- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
به نام خداوند وهاب
سلام به استاد و مریم جون
من سالهاست تحمل زیادی کردم کل زندگیم تحمل هست
تحمل همون خستگی بی نظمی بی اراده بی ورزش بی پولی بی حوصله بی احساس بی برنامه بی کار هست
وقتی نگاه میکنم خیلی تحمل کردم مثلا 46 ساله ام هست با دست لباس می شورم واقعا دیگه دستم درد میکنه
جارو برقی ندارم با دست انجام می دم و خیلی وسایل دیگه دوست دارم خودم پول بسازم بخرم حق کار کردن بیرون ندارم از جانب همسر تحمل میکنم
مگه چند بار ما به دنیا میاییم
چند وقته دارم سرچ میکنم کار خونگی پیدا کنم خودم پول بسازم چششم دنبال دست همسر و بقیه نباشه ….
زندگی نامه افراد موفق نگاه میکنم تا باورم قوی بشه ذهن ام قبول کنه
هنوز ترمز زیاد دارم
نمی دونم از کجا شروع کنم
چقدر بی پولی تحمل کردم
چقدر حسرت ….
از صبح تا شب توی چهار دیواری تکراری عمرم صرف کردم اون هم با این فایل ها زنده ام امیدوار
اون دنیا خداوند میگه چرا این جوری زندگی کردی
خدای من همش دعا میکنم خدایا دری بروم باز کن نمی دونم شاید هنوز وقتش نیست
خودمو حبس کردم که چی آرزوها ت چی میشه سر آرزوهات نبر
ولی انگار بلد نیستم تحمل کردم به این زندگی ولا هدف زیاد دارم راهش بلد نیستم سواد زیادی ندارم بهانه زیاده
مهارت زیادی ندارم
خداوند حمایتم کنه در بهترین زمان
دوستان راه حل بدید ممنونم از تجربیات بگید که دارید کسی که شرایط منو داره خونه دار هست از کامنت شما لذت میبرم و باورم تقویت میشه
دیگه خسته شدم همسر مخالف خودم بیکار ازتون سپاسگزارم
توکل به خداوند
در پناه خداوند باشید
به نام الله هدایتگرم
سلام ودرود به استاد ان عزیز
من در سن تقریبا شانزده سالگی ازدواج اجباری داشتم یک سال نشده بود پدرم از دست داده بودم چون درس می خوندم توی خونه دایی ام بودم
خونه پدرم روستا بود
همسرم هم چون مادرش از دست داده بود اون هم چون کسی رو نداشتن براشون غذا و کارهای خونه انجام بده اون هم به اسرار خانواده اش زود ازدواج کردیم
هر دو سنی نداشتیم سالها تحمل کردیم و هر دو ناراضی بودیم نزدیک بیست و پنج سال هست که با وجود فرزند هر وقت بحثی پیش میاد اون از من و من از او ناراضی هستیم
و با تمام کتک کاری و دعواهای زیاد… هنوز ادامه دادم
این صبر نیست تحمل هست و بی عزت نفس و احساس بی لیاقتی می دونم خودم مقصرم
الان یکم بهترشده ولی چون اون موقع زیاد گریه و اعصاب خوردی داشتم خیلی شکسته شدم داستان زیادی میشه بگم و نمی خوام دوباره این حس های منفی یادآوری کنم خلاصه گفتم
قانون بلد نبودم نمی تونستم ذهن ام کنترل کنم باورهام خیلی اشتباه بود به لطف خداوند و آموزه های استاد دو سالی هست آرامش دارم و روی خودم کار میکنم صبورتر شدم می نویسم با این سایت الهی خیلی حالم عالی شده
سعی میکنم بیشتر روی باورهام کار کنم نشونه ها رو می بینم واقعا قانون جواب می ده
اخبار نمی بینم غر نمی زنم با خداوند دوست شدم خدای قدیمی رو کنار گذاشتم با خدای جدید دوست شدم
در پناه خداوند باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
کار ساز ما به فکر کار ماست
فکر ما در کار ما آزار ماست
سلام و درود به استاد عزیز ومریم جون
استاد من سال 75 ازدواج کردم با اخلاق تند همسرم با شک هاش با فوش دادنش با کتک کاریش با تهدیدهاش با محدودیت هاش…ساختم و تحمل کردم با اینکه 18 سالم بود اون موقع و از زندگی زناشویی هیچی بلد نبودم.
خیلی بد بین بود
هزار حرف میزد که زن حق هیچ چیزی ندارد فقط باید اطاعت کنی
من خودم لایق نمی دونستم هنوز هم ازش می ترسم…
مردم می گفتن بچه دار بشی خوب میشه
ولی با تحمل کردن من نه این که خوب نشد بلکه…
وقتی از در میاد خونه خیلی می ترسم بچه هام هم هر کدوم میرن توی اتاق
استاد همه فامیل می گفتن صبر کن ولی الان می فهمم اگه صبر بود حالم خوب میشد
این تحمل بوده که ترس داشتم شرک داشتم دارم و نمی دونم تا کی تحمل کنم …
فقط از خدا کمک می خوام خودم عادت کردم به رفتارش
با اینکه خرجمون نمیده نمی زاره برم کاری برای خودم بکنم میدونم اینکه ازش میترسم شرکه
ولی خیلی تهدید می کنه ولی تحمل کردم و می کنم
استاد خواهش می کنم بیشتر این بحث رو جا بندازید
حتی نمی تونم وقتی هست فایل بزارم یا گوشی دست بگیرم….
از خداوند هدایت می خوام بهم شجاعت بده، ایده بده، راهکار بده، تنها چیزی هست که از دستم بر میاد
خانمها رو ضعیف میدونه میگه نباید به خانم ها رو بدی استاد به خدا دیگه از حرفهاش حالم بهم می خوره
هر روز توی ذهنم حرفهاش هست با خودم در گیرم
انگار ریموتم دست خودم نیست
استاد سپاسگزارم بابت تمام آگاهی هایی که به ما میدی
خدا رو شکر برای سایت و بچه های سایت
تنها کار من گوش دادن به فایل های شماست و کامنت بچه ها
اون موقع هیچی از قوانین نمی دوستم همش گریه می کردم…
خیلی کتکم میزد تا حرفی میزدم تا می تونست میزد
الان دیگه کمتر توجه می کنم
نمی دونم شاید خودم فرکانس بد فرستادم
امیدوارم بتونم ذهنمو کنترل کنم
نزدیک یک ماهی هست که یک روز زنگ زده من ندیدم عذر خواهی هم کردم نپذیرفت و قهر کرده
….ولی نسبت به گذشته کمتر گریه می کنم تحمل میکنم
فهمیدم صبر چیه و تحمل چیه احساسم بد میشه ولی سعی می کنم از فرکانسش بیرون بیام
سلام
دوست عزیز تحسینت میکنم این قدر شجاع ونترس هستی
آره من همش به فکر فرزندهام بودم به خودم اهمیت نمی دادم
الان دارم روی خودم کار میکنم
ما قدرتمندیم ولی با خوراک ذهنی که به ما دادن خودمون دست کم گرفتیم
الان پشیمانم چرا احساس لیاقت نکردم هر چند سرزنش دیگه فایده ای نداره
خداوند فرقی بین بنده هاش نمی زاره فقط کافیه خودمون باور کنیم
انشاالله موفق باشی و از نتایج جدیدت بگی
بهترینها رو برات آرزو دارم
در پناه خداوند باشید
سلام
دوست عزیزم ممنونم که به کامنت من جواب دادی تازه دوره عزت نفس با اکانت دخترم خریداری کردم خدا رو شکر بهترم دارم روی خودم کار میکنم
تحسینت میکنم این قدر خوب پیشرفت کردی انشاالله همیشه بدرخشی من هم خوشحالم دوستانی مثل شما دارم این بزرگترین هدیه خداونده
با خوندن کامنت قشنگت باورم بهتر شد بیشتر برامون بنویس
در پناه خداوند باشی عزیزم
سلام دوست عزیزم ممنونم که جواب کامنت منو دادی و خوشحالم کردی
تازه دوره رو تهیه کردم به لطف خداوند
خوشحال شدم از این که ایمانت قوی کردی
ونتیجه گرفتی ممنونم که من هم می توانم مثل شما اراده کنم و قوی بشم
دوست توحیدی عزیز انشاالله همیشه بدرخشی و از نتایج جدیدت بگی
همه چیز باوره دارم روی خودم کار میکنم
ممنونم دوستانی مثل شما دارم
کافیه به خداوند اعتماد کنیم
توحید و عزت نفس همه چیزه
من خیلی باید روی عزت نفس کار دارم چون واقعا نیازم بود
در پناه خداوند باشید