- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته بزرگوار
و دوستان عزیزم در این سایت بهشتی
اول از همه چقدر هم زمانی و هدایت برام رخ داد در همین فایل و یادآوری های برام انجام شد من اومده بودم فایل قبلی یعنی گفتگو با استاد رو ببینم دیدن این فایل روی سایت و از اونجا که زیاد سر نمیزنم به صفحه اول چون تو دوره بی نظیر احساس لیاقت هستم ، گفتم این فایل برای من یادم وقتی این فایل اومده بود من کارمند بودم و همونجا بود این فایل اومد تا مهر تایید بشه به استعفا دادنم با وجود اینکه همه چی گل و بلبل بود من از کارم استعفا دادم چون واقعا دوست دارم هرجایی که هستم کارم رو به نحوه احسنت انجام بدم و یه جورایی کلا دوست ندارم آقا بالاسر داشته باشم اون فضا رو تحمل نکردم و با توکل به هدایت های خداوند اومدم بیرون از اون فضا، و الان کسب و کاری دارم براخودم و الآنم تصمیمی که دارم و همینجوری که استاد میگن بگردین دنبال عشق و علاقه تون دنبالش هستم و خیلیییییی نشونه ها تو این چند روز از افرادی که عاشق کارشونن به من رسیده باهاشون صحبت کردم و خیلی امیدوارم که به زودی عشق و علاقه ام رو پیدا میکنم با یکی از دوستان هم مسیر که تو کار ادییت و تدوین هستم صحبت میکردم برگشت گفت چقدر جالب منم مثل شما بودم چند تا کار رو امتحان کردم الان رسیدم به عشقم که واقعا این دوستمون عاشق کارش بود از اون عشق های که گذر زمان براش لذت بخش بود برگشت به من گفت آقا سلیمان شما هم هدایت میشی ، قلبم آروم تر شد ، بچه ها به قول استاد تو مسیر بهتون گفته میشه ، نشون داده میشه ، مطمن ام ، رفقا ما اومدیم تو این جهان مادی که تجربه کنیم ،کیف کنیم ، لذت ببریم ، به خودم میگم من نباید چیزی رو تحمل کنم ، این دنیا بازی من باید بازی کنم ،
قصد کامنت نوشتن نداشتم ، استاد آخر فایل بارون رونشون داد گفتم بازم هم زمانی اینجا هم داره بارون لطیفی میباره صبح پنجره رو باز کردم نسیم خنک بارون ،صدای بارون ، صدای پرنده ها سپاسگزاری و ستاره قطبی ام رو نوشتم ، هنوز ام در حال باریدن ، خداروشکرررررر که همیشه ما بنده ها رو به حال خودمون رها نکردی ،
استاد جان خیلیییی از شما سپاسگزارم و استاد شایسته عزیز که عاشق کارش
امروز 4اردیبهشت 1403
سلام بر سید جان ، سید بزرگوار ،
اول از همه تخسینت کنم بابت این تعهد بابت این تداوم در مسیر موندن ،بابت این کنترل ذهن ، این مثال اون دوتا دادش که پدر رفته براشون صبحونه بخره ، خیلی جالب بود من خودم فکر کردم من اونی هستم که خودمو دارم میزنم در و دیوار ، چرا نیومد ، کی میاد ،چی شد پس ، بابای مارو ، تجربه خودم رو میگم مدتی من از کار کارمندی استعفا دادم تا به قول استاد از جایی که چیزی بهتون اضافه نمیشه یا تکراری شده در اومده باشم تا هدایت بشم به کسب و کار خودم تا به اون عشق و علاقه ای که شام و ناهار متوجه نمیشی ،به اون عشقی که صبح ها به عشق اون از خواب می پری ، خواب اون علاقه رو میبینی ، خلاصه اینم بگم من یه مغازه ام دارم که الان همون جا هستم ولی از اون موقع که دراومدم این ذهن به سره میگه کو پس این عشق ، کو پس ، از کارت که درآومدی کاری که خیلی راحت بود رو خودتم که داشتی اونجا کار میکردی ،
ولی چند روز اینقدر دارم نشونه میبینم که آقا تو همین کاری که هستی با عشق و حال خوب باش، ما بهت میگیم و تو قرآنم یکسره کلمه صبر رو میبینم ، جالب دیروز اومدم بزنم نشانه های من دیدم استاد فایل جدید قرار دادن تحمل و صبر رو توضیح میدم ، دیروز مطمن تر شدم که باید کارم رو با عشق و شور و انگیزه انجام بدم انرژی ام رو بزارم حتما تو مسیر این عشق مشخص میشه ، و الان که ساعت 4و ،50 خدا منو 4 بیدار کرده ،پاشو امروز کار داریم ،بعداز تمرین ستاره قطبی ، هدایت شدم به این کامنت عالی شما تا باز مطمن تر بشم ،
از دوستان کسی تجربه رسیدن به عشق اش رو داشته کامنت بزاره خوشحال میشم ،
سید بزرگوار از شما و خانومتون بسیار سپاسگزارم بابت کامنت ها فوق العاده ای که قرار میدین ،منم دوست دارم رابطه مثل شما رو تجربه کنم ،
حیف ام اومد اینو نگم ، الان جایی که هستم صدای پرنده ها دم سحر مدهوش کرده ، هوای عالی و بی نظیری داره از پنجره میزنه که آدم رو مست میکنه ، خداااااامن چه میکنی با ما ، سپاسگزارم
سلام به خانوم شهریاری بزرگوار ، میخواستم کامنت نزارم ولی قلبم گفت بزار آقا بزار این کامنت تحسین و تایید رو خدا خیرتون بده ، اون دفع ام تو کامنت ام گفتم ،فایل های که میاد من به ترتیب امتیاز میزنم و مطمن شدم الان اولین نفرا کیا هستن ، امروز ساعت 4خدا بیدارم کرد پاشدم تمرین ام رو تو جایی که خوابیده بودم نوشتم گفتم الان کامنت ها اومده برم بینم چه آگاهی قرار امروز خدا میخواد به من هدیه بده ، کامنت سید علی جان رو خوندیم تحسین کردم کامنت نوشتم
بعد یدفعه دو دلم گفتم آخ جون خانوم سعیده باز دوباره میخواد اشک شوق امدربیاد همین رو گفتم دوست هم مسیرم آقا برزگر یه آیه فرستاد که مضمونش این بود آقا سمت خودتو درست انجام بده ما میدونیم ما از کارهای شما خبر داریم چون قرار بود نزدیک لحضه طلوع ورزش کنم خدای من هدایت شدم به جایی که صلوع اینقدررررررررررررر قشنگ دیده میشده، فکر شو بکن تنهایی بالای کوه ، ابر های خوشگل ،یه نسیم خنک که صورتت داره لمسش میکنه ،صدای پرنده ها ،صدای گوسفندا، صدای ماشین های جاده نزدیک روستا به سنفونی عاااااالی ، سرخی طلوع وااااای خدای من ، ورزش رو انجام دادم گفتم آخه جون کامت سعیده خانوم نشستم ،صدای باد تو گوشم ، کامنت رو خواندم باز دوباره گوله های اشکم سرازیر شد ، حرف از توحید و عشق بازی با خدا ، حرف از تغییر ، حرف از تعهد و تمرکز و استمرار ،
سپاسگزارم خانوم سعیده ، ازت ممنونم بابت کامنت های بهشتی ،
سلام خانوم همت ، من دست به قلم شدم تا تحسینتون کنم بابت این در صلح بودن با خودتون ، چقدر عالی بود کامتتون,اونجایی که میگید من همیشه حالم خوب ،قلبم باز شد ، ایمان به غیب این نشان از تعهد و تمرکز شما به قوانین در عمل دارین اجرا میکنید ، یه چیزی رو خواستم تو کامنت بنویسم چون به بارون اشاره کردین گفتم اینجا بنویسمش، من دیروز وقتی هوای تابستونی رو داشتیم تجربه میکردیم تو ستاره قطبی نوشتم خدایا من بارون میخوام ذهن ام میگفت آقا دیگه تا این حد خلق ،توهم زدی ، تا وقتی این فایل بی نظیر خدا اومد ،ابرهای خوشگل پفکی پارادیس والای خدای بعد آهر فایل که بارون اومد گفتم ببین اینم بارون ، من خلق کردم ،
ما خالقان زندگی خودمون هستیم ،
روزگارتون همیشه به شادی و لبخند،
مسیرتون و سبز و خدایی،
سپاسگزارم خانوم الهام بابت این کامنت فوقالعاده شما واقعا عین حقیقت وقتی آروم باشی ،احساس خوب داشته باشی هدایت میشوی به مسیرهای که میخوای ، من مسئله ام علاقه و عشق که واقعا رسالت کن چی ؟ عاشق چه کاری هستم ،خداروشکر باورهام داره قوی میشه بهم گفته میشه که کار تو لذت بردن ، کار تو اینکه هر کجا هستی بتونی حالت رو خوب نگه داری کنترل ذهن داشته باشی مابقی اش رو بسپری به ما ،ما عشق و علاقتم بهت میگیم ، تو سمت خودت رو درست انجام بده ،ما کار خودمون رو بلدیم ،
خیلییییییییی از شما سپاسگزارم حتما شما رو در سمینار استاد بالای استیج میبینمتون که دارین از نتایج بزرگتون میگین و همه دارن تشویقتون میکنن،
در پناه تنها فرمانده جهان هستی
سلام به خانوم شهریاری بزرگوار که هروقت اسمش رو میبنم احساسم عالی میشه یاد کامنت های عالی و فوقالعادتون میفتم الآنم کامنتتون رو دیدم خیلی ذوق زده شدم خودم رو تصور کردم اونجا هستم ، واااای ارتباط با خدای خودت خداییی من عالی این صحنه، واقعا اون صبحی که جواب کامننتون رو دیدم بالای کوه منتظر طلوع یه فضای عالی که هر چی از دلم اومد نوشتم ، و چقدر کامنتتون به موقع بود ، و این نکته رو گفتین که زمانی که من رها بودن اتفاق افتاد ، منم تصمیم گرفتم برای پیدا کردن عشق کاریم کاری که استاد میگن رها باشم.
سپاسگزارم بابت این تلنگری که به من زدین