- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به همه یاران
یکی از مسائلی که همیشه اطرافیان به من میگفتن من جمله افراد شاغل دور و برم و علی الخصوص پدرم این بود که پول دراوردن سخته و یک ریالش زیر پای فیله و برای بدست اوردن هر چیزی اعم از خونه و ماشین و جایگاه شغلی و …. باید بسیار سختی بکشی و شبانه روز در رنج و زحمت باشی تا برسی به اون چیزی که میخوای وگرنه هیچ راهی نیست و همین باعث شد که من بپذیرم که راه پول دراوردن کارگری و پادویی اینو اون حتی شده به رایگان ، و کار کردن به این صورت که روز و هفته و ماه رو به هم بدوزم و نفهمم کی تموم شده و مسافرت نرم چون پولامو میخوام جمع کنم خونه بخرم ،نرم رستوران ،لباسی که میخوامو نخرم و….
تا بتونم یه سقف داشته باشم و برای پیری و کوریم به گدایی مردم و اولاد نیوفتم و کل چیزی که به من تاکید میشد توسط اطرافیان این بود که: جمع کن که پیری خوبی داشته باشی و فکر زمستون و چرخش روزگار و روز مبادا و طوفان حوادث و از این چرندیات باش و روش ننوشته که آینده چی میشه … هممون تقریبا تو یه همچین محیطی بزرگ شدیم که باید جمع کنی برای آینده و جالبه که همه تا پیر شدن میگن حاضریم همه دارایی مونو بدیم دوبار جوان بشیم !!!واقعا چرا؟ چرا ما باید این خودآزاری رو تحمل کنیم ؟ این که مجبوریم بریم تو شغلی که دوسش نداریم چون همه میگن پول تو این کاراست و دنبال علاقه بری باید گشنگی بخوری ! مخصوصا افرادی که ذوق هنری دارن بدجوری با این موضوع درگیرن طرف یه نقاش فوق العاده است ولی باید بره تو کار ساخت و ساز چون پول تو این کاره !! و از نقاشی پول در نمیاد !! خود استاد فرشچیان میگفتن که هر تابلوش رو در امریکا و اروپا چند میلیارد میخرن!!! اینم الگوی کسی که از کار هنری ثروتمنده .
این زندگی زجر اور چیه خداوکلیلی ؛ پیش خودم فکر میکردم یعنی خدا منو آورده تو این دنیا که کل تایمم رو دنبال خوراک و پوشاک و مسکن بدوم؟ یه دیالوگ نوید محمد زاده میگفت تو من عصابانی نیستم خیلی خوب بود ؛ (به دختره گفت بابا من دهنم داره سرویس میشه ، اینقدر دنبال جور کردن زندگی ام که زندگی کردن یادم رفته )
پس اینکه خدا میگه من روزی ده شما هستم و هر جنبده ای رو روزی میدم چیه پس
به هر کی اینو میگی میگه اون درست؛ ولی باید گرگ باشی و خدا میخواد از کجا بده اگه خودت زرنگ نباشی؟ اصلا اعتقاد عمیق به روزی ده بودن خدا در توده جامعه ما وجود نداره و فقط ادعاست .
شب قدر داشتم معنی دعای جوشن و اباحمزه رو میخوندم دیدم همه جا میگه خدایا فلان چیز رو از تو دارم بهمان چیزی رو تو بهم دادی تو رحم کردی ، از کی جز تو طلب کنم تو یگانه قدرتی و… و جالب اینه که من اینهمه سال این دعا هارو فقط خوندم ولی هیچکدوم رو باور نداشتم
آیا خدایی که تو جوانی من منو روزی داده تو پیری ولم میکنه به حال خودم ؟
تموم مردم بیمه رد میکنن که تو پیری به گدایی نیوفتن چون میگن هیشکی به هیشکی نیست؟ سوال اینجاست که 100 سال پیش که بیمه نبود مردم چیکار میکردن تا پیر میشدن ؟ جواب اینه که اونها گله و خونه و باغ و مغازه داشتن و بقیه کار میکردن براشون و اینا هم بهره شو میبردن و نیازی به چندر غاز حقوق بیمه نداشتن .
یه خوبی که قدیمیا داشتن این بود که اکثر مردم کشاورز یا دامپرور بودن و چشمشون به دست خدا بود و تنها عامل ثروتمند شدنشون رو خدا میدونستن و درخواست باران داشتن از خدا و میگفتن به محصول و حیواناتمون برکت بده … همین الانم روستایی ها و افرادی که در این دو شغل هستن و اصولی کار میکنن وضعشون از ده تا شهری هم بهتره و به قول مردم اگر بز و گوسفنداشون رو بفرشون بهترین خونه و ماشینو تو شهر میتونن بخرن و همه اینا بخاطر باور توحیدی در کسب و کاره .
متاسفانه والدین ما به شدت باورای شرک آلود دارن مخصوصا در کسب و کار و امور مالی و به ما هم منتقل شده و ما باید خیلی رو خودمون کار کنیم ،به نظرم باید مفهوم شکر گزاری رو در مدارس به بچه ها یاد بدن قبلا که بچه بودم سریال پزشک دهکده رو پخش میکرد و سر سفر همه با هم دعا و شکر گزاری میکردن و نعمت هاشون رو مرور میکردن
اما والدین ما فقط گاهی به ما میگفتن خداراشکر کن و ما هم نمیفهمیدیم و زبونی میگفتیم خداراشکر!!!کدوم خدا ؟ به ما از بچه گی گفتن هیشکی به هیشکی نیست و مملکت صاحب نداره باید خودت گلیمتو بکشی بالا و خدا ام پس ادمای زور گو بر نمیاد و این باور رو در ما ایجاد کردن که گرگ نباشی میخورنت و دنبال حلال خوری باشی هیچی نمیشی تا میتونی وام بگیر و ربا بده و با پول بقیه کار کن و دیر تر بهشون بده تا موفق بشی !!! خب اینجوری من واقعا باید کدوم خدا رو شکر کنم؟ من که خودم باید با هزار دوز و کلک پول جور کنم که هیچ لذتی هم ازش نمیبرم …
ولی قرانمیگه روزی ده منم شما درخواست کنید من موقعیتشو فراهم میکنم و شما هم قسمت خودتونو انجام بدین وسلام
استاد گفتن هدف لذت بردن از زندگیه و هر روز بیشتر و بیشتر باید لذت برد
چرا ما نباید تو جوانی لذت دنیا رو ببریم و پیری مون هم لذت بخش باشه ؟ مگه کلی ادم اینجوری زندگی نکردن ؟
اینجا ذهن منطقی میگه اونها خانواده شون پولدار بودن و چیکار داره به تو
بازم این یه شرکه که اگر من الان هر چی پول در میارم بخوام باهاش در لحظه لذت ببرم در اینده بدبخت میشم و این یعنی خدایی در اینده روزی ده من نیست و ثروت کمه و قوه جوانی عامل درامد زاییه
خودم افرادی زیادی دیدم که طرف با 70 سال سن با یه تلفن واسطه یه معامله میشه و حقوق 6 ماه یه کارمند رو در میاره خیلیا ام هستن الان بازنشسته شدن و عمری گفتن بیمه رد میکنیم و نمیخوریم و نمیپوشیم تا بازنشست شدیم بتونیم لذت ببریم و بعد میریم سفر ولی الان اگر با 60 سال سن نرن رو اسنپ کار کنن وسط ماه کم میارن و هر روز جلو تامین اجتماعی تجمع میکنن
به مرحله ای رسیدم الان که واقعا درک میکنم که روزی ده من خداست من فقط باید درخواست کنم از فضلش، تا به من بیشتر بده و اینجوری واقعا خیلی راحت تر دارم پول در میارم و تازه هر روز هم میخوام اسون ترش کنه برام و ازادی زمانی و مکانی و مالیم رو زیاد تر کنه ولی یه باگی تو ذهنم هست که تا راحت پول به دست میاد فکر میکنم اون طرف به من لطف داره و احساس اینکه باید حتما جبران کنم براش بهم دست میده و استاد هم میگفتن منم این مشکل رو داشتم که افراد میومدن بی مزد و منت برام کار میکردن و در خدمت من بودن ولی من از اینکه اونها رو شریک نکنم تو کار احساس گناه میکردم و خیلی سریع اون ادم عوض میشد و از دست میرفت چون من اون رو دستی از جانب خدا نمیدونستم و فکر میکردم اگر لطفش رو جبران نکنم نامردیه و …. ؛ باید رو این مورد خیلی کار کنم و اون ادما رو بزرگشون نکنم تو ذهنم و نگنم اگر فلانی نبود که این درامد بدست نمیومد و…
به قول استاد ما تقسیم وظایف میکنیم با خدا ، کار ها رو اون انجام میده و هندل میکنه و من فقط نتیجه پایانی و لذت بردن رو انجام میدم و من قدرتی ندارم، اون خداست و یگانه قدرته عالمه و درخواست های من مسئله خودشه و اون خودش بلده به من برسونه من دنبال چگونه گیش نباشم
واقعا این جمله طلاست که باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد
باور های شرک آلود و درک نکردن مفهوم رزاق بودن خدا و توکل و ایمانی که عمل بیاورد
پاشنه آشیل منه که از خدا میخوام هر روز درک این موارد رو برام بیشتر و بیشتر بکنه
دوستون دارم
خدارا صد هزار بار شکر بایت همه نعماتش