- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام خدمت استاد عزیزم
خداروشکر بابت وجود شما
فتبارک الله احسن الخالقین
واقعا چقدر قشنگه مزرعه ی رویایی شما و حیوانات خوشگلی که اینقدر در کنار شما آرام و آسوده دارن زندگی میکنن و نقاشی زیبای خداوند در پس زمینه ی این فایل ….
خداروشکر میکنم که امسال کشور عزیزم ایران هم غرق در خیرو برکت وبارش رحمت الهی شده در این فصل زیبای بهار
در پاسخ به سوالاتی که استاد عزیزم گفتن من که خیلی جاها واقعا به دلیل عدم آگاهی و نداشتن احساس لیاقت و اعتماد بنفس زیر بار هر رفتار و هر حرفی رفتم و سکوت کردم و به رابطه ای که هیچ احساس شادی در آن نداشتم با آدم های نامناسب ادامه دادم وتحمل کردم چون فکر میکردم چاره ی دیگه ای ندارم چون باور کرده بودم که ما باید با آدم های نزدیکمون و فک و فامیل صله ی رحم داشته باشیم و از حال هم باخبر باشیم و به دیگران خدمت کنیم فارغ از اینکه اون آدم ها چه ضربه ای به ما میزنن یا چطور هر بار با رفتار های نامناسبی که اصلا ما دوست نداریم حالمونو خراب میکنن
هر دفعه به اجبار تو یه جمعی قرار میگرفتم که اصلا حتی حرفشونو نمیفهمیدم تفریحات اونا زمین تا آسمون با سلیقه ی من درتضاد بود و من تمام مدت حرص میخوردم و فکر میکردم چاره ای جز این نیست چون اگر شرکت نکنم تو فلان مهمونی همسرم ناراحت میشه یا دیگران چی میگن در مورد من تا اینکه امسال از شروع نوروز تصمیم گرفتم دیگه تحمل نکنم و با قاطعیت اعلام کنم که کجاها شرکت نمیکنم و چه مدل تفریحی رو خودم دوست دارم و فقط میخوام همون کارو انجام بدم و یه عده ای وقتی ازم دعوت میکردن خیلی راحت بدون ترس از اینکه واای نکنه ناراحت بشن و نکنه در موردم فکر بدی بکنن میگفتم ببخشید این جمع و این تفریح سلیقه ی من نیست و دیگه شرکت نمیکنم
و بعد در نهایت ناباوری دیدم که همسرم که اکثر اوقات بخاطر جلب رضایت اون همه جا میرفتم و تحمل میکردم بهم گفت عزیزم هر طور راحتی شما بگو کجا بریم شما بگو با کی بریم منم احترام میزارم
به همین راحتی و اصلا دیگه اصراری به من نداره که باهاش همراه بشم
و مسئله ی دوم در مورد شغلم هست که یه مدت یه کاری رو انجام دادم که فکر میکردم علاقه ی من هست و بعد از یه مدت دیدم که خیلی دارم اذیت میشم چون از نظر جسمی بشدت تحت فشار قرارمیگرفتم و خسته و کوفته میشدم اما از ترس اینکه دیگران نگن بی عرضه بود و کم آورد و فلان و فلان یا اگر درآمدم یهو از دست بره چکارکنم باوحود فشار کارو استرس ادامه دادم و خیلی اذیت شدم
ولی الان چند روزه که دارم رو خودم کار میکنم که دیگه از این کار دست بکشم حتی اگر یه مدت بیکار باشم تا بتونم با آرامش کار مورد علاقمو پیدا کنم و نگران این نباشم که به بقیه چی بگم چون همه منو تشویق میکردن تو کارم که خیلی عالیم ولی هیچ کس خبر نداشت که چقدر سخته و ظاهرش فقط خوب بود و امیدوارم با آگاهی های این فایل بتونم این موردم حل کنم و دیگه تحمل نکنم شرایط نادلخواهو تا خدا هدایتم کنه به مسیر راحت تر و لذت بیشتر ..
در پناه حق