- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
این متن جواب سوال پریای عزیز توی همین صفحه هستش. که وقتی توی جواب کامنت خودشون نوشتم، سایت قبول نکرد و نصف متن رو حذف کرد. ازونجا که سوال خود منم بود و مغزم داشت منفجر میشد از بس بهش فکر کردم، و در آخر تسلیم شدم گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی بهم بگو جواب سوالمو، به این جواب هدایت شدم.
منم وقتی این فایل رو گوش دادم، یجورایی جا خوردم. گفتم نکنه یسری شرایط هست که من دارم توی زندگی تحملشون میکنم و خودم خبر ندارم !
نکنه من یه چیزایی رو پذیرفتم که همینجوره که هست و کاریش نمیشه کرد و فقط دارم خودم رو گول میزنم و میگم حالم خوب باشه و مهم نیست خودش درست میشه !
در حد آگاهی هایی که دارم سعی میکنم کمک کنم به افرادی که اینجوری مثل من به شک افتادن.
…
من اومدم همین موقعیت استاد رو تصور کردم… که بچه داره گریه میکنه، بعد من بیام بگم خب من به گریه بچه توجه نمیکنم و حال خودم رو خوب میکنم میگم خدایا شکرت نعمتای دیگهای دارم توی زندگیم. بالاخره بچه هم گریه میکنه “دیگه کاریش نمیشه کرد دیگه” !
این ×دیگه کاریش نمیشه کرد×، این یه چیز کاملا سَمّیه.
ما از کجا میفهمیم راهمون درسته ؟ از کجا میفهمیم داریم تحمل میکنیم یا صبر ؟
–> وقتی به زندگیمون نگاه کنیم و ببینیم چه تضادها و مشکلاتی توی زندگیمون هست. و سپس بگیم : خب چیکار کنم این تضادها و مشکلات برطرف بشه ؟ آیا من تاحالا کاری کردم برای این مشکلات زندگیم یا گفتم همینی که هست ؟ آیا من میتونم مشکلات و تضادهایی که توی زندگی دارمو تشخیص بدم ؟ باید یه راهی داشته باشه باید یه کاری بکنم حل بشه.
×نباید بترسم
×نباید بگم راهی نداره و همینی که هست
×نباید فک کنم طبیعیه این مشکلات
راهش چیه ؟
راهش از عمل به قانون تغییر ناپذیر جهان میگذره !.
قانون جهان: به هرچی توجه کنی، از همون جنس بیشتر وارد زندگیت میشه.
قانون جهان: حس خوب (آرامش، یقین، امید، توکل) = اتفاقات خوب
طبق قانون ما میایم یه خواستههایی از دل مشکلات میکشیم بیرون، سپس به خواستهها توجه میکنیم. و با توجه به اون خواستهای که از دل مشکلات کشیدیم بیرون. خداوند از طریقی که هیچکس تاحالا نفهمیده چجوری، مارو به خواستمون میرسونه. اینکه میگم معلوم نیس چجوری واقعا معلوم نیس چجوریه هیچکی تاحالا نفهمیده ولی هزاران نفر ازش نتیجه گرفتن.
مثال:
من میام میگم که من چه مشکلی دارم ؟… مشکل مالی دارم و پول ندارم.
خب من چی میخوام ؟ این مشکلات چه خواستهای رو در درون من به وجود آوورده ؟ چه خواستهای میتونم از دل این مشکل بکشم بیرون ؟… من پول میخوام. من کار خوب میخوام. من آزادی مالی میخوام. من میخوام هرچیزی رو بتونم بخرم.
خب اینجا دارم از طریق قوانین خداوند مشکلم رو مرحله به مرحله حل میکنم. دارم به خواسته هام توجه میکنم ! پس طبق قانون هر چیزی که بهش توجه میکنم وارد زندگیم باید بشه دیگه. دقیقا هم همینجور میشه. من میگم خدایا من پول میخوام. آزادی مالی میخوام. و طبق قانون من به راه هایی هدایت میشم، آدمایی در مسیر من قرار میگیرن، ایده هایی به من الهام میشه که منو به پول و آزادی مالی هدایت میکنه. (البته اگه باور داشته باشم که این کار منو به خواستم میرسونه)
…. حالا اینجا من دارم چیکار میکنم ؟؟ آفرییین. دارم “صبر” میکنم. صبر میکنم تا جهان کار خودشو انجام بده و منم ازینطرف دارم کار خودم رو انجام میدم. ننشستم یجا به درو دیوار نگاه کنم و بگم خودش درست میشه. من دارم آگاهانه روی خواستم تمرکز میکنم. دارم مشکلم رو حل میکنم. روی خودم کار میکنم و باورام رو تغییر میدم. چرا ؟ چون میخوام مشکلم حل بشه. پس من خودم رو گول نمیزنم. اینجا دیگه تحملی در کار نیست. اینجا من دارم به مسیر صبر پا میزارم. صبر میکنم که اعمالی که برای حل مشکلم دارم انجام میدم به نتیجه برسه. دارم حال خودمو “خوب” نگه میدارم.
اینجا حس خوب = اتفاقات خوب، این نیست که ما چشمامون رو روی مشکلات ببندیم، اونارو تحمل کنیم، داریم براش حرکت میکنیم، داریم براش قدم بر میداریم. ما چشمامون رو نبستیم روی مشکلات و به طرز احمقانهای به خودمون تلقین کنیم که مشکلات خودش حل میشه من فقط نباید بهشون فکر کنم. نهههه ! من دارم حلشون میکنم با تغییر باورهام- با توجه به خواستههام – با کنترل ورودیهام – با انجام تمرینات – با تغییر زاویه دیدم و هزاران هزار راه دیگه که یاد میگیرم توی این مسیر.
اگه من کاری نکنم برای حل مشکلم، اون موقعس که من دارم خودم رو گول میزنم. و تحمل میکنم.
اگه بشینم به خاطر اینکه مثلا مشکل مالی دارم توی زندگیم، بگم خب خدایا شکرت مشکل مالی دارم ولی ازونور سلامتیم اوکیه و ولش کنم مشکل مالیو، من یه احمقم. نهههه، من باید برای حل مشکلم یه کاری بکنم.
و اون کار عمل به “قانون” هستش. و اون کار همین کنترل ذهن و تغییر باورها هستش.
این بیس زندگی هستش که ما توی این سایت داریم یاد میگیریم و راه زندگی ما اینه. اینا هم حرفای استاد بود که من با هزاران بار گوش دادن به فایل ها فهمیدم. امیدوارم اگه باگی یا کجفهمی از من دیدین توی این نوشته بهم گوشزد کنین، من هنوز خیلی راه دارم و خیلی خوشحال میشم مشکلاتم رو برطرف کنم.
من خیلی خیلی خیلی براتون خوشحالم که تونستین زندگیتونو تغییر بدین با تغییر باوراتون.
وقتی کامنتتون رو خوندم ایمان منم قویتر شد و گفتم که منم میتونم با کار کردن بیشتر روی ذهنم زندگی خودمو تغییر بدم.
من خالق زندگی خودم هستم. من لایق زندگی خوب هستم.
لیلا خانم مطمئنم استاد کامنتتون رو خونده و گفته خدایا شکرت کمک کردم جهان جای بهتری برای زندگی باشه.
همونطور که من اینقدر خوشحال شدم وقتی که کامنتتون رو خوندم. و صدها نفر دیگهای که با خوندن حرفاتون ایمانشون بیشتر میشه.
امیدوارم اینقدر روی ذهنامون کار کنیم و نتیجه بگیریم، که وقتی نتایجمونو اینجا مینویسیم، اینقدر بزرگ و قشنگ باشن که باورای محدود رو بشکنه و نوید اینو بده که همهچیز امکان پذیره، همهچیز شدنیه و فقط کافیه ما خودمون تغییر کنیم تا دنیای بیرون ما هم تغییر کنه. دقیقا مثل نتایجی که شما گرفتین که اینقدر زندگیتون زیبا شده و اینقدر با خدای خودتون رفیق شدین.
سلام دوست خوبم.
جواب سوالتون رو توی یه نظر جداگونه توی نظرات همین فایل نوشتم. چون وقتی اینجا نوشتم در پاسخ به دیدگاه خودتون، سایت نصف متنمو حذف کرد. نمیدونم دلیلشو واقعا.
امیدوارم بخونیش و کمکت کنه. چون سوال شما، سوال منم بود.