- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
واقعا تحمل کردن یعنی بستن قفل و زنجیر به دستوپامون یعنی یک حجم بزرگ ووسیع روروی دوشت کشیدن یعنی یه حال سنگین و غمگین روتوی سینت کشیدن ومن این موضوع رو توسن 14 سالگی که ازدواج کردم فهمیدم و تحمل کردنم تا سن 22 سالگی که با شما اشنا شدم طول کشید من ازاد نبودن ودر بند حرف خانوادم ونگاه سنگینشون در بند غیبت هایی که پشت سرم میکردن که اگه خدایی نکرده اشتباهی ازمن سربزنه بودم من اصلا بچگی نکردم تا خواستم بلند تر بخندم وازته دلم خوش حال باشم بهم گفتن ساکت این طرز برخورد یه خانوم نیست هرچه سنگین تر باشی بیشتر بقیه دوست دارن ومن برای اینکه بقیه نظرشون درباره من خوب باشه
هرروز بچه درونم رو خفه میکردم و اصلا خوش حال نبودم وفقط تحمل وتحمل میکردم منی که احساس لیاقتم رو کنجکاوی های بچه گانم رو خوش حال بودنام رو وتجربه لباسهای رنگارنگ و حتی یه ارایش کوچولو رو دیگه بوسیده بودم وکنار گذاشته بودم وفقط تحمل میکردم و از خودم از خواسته هام هیچ دفاعی نمیکردم ومطیع امر بقیه شده بودم
وهمش تقصیر خودم بود چون وقتی از خودم دفاع کردم وخواسته هام رو بیان کردم وروی این ها پافشاری کردم ورق برگشت من دیگه اون برده حرف خونوادم نبودم ومیگفتم من مگه چقدر میخوام عمر کنم که از جوونیم هیچی نفهمیدم باورتون شاید نشه ولی من حتی تو نوجوونیم با دوستام کلا قطع رابطه کرده بودم وشده بودم یه ادمی که فقط کار خونه میکنه وبقیه براش تصمییم میگیرن
وحقی نداره برای خوش گذرونی وشادی
من باقدرت روی خواسته هام پافشاری کردم وبا خودم گفتم من بایدازادی داشته باشم من باید تفریح داشته باشم
من بایداز زندگیم لذت ببرم واونجا بود که اونا خودشونو با من وقف دادن نه من ومیدونم این احساس لیاقتی که هیچ وقت درزندگیم نداشتم برای چی بوده برای اینکه از 7 سالگی سرمن چادر کردن و نزاشتن من بچه گی کنم ولذت ببرم چون این باورو داشتن که هرچی ناراحت تر باشی هرچی سیاه بپوشی نزد خدا عزیزتری چون خونواده من یه خونواده مذهبی بودن با باورهای افتضاهی که فقط حالتو بدتر میکرد ………..
من بچه های همسن خودمو میدیدم که دارن میدوَن وبازی میکنن اما من حق نداشتم برم با اونا همبازی بشم من بایدچادر میذاشتم سرم ومثل زنهای 30 40 ساله رفتار میکردم وواقعا داشتم تحمل میکردم وتقصیر خودم بود چون بایه کم روی پام ایستادن وروی خواسته هام وازادی هایی که یه ادم حق داشتنشون روداره پافشاری کردن الان همه اون خواسته هایی که یه زمانی داشتنشون برام رویا بود رو دارم
من دوره 12 قدم روشروع کردم وچکاپ فرکانسی رو انجام دادم والان قدم 9 رو شروع کردم ومیخوام بهتون بگم که هیچ ربطی به گذشته ام ندارم
همه اون ادمها در زندگیم کمرنگ شدن و همسرم که باهامه حتی از منم بیشتر دوستداره پای صحبتهای استاد بشینه و کلا 360 درجه باقبل فرق کرده
من الان ازادی دارم
شغل دارم
روابط عاشقانه عالی دارم
دوستای عالی دارم
باادمهایی اشناشدم که از لحاظ روابط وثروت یه الگوی عالی هستن برام
وهرروز درامدم ونتایج زندگیم در حال بهتر شدنه
میخوام اینو هم به خودم وبه شما بگم که هیچ چیزی که بهتون احساس سنگینی احساس بد ومنفی رومیده تحمل نکنید وپافشاری کنید روی خواسته هاتون ذهنتون رودر گیرشون کنید که اگه داشته باشی شون اگه الان تواون مکانی که دوستداری باشی چی میشه کنی ذهن ما مثل بچه هاس کافیه خودت بهش پیشنهاد بدی واون دنبال اون پیشنهاد میاد تاوقتی که حالت خوب بشه
خدایاشکرت که من خالق زندگیم هستم و از هیچ چیز وازهیچ کس در زندگیم نمیترسم وتنها تورو میپرستم واز تو یاری میخوام ای خدایی که به من نزدیکی ومن رو اجابت میکنی
استاد هرلحظه در زندگیم خوش حال تر وراضی تر هستم که با شما اشنا شدم سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم
سلام دوست عزیزم
من رابطه دوستی قبل از ازدواج نداشتم اما میتونم دیدگاه هایی که بهم کمک کرده واز دوره 12 قدم یادگرفتم بهت بگم
ببین استاد تو دوره میگه یکی از باور های غلتی که شمارو از خواسته دور میکنه چسبیدن به خواسته هست
خصوصاًدرباره روابط میگه هیچ وقت با خودتون نگید من باید با اون ادم خاص ازدواج کنم میگه باید بگید ودیدگاهتون این باشه که من دلم میخواد با چه ویژگی که دوسش دارم رابطه داشته باشم و تمام اون نکات وویژگی هایی که دوستداری همسرت داشته باشه رو بنویسی وحالت هم بسیار بسیار بسیار مهمه که خوب باشه
یکی دیگه از دیدگاه هایی که میتونه کمکت کنه توجه به نکات مثبت خوانوادت وسپاس گذاری بابت اونهاست تومیتونی باتوجه به نکات مثبت مادر وپدرت وجه مثبت وخوش اونها رو برانگیخته کنی بازم میگم به شرطی که حالتم خوب باشه و بابت داشته هات واین خواسته های قشنگت از خداوند سپاس گذار باشی من از وقتی این کارو انجام میدم یعنی به نکات مثبت خوانوادم توجه میکنم وبابت وجودشون سپاس گذاری میکنم واز ناخواسته هام اعراض میکنم بشدت مادر وپدرم خوب شدن و کارهایی انجام میدن که من واقعا به این قانون ایمان میارم
یه چیز دیگه هیچ وقت از هدایت خداوند نباید ناامید بشی و با احساس خوب از خداوند کمک بخواه وخواسته هایی که برات قابل باور هستن فعلا رو بنویس وبا وجودشون در زندگیت شگفت زده شو وایمانت رو چند برابر کن
یه پیشنهاد اگه دوره 12 قدم رو دریافت نکردی بهت پیشنهادش میکنم چون خیلی بهت کمک میکنه اگه هم دریافت کردی اول به خودم میگم بعد به شما باید هرفایل رو100 بار گوش کنی وهر 100 بار چیزهایی رو میفهمی که خیلی تو مسیر رسیدن به خواستهات کمکت میکنه
وبه قول استاد تواز خدایی خدا چه میخواهی که در خدایی اش یافت نمیشود !!!این جمله رو روزی 10 بار من به خودم میگم وخدارو خیلی بیشتر توزندگیم حس میکنم وباور های عالی بهم میگه والهام میکنه که من دیوانه میشم
عاشقتم امیدوارم به همه خواسته های قشنگت برسی ..
سلام دوست خوبم
خیلی خوبه که با کامنت زیبات انرژی گرفتم و انرژیم صد برابر شد برای اینکه روی خودم بیشترو بیشتر کار کنم
واقعا ماباید در هر لحظه با خودمون بگیم وقت نگرانی وقت ترس وقت فکرایی که برای کمبود یاهرچیزی یا هر کسی میاد سراغمون که از خدایی خدا چه میخواهی که در خدایی اش یلفت نمیشود وقتی این رو از خودت بپرسی همه ترسهات ونگرانی هات و خسته گی هات جمع میکنن واز ذهنت میرن وفقط حس خوب وجود خداوند در جسم وروحت باقی میمونه
خداوند یاری مون میکنه ومن به لطف ورحمت بینهایتش ایمان دارم