میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی کاتبی گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به استاد نازنین و بانو شایسته عزیز

    سلام به خانواده عزیزم

    وقتی صحبت از ترمز هایی میشه که به قول شما آدم تا سالیان سال عبرت اون ترمز ها رو سر لوحه ذهنش قرار میده برای شخص من مسئله روابط بولد میشه تو ذهنم.

    من کسی بودم که در روابط عالی بودم اما به خاطر باور های شرک آلود و به خصوص این باور که یا این آدم یا هیچ کس، مجبور شدم خیلی چیزا رو تحمل کنم که همین تحمل کردن تمام باور های خود ارزشی من رو از بین برد.

    یادمه بخاطر اینکه دل خدارو به رحم بیارم خودمو از عمد منزوی و گوشه نشین کردم که خدا دلش به رحم بیاد و قشنگگگگگ تحمل میکردم اون غصه رو فقط با این باور که خدا بالاخره یه جا دلش میسوزه و اونی که من اصرار دارم بشه، میشه.

    نتیجه اش شد باور، من باور کردم که منزوی شدم، من باور کردم به غیر از شخص مورد نظذم امکان نداره من بتونم به کسی علاقه مند بشم، الان سال ششمه این گاری پر از باور های عدم لیاقت رو میکشم ولی امسال جنس خسته شدنه دیگه مثل قبل نیس، فیلم نیس، دروغ نیست، انگار واقعا خسته شدم از تحمل اینکه خب تو که نتیجه خفنی نداری چجوری یه نفر جذبت بشه

    چهره جذابی نداری چجوری یه نفر به تو جذب بشه

    تو که خیلی منطقی و هدفمندی جامعه الان پس میزنه آدمایی مثل تورو

    تو اهل مشروب و سیگار و شب گردی نیستی تو بدرد رابطه های الان نمیخوری

    و و و

    امسال دیگه خسته شدم از این پاشنه آشیل و چند ماهی میشه دستامو بردم بالا به خدا گفتم دیگه فهمیدم من ذهنیتم اشتباهه و تحمل این شرایط رو اگر آگاهانه تموم نکنم کارم تمومه.

    من تسلیمم و خدا هم اومده دست به کار شده نشونه هاش رو مدت هاست در اطرافم و عملکردم میبینم.

    من هیچوقت تو این چند سال چیزی رو برای خودم نخواسته بودم، یا برای جذب اون آدم میخواستم که دوباره برش گردونم یا برای انتقام از اون آدم که دیدی منو از دست دادی. ولی دیگه این دو هزاریه افتاده، دیگه اون صدایی که میگه تحمل کن همین وضعیت رو یه روز انتقام میگیری برام نفرت انگیز ترین نجوای این روزامه

    من از خدا هدایت میخوام دیگه نمیخوام تحمل کنم، خداروشکر احساس میکنم اعمالی را انجام میدهم که در راستای این اعمال باید صبر پیشه کنم. طرز فکرم از انتقام داره به سمت اینکه : اگه همین الان میخواستی یه فردی رو برای یه رابطه عاطفی انتخاب کنی دوست داشتی چه ویژگی هایی داشت؟ میچرخه.

    احساس میکنم دارم برای زندگی خودم درخواست میکنم دیگه نه برای اینکه پدره یکی دیگه رو دربیارم.

    ایده هایی که از این نوع درخواستم بهم الهام میشه برام منطقیه اجراشون، جسارت دارم تو اجراشون، صبر دارم تو اجراشون، خودمو اندازه ی اون ایده میدونم.

    استاد عاشقتونم چقدر زیبا تحمل کردن رو توضیح دادید و سرنخی میشه که بریم باورایی که ما رو مجبور میکنن تحمل کنیم بشناسیم و روشون کار کنیم.

    از ته قلبم میخوام که یه روزی بیام و بنویسم من پاشنه آشیلمو حل کردم، بدترین باور هامو تغییر دادم

    و به جای اشک غم، اشک شادی موقع نوشتن کامنتم بریزم

    الهی صد هزار مرتبه شکر واسه حضور در این سایت

    آرزوی بهترینا برای هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رامین شهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    به نام خدا

    من زمان گذشته خودم دچار استرس در مورد کار خودم میشدم و هی از اینکه اعتماد به نفس انجام اون کارو ندارم اذیتم می‌کرد ولی هی تحمل میکردم

    تا اینکه تصمیم گرفتم وارد ترس هام شوم و میدونستم روبرو شدن با آن ها باعث رشد اعتماد به نفس و احساس خوب در من به وجود میاره و کم کم با صبر حوصله تونستم تو زمینه کسب کارم پیشرفت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    نجمه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1101 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار

    میخواستم از تحمل هام چند مورد بنویسم که هنوز هم تحمل میکنم و امید وارم ازین به بعد که درست بشه

    تحمل کردن ماشین خراب و کهنه

    تحمل کردن و سایل قدیمی و استفاده از اونها مثلا به خاطر اسراف نکردن

    تحمل کردن زندگی در خانه ی قدیمی و جایی که برام لذت بخش نیست

    تحمل کردن درد و بیماری به امید این که خودش درست میشه و اذیت شدن

    تحمل کردن انسانهای که اذیت میکنند که در این مورد خوب عمل کردم‌و تونستم بر این مساله غلبه کنم و اجازه ندم که بهم بیاحترامیکنند و اونها دیدشون به من عوض شد خداراشکر مچکرم از استاد بزرگوار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها

    سلام دوستان خوبم

    ردپای من درفایل147

    میزان تحمل شماچقدرهست

    من یادمه درسال96دریکی ازدفاتراملاک کارمیکردم ونزدیک8ماه تواون دفترکارکردم ولی چی باتحمل واین روهم بگم اون روزااصلاشرایط روحی خوبی نداشتم ویکی ازافرادی که اونجاکارمیکردوحتی مدیددفترمنواذیت میکردندومن تحمل میکردم وازاونجانمیرفتم وهرروزبدتروبدترمیشدویک روزدیگه گفتم بایدبرم ازاونجاوبعدکه رفتم به یک جای خیلی بهترهدایت شدم وبسیاربرخوردخوبی بامن داشتندودرامدهم داشتم وخیلی روابطم بهترشدوازاون موقع هرروزازهرجهت بهترشدم واین بودهدایت الله مهریان وسال99هم که بااستاداشناشدم

    وقتی داری تحمل میکنی یعنی توشرک داری یعتی باوربه فراوانی نهمت هاوفرصت هانداری وفکرمیکنی توهمین مکانی که کارمیکنی اگربری بیرون جای دیگه ای نیست وترس داری وایمان نداری

    دنیاپرازفرصت هاست کافیه باورش کنی

    صبریعتی امیدواری یعنی رعایت قانون تکامل یعنی هرروربهترازدیروز

    اگراین شرایط روبپذیری وفقط بگی همینی که هست ومن نمیتونم شرایط روتغییربدم اونوقت بایدبدونی که نابودمیشی

    من میتونم زندگیموخلق کنم

    من میتونم قدم بردارم

    من میتونم بهترین خودم باشم

    وقتی صبرداشته باشی واحساس عالی داشته باشی خداوندتوروبه مسیرهای بهترهدایت میکنه

    ترس ازبی پولی ترس ازتغییرترس ازحرکت نکردن

    ترس ازاینده همه این هاازباورمخربی به نام کمبودوعدم فراوانی میادکه وقتی این باوررودرست کنیم به شرایط بهترهدایت میشیم

    چون بینهایته همه جیزتواین جهان هستی

    فراوانی فرصت ها

    فراوانی شغل

    فراوانی همسر

    فراوانی ثروت

    فراونی روابط عالی

    وووو

    خدایاشکرت که من روهمیشه درزمان ومکان مناسب قرارمیدی

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زهرا خان احمدی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی صحبت های شما رو شنیدم و پایان فایل، اون بارون زیبا رو دیدم یاد این آیه از قرآن کریم افتادم که خدای مهربون می فرماید:

    وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ ۚ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ

    و اوست خدایی که باران را پس از نومیدی خلق می‌فرستد و رحمت خود را فراوان می‌گرداند و اوست خداوندگار محبوب الذّات ستوده صفات.

    واقعا چقدر این بارون با حرفهای شما متناسب بود از این جهت که گاهی ما از رحمت خدا ناامیدیم، برای همین مسائل زندگی مون رو تحمل می کنیم، در حالیکه خدایی داریم که بعد از ناامیدی، بارونِ مهربونی رو می فرسته و رحمتش رو گسترده می کنه.

    من این فایل رو به عنوان نشانه ی امروزم دریافت کردم و امیدوارم همین درس بزرگ، یعنی امیدواری و اینکه راه حل وجود داره، بشه سرمشق زندگیم تا بارون رحمت خدا تو خونه ی قلب من هم باریدن بگیره.

    برای شما و همه ی دوستان عزیزم در خانواده فهیمِ عباسمنش دات کام آرزوی سعادت و رحمت و برکت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فرزاد اسدبگی گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم

    من حدود6سال پیش کمرم دچااسیب شدوجراحی کردم وچون دکترگفته بودنبایدزیادفعالیت کنی من پذیرفته بودم که من دیگه نمیتونم هیچ کاری روانجام بدم ودرامدی روکسب کنم واین روندادامه داشت وپذیرفته بودم که من حتمابایددریک کاره دولتی استخدام بشم واگه نشه من هیچ کاری ازم برنمیادهروقت کسی ازم میپرسیدکارت چیه چکارمیکنی فورا میگفتم من کمرم اسیب دیده کاری ازم برنمیادخوب چکارکنم تااینکه حدوددوسال پیش بااستادعزیزم اشنا شدم که چقدردرتغییراین نگاه به من کمک کردوکارخدابودوخداخواست که ازاین راه به منه ینده اش کمک کنه واززمانی که پذیرفتم راهی هست خداکمک کردبه اندازه ی سرمایه ای که داشتم وسایلی روخریدم وبه لطف خدابه ادم های هدایت شدم که کسب وکاری رومیخواییم باهم راه بندازیم ومن سرمایه ای ندارم وبه لطف خداونددوست من پذیرفته سرمایه اولیه روبیاره تابه لطف خداوندکارروشروع کنیم بله استادعزیزاین یک واقعیته که وقتی ماچیزی رومیپذیریم تحملش میکنیم ومن ازوقتی که بیکاری به دلیل اسیب دیدن کمرم رانپذیرفتم وواقعا به معنای واقعی کلمه ازادامه دادن به این نوع زندگی خسته شده بودم وخواستم تغییرکنم به لف خداونددرهای به روم بازشده ورفته رفته اعتمادبه نفس وخوباوریم داردهرروزبیشتروبیشترمیشودواین فایل به من کمک کردکه خودم دارم بامشکلم کنارمیام نه اینکه این مشکل بایدباشه وهیچ راه حلی ام نداره وخداروشکرازموقعه ای که این روفهمیدم ودرک کردم تودله ترسام میرم ویگم باخداهیچی غیرممکن نیست امیداورم سالم شاد ثروتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    پریوش معبودی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    با سلام به استاد بزرگوارم و مریم عزیزم ..تجربه من فقط تحمل نکردن نیس که انسان شدن است و من اگه روزی هزار بار برای این همزمانی با شما شاکر باشم کمه ازینکه درست در سختترین روزهای زندگیم زمانیکه جهان برام مثل جهنم بود خدا برام راهی زیبا باز کرد و این راه با وجود شما که پیام اور راستیها هستید باز شد و ازینکه دارم توی این جهان در این دوره همزمان با شما زندگی میکنم شاکرم چه همزمانی زیبایی که خودش بزرگترین لطف خداست تا بتونم راه و رسم انسان بودن رو یاد بگیرم و شما رو با تک تک سلولهای قلبم دوست میدارم و از شما درس زندگی میگیرم و میبینم در این دنیا انسانهایی هستند مثل شما که دارید علم و تجربیات خودتونو به ما یاد میدین با عشق و با تلاش و گزاشتن وقت با ارزشتون ..خدایا شکرت ..خدایا شکرت ..خدایا شکرت و هزاران بار از شما و مریم عزیزم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    محمودرضا فلاحی گفته:
    مدت عضویت: 2840 روز

    باسلام خدمات استاد گرامی و دوستان عزیزم

    بسیار سپاسگزارم از بابت آگاهی طلایی و اطلاعات ناب ارائه شده در این فایل رایگان ، واقعا که این اطلاعات بسیار با ارزش و گرانبها هست ، انسان های هستند که به بهانه صبر و استقامت (که اتفاقا صفت های مثبتی به حساب میاد ) سال ها و ده ها مشکلات رو تحمل می کنند و به خودشون امید واهی می دهند که خودش حل میشه در صورتی این چنین نیست و مشکل رو مشکل هست . اینکه شرایط نامناسب و اذیت کننده رو نپذیرم و قبول نکنیم ، توجیه برای مشکل از خودمون در نیاریم ، همانطور که استاد عزیز فرمودن اولین موضوع هست.

    موضوع ارزش مهاجرت هم از همینجا جریان جایگاه والای خودش رو پیدا می کنه و در دل این تفکر هست ، اینکه ما خودمون رو قربانی شرایط فعلی ندونیم و بخوای هر روز بهتر از قبل باشیم شروعش از همین منطق است ،

    جالبه که بگم خیلی اوقات تو زندگی افراد نیمه موفق که دقت میشم ، می بینم که همشون این صفت رو دارند یعنی پذیرش در اشکالت و مشکلات اصلا تو این افراد وجود ندارد و سعی میکنند هر جوری هست (با اینکه شاید اصلا در اون مشکل سررشته ای ندارد ) موضوع رو از طریق کمک گرفتن و مطرح کردن با دیگران حل کنند . من اسم اون افراد رو به اشتباه عجول گذاشته بودم در حالی که منطق اونا رو درک نمی کردم .

    اگه یاد بگیریم که پذیرش اشکال نباشیم ، اگه یاد بگیریم که مسائل ناراحت کننده رو حل کنیم ، اون وقت مشکل مرتفع میشه و ما هم چند پله همراه با اون موضوع رشد میده ،

    یه تجربه از خودم بگم: من یک لپ تاپ داشتم که خوب کار می کردد سر یک اتفاقی کند شد و خوب کار نمی کرد با چند نفر که کامپیوتر بلد بودن صحبت کردم نتونستن حل کنند و مشکل رو توجیه کردن تا اینکه انقدر پیگیر شدم تا مشکل رو شناسایی کردم (از هاردش بود با اینکه خیلی کار نکرده بود ولی یه اشکال پیچیده داشت) همین که تعویض کردم کل مشکلم حل شد .

    ببخشید ، سعی کردم مختصر و مفید بنویسم.

    تشکر و سپاس

    محمود

    2 مرداد 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ژاله احمدی گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    به نام الله مهربان وبخشنده

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون ودوستان عزیزم

    چققققدر فایل به جایی بود واقعا در این روزها به این فایل نیاز داشتم تا تفاوت صبروتحمل درک کنم

    که چه جاهایی من زجر کشیدم و تحمل کردم

    وچه جاهایی مسئله رو رها کردم و صبر کردم.

    1_من بهمن95 عقد کردم وبا خانواده خودم وهمسرم عهد بستم که نهایتا 2سال دیگرمستقل بشم برای زندگی دونفره بعد من سال 97 کلی خریدهامو انجام داده بودم و بیشتر وسایل آمده بود و خونمون هم باید تعمیرات جزئی میشد تا اینکه خاله همسرم فوت کرد و یکسال برای این موضوع خانواده ام تحمل کردند،کلی از وسایلم خونه خانواده ام بود و من هم از این دوران طولانی به قول معروف نامزدی خسته شده بودم وهمینطورهمسرم.

    بعد ازسال سوم دوران بیماری اومد و ما جشن عروسی نمیتونستیم بگیریم چون اطرافیان نگران از مراسم گرفتن بودن وبیشتر جاها برای برگزاری مراسم بسته بود 4سال گذشت و 3ماهی بود که خونه با وسایلمون آماده شد ولی همچنان خانواده ها میگفتند صبر کنید تا وضعیت بهتر بشه وما برای شما عروسی بگیریم چون آرزو داریم…

    2-باور عدم احساس لیاقت وبی ارزشی خودم و ترس ازگفتن تصمیم نهایی خودم ،تحمل کردم که واقعا زجر می کشیدم که نکنه یه وقت خانواده همسرم از من ناراحت بشن از تصمیمم و این یعنی احترام به آنها

    3-اگر شجاعت گفتن تصمیمو زودتر داشتم اینققققدر بلاتکلیف نبودم وراحتتر و بدون کینه و ناراحتی مستقل میشدم.

    4-من اسفند 99تصمیم نهاییمو گرفتم که بدون مراسمی با همسرم زندگی مشترک شروع کنم (همچنان خانواده ها راضی نبودن)خودم با خانواده ام و خانواده همسرم صحبت کردم و محکم حرفمو زدم و گفتم که یک هفته دیگه ما یه عکاسی انجام میدیم و مستقل میشیم.

    خانواده ها تصمیم گرفتن یه مراسم کوچیک خانوادگی (عمو،خاله،عمه،دایی)بگیرند و هر چیزی که واسه این مراسم لازم بود واسمون گرفتند و دعوتی ها گفته شدو یک هفته ای همه چی جور شد و کلی هم خوش گذشت خیلی ساده و شیک.

    فیلمبردار تو همون تاریخ که میخواستم اکی شد وموزیک و غذاها و مهمان ها و…

    و کلی هدایا برای ما جمع شد برای شروع زندگی مشترک.

    وخداروشکر مراسم بخیر وشادی و سلامتی برگزار شد وتمام.

    5-شجاعت خودم و تصمیم قطعی که واسه این موضوع گرفتم .

    انتظار نداشتم که خانواده ام با خانواده همسرم اوکی کنند چون این موضوع مربوط به خودم وهمسرم میشد وباید خودمون صحبت اولیه ونهایی میکردیم

    من همیشه از صحبت کردن با پدرشوهرم سختم بود

    و همیشه اطرافیانو واسه صحبت میفرستادم ولی هیچ تاثیری نداشت.

    من به خدای خودم ایمان آوردم وعمل کردم (شرک داشتم که حتما مسئله ما با صحبت بقیه درست میشه)حتی همسرم توانایی صحبت کردن با خانواده اش را نداشت چون میترسید به بحث و دعوا برسه

    ولی من گفتم اگر شرایط دلخواهمو میخوام باید خودم دست به کار بشم و همینطور برای خیلی از مسائل

    باید خودم و خودم حرفمو بزنم تا شرایط خوب هست.

    خدایا سپاسگزارم که به من توانایی جواب دادن به این سوال ها دادی تا بنویسم و الگویی باشم برای دوستانم

    همیشه سلامت وشاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سحر ساعى گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    سلام و احترام خدمت استاد عشقم و مریم جان عزیزم

    استاد حرفت حقه،من سالها مفهوم صبر و تحمل رو متوجه نبودم و یه زندگی که بی احترامی بهم میکرد همسرم و در نهایت میگفت شوخی کردمو و حتی مشروب خوردنو تحمل میکردم تازه خودمم کمال همنشین در من اثر کرده بود که چیه چیه بامن بخوره نه با هیشکی و اتفاقا خدا بهم ثابت کرد که اون کار خودشو خواهد کرد چه تو بخوری چه نه

    تحمل میکردم و فکر میکردم به خاطر خدا دارم صبر میکنم و از صابرینم،با سایت شما اشنا شدم به لطف الله،فهمیدم جای صبر دارم تحمل میکنم و ایمانم،خط قرمزامو رد کردم

    تغییر ایجاد کردم برگشتم به ایمان قبل ازدواجم

    و فهمیدم 15 سال به خودم ظلم کردم

    دیگه تحمل نکردم،با کلی ثروتی که جمع شده بود برای حفاظت از خودمو ایمانم،ترکش کردمو رفتم،اگه میخواستم ادعاهای مالی میداشتم مجبور بودم سالها طلاقو طول بدم و اعصابم خورد شه و بمونم تو اون فرکانس مخرب

    استاد گفتم خدایا باید با توکل رها کنمو برم،از خودم مراقبت کنم،ایمانمو حفظ کنم،تو روزی رسان منی نه همسر که این همه سال داشتم میترسیدم و فکر میکردم از صابرینم

    فکر کردم اینم جهاد منه که منبع آلودگی رو جلوشو بگیرم جای اینکه هرروز بحث کنم که و هی الودگی جمع کنم،استاد رهاش کردم طلاق گرفتم و الان روز به روز حالم داره بهتر میشه،اعصابم راحتتره و معجزات خدا رو میبینم که خدا ولی و سرپرست مومنین،هوامو داره.استاد خدا بهتون خیر بده که عامل خیر زندگی من شدید که حداقل دوباره برگردم به سمت خدا و او کفایتم کنه،درسته الان اون رفاه مالی رو ندارم ولی خدا رو دارم و به یقین او برای من همه کار میکنه همین طور که تا حالا کرده و قطعا با امید و صبر بهتر از انچه گرفته شده عطایم میکند،استاد این شجاعت خودمو تحسین میکنم که مثه خیلیا به پول وابسته نبودم که به خاطر اون رفاه زندگیمو ادامه بدم،به پول وابسته نبودم که نزاشتم طلاقم طول بکشه،سعی کردم تو تمام اون لحاظات ایه های خدا رو تکرار کنم،و بر ترسهام غلبه کنم

    تکرار میکردم

    او سرپرست مومنین است

    هر کس بر خدا توکل کند خدا کفایتش میکند

    تو تحت مراقب مایی

    ما نگهبانانی برایت قرار دادیم

    من رهات نکردم

    و به زودی پروردگارت آنقدر به تو عطا میکند که راضی و خشنود شوی

    استاد همسرم کلی پیام داد که برگردم

    از اونجایی که به روند تکامل ایمان دارم خدا تلنگر زد یه شبه تغییر نمیکنه،دروغ میگه

    و اصن خطمم واگذار کردم که تا ابد از من دور صه

    و مدام این ایه رو میگفتم

    هنگامی که در کاری تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام بده و قاطع باش

    استاد به احدی جز مامانم چیزی نگفتم که نجوا نکنن طلاق نگیر

    طلاقمو تنهایی گرفتم،کارامو کردم بعد اعلام کردم

    استاد کمی سختی ها ظاهری اومد

    و تکرار میکردم

    قطعا همراه سختی اسانیست

    حالا ادمهای کمی ناباب دورم اومد کمی ترس

    و تکرار میکردم

    و ما به تو کرامت بخشیدیم

    استاد سپاسگزارتم که هستید و دستانی از دستان نور بخش خدایید برام

    سپاسگزازتونم که بهم گفتید قران اسانه و نیاز به تفسیر نداره که با قران دوست بشم و یاری گرم باشه و الگو ببینم توش

    منی که سالها هزاران حرف میزدن بهم که باید حتما وضو بگیری باید حتما تفسیر بخونی

    و اینقدر سخت شده بود برام که قران نخونم

    خدا نور ببخشه به وجودتون به وجود مریم جان

    به زندگیتون

    و کیست که از خدا هدایت بخواد و خدا هادیش نشه

    که به سمت سایت شما هدایتم کرد

    گاهی خدا از زبان غیر با بندگانش سخن میگوید

    سپاس خدای را که شادی و سلامتی و احترام وروابط عاشقانه و ثروت و راحتی و اسونی از اولم برای من میخواست و میخواهد و من از مسیر دور بودم

    الحمدلله تا اینجاشم خیلی از خدا راضیم حتی اون موقع هایی ک6 حواسم بهش نبود او حواسش بهم بود و انگار تو دنیا یکی یدونش بود و الان بیشتر بیشتر

    استاد خدا چقدر عاشق بنده هاشه و چقدر من غافل از این منبع بیکران عشق

    دوستتون دارم،جزء سعادتمندان عرصه قیامت باشید عشقهای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: