میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا بیات» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم و همه دوستان گلم

    استاد مثال من از تحمل کردن این بود که من در16سالگی به صورت سنتی ازدواج کردم

    من و همسرم از همون روزهای اول آشنایی باهم مشکل داشتیم و کلی دعوا میکردیم معمولا همه میگن که نامزدی خیلی دوران عاشقانه ای و فلان ولی ما هیچکدوممون هیچ لذتی نبردیم چه در نامزدی و چه بعد ازدواج و همسرم یک ادم بسیار کنترل گر و عصبی و من هم یه ادمی که زیر حرف کسی نمیره و به شدت عصبی بودم وبا تحمل کردن روزهارو میگذروندیم

    چرا تحمل میکردیم؟

    چون بهمون میگفتن که بابا اول رابطه همینطوری میشه آدم تا بیاد بایکی هماهنگ بشه خیلی طول میکشه و انقدر باید دعوا باشه که زندگی درست بشه ،دعوا شیرینی زندگیه و…(والا من تو دعوا هیچ شیرینی نمیدیدم جز عذاب)

    وگذشت و من هربار که به خانوادم میگفتم که اقا من نمیتونم بااین ادم زندگی کنم وخیلی تحت فشارم و همش بهم توهیین میشه

    باهمین حرفا منو رد میکردن و زدو من نخواسته باردار شدم و خیلی ناراحت شدم

    وخیلی جالبه اطرافیان اینبار میگفتن که اگه بچه بیاد تو زندگیت اصلا زندگیت از این رو به اون رو میشه و همه چی درست میشه

    خلاصه که هیچی درست نشد و من یه روزی تصمیم گرفتم و بااین مسیر آشنا شدم که باید خودمو تغیر بدم

    والان خداروشکر خیلی زندگیم عالی شده و هیچ ترس و هیچ کنترلی از دیگران و. همسرم ندارم

    وبا جسارت کارهایی که دوست دارم و انجام میدم و زندگیم عالیه

    حالا مثالم از تحمل نکردن این بود که من ازدواج کرده بودم و رفته بودم شهر غریب و10سال تو غربت زندگی کردم و شرایط طوری بود که اصلا من فکرم نمیکردم یه روزی بشه من بتونم برگردم به شهر خودم وپیش پدر و مادرم زندگی کنم و طوری بود که خیلی دوست داشتم برم شهر خودمون اما با شرایطی که بود تو ذهنم میگفتم عمرا اگه بشه و حتی اگه من یه روزی مردمم اینجا دفنم میکنن

    ولی یه روزی ایمانمو نشون دادم و گفتم اقا من دیگه اینجا نمیمونم و میخوام برم نمیدونم چه اتفاقی میخواد بیفته نمیدونم همسرم چیکار میخواد بکنه شاید اصلا طلاق بگیریم و دیگه بچمو نزاره ببینم ولی من میخوام این کارو بکنم وهیچی برام مهم نیس

    وما به2یا3ماه نکشید که اسباب کشی کردیم به شهر خودم و همه چیز معجزه وار حل میشد

    وانقدر حالم خوبه و انقدر آرامش و رفاه و استقلالم بیشتر شده که خدا میدونه

    اگر بخوام مثال بزنم میتونم 10روز بنویسم

    ولی نتیجه گیری این میشه که هیچوقت تحت هیچ شرایطی تحمل نکنیم و قدمی برای تغیر برداریم و تو جایی که هیچی نمیدونیم باایمان جلو بریم و ایمان داشته باشیم به روز واپسین

    استاد عزیزم ممنون بابت آگاهی های بینظیری که با مابه اشتراک میزاید

    عاشقتونم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: