میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهرک الهی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهرک الهی گفته:
    مدت عضویت: 1674 روز

    سلام به استاد عزیز وشایسته ی جانم.

    ده دوازده دقیقه که ازشروع فایل گذشت،اشک ریختم،اشک ریختم واشک ریختم وهنوزفایل تموم نشده ،پوزکردم ودارم مینویسم

    امروز مدتیه که دوره کشف قوانینو گرفتم وهنوز توی دوقسمت اولش موندم،دیگه عجله ای ندارم وقانون تکامولو درک کردم ونمیخوام فقط دوره رو تموم کنم،هروقت حس کردم این قسمت کاملا درک وجودم شده به قسمت بعد میرم

    هیچوقت توی این دوسه ساله ای که باشما اشنا شدم واز این دانشگاه عظیم درس یاد گرفتم ،اینقدراحساساتم درگیر نشده بود واشک نریخته بودم،

    حسرت گذشته ایکه چندین سال وجوانی وعمرم روبرباد داد برای تحملی که اموخته شده بود،به جای صبر ،

    داره به من فهم دقیقترودقیقتر نوع فرورفتن موذیانه باورهای وحشتناکی که اینهمه سال محدودم کرد واونقدرتحمل کردم تابه جایی رسیدم که منتظرمرگ بنشینم وقبول کنم تقدیرم همین بوده.

    چقدر جنسیت،بصورت نهفته برای من باور محدود ساخته بود

    چقدر شرایط بیرونی برام باعث ساختن این فکرکه همسرم مسئول بدبختیهای منه رو بوجوداورده بود،باوجوداینکه بیکارننشستم وبااونهمه غرور وهمه چیزبدان بودنم ،خیاطی کردم وخونه خریدم،زندکیمو بدوش کشیدم ومسئول همه چیز بقیه شدم،

    ترس از حرفهای مردم که اگه مردی زندگیش بده تقصیرزنشه باعث شدازهمه خواسته هام بگذرم

    ترس از نداشتن باعث شد نخوام طلاق بگیرم وبه خونه پدرم برم،مباداکه فشاری روی اونها بزارم باوجوداینکه پذیرای من بودن

    نداشتن اعتماد به نفس وترس ازاینکه اگه جدابشم هرروز یکی میادخواستگاری ونمیزارن راحت باشم واخرش مجبورمیشم تن به ازدواج نامعلوم دیگه ای بدم-البته این باورم نمیدونم ازکجا قوی بود که تقریبا تمام پسرها ومردهایی که منومیشناختن ویاباهام اشنامیشدن،عاشقم میشدن –

    وصدالبته نااشنایی با نیروی درونم وبی ایمانی وشرکی که تموم وجودم رو گرفته بود که ازکجا بخوام زندگی مستقلی درست کنم،

    همه وهمه باعث شد سالیان درازی ازعمرم رو ازدست بدم.

    حسرتی که ازاول اشنایی باقوانین به من میگفت چرا زودتر اونارو نشناختم ،تبدیل به بزرگترین حسرت زندگیم شد.ولی ازوقتی شروع کردم ،به قول استاد چرخ زندگیم روغن خورد واون گاری زنگ زده تبدیل به پیاده رویی شده که کوله پشتی سبکی ازهرچه لازم داره بردوششه و اره سوت زنان ورقص کنان از مناظر زیبای زندگی لذت میبره

    شاید من که مادربزرگ نیستم،ولی فکرکنم، مادربزرگترین دانشجوی شما باشم– یه چیزقشنگی یادم اومدکه خیلی دلم میخواست دانشگاه برم وتصمیم داشتم وقتی بچه هام دیگه خیلی به من وابسته نبودن وبزرگ شدن ،به دانشگاه برم، والان باگفتن کلمه دانشجو یادم اومدکه من اون موقع به یه دانشگاه الکی نرفتم ولی الان دربهترین دانشگاه جهان تحصیل میکنم وقول میدم مثل همه کارای زندگیم که همیشه درحد خیلی خوبی انجامشون میدادم،دانشجوی عالیی باشم–

    براثر فهمی که از درسهاس شما استاد عزیزم پیدا کردم ،دیگه حسرت نمیخورم وبه خودم میگم اگه الانم این قوانینو درک نمیکردی چی؟

    اگه میمردی ونمیفهمیدی چی؟

    اگه درجهل مرکب ابدالدهرمیموندی چی.؟

    حالا گاری رو ول کردی ،بارهای اضافه رو بیرون انداختی ،داری ازپیاده روی توی این جاده زیبا که یه پات هم روی اسکیته ،لذت میبری ومیرقصی ومیری

    برو برو که قانون تصاعد میگه اگه درس استادتو خوب پس بدی ،بزودی توی تسلا میشینی واز شبشه بغل برای استادت که توی تسلای بغلیه دست تکون میدی.

    وباهاش توی یک چمنزاربینظیر میشینی وچایی میخوری وصحبت میکنی.

    استاد عزیزم ملیونها بارشکر که تورو پیداکردم

    ملیونهابارشکرکه خدامنولایق شاگردیت کرد

    ملیونها بارشکرکه هرروز چیز جدیدی درک میکنم وخوداینکه چنین درکی که اززندگی ومفهوم اون هرروزپیدامیکنم،،به تنهایی باعث خوشبختی کاملمه وبقیه دستاوردهام نعمتهای اضافه ایه که خدا سرازیر زندگیم کرده.

    طوریکه هرجاصحبتی ازنتایج میشه میگم من به تمام معنا خوشبختم وهرلحظه ایکه خدابه من فرمان رفتن بده ،خوشبخت دنیاروترک میکنم،

    نگاههای متعجبشونو میبینم ومیدونم که ازدنیای درون من خبرندارن.

    بارها وبارها این فایلو خواهم شنید وشاید فقط بااین فایل ،چندین باردیگه اشک بریزم،

    اشکی که ازسربدبختی نیست چون ازوقتی باشما اشنا شدم اشک بدبختی نریختم.

    اشک درک،اشک فهم واشک خوشحالی ازچنین خوشبتی عظیمه.

    عاشقانه شما وشایسته ی جانم رو دراغوش میفشارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: