- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
به نام خداوندی که ما رو هدایت میکنه
با سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم
بالاخره بعد از مدتها که توی سایت هستم شروع به نوشتن کردم.خداروشکر که این امروز و فردا کردن ها رو برای نوشتن دیدگاه تحمل نکردم و به خودم گفتم دختر خوب باید از یک جایی شروع کنی و به نام خودش و توکل بر خودش اولین کامنتم رو مینویسم.تا بعدها که اومدم و خوندم به خودم بگم آفرین که به مقاومتهای ذهنی ات غلبه کردی و انجامش دادی.
تجربه ای که من در این زمینه دارم این هست که اوایل زندگیم شرایط به شدت تاکید میکنم به شدت شرایط سختی داشتم و من فقط داشتم تحمل میکردم اما درون خودم فکر میکردم که دارم صبر میکنم دلیل اینکه داشتم تحمل میکردم اول به خاطر ترسم بود که فکر میکردم اگر این زندگی رو رها کنم شرایطم بدتر میشه و هیچ راهی ندارم وچسبیده بودم به اون زندگی و زجر میکشیدم،از حرف مردم هم میترسیدم خیلی هم میترسیدم….وااای خدای من.اصلا باورم نمیشه چه شخصیت داغونی داشتم.
وقدرت رو دست خدا نمیدیدم،دست همسرم میدیدم.به جای اینکه روی خدا حساب کنم روی همسرم حساب میکردم.
خداروشکر میکنم که خداوند منو به مسیر این سایت و اموزه های استاد توانمندم هدایت کرد.دقیقااا از روزی که به خدا توکل کردم و قدرت را دادم دست خدا و گفتم من این شرایط رو تحمل نمیکنم،اگه با باورهای اشتباهم تا اینجا اومدم پس با ساختن باورهای درست و حرکت کردن میتونم شرایط خوبی برای خودم درست کنم.شروع کردم به تغییر کردن.شروع کردم به خودسازی خودم.شروع کردم به ساختن.شروع کردم به قدم برداشتن.قدمهای کوچک روزانه.خداروشکر میکنم که از همون لحظه تصمیم و برداشتن قدمها هرروز هدایت شدم.خداوند دستم رو گرفت و آرام آرام تاتی تاتی حرکت کردن و راه رفتن توی مسیر درست رابهم یاد داد.والان الحمدالله رب العالمین در شرایط بهشتی زندگی میکنم.جهنم اون روزها شده بهشت الانم.شرایطی که برای ساختنش تلاش کردم ناامید نشدم.خوردم زمین اما بلند شدم و هدایت خواستم و ادامه دادم. الان که بعد از گذشت بیست و چند سال از اون شرایط برمیگردم عقب و نگاه میکنم میگم چرا من اینقدر زجر کشیدم کاش زودتر میفهمیدم که باید تغییر کنم. البته به زمان بندی خدا اعتماد دارم.از لحظه ای که من آماده شدم برای تحمل نکردن و آماده شدم برای تغییر.دنبال راهی بودم که شرایط رو عوض کنم شرایطم تغییر کرد
خدایااااااشکرت.خدایاشکرت.خدایااااشکرت.