میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نفیسه فهیمی» در این صفحه: 2
  1. -
    نفیسه فهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1364 روز

    درود خدمت همه عزیزان و استاد گرانقدرم

    درمورد شرایطی که تحمل میکردم و اتفاقی که بعد از تغییر برام افتاد بگم براتون

    من تو خونه قبلی که زندگی میکردم خیلی عیب و ایراد داشت. کاغذ دیواریهای زشت و کهنه. نور کافی نداشت. پر از سوسک ریز آلمانی بود که از پسشون برنمیومدم. طبقه چهارم بدون آسانسور بود و پارکینگ تاریکی داشت. برا انتقال زباله باید مسیر طولانی نایلون زباله رو میبردیم و درب کثیف سطلها رو باز میکردیم

    کابینت ها کافی نبود و آشپزخونه انگار وسط هال بود و مرزی نداشت. سیم کشی مشکل داشت و هر ایرادی رو به صاحبخونه انتقال میدادیم پشت گوش مینداخت

    تو یکسالی که اونجا بودیم تمرکزم بیشتر روی فشار آب عالیش. دسشویی و حمام ترتمیزش. آبگرم کن عالیش. همسایه خوبم. دسترسی عالیش به مغازه ها و قیمت مناسبش بود

    اینطوری شرایط بهتر میگذشت. و خودم رو راضی میکردم که با این پول همینم غنیمته و اینکه منکه قصدم مهاجرته بهتره خودم رو درگیر اسباب کشی نکنم

    تا اینکه موعد یکساله تمام شد و صاحبخونه که یجورایی مطمئن بود ما اونجا میمونیم یهو قیمت اجاره رو خیلی بالا برد و ما هم بهمون برخورد و گفتیم تخلیه میکنیم

    هیچ ایده ای نداشتیم و نه پول بیشتر اما یه صدایی تو گوشم میگفت من میتونم یه خونه با کیفیت تر با قیمت مناسب پیدا کنم

    من ماشینم نداشتم که بخوام بنگاه های زیادی رو بچرخم فقط کلا دو روز وقت گذاشتم برا گشتن و در روز دوم تو یه جای بهتر شهر با قیمت مناسبتر یه خونه ی خیلی عالی پیدا کردم

    منزل شخصی بود و از شر آپارتمان و مجتمع نشینی راحت شدم

    خونه دلباز با پنجره های بزرگ

    تعدادپله ها یکچهارم شد

    اشپزخونه بزرگ و نورگیر و جدا از هال

    یه محله اروم و با خیابونای وسیع و تمیز

    دسترسی به یه هایپرلند مجهز و شیک

    دیوارای سفید و تازه رنگ شده با نور کافی

    صاحبخونه مهربون و دلسوز

    و از همه مهمتر مدتها بود که با راننده سرویسم که منو میبرد سرکار مشکل داشتم و با اعراض کردن تو ذهنم کاراش رو کمرنگ میکردم

    با جابجا شدن خونم سرویسم هم عوض شد با یه راننده مهربون و عاااالی

    یعنی وقتی که عادت به خونه قبلی و ترس از تغییر شرایط که تا لحظه اخر باهام بود رو رها کردم معجزه ها یکی پس از دیگری اومدن

    و چقدر معجزه های ریز که دیگه از حوصله این متن خارجه و الان که پنج روز از اومدن به خونه جدیدم میگذره یکی یکی خودشون رو دارن نشون میدن و من هربار با عششق میگم خدایا شکرت چقدر تو حواست به همه خواسته هام بوده و هست

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    نفیسه فهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1364 روز

    سلام عزیزم امیدوارم الان که پاسخ منو میخونی تو خونه رویاییت ساکن باشی

    من جدیدا به خونه جدید اسباب کشی کردم و تحولات و رضایتمندیهای بعد از این تغییر رو تو کامنتهای این فایل استاد گذاشتم و اونقدر از شرایط خونه قبلیم ناراضی بودم که اتفاقا بعد از این جابجایی همش با خودم میگفتم چقدر خوبه که این همه خونه های متنوع برا اجاره هست و حس میکردم اصلا درک نمیکنم خانواده هایی که سالهای دراز تو یه خونه رو حساب اینکه مالک هستن میمونن

    مثلا همسایه خونه قبلیم شرایط مشابه خونه ما رو داشت اما چون مالک بودن اونجا موندگار بودن و همش با خودم میگفتم کاش اونجا رو کرایه بدن و برن یه جای بهتر زندگی کنن

    واقعا ارزش داره که آدم اجاره بده و زحمت اسباب کشی رو به جون بخره اما منتقل شه به خونه و محله بهتر

    تازه درمورد اسباب کشی هم من خودم چون اصراری به خریدن وسایل نو و گرون اول زندگیم نداشتم فقط وسایل ضروری و اونم دست دوم گرفتم برا همین هیچ استرسی بابت اینکه رو وسایلم خط و خشی بیفته نداشتم و با خودم میگفتم یکی بهترشو میخرم

    اصلا تو زندگیم هیچوقت دوس نداشتم هیچ چیزی محدودم کنه. ترس از خراب شدن وسایل. ترس از جابجایی ترس از دور شدن از خانوادم و همینا باعث شده همیشه تجربه های جذاب و جدیدی داشته باشم

    واقعا این ذهن ماست که محدودکننده ی ماست وگرنه هیچ محدودیتی در قانون پروردگار وجود نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: