- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد عششششق و خانواده صمیمیِ
اینجا که شده تفریح هر روز من
من مدت زیادی هست که عضو سایتم ولی مدت کمیه که هدایت شدم به هر روز بهره بردن از مطالب استاد که بشه جز تفریحات من و اونم سر یه تضادی که برام پیش اومد که اینجا به آرامش رسیدم
جاهای زیادی بوده که تحمل کردم ولی یه جایی که خیلی تو زندگیم مشهوده
مسله کارم هست
من حدود ده ماه پیش یه کاری رو شروع کردم که تو شهر ما من اولین اتباع هستم که دارم انجامش میدم و بعد از 4 و 5 ماه که خیلی رشد کردم رقبا خیلی بهم فشار آوردن و حتی تهدید شدم از طرف چند نفر و اون موقع به لطف خدا و این جمله استاد که بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد از اون شرایط روحی سخت بلاخره سربلند بیرون اومدم. وقتی که پا گذاشتم رو ترسم و اعتماد کردم به خداوند ،میترسیدم ولی ادامه میدادم
تا اینکه 2 ماه پیش با این شخصی که کار میکردم به مشکل برخوردم ،چون نمیتونست محصول منو به موقع به دستم برسونه و من نخواستم همین که هست رو بپذیرم و تصمیم گرفتم با تولید کننده ی دیگه ای هم همکاری کنم و خدا را شکر با آدم بسیار بسیار شریفی آشنا شدم که هم محصول با کیفیت تر داشت و هم بسیار با شخصیت و انسان درستیه
من چرا اون شرایط رو تحمل میکردم ؟؟؟
چون فکر میکردم که در مقابل تهدیدات سایر رقبا این شخص منو حمایت کرده و من به لطف ایشون دارم کارم رو ادامه میدم.
این باور که من اگه با کسی دیگه ای کار کنم دیگه این شخص منو حمایت نمیکنه ،منو داشت به برده تبدیل میکرد .غر هاشو تحمل میکردم ،حتی شده بود سرم داد میزد ،اگه کارگر نداشت میرفتم جا کارگرش براش کار میکردم ، روزهایی که فروشم زیاد بود باید کلی پاچه خواری میکردم متاسفانه.
من به محض اینکه تصمیم گرفتم که شرایط همین که هست را نپذیرم به آدم درستی هدایت شدم
وقتی اون شخص اول متوجه همکاری من با همکاری جدید شد ،خیلی خشمگین شد و خلاصه خیلی شاکی شده بود تا جاییکه که حتی همسرمم که اینقدر از شرایط قبلی من ناراضی بود ،میگفت نه بیا با همین آدم کار کن مشکل پیش نیاد.
روزایی بود که ترسیدم و دوباره باور به اینکه بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد منو سرپا نگه داشت
و خیلی عجیب به سایت هدایت شدم
به سایتی که مدت ها داشتم ولی سر نمیزدم
خیلی اتفاقی یه فایلی رو باز کردم و گوش دادم و به کامنتی از بچه ها رسیدم که سوره ضحی رو با معنی نوشته بود ، استاد جان همین الان که دارم مینویسم اشکم داره میریزه رو صفحه گوشی.
اون کامنت برای من بود
برای من بود که خدا بهم بگه تو رو هیچوقت رها نکرده ام و برتو خشم نکرده ام
و به من بگه خدا به تو چنان نعمتی میده که راضی شوی.
این تجربه خیلی به من کمک کرد که خدا را حس کنم ،خدا جو شوم و توکل و اعتمادم را چندین برابر کرد
الان هم کارم خیلی رشد کرده ،هم درآمدم بیشتر شده و هم استرس قبل رو ندارم و کلی در زمانم صرف جویی شده
الهی شکر برای مسیری که در اون هادی بودن خدا را درک میکنم
خدایی که فقط بخوانیش و اجابتش رو بپذیری و آماده دریافتش باشی.
الهی شکر برای استادی که شده خانواده من و من باید هر روز با او زندگی کنم
الهی شکر برای دوستانی که در این سایت اللهی ازشون یاد میگردم
استاد خیلی دوستتون دارم
شما چهره ای از خداوند نشونم دادین که عاشقش باشه نه اینکه بترسم.