم بوده
من قبلاً گاهی وقتها میشد که ظرفهای غذام رو شب نمی شستم، و تا فرداش میموند حتی یه وقتهایی پیش اومده بود که تا دو سه روز هم بمونه و ظرفهای جدید بهش اضافه میشد
و چقدر هم هر بار که اینطوری میشد زمان زیادی رو صرف شستشو و تمیز کردن می کردم و خسته می شدم اصلاً هم دوست نداشتم این شرایط رو و خیلی هم اذیت می شدم مخصوصاً وقتی که همسرم اشاره ای می کرد و یا یکی از نزدیکانم سرزده خونه ما میامد که دیگه بیشتر اذیت می شدم، و دلم میخواست که تغییر کنم و چند بار هم سعی کرده بودم ولی ثبات قدم و اراده کافی نداشتم، و بعدش هم پذیرفته بودم که همینی که هست، این باور اشتباه رو پذیرفته بودم که من ذاتاً آدم مرتب و منظمی نیستم، و این وضعیت ناجالب رو تحمل می کردم
تا اینکه چند سال پیش که دختر بزرگم نسرین چند روزی از کانادا اومد تهران دیدن ما یه تلنگری به من خورد و من دیدم بعد از هر بار غذا خوردن تا ظرفها رو تو ماشین نزاره و قابلمه و ماهیتابه رو نشوره و شیر آشپز خونه و روی کابینتا رو دستمال نکشه نمیاد بشینه، در صورتی که سالهای قبل اینطوری نبود
همونجا بود که تصمیم گرفتم به این رنج و تحمل پایان بدم و گفتم من بعد از این بخودم قول میدم که ظرفهام نشسته نمونه حد اقل حتی اگر هر وعده انجام ندادم ولی حتماً حتماً شب ظرفهای نشسته توی سینک باقی نمونه
و همون شد که تا به امروز به جرأت می تونم بگم که حتی یک شب هم ظرفهای نشسته توی سینک باقی نموند و مثل نماز خوندن بر خودم واجب کرده بودم و بقول استاد که تو بعضی از فایلها میگن هرگز و هرگز و هرگز به شیوه قبلی برنگشتم
و الان هم که خیلی وقته که نه فقط شبها بلکه همیشه سینک آشپز خونه تمیزه و برق میزنه، وچقدر هر وقت نگاه می کنم لذت میبرم از تمیزیش، و بیاد میارم که اگر چیزی داره بد پیش میره این طبیعی نیست این ایراد داره، و نباید تحملش کنم،چون که راه داره و اگر من باور کنم که راه داره بهش هدایت میشم خدا منو به راه حلش هدایت می کنه
همه چیز راه داره بشرط اینکه ما باور کنیم که راه داره
بشرط اینکه نپذیریم که هیچ راهی براش نیست و اون وقت راهها پیدا میشه
خودم روتحسین می کنم و آفرین میگم که به لطف الله مهربان وقتی بخودم قولی میدم و تصمیمی در جهت بهبودی خودم میگیرم تعهدم ستودنیه، اونقدر که همسرم و فرزندانم هم اینو میگن
مثل همین مورد و خیلی از موارد دیگه مثل پیاده روی هر روزه مثل ورزش و تمرینهای تقویت عضلات مثل هر روز فایل گوش کردن و خوندن کامنتهای دوستان و… و همه کردیتش رو به خدای خودم میدم که اوست که منو هدایت می کنه
خدا رو شکر برای این فایلهای ارزشمند و آگاهیهای گرانبها
بینهایت از استاد عزیزم برای این کلام سراسر در و گوهر سپاسگزارم
و از مریم جانم هم بسیار ممنونم که فایلها رو به این ترتیب زیبا روی سایت قرار میده و براش سؤال و توضیح میده
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا الله
شاد و سالم و خوشبخت و ثروتمند باشید
و سعادتمند در دنیا و آخرت
بنام خدای مهربان
سلام و درود فراوان بر استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان خوبم
روز و روزگارتون پر از خیر و برکت
به به دوباره پارادایس و خونه بهشتی روی آب و این منظره های زیبا و دلربای دریاچه با اون فواره خوشگل وسط آب و درختای انبوه جنگلی و آسمونی که بطرز فوق العاده ای آبیه و ابرای پفکی و نازی که در جای جای این فضای آبی جا خوش کردن و انعکاس چشمگیر همه اینها توی آب دریاچه
خدا رو شکر که در مدار دیدن این زیباییها هستم و هر بار که می بینم لبریز از احساس خوب میشم
از استاد عزیز و بخصوص مریم جون بسیار سپاسگزارم که این صحنه ها رو برامون فیلمبرداری می کنه و ما با دیدن این همه زیبایی با شادی و احساس خوب دوچندان ادامه فایل رو می بینیم و به صحبتهای استاد گوش می کنیم
با این سری فایلها چقدر من دارم خودمو بهتر میشناسم هر بار به یه بعد از ابعاد شخصیتی خودم توجه می کنم به عملکردهام فکر می کنم و نقاط قوت و ضعف خودمو پیدا می کنم
استاد چقدر عالی و با بیانی ساده مفهوم صبر و تحمل رو توضیح میده و تفاوت بین اونها رو ذکر می کنه
صبر بمعنای درک قانون تکامله
از ایمان و توکل به خدا سرچشمه میگیره
همراه با احساس خوبه
آرامش درونی و قوت قلب میده
بر عکس تحمل
که زجر بکشم
و بپذیرم همینی که هست
و هیچ حرکت و اقدامی نکنم
وقتی به زندگی خودم فکر کردم چند مورد یادم اومد که اتفاقاً من شرایط ناخواسته رو نپذیرفتم و تحمل نکردم و برای تغییرش اقدام کردم
یادم اومد وقتی که 18 ساله بودم و دوسال بود که ازدواج کرده بودم و دعوایی بین من و همسرم در گرفت و برای دومین بار دست روی من بلند کرد(در شرایط 40-50 سال پیش خیلی چیز عجیبی نبود) من بار اول که چند ماه قبلش بود تحمل کرده بودم ولی اینبار نپذیرفتم تصمیم گرفتم با دختر یکساله ام برم خونه پدر و مادرم یه ساک لباس برداشتم و تا رفتم بطرف دخترم ایشون پیشدستی کرد و نسرین رو تو آغوش خودش گرفت و به این ترتیب مانع شد منم اونموقع هیچی نگفتم ولی فرداش که رفت سر کار دخترمو بغل کردم و رفتم خونه پدرم بعد از دوسه روز مادر و خواهرش رو دنبال من فرستاد که برگردم ولی من قبول نکردم گفتم اینجوری چیزی عوض نشده باید خودش بیاد و در حضور پدرم تعهد بده که بعد از این درست رفتار کنه و همینطور هم شد و دیگه تکرار نشد
یه مورد دیگه هم وقتی که دختر دومم نسیم چند ماهه بود و دیدم بینیش گرفتگی داره و با مراجعات چندین و چند باره به دکتر و بیمارستان و عکسبرداری تکه برداری و….تشخیص دادن که یه پولیپ از نوع بدخیم هست و حرفای وحشتناکی در مورد آینده این بچه زدن که این کم کم رو بیناییش تأثیر میزاره و بیناییشو از دست میده و….
ولی من نپذیرفتم که همینی که هست و شروع به جستجوی راهی برای تغییر این وضعیت کردم و هدایت شدیم به یک عبد صالح خدا که پیر مردی خوش چهره و نورانی بود و در زمینه طب سنتی خیلی وارد بود و به اسم (دکتر علفی) معروف بود و ایشون در چند مرحله گیاه های مختلفی داد که با اونها بخور درست کنیم و بچه رو در معرض بخور قرار بدیم
و با همین نسخه خیلی ساده در عرض یکی دو ماه نسیم من خوب خوب شد خدا رو شکر
یه مورد دیگه سردردم بود که سالها درگیرش بودم و حرف دکترها این بود که میگرنه و ارثیه و کاریش نمیشه کرد یه سری قرص و دارو همیشه باید استفاده کنم ولی من دوست نداشتم اینو بپذیرم و برای رهایی از اون تلاش هم کردم ولی نتیجه مطلوبی نگرفتم تا اینکه با آموزش های استاد هدایت شدم به راه حلش که بیشتر ذهنی بود تا فیزیکی
و مورد آخری این بود که من ورودی مالی خاصی نداشتم یه مبلغ مختصری همسرم ماهیانه به کارتم واریز می کرد و میگفت که هروقت پول لازم داشتی بگو تا بهت بدم ولی من این وضعیتو اصلاً دوست نداشتم و احساس بدی بمن میداد دوست داشتم که خودم اونقدر داشته باشم که بتونم هرچی دلم میخواد بدون توضیح دادن به کسی برای خودم بگیرم این در حالی بود که من یه آپارتمان بنام خودم داشتم که اجاره می دادیم و پول اجاره به حساب همسرم واریز میشد و همراه با درآمد خودش صرف مخارج زندگی میشد
و من از ایشون خواستم که پول اجاره به حساب من واریز بشه اولش قبول نکرد و گفت برای مخارج زندگی لازم میشه من هم بش گفتم اشکال نداره به حساب من واریز بشه هروقت نیاز شد ازش خرج می کنیم و همسرم پذیرفت و قرار شد از ماه بعدش که تاریخ تمدید قرارداد بود این کار رو انجام بدیم
و زمان تمدید قرارداد همزمان شد با جهش قیمتهای اجاره که تقریباً چهار برابر سال قبل خونه رو اجاره دادیم
الان هشت ماه هست که بحساب من واریز میشه و در این هشت ماه فقط یکبار لازم شد که برای مخارج جاری یه مقدار از این حساب برداشت کنیم
نکته جالبش اینجاست که همسرم اون مبلغ رو ماه بعد دوباره به حسابم واریز کرد!
اینها مواردی بود که بیاد آوردم و نوشتنش خیلی حس خوبی بمن داد و تاییدی بود بر درستی مسیرم و اینکه با شور و اشتیاق در این مسیر استمرار داشته باشم
سعادت در دنیا و آخرت رو برای خودم و همه دوستانم خواستارم
سلام نجمه عزیزم
سپاسگزارم ازت که این کامنت زیبا رو نوشتی لذت بردم از خوندنش
تحسینت می کنم برای عملکرد خوبت و شجاعتت که بالاخره به مدیرت گفتی که دیگه اضافه بر وظیفه ات کاری انجام نمیدی مگر اینکه بهاش به شما پرداخته بشه و با وجود نارضایتی همکارانت قاطعانه سر حرفت ایستادی
و خدا به شجاعان پاسخ می دهد
زیرآبزنی همکاران نتیجه بر عکس داد
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
بخاطر حرکت و اقدامت نتایج عالی گرفتی خدا رو شکر
خدا رو شکر که بوسیله استاد هدایتمون کرد تا باورهامونو تغییر بدیم و خالق زندگی خودمون باشیم
از خدای مهربان میخوام که شادی و سلامتی و ثروت خیر و برکت در همه زندگیت جاری باشه و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی