- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام،راجع به فایل میزان تحمل میخواستم صحبت کنم،من 9سال هستش که مشغول شغلی هستم(رئیس قطار) و روز به روز شرایط کاری من بد و بدتر میشه و میدونم تنها دلیل این همه اتفاق و خورد شدن شخصیت و تنزل جایگاه خودم هستم و دلیل ادامه دادن(همچنان دارم ادامه میدم) ترس از مشکلات مالی و اجاره خونه و … هستش.مسیرهای اشتباه رو انتخاب میکردم برای بهتر شدن شرایطم و همیشه شرایط بد و بدتر شد.تا 3 ماه پیش که تصمیم به کاری گرفتم که تغییرات تو خودم ایجاد کنم،باید بگم که تمام مسائل کاری من زندگی خانوادگیم رو هم تحت تأثیر قرار داده و روز به روز با همسرم مشکلاتم بیشتر میشد.تصمیم به یادگرفتن حرفه ی دیگه ای گرفتم با جدیت و پشت کار ولی هنوز ترس از نتونستن تو وجودم هست،با اینکه به خودم و توانایی هام ایمان دارم،20 سال پیش با بدترین شرایط مالی و روزانه چندین ساعت ورزش و رژیم سنگین تونستم تو پرورش اندام قهرمان کشور بشم،از هر لحاظ توانایی دارم چه شرایط فنی و چه روابط عمومی و فن بیان و … ولی خودم رو بازیچه ی چندتا مدیر کردم و خودمو کوچیک کردم و گردنم پیششون کج شده و چندین و چند ماه معلق شدن و تبعید رو تحمل کردم به امید بهتر شدن شرایط و غافل از اینکه شرایط زمانی میتونه تغییر کنه و بهتر بشه که من رویه کاریم و رفتاریم تغییر کنه و من همون رویه رو بعداز چند ماه تکرار و تکرار میکردم و برای برگردندون شغلی که 15 میلیون حقوقش هستش و 20 شبانه روز باید دوری از خانواده رو تحمل کنم.با اینکه همسرم سرتاپا کنار من هستش و با جدیت گفته این شغل رو رها کن ولی هنور ترس از آینده دارم و دارم روز به روز این ترس هارو پشت سر میذارم و تونستم به مدیرمون بگم اگه قرار به کار کردن به صورت اداری باشه من نمیتونم ادامه بدم و نبودنم تو شرکت به نفع من هستش تا اینکه بخوام برای 10 میلیون حقوق تو سن 40 سالگی کل ماهو درگیر کار اداری بشم که میدونم هیچ آینده ای رو نمی تونم برای خودم متصور بشم،میخوام ترس هام رو کنار بذارم در کنار تغییر دادن خودم،چون من زیاد حرف میزنم و این حرف زدن ها باعث اکثر گرفتاری های من بوده،من باید وجودم رو تغییر بدم،کلامم رو تغییر بدم و…برای هدفی که برای خودم در نظر گرفتم و دارم روی خودم سرمایه گزاری میکنم تا با توکل به خدا به اهدافم برسم،و دیگه نمیخواد ترس از اجاره خونه و مشکلات مالی داشته باشم.خیلی مواقع مشکلات باعث شده من ایمانم رو از دست بدم ولی وقتی به دخترم نگاه می کنم که تو اوج ناامیدی خدا دخترمون رو بهمون هدیه داد به خودم میگم برای خدا هیچ چیزی غیر ممکن نیست وقتی خودمون بخوایم،من الان خواستم و با جدیت دارم راهم رو پیش میبرم،ترس از نگرانی های پدر و مادر پا به سن گزاشتم و حرف و حدیث های اطرافیان ندارم،مسیری رو که در پیش گرفتم و دست های خدا منو به این راه هدایت کردن و حضور خواهر همسرم برای قبول این آموزش ها بدون دریافت ریالی هزینه آموزش در حالی که چند صد میلیون تومن باید هزینه این آموزش ها می کردم(دندان سازی) منو مطمئن کرده که دیگه نترسم و دیگه شرایط تحقیر شدن رو تحمل نکنم و زمانی که ترس هام رو کنار گذاشتم و با جدیت گفتم نمیتونم،برخورد و تصمیم مدیر هم به نسبت تغییر کرد،من تنها خودم هستم که انتخاب می کنم که بمونم و تحمل کنم و شرایط بد زندگیم یا تغییر کنم و ترس هام رو منار بذارم و با جدیت هدفم رو دنبال کنم و روزهای خوبی رو پیش روم ببینم.خدارو شکر که چندین سال هست که صدای شما تو محیط منزل و محافلی که حضور دارم در حال پخش شدن هستش،و اینکه من کسی بودم که روی شما و حرف های شما خیلی موضع داشتم و روز به روز با شما دارم همراه تر میشم،