- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
بنام خداوند زیبایی ها ،خالق جهان هستی
سلام به استاد استادها ،عزیزم ،صدای خدا ،دستان خدا
سلام به مریم جون خوشگل و دوستان عالیم
با شنیدن داستان شما استاد عزیزم من یاد داستان دخترم افتادم که از وقتی به دنیا اومد تا چهار سالگی هی مریض میشد و شبها به شدت تب داشت و ما راهی دکتر و بیمارستان میشدیم ماهی یک یا دوبار داستان ما بود رفتن به دکتر
قرص و شربتهای انتی بیوتیک و ضد حساسیت همیشه تو یخچال داشتیم .
دکتر عوض میکردم بهترین متخصص های کودک شهر میبردم و چقدر زمان من در مطب های دکترها در انتظار میگذشت ، تا اینکه بلاخره به خودم گفتم آخه تا کی باید وقتت تو مطبها بگذره ؟ تا کی ساعت به ساعت شربت و داروهای شیمیایی تو حلق دخترت میخوای بریزی و اونم هی گریه کنه ؟ تا کی این شب نخوابیدن ها و استرس تب های وحشتناک؟
آقا دخترم یه بار باز تب کرد برای هزارمین بار دکترش رو عوض کرده بودم .این دفعه بردمش دکتر و به آقای دکتر گفتم که این بچه باد بهش میخوره تب میکنه و هی باید دارو مصرف کنه گفتم ریشه یی مسئله رو بررسی کنه اگر آزمایشی لازمه یا هرچی من انجام میدم اما میخام که تمام بشه و دکتر گفتن که شاید لوزه ی دخترت بزرگه و باعث چرکی شدن گلوش میشه . دستور عکس برداری دادن و من همون موقع دخترمو بردم رادیولوژی و عکس حاکی از این بود که لوزه ی دخترم بزرگه و باید با یه عمل سرپایی لوزه ش کوچیک بشه .سریع دکتر جراح سرچ کردم و وقت عمل تو همون هفته گرفتیم و عمل انجام شد.
و اما نتیجه: دخترم حتی سالی یک بار هم از اون موقع مریض نشد و بصورت طبیعی همیشه سالم بود حتی تو دوران کرونا هم مریض نشد به لطف خدا.
با شنیدن صحبتهای استاد عزیییییزم امروز باز یک مسئله ی دیگه تو زندگیم را پیدا کردم که من مدام دارم تحملش میکنم و کد مخربش رو هم پیدا کردم که مربوط میشه به خانه و محل زندگیم!
من خیلی خونه عوض کردم و همیشه هم در خونه هایی زندگی میکنم که بنابر درآمد و شغل همسرم پایینتره به اینصورت که ما الان در یک خانه ی آپارتمانی 95متری زندگی میکنیم . دو تا بچه دارم . دخترم چون 15 سالشه دوست داره واسه خودش اتاق داشته باشه و یکی از اتاقهارو با سلیقه ی خودش رنگ زده و چیدمانش کرده و اجازه نمیده پسرم وارد اتاق بشه . میمونه یک اتاق دیگه که متعلق به من و شوهرم و پسرم میشه یک کمد داریم توی اتاق که هر سه تا لباس و وسایلمون توشه و من دارم تحمل میکنم چرا ؟ چون وسایل خیییییلی بیشتر از ظرفیت کمدمون هست و در نظم دادن به اون مشکل دارم
تحمل میکنم چرا؟ چون میخوایم بریم بیرون سه نفری باید تو اتاق آماده بشیم برای لباس پوشیدن هی معطل همدیگه بمونیم
تحمل میکنم چرا ؟ چون پسرم جای مناسب برای خواب شبانه نداره
تحمل و تحمل و تحمل چرا؟
البته من همیشه شکرگذار هستم و حالم در این خونه بسیار عالی هست و خیلی خوشحالم اما تحمل این خونه در شرایطی هست که همسرم پیمانکار هستند و متوسط ماهیانه ی درآمدشون صد میلیون تومن ، دوتا خونه ی ویلایی یکی در مرکز شهر که به علت اینکه همسرم میخان خونه را روبه راه کنن بهد بزارن برای فروش دو ساله خالیه و حتی اجاره ندادن و هر شش ماه دوتا کارگر میاره دو روز کار میکنن باز کارهای بازسازیش میمونه تاااااااا…
یکی از خونه ها رو هم اجاره دادن و ماهی یه ذره پول اجاره میگیرن
و همسر عزیزم صبح زود خروس خوان میرن سرپروژه ها تااااااشب که له میان خونه .
باز داراییهای زیاد دیگه یی هم هی داره به زندگیمون اضافه میشه اما دریغ از خانه یی که در شان و لیاقتمان باشد.
زمین کشاورزی که فروشنده هنوز داره اذیت میکنه – مغازه یی که بعد از 7 سال هنوز سازنده تحویل نداده- باغی که نمیریم سر بزنیم چون همسرموقت ندارن
همه ی اینها مسائلی هست که مربوط به امورات شوهرم هستند و من خیلی وقته که فقط دارم روی خودم کار میکنم و حالم بسیار خوبه و در کمال خوشحالی به هر خواسته یی که در حد خودم باشه رسیدم از لحاظ روحی ، سلامتی ، شغل و درآمد ، اعتماد بنفس و عزت نفس
اما کد مخربی که امروز پیدا کردم این بود که (( پول و اموال زندگیمون مال شوهرمه و هرقدری که ایشون تعیین میکنه خونه در همون مقدار باید باشه))
الان من فهمیدم که اگر همسرم درآمد داره و بیرون داره با خیال راحت پول در میاره چون من مدیریت بچه ها و خونه رو به نحو عالی دارم انجام میدم و اگر در خانواده آرامش و صلح و دوستی برقراره بخاطر وجود منه پس من حق دارم بنابر درآمد ایشون درخواست خونه یی بزرگتر با امکانات بیشتر داشته باشم و این من هستم که همیشه به کم قانع بودم در صورتیکه با کمی درست کردن باورهام و کمی محکم بودن روی درخواستم بهش برسم.
من در حال حاضر دانشجوی دوره ی دوازده قدم هستم و تمرکزی روی دوره دارم کار میکنم برای همین هنوز نتونستم دوره ی شیوه ی حل مسائل را تهیه کنم .
امیدوارم که بتونم با جایگزینی باورهای درست به خواسته هام برسم و در حال حاضر بزرگترین آرزو و هدفم داشتن خانه ی ویلایی بزرگ و سه خواب در منطقه یی که لایقشم ، به لطف خداوند مهربان
سپاسگزارم از استاد عزیزم و دوستان گلم