میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی بشارتی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدی بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    استاد عزیزم سلام

    اول از همه خداروشکر که این بهشت زیبا رو به ما نشون میدید که ما هم لذت ببریم از اینهمه زیبایی و هم توجه مون از روی نا زیبایی ها برداشته بشه و برای مدتی این همه زیبایی ببینیم و تمرکز خودمون رو روی زیبایی های بیشتر قرار میدیم.

    در مورد موضوع بحث کاملا فرق بین تحمل و صبر خیلی فرق جالبیه، این که انسان بدون که این دیگه صبر نیست، این دیگه منتظر تکامل بودن نیست، این تحمل یک چیز ناجالب هست که تموم انرژی آدمو میگیره.

    من خودم توی یک خونواده بسته زندگی کردم، تقریبا به خاطر بچه آخر بودن خیلی اعتراضی به شرایط نداشتم و تحمل میکردم، تقریبا پسر خوب خونه بودم و هرکی هرچی میگفت جوابم چشم بود، تا جایی که واقعا در من چیی رشد کرد، مثل یه گیاهی که میخواد از زی سنگ بزنه بیرون.

    منم تاب تحمل این چیزها برام تموم شد، گفتم چرا همش من باید تحمل کنم.

    در یک شرایطی بعد از تموم شدن سربازیم از خونه اومدم بیرون، گفتم من میخوام برم ترکیه، چند وقتی اونجا زندگی کنم، تست کنم امتحان کنم.

    بزرگترین حرکت ززندگی من شروع شد. یعنی برگترین حرکت ززندگی من در حالی شروع شد که دیگه تحمل نکردم و رفتم پی اون چیزی که خواستم.

    الان 4 ساله دورم از خونواده، نمیگم سخت نبوده ولی سختی با لذت بوده.

    الان سختیامو تحمل نمیکنم، بلکه برای سختیام حرکت میکنم و صبر میکنم تا انجام بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: