دوره "هم‌جهت با جریان خداوند"، چه مسئله‌ای را حل می‌کند؟

نکته مهم: این فایل یک مقاله است که فقط به صورت نوشتاری است


آگاهی‌های دوره “هم‌جهت با جریان خداوند” چه مسئله‌ای را در طی فرایند اجرای آگاهی‌ها و تمرینات جلسات این دوره حل می‌کنند؟

برای پاسخ به این سؤال، به گونه‌ای که برای دانشجویان استاد عباس منش ملموس‌تر باشد، یکی از ساده‌ترین راه‌ها بیان شباهت های دوره “هم‌جهت با جریان خداوند” و دوره “قانون سلامتی” است. شباهت بین هسته‌ی عملکردی این دو دوره، به‌خوبی نشان می‌دهد که دوره “هم‌جهت با جریان خداوند”، به چه شکل یکی از بنیادی‌ترین مسائل زندگی انسان را از ریشه حل می‌کند.

همان‌طور که می‌دانید، استاد عباس منش در یک سال و نیم اخیر، متمرکز بر تحقیق و پژوهش پیرامون این موضوع بوده‌اند. در این مدت، ایشان هیچ دوره‌ی آموزشی‌ای تولید نکرده‌اند، درحالی‌که طبق دانش، تجربه و مهارت اجرایی‌ای که دارند، قادرند هر هفته یک دوره‌ی جدید ارائه دهند. اما تمام تمرکز ایشان بر یافتن راهکاری اساسی برای حل ریشه‌ای مسئله‌ای بود که باعث شده بسیاری از خواسته‌های ما نصف و نیمه رها شوند و به ثمر نرسند.

اطلاعاتی که تاکنون درباره‌ی محتوای آموزشی دوره «هم جهت با جریان خداوند» ارائه شده—خواه در صفحه‌ی توضیحات دوره، خواه در فایل‌های صوتی و تصویری—واقعاً قادر نیست عمق ارزشی را نشان دهد که این دوره  در زندگی دانشجویان خود ایجاد می کند.


مسئله‌ای که دوره “هم‌جهت با جریان خداوند” بر حل آن متمرکز شده است

دانشجویان استاد عباس منش، به خاطر استفاده از آموزه‌های ایشان، کاملاً به این درک رسیده‌اند که خالق زندگی خود هستند و آنچه اتفاقات زندگی آن‌ها را رقم می‌زند، افکار و فرکانس‌های خودشان است. اما مسئله‌ی اصلی بسیاری از افراد این است که نمی‌دانند برای خلق یک خواسته (از 0 تا 100) دقیقاً چه الگویی را پیش بگیرند که:

🔹 “فرکانس خواسته” را بشناسند و آن را به یک مسیر فکری پایدار و باثبات تبدیل کنند.
🔹 این روند فکری و فرکانسی، تا جایی تقویت و ادامه پیدا کند که مساوی با فرکانس خواسته شود تا طبق قانون، آن خواسته در تجربه‌ی زندگی‌شان ظاهر گردد.

به عبارت ساده‌تر، مسئله‌ی اصلی این است که افراد ارسال فرکانس خواسته را آغاز می‌کنند، ادامه می‌دهند و به مرحله‌ای می‌رسانند که:
✔ نشانه‌های آن خواسته ظاهر می‌شود.
✔ ایده‌های جدیدی درباره‌ی امکان‌پذیر بودن آن خواسته به ذهنشان می‌رسد.
✔ افراد مرتبط با راهکارهای تحقق خواسته‌شان وارد زندگی‌شان می‌شوند.
✔ پیشنهادهای خوبی در آن مسیر دریافت می‌کنند.
✔ نشانه‌های تحقق خواسته، روزبه‌روز پررنگ‌تر می‌شود.

حتی بعضی از افراد، این فرکانس را به مرحله‌ای می‌رسانند که، به قول استاد عباس منش، “بوی آن خواسته را احساس می‌کنند.” اما ناگهان از یک جایی به بعد، متوجه می‌شوند که همه‌چیز در حال تغییر است:

✖ نشانه‌ها کم‌رنگ می‌شوند.
✖ پیشنهادهایی که دریافت کرده بودند، لغو می‌شود.
✖ قراردادهایی که تا مرحله‌ی امضا پیش رفته بود، نهایی نمی‌شود.
✖ اشتیاقشان مدام در حال فروکش کردن است.
✖ ایمانی که به امکان‌پذیر بودن آن خواسته داشتند، در حال ضعیف‌تر شدن است.
✖ جدیت آن‌ها برای پیگیری ایده‌ها و اجرای آن‌ها، کم‌رنگ‌تر شده است.

این الگوی تکرارشونده، بارها و بارها برای افراد زیادی اتفاق افتاده است، اما نمی‌دانند چرا؟!
نمی دانند نقطه خارج شدن آنها به آرامی از این مسیر چه نقطه ای بوده؟!

زیرا وقتی الگوی تحقق یک خواسته را به‌طور آگاهانه ندانیم، تنها زمانی متوجه خروج از مسیر می‌شویم که این نشانه‌ها ظاهر شوند. از آنجا که همیشه یک فاصله‌ی فرکانسی بین توجه ما و ظاهر شدن آن جنس از توجه در قالب تجربه‌ی زندگی وجود دارد، اگر از عملکرد دقیق فرکانس آگاه نباشیم، خیلی دیر متوجه خروج از مسیر می‌شویم.

به همین دلیل الگوی تکراری خیلی از افراد این است که مثل بازی مار و پله، کلی پیشرفت می کنند و به یکباره متوجه می شوند که مار آنها را خورده و دوباره حتی به مرحله ای پایین تر از مرحله قبلی برگردانده است. در نتیجه باید دوباره از صفر و یا حتی زیر صفر مسیر را شروع کنند.

چرا این اتفاق رخ می دهد؟

برای توضیح این الگوی تکرار شونده ناخوشایند، بیایید به مسئله‌ی “حذف چربی‌های اضافه‌ی بدن” برگردیم. چالشی که سال‌ها تمام افراد جهان درگیر آن بوده‌اند، اما دوره “قانون سلامتی” آن را مثل آب خوردن حل کرده است.

همان‌طور که دانشجویان دوره “قانون سلامتی”، تا قبل از اجرای اصول این دوره، به دلیل درک نکردن عملکرد سیستم بدن، دچار چالش‌های تکراری در کاهش وزن و برگشتن به وزن قبلی یا حتی بالاتر می‌شدند، در فرایند خلق خواسته‌ها نیز، افراد زیادی عملکرد فرکانس خواسته و نحوه‌ی تثبیت آن را درک نکرده‌اند. به همین دلیل:

✔ مسیر خواسته‌های آن‌ها نیمه‌کاره رها می‌شود.
✔ برخی در همان قدم‌های اول متوقف می‌شوند.
✔ برخی در اواسط مسیر متوقف می‌شوند.
✔ و برخی حتی در یک‌قدمی موفقیت!

بهتر است موضوع را با مثالی از دوره قانون سلامتی، واضح تر کنیم.


ارتباط این موضوع با دوره “قانون سلامتی”

تا قبل از دوره قانون سلامتی، افراد تصور می‌کردند که می توانند با ورزش‌های سنگین و رژیم‌های سخت، مشکل حذف چربی های اضافه را حل کنند. اما نتیجه چیزی جز تلاش های بی ثمر نبود. یعنی افراد فکر می‌کردند با یک دوره ورزش شدید یا رژیم سخت، مشکل چربی‌های اضافه آنها برای همیشه حل می‌شود. اما آنچه در واقعیت رخ می داد این بود که:

🔸 وزنشان کاهش پیدا می‌کرد، اما چون ورزش شدید و رژیم غذایی سخت، اصولاً غیر قابل ادادمه دادن است، آنها دوباره به وزن قبلی (و حتی بیشتر) برمی‌گشتند.

🔸 از آنجا که آنها حل مسئله چربی های اضافه را از ریشه شروع نکرده بودند و سراغ یک راهکار موقتی مثل رژیم و ورزش سخت رفته اند، بدن آنها در این پروسه محرومیت غذایی، وارد حالت قحطی و کمبود شده بود. در نتیجه پس از اتمام رژیم، ولع شدیدی برای خوردن غذاهای نامناسب پیدا می‌کردند به همین دلیل به وزن قبلی یا حتی بیشتر بر می گشتند.

🔸برخی حتی به خاطر فشار شدید ورزشی، آسیب‌های غیرقابل‌جبرانی به مفاصل و استخوان‌های خود می‌زدند.

دقیقاً همین اتفاق، در پروسه‌ی خلق خواسته‌ها نیز برای افراد رخ می‌دهد و بسیاری از افراد همین مسیر را طی می‌کنند. یعنی:

🔹 افراد به محض رسیدن به وضوح درباره خواسته خود، با انگیزه بالا، کار کردن روی خودشان شروع می‌کنند.

🔹 سعی دارند ذهنشان را کنترل کنند و فقط متمرکز بر خواسته باشند.

🔹 برای خودشان برنامه می چینند و هدف گذاری می کنند.

🔹 به شدت کنترل ذهن می کند و خود را در یک محیط ایزوله نگه می دارد

🔹 مدتی همه چیز خوب پیش می‌رود و نشانه‌ها ظاهر می‌شود.

🔹 پیشنهادها و فرصت‌ها به سمتشان می‌آید و هر بار نشانه ها قوی تر می شود

تا اینجای کار همه چیز خوب پیش می رود و آن‌ها فرکانس خواسته را ارسال می‌کنند و به تناسب آن، سر و کله نتایج در سطح ظاهر شدن نشانه ها، ایده ها و حتی پیشنهادات عالی و … پیدا می شود.

✖ اما چون الگوی “تبدیل این فرکانس به واقعیت زندگی” را به‌طور شفاف نمی‌شناسند، نمی‌دانند چگونه این فرکانس را به یک روند پایدار تبدیل کنند که مدام خود را تقویت کند تا جاییکه از حالت فرکانسی به حالت فیزیکی تغییر شکل دهد. به همین دلیل این روند در جایی از مسیر متوقف می‌شود و خواسته‌های آن‌ها، نیمه‌کاره رها می‌شود.
همان‌طور که در الگوی کاهش وزن، افراد ورزش و رژیم سخت را رها می‌کردند، در اینجا نیز ادامه‌ دادن در این مسیر فرکانسی را رها می کنند. بعد از مدتی، نشانه‌ها محو می‌شوند و مسیرشان ناتمام باقی می‌ماند.


نقش آموزه‌های استاد عباس منش در دوره “هم‌جهت با جریان خداوند” برای حل این مشکل چیست؟

همانطور که در دوره قانون سلامتی، راهکار حذف چربی های اضافه گرسنگی کشیدن و سخت ورزش کردن نیست، آگاهی ها و تمرینات دوره هم جهت با جریان خداوند نیز، ارسال فرکانس خواسته و تقویت آن را با تبدیل کردن به یک عادت فکری، اتوماتیک وار انجام می دهد. یعنی اهرمی از رنج و لذت در ذهن دانشجو درست می کند تا ذهن دانشجو با او در این پروسه همکاری کند و به قولی ذهن و قلب در یک جبهه قرار بگیرند و فرکانس خواسته به‌طور مستمر تقویت می‌شود.

شباهت این روند با دوره قانون سلامتی را اینطور می شود توضیح داد که:

در دوره “قانون سلامتی”، استاد عباس منش به‌جای پیشنهاد تکنیک‌های مختلف ورزشی، دمنوش‌های عجیب‌وغریب، رژیم‌های پیچیده یا کالری‌شماری:

✔ عملکرد سیستم بدن را بر اساس دو هورمون انسولین و گلوکاگون، به ساده‌ترین شکل ممکن توضیح داده‌اند، به‌گونه‌ای که حتی یک کودک ۱۰ ساله نیز قادر به درک اهمیت آن است.
✔ عملکرد سیستم بدن را از بُعد ژنتیک و ساختار سلولی، با مثال‌هایی از سیستم بدن غارنشینان، چنان ساده توضیح داده‌اند که درک آن برای همه آسان است.
✔ منطق هایی که به دانشجو درباره عملکرد سیستم بدن می دهند، یک اهرم رنج و لذت هماهنگ با سیستم بدن ایجاد می کند که برای دانشجو زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی نه تنهامحرومیت از غذاهای خوشمزه به حساب نمی آید بلکه ذهن دانشجوی دوره قانون سلامتی، غذاهای خوشمزه و بدمزه را از اول تعریف می کند.
✔ دانشجویان بدون اجبار به ورزش‌های سخت یا محرومیت غذایی، به‌طور خودکار غذاهای سازگار با بدن خود را انتخاب می‌کنند و از آن‌ها لذت می‌برند. در نتیجه، بدن خودبه‌خود وظیفه‌ی حفظ سلامتی و تناسب اندام را انجام می‌دهد.

به همین دلیل دانشجویانی که دوره “قانون سلامتی” را گذرانده‌اند، حتی آنها که در ادامه راه مدتی لغزش داشته اند، پس از بازگشت به رژیم غذایی ناسالم، متوجه می‌شوند که دیگر از غذاهای ناسالم، حتی آن‌هایی که قبلاً خوشمزه به نظر می‌رسیدند، هیچ لذتی نمی‌برند.

نتیجه این رویکرد که استاد عباس منش آن را از یک علم پیچیده ژنتیکی و بیوشیمی به “ساده‌ترین سبک زندگی” تبدیل کرده این است که:

✔ رسیدن به تناسب‌اندام، به یک مسیر هموار و لذت‌بخش تبدیل شده است.

✔ حذف چربی‌های اضافه، دیگر نه‌تنها شاخ غول شکستن نیست بلکه کاری ساده است.

✔ درمان دیابت نوع ۲، که علم پزشکی آن را غیرقابل درمان می‌دانست، حتی ساده‌تر از درمان سرماخوردگی شد.

چرا؟

چون الگوی رسیدن به سلامتی و تناسب‌اندام، به‌صورت اصولی از صفر تا 100، توسط استاد عباس منش تشریح شده است، به‌گونه‌ای که دانشجو ساختار کامل درباره نقطه شروع، مسیری که باید قدم‌به‌قدم طی شود، و قرار دادن خود در نقطه نتایج پایدار را به‌خوبی می‌داند. درست مثل یک کتابچه راهنمای گام‌به‌گام.

به همین دلیل، وقتی به این فکر می‌کنند که چطور قبلاً فکر می‌کردند می‌شود با یک نوع دمنوش خاص، یا حرکت ورزشی خاص، یا کالری‌شماری و … مشکل حذف چربی‌های اضافه را حل کرد، از این ساده‌لوحی به خنده می‌افتند. به این می‌گویند: آرامش در پرتو آگاهی…


همین الگو، در دوره “هم‌جهت با جریان خداوند” نیز پیاده شده است

در دوره هم‌جهت با جریان خداوند، استاد عباس منش “عملکرد فرکانس خواسته و پایدار ساختن آن” را به ساده‌ترین و کاربردی‌ترین شکل ممکن آموزش داده‌اند.

ایشان به عنوان استادی که قدرت فوق‌العاده‌ای در تشخیص اصل از فرع دارند، یک راهکار اساسی اما ساده در اجرا برای حل چالش اساسی دانشجویان در به ثمر رساندن خواسته هایشان ارائه داده اند که “دوره هم جهت با جریان خداوند” نام دارد.

برای حل ریشه ای این چالش، ایشان دقیقاً مثل قانون سلامتی، به ریشه‌ی مسئله برگشته‌اند و حل آن را از این نقطه شروع کرده اند که :

✅ چگونه و با چه تمریناتی، دانشجو را در ارسال و تقویت فرکانس خواسته توانمند کنیم تا این روند، به بخشی از شخصیت او تبدیل شود؟
✅ چه آگاهی‌ها و تمریناتی کمک می‌کنند که این فرکانس، پایدار بماند و همواره تقویت شود؟
✅ چگونه این روند را به یک الگوی دقیق و قابل تکرار برای هر خواسته‌ای تبدیل کنیم؟

از آنجا که ایشان تخصص فوق‌العاده‌ای در ساده‌سازی مسائل پیچیده و تبدیل آن به یک شیوه ساده زندگی دارند، اولین قدم را از اصلی به نام “مومنتوم” شروع کردند و  در ادامه به مفهوم “سپاسگزاری” می رسد. شاید شما درباره مفهوم مومنتوم شنیده باشید اما تفاوت اساسی دوره هم جهت با جریان خداوند این است که:

🔹 همان‌طور که در “قانون سلامتی”، حتی یک کودک ۱۰ ساله می‌تواند یاد بگیرد که چگونه سبک زندگی خود را با ژنتیک و هورمون‌های بدن هماهنگ کند،
🔹 در این دوره نیز، دانشجو به‌وضوح می‌داند که چگونه “مومنتوم مثبت” درباره‌ی خواسته‌ی خود را در سریع‌ترین زمان ممکن، از مسیر کمترین مقاومت‌های ذهنی آغاز کند و به خودکار ترین شیوه ممکن ادامه دهد و تقویت کند که خواسته خود به خود وارد زندگی اش شود. 

این همان مفهوم “نشستن روی شانه‌های خداوند” و سپردن “چگونگی‌ها” به اوست.

در این دوره، استاد عباس منش:

✔ مفهوم “مومنتوم” را به یک ابزار ساده، کاربردی و لذت‌بخش برای کنترل ذهن و هدایت کانون توجه تبدیل کرده‌اند.
✔ “تکنیک Time Out” را معرفی کرده‌اند که به‌سادگی، مومنتوم منفی را حتی در قوی‌ترین حالت، متوقف می‌کند.

🔹 یعنی برخلاف گذشته که دانشجو به دلیل توجه به ناخواسته‌ها، احساس بدی پیدا می‌کرد و بدتر از آن، از این می ترسید که: چون هنوز نتوانسته احساسش را خوب کند پس اتفاقات بدتر را به زندگی اش جذب کند، اکنون با استفاده از “تکنیک Time Out”، نه‌تنها وارد این دام ذهنی نمی‌شود، بلکه خروج از این چرخه را به یک بازی سرگرم‌کننده تبدیل کرده است. در نتیجه موضوع کنترل ذهن برای دانشجو از شاخ غول شکستن تبدیل به یک بازی سرگرم کننده شده است.

✔ استاد عباس منش، با توضیح مفهوم مومنتوم از طریق آیات قرآن، منطق‌های قوی به ذهن دانشجو ارائه کرده‌اند، به‌گونه‌ای که:
✔ ذهن دانشجو، “حفظ مومنتوم مثبت” را برابر با یک لذت بزرگ و “اجازه‌ دادن به شکل‌گیری مومنتوم منفی” را برابر با یک رنج بزرگ می‌داند و طبق این اهرم، ذهن تمایل دارد که از رنج فرار کند و به سمت لذت حرکت  کند.

 ✔ استاد عباس منش با آگاهی های این دوره- درست مثل قانون سلامتی- یک اهرم رنج و لذت قوی برای حفظ مومنتوم مثبت (نشستن روی شانه های خداوند) در اختیار دانشجویان قرار داده است. آگاهی ها و تمرینات این دوره اهرم رنج و لذتی در ذهن دانشجو ایجاد می کند که دانشجویان را به‌طور خودکار و مستمر در مسیر فرکانس خواسته نگه می‌دارد.


نتیجه‌ی زندگی به شیوه دوره هم جهت با جریان خداوند

✔ کنترل ذهن و ماندن در فرکانس خواسته، به فرآیندی آسان تبدیل شده است.
✔ دانشجویان از همان جلسات اول، نتایج ملموسی در زندگی‌شان مشاهده کرده‌اند که صدها نفر از آن‌ها، تجربه‌ی خود را به اشتراک گذاشته‌اند.
✔ به‌جای یک مسیر نصفه‌ونیمه، دانشجویان خواسته‌هایشان را تا تحقق کامل، ادامه می‌دهند.

این دقیقاً مشابه حل مسئله دیابت نوع ۲ و بسیاری از مسائل سلامت جسمانی در دوره قانون سلامتی است، موضوعاتی که علم پزشکی آنها را غیرقابل درمان می‌دانست. اما استاد عباس منش توانست با فهم صحیح از عملکرد بدن و انتقال این فهم در قالب یک الگوی ساده و قابل اجرا با نام «دوره قانون سلامتی»، آن را مثل آب خوردن حل کند.

حالا در دوره هم‌جهت با جریان خداوند، ایشان بزرگ‌ترین چالش در خلق خواسته ها یعنی “به ثمر رساندن خواسته‌های نیمه‌تمام، آنهم از هموارترین مسیر ممکن” را حل می کند.

همان‌طور که در قانون سلامتی، رسیدن به تناسب‌اندام به ساده‌ترین کار ممکن تبدیل شده است. اینجا هم، ماندن در فرکانس خواسته، تقویت آن تا ظاهر شدن خواسته و به ثمر رسیدن مسیر، نه تنها ممکن بلکه آسان شده است.


مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند» و نحوه خرید این دوره 

91 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شاداب شجاعی» در این صفحه: 1
  1. -
    شاداب شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1574 روز

    سلام وقت همگی بخیر باشه

    محمدامین هستم با اکانت همسرم کامنت میگذارم

    من داشتم مصاحبه چندسال پیش رونالدو رو میدیدم که خیلی برام جالب بود و خیلی خیلی خیلی از قوانینی که استاد طی این سال ها آموزش دادن رو کاملا رونالدو داشت بازگو میکرد و خیلی برام جالب بود که بیام این نکات ارزشمند رو دوباره بنویسم که هم برای خودم مرور بشن و هم برای دوستان.

    مصاحبه کننده ازش میپرسه چی تو رو از بقیه متفاوت کرده؟ آیا فداکاری های زیادت باعث این تفاوت شدن؟

    جواب رونالدو، من فکر میکنم خوب هستم، ولی نقطه قوت اصلی من ذهنم هست، قوی ترین ویژگی من ذهن منه.

    اینجا دقیقا قانون اصلی رو اشاره میکنه بهش که ما با ذهنمون ووافکارمون همه اتفاقات رو رقم میزنیم و این تفاوت من از ذهن متفاوت من با بقیه ایجاد شده.

    بعدش رونالدو جواب میده اعداد دروغ نمیگن.

    اگه به 15 سال گذشته من نگاه کنید میبینید سطح من همیشه یجورایی یکسان بوده.

    اینجا هم نکته ایه که شما همیشه میگید بزارید نتایجتون به جای شما صحبت کنند، نمیخواد انقدر روی بقیه تمرکز کنید و تغییرشون بدید و از قوانین باهاشون حرف بزنید و انرژی تون رو بیهوده هدر بدید.

    با اشاره به 15 سال هم میشه به موضوع مومنتوم رسید که در واقع ما برای خوب بودن و موفق شدن باید همیشه روی خودمون کار کنیم و این مسیر رو ادامه بدیم تا نتایج خلق بشن .(جلوتر باز به این موضوع اشاره میکنه)

    در ادامه رونالدو میگه، تلاش، فداکاری( یا به قول شما قربانی کردن)، سخت تلاش کردن باید باشه، چون استعداد تنهایی اصلا کافی نیست.

    و اگه شما 100درصد قربانی نکنید، شما به اون سطحی که میخواید دست پیدانمیکنید. مثال میزنه، که فرض کن خونه ای و ناهار خوردی و یه چرت کوتاه هم میزنی و بیدار میشی و یه ذره با بچه هات بازی میکنی ولی بعدش باید بری به باشگاه، حداقل 30،40 دقیقه ولی همین خودش تفاوت ایجاد میکنه آخره روز.

    تو جلسه 2 بود که فکر کنم گفتید 10دقیقه روی خودتون کارکنید هر روز بهتر از اینه که یکماه یکبار روزی 5ساعت کار کنید.

    البته به اون موضوعی که گفتید اگه مومنتوم رو راه بندازید و سرعت بگیره بعد از یه مدت دیگه نیازی مثل

    اوایل تلاش زیادی کنید و میتونید با میزان تلاش کمتری مومنتوم رو حفظ کنید.

    در ادامش میگه، اگه اینکارو نکنید اونو از دست دادی، و اگه روز بعدشم از دست بدی میشه 2 تا و … من میدونم که اینها در آخر تفاوت بزرگی رو ایجاد میکنند.

    استاد من خیلی ذوق زده شدم اولین بار که مصاحبه رو دیدم چون دقیقاداشت قوانین رو میگفت،

    بخصوص بحث مومنتوم رو هم که توی دوره اخیر مطرح کردید رو چندین بار میشد از تو حرفاش فهمید.

    از خودمم خیلی راضی بودم که وقتی مصاحبه رو دیدم انقدر قوانین برام مرور شدن و فهمیدن واقعا من از زمین تا اسمون ذهنیتم تغییر کرده چون واقعا من قبلا با دیدن این مصاحبه اولا هیچ درک خاصی از حرفا نداشتم تهش این که آره باید زیاد تلاش کرد تا نوفق شد و نهایتش این بود که یه جو و انگیزه کوتاهی درونم شکل میگرفت و یک ساعت بعد هم کلا ازش خبری نبود ولی بخاطر تضادهای سنگینی که توی زندگیم تجربه کردم و مجبور شدم مسیرزندگیم رو تغییربدم تا نابود نشم، الان بعد از 16.17 ماه که واقعا متعهدانه روی بهبود شخصیتم کار کردم

    با دیدن مصاحبه یه آدم به شدت موفق عمق حرفاشو متوجه میشم.

    اوایل آشنایی با سایت هم که از شما چندتا

    فایل دیده بودم که داشتید مصاحبه افراد موفق رو تحلیل میکردید، بعد از حرف اون طرف من حرفای شما رو میشنیدم و لذت میبردم و باخودم میگفتم چرا پس باشنیدن اون حرفای شخص موفق، هیچ کدوم از حرفایی که الان استاد زد من حتی به ذهنمم خطور نکردن. بعدا فهمیدم بخاطر تفاوت فاحش سطح مدار من و استاده. همون ضرب المثل تو مو میبینی و من پیچش مو.

    بعدش رونالدو میگه من همین کارهای روزانه رو انجام دادم که الان توی سن34 سالگی شبیه 28ساله ها بنظرمیرسم.

    میگه من همیشه قربانی میکنم و میخوام موفق باشم و براش کار میکنم و این بخشی از منه و من رکوردها رو دنبال نمیکنم و رکوردها منو دنبال میکنن.

    استاد اینجاست که شما میگید اگه مسیر درست رو ادامه بدید شما هدایت میشید به سمت نعمت ها و اتفاقات و شرایط و موقعیت ها و آدم های خوب میان به سمت شما و شما فقط کافیه سمت خودتون رو خوب انجام بدید، و یا تو مسیر ثروت همیشه از حضرت علی میگید که گفتن 2نوع رزق داریم یک نوعش اینه که شما میرید دنبالش و نوع دیگش اینه که ثروت دنبال شما میاد.

    در ادامه میگه، من همچنان خیلی سخت کار میکنم برای بهتر بودن توی حرفم و میگه جای من بودن واقعا آسون نیست، ولی من شکایت نمیکنم و احساس خوشحالی دارم.

    حرف شما توی دوره ثروت که میگید اگه تو مسیر درست قرار بگیرید و درمسیر علایقتون قدم بردارید شما باید خیلی زیاد تلاش کنید توی اون مسیر و با باورهای درست مالی به ثروت میرسید ولی نکتش اینجاست که شما اصلا زجر نکشیدید و لذت بردید و درنهایت از خودتون راضی هستید و احساس خوشبختی میکنید.

    مصاحبه کننده ازش میپرسه آیا تو بهترین فوتبالیست جهانی درحال حاضر؟

    میگه بله فکر میکنم هستم، من توی ذهن خودم همیشه بهترینم. من اهمیت نمیدم مردم چه فکری میکنند چی میگن، ولی توی ذهنم نه فقط امسال بلکه من همیشه بهترینم. رونالدو میگه من همیشه اینو میگم و ما باید تصور کنیم که بهترین هستیم تو حوزه کاری مون.

    (افکار مثبت داشتن و باور ارزشمندی راجع به خود، خوش بین بودن و بی توجهی به حرف و نظر مردم و قضاوت هاشون و تمرکز روی خود)

    میگه آیا مسی از تو بهتره؟

    میگه این یک دیدگاه و عقیدست و من به عقاید احترام میزارم، میگه شاید شما فکر کنی مسی بهتر از منه ولی من توی ذهنم از اون هم بهترم، خیلی ساده.

    خیلی جالب جوابشو داد، که آقا اصلا مگه مهمه؟ من کاره خودمو میکنم و بنظرم خودمم بهترینم و از کارمم لذت میبرم، تو یا بقیه

    هرجوری میخواید فکر کنید.

    استاد کاملا و عمیقا پذیرفته همه چیز توسط خودش و افکارش ایجاد میشه و واقعا تمرکزش فقط روی خودشه. و نمیاد خودشو مقایسه کنه که حالا مسی چیکارکرد مسی چجوری تمرین میکنه یا تو بازی ها تکنیکش چیه. تو زمین بازی هم واقعا این موضوع پیداست، چون هر دوشون سبک بازی شون متفاوته و اتفاقا نقاط ضعف و قوتشون هم متفاوته و بنظرم این بخاطر تمرکزشون روی بهبود خودشون بوده و هیچ مقایسه ای انجام نشده همونطور که شما توی دوره لیاقت گفتید، که مقایسه باعث میشه تو از الهامات خودت پیروی نکنی و به مرور کپی کار میشی.

    ازش میپرسه آیا رغیب چیزه خوبیه؟

    میگه برا من اصلا رغیبی وجود نداره و معنی این کلمه برای من وجودی نداره.

    حرف شما توی دوره قانون افرینش بخش اول که گفتید اصلا رغیبی وجودنداره و مثال اپلو زدید که هیچوقت با هیچکس نخواست رقابت کنه و ایده خودشو دنبال کرد و بهترین درجهان شد. و همچنین دوباره بحث مقایسه هم مطرح میشه.

    استاد من این روزها که میام قوانینی که شما درک کردید از خداوند و جهان رو برای خودم مرور میکنم و یا گاهی با همسرم راجع بشون صحبت میکنیم، به این نتیجه میرسم که خیلی خیلی خیلی از موضوعات ریشه یکسانی دارند و وقتی که یکم برگردی به عقب میرسی به همون قانون کلی.

    همش برمیگرده به اینکه من خالق زندگی خودم هستم.

    من با افکارم و احساساتم دارم نتایج رو رقم میزنم. احساسات هم نتیجه همون افکاره.

    خوده افکار هم حاصل ورودی ها هستند.

    حتی با این موضوع میشه به بحث توحید هم پل زد که آقا وقتی ما خودمون رو خالق زندگی خودمون بدونیم دیگه نمیریم سراغ بقیه و شرک نمیورزیم و روی خودمون و نیروی درونی مون که بخشی از خداونده حساب باز میکنیم و ادامه میدیم و از مسیر زندگی مون لذت میبریم.

    خیلی دوست دارم این مورد هم اینجا بهش اشاره کنم

    که هر روز داره برام بهتر جا میافته که زندگی یک مسیره و یک مقصد نیست، (یه فایل مرتبط با این عنوان دارید و عالیه)

    خیلی نکته ظریفیه که ما از مسیرمون لذت ببریم و نچسبیم به یک خواسته و شما این موضوع رو خیلی دقیق در جلسه 4 دوره هماهنگ با جریان خداوند توضیح دادید. بنظرم یکی از عوامل اصلی خوشبختیه این موضوع.

    در ادامه دوباره تاکید میکنه من نمیگم خیلی خوب و عالی ام، اعداد و ارقام خودشون همه چیزو نشون میدن.

    میگه وقتی 18.19 ساله بودم بازیکنای خیلی خوب مثل رُی کینگ و گیگز رو دنبال میکردم و خیلی ازشون یادگرفتم.

    این هم موضوعیه که شما همیشه میگید دنبال الگوهای مناسب باشید که بتونید باورهاتون رو تقویت کنید.

    استاد من عاشق این تیکه از مصاحبه ام که

    مصاحبه کننده ازش میپرسه وقتی بخوای به بازیکن های نوجوون توصیه ای کنی چی میگی بهشون؟

    میگه من از اونایی نیستم که دوست داشته باشم توصیه بدم به بقیه و ترجیح میدم یک الگو باشم براشون.

    میگه من میرم باشگاه هر روز صبح، و کارهای هر روزه رو انجام میدم و اولین نفرم که میرسه و آخرین نفرم که میام بیرون و همین جزییات همه چیز رو میگن خودشون.

    خیلی دارم لذت میبرم حرفای شما و رونالدو که الگوی من بوده از بچگی شبیه همه.

    چقدر شما این موضوع رو جاهای مختلف بیان کردید که آدمای پر و غنی دنبال نصیحت بقیه نیستند وسرشون به پیشرفت خودوشون گرمه، توی دوره لیاقت هم گفتید که این موضوع که بخوای بقیه رو نصیحت کنی میتونه از کمبود احساس ارزشمندیت باشه و تو میخوای با اینکار (توصیه دادن ) احساس خوب به خوودت بدی.

    میشه نتیجه گرفت مثلا رونالدو از همون اول که شروع کرده تمرکزش روی خودش و پیشرفتش بوده و قطعا هیچوقت احساس بی لیاقتی نمیکرده که اولا تونسته به این جایگاه برسه و بعدش هم اون احساس بی لیاقتی نبوده که بخواد بره بقیه رو نصیحت کنه.

    استاد واقعا من بعد از این همه مدت که به شدت تمام روی خودم کار کردم، به این نتیجه رسیدم که این موضوع خیلی باعث پیشرفت و خوشبختی انسان میشه.

    اینکه با بقیه نجنگی، بحث نکنی، جدل نداشته باشی، بیخیال بقیه باشی، سرت تو کاره خودت باشه، انرژیت رو هدر ندی، تمرکزتو به هم نزنی، احساس خودتو خراب نکنی(چون قطعا هیچکسی با حرف من تغییری نمیکنه بخصوص زمانی که تو مدارش نباشه)

    استاد شما این موضوع رو صدها بار به صد نوع مختلف بیانش کردید.

    اول همه دوره ها میگید، از قانون افرینش گفتید تا همین دوره اخیر، و دیگه بنظرم توی جلسه دو دوره هماهنگ با خدا خیلی خیلی خیلی زیبا و منطقی و مفصل توضیحش دادید.

    اون فایل که میگفتید آمریکا نتونس افغانستان رو توی 20 سال بهبود بده هم خیلی عالیه راجع به این موضوع و یک مثال خیلی واضح و روشنه.

    من تو زندگی خودم چقدر از این موضوع نتیجه گرفتم که هرچقدر تمرکزم رو از بقیه برداشتم خداشاهده زندگی خودم بهتر شد و اتفاقا بقیه راحت تر و بیشتر با هام هماهنگ شدن. و هر روز بیشتر متوجه میشم که این موضوع چقدررررررر انرژی منو تخلیه میکرد، حتی اگه به زبان نمیگفتم توی ذهنم درگیر بودم با تغییر بقیه.

    ولی هر انسان موفقی که به یه جایی رسیده، خیلی زیبا بیخیال بقیه شده، و نه به تغییرشون کاری داشته و نه حتی به اینکه چرا این حرفو زدی این اشتباهه و درستش اینه پرداخته

    روانالدو هم برعکس خیلی از آدما(پاشنه آشیل خودم به شدت) از این موضوع جلوگیری کرده و تمرکزش فقط روی خودش بوده.

    ازش میپرسه ذهنیت و قدرت فکر چقدر مهمه؟ اگه ذهنیت وجود نداشته باشه موفقیت امکان پذیره؟(منظورش اینه اگه فقط تلاش فیزیکی باشه میشه موفق شد)

    رونالدو جواب میده غیرممکنه و من معتقدم نکته اصلی همینه،

    میگه سیستم مهمه (منظورش هم تیمی ها و اون باشگاهی که هست) ولی برای من مهمترین چیز اینه که به خودم نگاه کنم و بگم من میتونم بهتر انجامش بدم.

    میگه برای حرفه ای شدن و کمک به تیم، ذهن سالم و گفتگوهای درونی مثبت،

    میگه همه چیز به تو بستگی داره، نه به مربی، نه به هوادارا و مطبوعات، اگه به خودت افتخار کنی و عزت نفس داشته باشی(از کلمه Dignity استفاده کرد، که معنی میده کرامت، شان، مقام) بهتر انجامش میدی.

    یاده یکی از فایلهای شما میافتم که گفتید تعداد خیلی خیلی زیادی بازیکن حرفه ای وجود داره توی دنیا و همشون در یک سطح دارن تمرین میکنند و از یه نوع امکانات یکسان دارند استفاده میکنند ولی چرا فقط یه تعداد خیلی محدودی میشن رونالدو و مسی و امپاپه و نیمار و اینجا میشه فهمید که این تفاوت از کنترل ذهنشون ایجاد میشه

    در ادامه میگه، من آدم چالشی هستم، یعنی همیشه دوست دارم خودمو به چالش بکشم و این خیلی مهمه برام.

    این صحبتش هم حرف شماست که میگید آدمها 4 دسته هستند در رابطه با رویکردشون به زندگی و موفقیت، که اینجا رونالدو همون گروهه چهارم هست که قبل از اینکه شرایط بخواد حتی ذره ای بد بشه خودش یه چالش جدید برای خودش ایجاد میکنه و خودشو بهبود میده.

    و توی خیلی از فایل های دیگه هم گفتید همیشه قبل از رسیدن به مقصد و قله، هدف بعدی رو مشخص کنید برای خودتون.

    این به چالش کشیدنه که به زندگی آدم معنا میده و باعث میشه ما زندگی واقعی رو تجربه کنیم در این دنیا، نه میزان پولی که قراره به دست بیاد از اون موضوع، چون آدمهایی مثل شما و رونالدو یا زیدان و ایلان ماسک و …. نیازی به اون پول ندارید.

    میگه لیگ فوتبال مثل یک دوی ماراتون هست و یه مسیره و مثل دوی صدمتر نیست و باید ادامه بدی و استوار باشی(You have to be consistent)

    و برای باره چندم به ادامه دادن و استوار بودن داره اشاره میکنه (دقیقا بحث مومنتوم)

    آخرش ازش میپرسه دوست داری روی سنگ قبرت چی بنویسن؟

    جواب میده شماره 1.

    بعد دوباره مصاحبه کننده بهش میگه میبینی در آخر همه چیز برای اینه که شماره 1 بودنه و این چیزیه که تو رو به حرکت درمیاره و تو نمیخوای نفر دوم یا سوم باشی.

    رونالدو در جواب میگه من اصلا این شماره ها رو نمیشناسم.

    استاد شما قطعا میدونید پشت این حرفش چیه،

    رونالدو داره فوتبال بازی میکنه و بی نهایت از این کارش لذت میبره و خیلی هم تلاش میکنه و همیشه هم دوست داره بهترینه خودشو ارائه کنه و داره از این پکیج زیبا توی زندگیش لذت میبره.

    منظورم اینه که اون تو ذهنش اینه که نفر اول باشه و ب قول خودش آمار هم اینو نشون میده و دیگه براش دیگه بقیه چیزا مهم نیست

    دقیقا میشد تو لحنش فهمید که شماره 2و3 و … رو ول کن بابا من اصلا بهشون اهمیت نمیدم و برام مهم هم نیست بقیه چی میگن چه فکری میکنند من دوست دارم بهترینه خودم رو ارائه بدم همیشه. من دوست دارم نفر اول باشم توی ذهن خودم.(که در واقعیت هم هست)

    این همون موضوعیه که شما راجع به حرفای آنتونی جاشوآ بوکسور انگلیسی گفتید.

    که گفته این اعداد و ارقام و اول و دوم و سوم رو مردم به ما نسبت میدن و من برام مهم نیست، من بوکس رو دوست دارم و تازمانیکه بوکس بازی میکنم لذت میبرم از کارم.

    خیلی مصاحبه فوق العاده ای بود و این ها بخشی از اون مصاحبه بودن

    چون خیلی چندبار به مووضوع مومنتوم اشاره شد دوست داشتم زیر یکی از این فایل های مربوط به دوره این کامنت رو بنویسم.

    ممنون از توجهتون

    درپناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای: