- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
الهی شکرت
به نام خدایی ک با نشونه هاش هر لحظه میگه رسول من دوست دارم ، و از شدت این حس خوب چشمانم خیس میشود ، قلبم آروم میشود گویی همه دنیای مال من است
درسته ب پهنای صورت اشک از نمیریزم ولی خیسی چشمانم آنقدر حس خوب، حس تازگی، حس عزیز بودن برای خدا را در وجودم تمدید میکند
گویی من تکه ای از خدا هستم ک از اصلم دورم بودم ولی اون قدرت، داره منو ب سمت خودش میکشه
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
درسته من میجویم ولی اونه ک راه رو ب من نشون میده
خدایا عاشقتم بابت امروز
یه فلش بک برگردیم ب فایل
در مورد تغییر کردن میتونم بگم من جزو اون دسته ای بودم ک شرایط ناجالب رو تحمل میکردم و فکر میکردم ک با تحمل کردن من درست میشه
چرا آخه؟
چون شنیده بودم ک بعد از سختی آسونیه
فک نمیکرم من باید تغییر کنم تا آسون بشه
فکر میکردم ک اگه الان سختی بیشتری بکشم بعدش اسون بیشتری رو تجربه میکنم
شنیده بودم ک مرد باید سختی بکشه
مرد باید دهنش سرویس بشه
ولی
وقتی برای خودت ارزش قائل میشی کاری ک دوست نداری، جایی ک هر روز بهت بی احترامی میشه رو میذاری کنار
و پا روی ترس :
باید پارتی داشته باشی
این دوره زمونه کار گیر نمیاد میزاری
و تن ب ذلت نمیدی
خدا یه کار خوشگل برات اکی میکنه
تحمل میتونه معنیش توی زندگی من این باشه ک
تو اتاقی ک خنکه و تلوزیون داره رو انتخاب کنی برای کار کردن روی خودت و حست هم بده چون ک قول دادی تلویزیون نبینی
ولی
صبر میتونه این باشه ک با حس خوب اتاقی رو انتخاب کنی برای کار کردن روی خودت ک تلوزیون نداره و البته وسله ی خنک کننده هم نداره و در مقایسه با بقیه ی اتاق ها گرمتره یا ترجیهت فضای گرم بیرونه چون حداقلش ورودی نامناسب کمتره
با حس خوب روی خودت کار میکنی و امید داری ک اوضاع اینجوری نمیمونه و تغییر میکنه و تو تغییرش میدی با فرکانس هایی ک ب جهان میفرستی
تحمل اونجایی بود ک منی ک ب خودم قول داده بودم تلویزیون نبینم و خط قرمز من اخبار بود
موقع ناهار داخل اتاقی با خانواده بودم ک تلوزیون نگاه میکردن و منم میگفتم مشکلی نداره اخبار ک نیست و غذام رو میل میکردم و جالب اینجاست ک ساعت اخبار ک میرسید میزدن کانالی ک اخبار داره :(
و من سفره رو ترک نمیکردم و اون فشار ذهنی ک ب خودم میاوردم رو تحمل میکردم و میگفتم مشکلی نداره فردا ناهار رو داخل اتاقی دیگه میل میکنم
ولی فردا هم همین داستان بود :(
الان دیگه چرا اینقدر فشار ذهنی رو تحمل کنم قبل اینکه ناهارم رو شروع میکنم اتاقی رو انتخاب میکنم ک تلویزیونش خاموش باشه اون تایم
چرا باید خودم رو اذیت کنم
حالا بعضی موقع ها هم ب نکات مثبت اون چیز هایی ک توی تلویزیون میدیدم توجه میکردم
ولی خب از بیس مشکل داشت تلویزیون دیدن و من تحت تاثیر اخبار بدش قرار میگرفتم
اتفاقی ک چند روز پیش افتاد توی این فضای محرم
خدارو شکر ما دوتا تلوزیون داریم
و این دوتا توی این ایام همش گریه و زاری و سینه زنی و… داشت ک من موافق این کار نبودم
ب خودم گفتم من چرا باید اینا رو بشنوم و ب خودم فشار بیارم ک بگم این چیز هایی ک میشنوم درست نیستن :(
این چ کاریه
من بعضی تایم ها خونه مادر بزرگم ک در 1 دقیقه ای خونه خودمونه میرم چون اونجا از این داستانا نیست و اینقدر نمیخواد روی خودم فشار بیارم
ک چیزی رو ببینم و بشنوم بعد ب خودم فشار بیارم بگم این کار هایی ک اینا انجام میدن درست نیست خیلی راحت از اون فضا دور میشم
وقتی من نپذیرفتم و گفتم چرا باید این فضا رو تحمل کنم هدایت شدم ب جای بهتر
تو دوران دانشجویی عزت نفس خیلی خوبی نداشتم و سر کلاس ب زور بیرون میرفتم خیلی از همکلاسیام همینجوری چن دقیق ای بیرون میرفتن ولی من ن خودم رو قانع کرده بودم ک من ب درس اهمیت میدم
ولی آدم خودشون ک نمیتونه گول بزنه من عزت نفس پایینی داشتم
و حتی موقعی ک دستشویی داشتم این فشار رو تحمل میکردم و ترس داشتم ک برم سرویس
چون فکر میکردن وسط راه استاد یه چیزی بگه و همه دانشجوها بهم بخندن
یه چیزی بگه و من زایع بشم
چون نظر اونا مهم بود
حاظر بودم اون فشار رو تحمل کنم ک در برابرش حرف بد بهم نزنن
اره من تحمل میکردم رفتن پای سخنرانی کسی ک هیچ دستاوردی نداره و فقط چنتا کتاب خونده و بلده خوب حرف بزنه بخاطر اینکه پسر خوبی از نظر دیگران دیده بشم
ولی دیگه تحمل نمیکنم
استاد عباسمنش و استاد شایسته ی عزیز دوستون دارم
و همینطور خواهر برادر های عزیزم دوستون دارم
قلب قلب قلب
سلام یگانه بانوی عزیزم
چقدر چهره ی فوق العاده ای دارین
با داستانی ک براتون پیش اومده قشنگ قانون تمرکز و اعراض رو بازگو کردین
این که وقتی شما تمرکزتون روی وجه منفی بود و حس بدی هم داشتین با سرعت تمام از خواستتون دور شدین
اولاش ک قانون تمرکز رو میفهمی
شیطون درونت میگه خوب ب پول تمرکز کن تا وارد زندگیت بشه، تو هم ک پول دوس داری :) ن نمیگی
و طبق برنامه ای ک میریزی برای خودت بهش توجه میکنی
بعد از یه مدت میبینی تازه همون پول هایی ک داشتی هم از دست دادی، بدهکار شدی
یکم درونم رو بررسی میکنی و میبینی بله
تمرکز دوتا وجه داره اینکه
درسته من تمرکزم روی پوله
آیا باورم اینه ک نعمت های خدا هر روز داره بیشتر میشه – پول راحت بدست میاد – من لایقشم
با اینکه باید مثه بنز کار کنی تا چندر غازی بدست بیاری – من لیاقت ندارم
توی داستانت
راه حلش توی خودش بود ک کافیه بهش فکر نکنی
کافیه اعراض کنی ازش
خودش درست میشه
زیر سایه خدا شاد و موفق باشین