از کجا شروع کنم؟ - صفحه 14

834 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2947 روز

    سلام استاد من هرکدام از فایل ها را چند بار میبینم و لذت میبرم و هربار نکات جدیدی یاد میگیرم ، گوش کردن به حرف های شما لذت بخش ترین کار دنیا برای من شده و از صبح که بیدار میشم فایلها را گوش میکنم و اکثر شبها هندزفری در گوش خوابم میبره ، حس میکنم حالم تغییر کرده دیگه صبح ها با وحشت و نگرانی و ترس از آینده بیدار نمیشم و کم کم داره باورم میشه که ثروت قابل دسترسی هست و آ آ آ آرزو دارم که روزی برسه که بتونم براااااحتی پول در بیارم و پول به دنبالم بیاد و توان مالی بالایی داشته باشم ، استاد بی پولی آدم را خسته میکنه آدم بی پول دیگه حتی توان نداره دعا کنه ، استاد از شما سپاسگزارم که مثل نور در تاریکی پیدا شدی و منو از مرگ روحی نجاتم دادی ، امیدوارم بتونم اون طوری که آرزو دارم زندگی کنم و در محضر شما بخوبی شاگردی کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    لقمان محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2901 روز

    سلام استاد عزیز

    راستش من به صورت کاملا اتفاقی با قانون جذب آشنا شدم و پس آن اقدام به تهیه کتابهای روانشناسی و موفقیت کردم و دنبال یک استاد میگشتم تا به صورت درست آموزش ببینم ولی متاسفانه با هر کسی که آشنا شدم نتونستم اون چیزی که دنبالش بودم پیدا کنم تا با سایت شما آشنا شدم مطالب بالا رو که خوندم قلبم روشن شد چون دریافتم شما استاد عزیز همه دقدقه های مردم رو درک کرده و جوابی براش دارید ممنونم استاد راستی یک معرفی کوتاهی از خودم عرض کنم خدمتتون من لقمان محمدی فرزند یک خانواده از سلسله اردلان کردستان کردم و به آن افتخار می کنم و عاشق اینم که اوضاع الانمو تغییر بدم چون لیاقت اینو دارم که خیلی فوق العاده زندگی کنم و به راهنمایی شما عزیزان به شدت نیازمندم استاد عزیز دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    هادی عبدولی گفته:
    مدت عضویت: 2918 روز

    سلام و خسته نباشید به شما عزیزان ، من تازه با سایت شما و استاد عباس منش اشنا شدم و تا الان بیشتر فایل های رایگان رو دیدم .

    یه سوال ذهنمو سخت درگیر کرده و اونم اینه که اگر ما هر چیزی رو که میخوایم باید باورش رو در خودمون ایجاد کنیم پس چرا باید از خدواند چی رو بخوایم .. ساده تر بگم ما چیزی رو که میخوایم باید رو خودمون کار کنیم و از خودمون بخوایم یا رو باورمون کار کنیم ک از خدامون بخوایمش ؟؟؟؟ بعد استاد میگه خدا انرژی هست و فقط ما باید طبق قوانین هستی پیش بریم تا بتونیم به هدفمون برسیم یعنی دعا کردن بی تاثیره ؟؟ لطفا یه توضیح بدید ک ذهنمون بیشتر بازشه در این مورد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2947 روز

    با سلام خدمت استاد و سرور عزیزم که بدون اینکه افتخار زیارتشون را داشته باشم ، در عرض مدت کوتاهی زندگی و من را در تمام ابعاد حتی رابطه با همسر و فرزندانم زیر و زبر کرده است ، من دارای شغلی مهم هستم که علی رغم داشتن این شغل متأسفانه درآمدی ندارم هرچند که با شنیدن فایلهای رایگان استاد تغییر بسیاری کرده ام اما میدانم که راه زیادی را باید برم ، فهمیدم که باورهای غلط بسیاری دارم اما خودم و همسرم با دوره های رایگان چگونه درآمد خود را ظرف یکسال سه برابر کنم شروع کردیم و یکی از انگیزه های من برای افزایش درآمد ، تهیه و خرید دوره های استاد است ، ارادت بسیاری به استاد دارم و از صبح تا شب فایل های ایشون را گوش میکنیم حتی فرزندانم که ده و هشت ساله هستند با تمرکز و علاقه فایل ها را دنبال میکنند ، بسیار بسیار از استاد تشکر میکنم و بخاطر اینهمه انرژی و علاقه ای که نسبت به مردم دارند سپاسگزارم ، من با شنیدن صدای ایشون و دیدن تصویرشون آینده ی سرشار از موفقیت خودم و خانواده م را به وضوح میبینم ، زنده باد استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مریم کرمی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2962 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و همه همگروهیهای عزیزم.نمیدونم چرا ولی احساس کردم تا وقتیکه وضعیت زندگیم و نحوه آشناییم با شما رو براتون نگم نمیتونم خودم رو رسما” جزیی از خانواده بزرگ شما بدونم. به امید اینکه با هم ایراد یابیش کنیم و زندگیم از این وضع در بیاد. سعی میکنم کوتاهش کنم ولی خیلی دلم میخواد درددل کنم.

    پدرم دکترای متالورژی از دانشگاهی در ایالت اوهایوی آمریکا داشتند وعضو هیات علمی یکی از دانشگاههای معتبر ایران و مادرم لیسانس ادبیات فارسی و دبیر آموزش و پرورش بودند.

    با گفتن اینها فکر میکنم بتونید حدس بزنید که حجم باورهای محدود کننده در زندگیمون بسیار کم بود. از زندگی لذت میبردیم و کمبودی حس نمیکردیم. دست بخشنده پدر و مادرم همیشه شهره خاص و عام بود. روابط پدر و مادرم شدیدا” عمیق و عاشقانه بود. پدرم همیشه ادعا میکرد رابطه ای خاص و منحصر به فرد با خدا داره و هرگز در زندگی در نمیمونه. واقعا” هم همیشه همینطور بود و گاهی اتفاقاتی که براش میفتاد شبیه معجزه بود.

    تا اینکه من در سن 17 سالگی ازدواج کردم، ازدواجی که پدرم به اون رضایت نداشت ولی خوب به هر حال همراهی کرد و روز عقد از سی سی یو برای اجازه عقد به خونه اومد.

    از ازدواجم با تمام سختیهایی که تا به حال کشیدم راضی هستم ولی همیشه عذاب وجدان پافشاری کردن روی خواسته ام بر خلاف میل پدرم باهامه. از اونجایی که همسرم جوون و دانشجو و بیکار بود پدرم شاید برای اینکه همسرم رو تا سطحی که لایق من میدونست بالا بکشه کارخونه ای رو تاسیس کرد و همسر من شد مدیر عامل کارخونه.

    داستان رو کوتاه میکنم و همینقدر میگم که این کارخونه چند سال بعد در حالی که من و همسرم دیگه زندگی مشترکمون رو شروع کرده بودیم و یک دختر چهار ساله داشتیم ورشکست شد. ورشکستگی که پایه های زندگی من رو خیلی خیلی متزلزل کرد و درگیریهای که به طبع این اتفاق بین همسر و پدرم پیش اومد من رو تا سر حد جدایی پیش برد. ولی به هر حال و نهایتا” با به فروش رفتن کارخونه مشکلات مالی کمرنگ تر شد و به دنبال اون کشمکشهای خانوادگی هم کم شد و تازه داشتیم دوباره تا حدودی مزه آرامش رو میچشیدیم که ناراحتی کهنه قلبی پدرم، به تصور من در نتیجه فشارهای عصبی اوج گرفت و متاسفانه او رو از ما گرفت. ضربه وحشتناکی بود. انگار با رفتنش حس کردم تمام دنیا خالی شد. من تنهای تنها شدم. هیچکس خلا نبودش رو پر نمیکرد. انگار که با رفتن اون نظر خدا هم از ما برداشته میشد. اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم . همه رو گرگهایی میدیدم که حالا من و خونوادم رو تنها گیر آورده بودند. ولی اوضاع اینطور نموند و چند ماهی بعد از فوت پدرم، البته به اعتبار اسمش به همسرم کاری پیشنهاد شد که آرزوی خیلیهاست.

    زندگی ما که از بعد از ورشکستگی و بیکاری همسرم به شدت سخت میگذشت از این رو به اون رو شد و دوباره روی خوش زندگی رو دیدیم. انگار که در نبود بابا همسرم فرصت پیدا کرده بود خودی نشون بده و بشه قهرمان زندگی من و الحق که موفق بود. تا اینکه بر اثر یک سری تغییرات در سیستم مدیریت محل کار همسرم ، از اون شرکت بیرون اومد و به من اطمینان داد که از اونجایی که حالا میتونه این کار رو خودش به طور مستقل انجام بده و اشتغال زایی کنه، هیچ جای نگرانی نیست. همین کار رو هم کرد و حتی جایزه کارآفرین نمونه رو هم دریافت کرد.

    خلاصه حالا دیگه ما یک پسر با نمک هم داشتیم، من دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی بودم، دخترم چهارده ساله و بسیار زیبا و فهمیده. توی یک خونه رویایی زندگی میکردیم و ماشین مورد علاقه مون رو خریده بودیم. روابطمون تا حدی عاشقانه بودکه تازه عروس و دامادها به گفته خودشون مارو الگوی زندگیشون قرار میدادن. دیگه از این بهتر نمیشد که انگار یک گردباد افتاد توی زندگیم که هنوز هم نمیتونم حلاجی کنم چرا؟؟؟ به خاطر کدوم باور غلط؟؟؟ از بس احساس میکنم جنس باورهام تو اون زمان درست بود که الان باورهام به چشم زخم و جادو و جنبل قوت گرفته. آخه کجای کارم اشتباه بود؟؟؟ انگار واقعا” بقیه نتونستن این همه خوشی رو برای ما ببینن.

    البته عمیق تر که فکر میکنم میبینم چرا، خیلی هم خالی از فکرهای بیمار نبودم. مثلا” اینکه زندگی بالا و پایین داره. یادمه بارها از خدا خواستم که من رو با جون عزیزام امتحان نکنه و اگر قراره بلایی به سرمون نازل بشه به مالمون بخوره.

    زنجیره ای از بلایای جور واجور رو سرمون آوار شد. این کارخونه هم ورشکست شد. طلبکارها خواب و خوراک برامون نذاشتن، پدر شوهرم فوت کرد، مامانم افتادتوآی سی یو، برادرم با خانمش تاپای طلاق پیش رفت، شوهرم آنچنان تصادفی کرد که ماشین هرگز از صافکاری در نیومد و از همونجا یکی از طلبکارها بردش ولی شکر خدا خودش خراش هم بر نداشت…

    من با شما تو شرایطی که دیگه رمقی برای تحمل سختیها برام نمونده بود توسط یکی از دوستام که سالها ازش بیخبر بودم آشنا شدم. وقتی از مسائلزندگی من با خبر شده بود با من تماس گرفت و توی یک پارک قرار گذاشت.خودش نتایج کوچکی تو روابط زناشوییش گرفته بود و حرف از دوستی میزد که وضعیت مالیش بعد از آشنایی با شما به طرز غیر قابل باوری بهبود پیدا کرده بود.

    اون روز دوستم من رو عضو کانالی کرد که فایلهای صوتی شما رو به اشتراک میگذاشت و من شروع کردم به گوش دادن به این فایلها. نمیتونم براتون توصیف کنم که چقدر از شنیدن حرفهاتون آرامش میگرفتم. اینکه فکر کنم تمام چیزی که برای در اومدن از این وضعیت لازم دارم تو وجود خودمه بینهایت بهم قدرت داده بود. ذهن من مستعد پذیرش این باورها بود، من پول رو مایه دوری از خدا نمیدونستم، همیشه از پول برای کمک به فقرا و کسب رضایت خدا استفاده کرده بودم. من نظر خدا رو روی خودم بارها و بارها حس کرده بودم. خودم رو لایق بهترینها میدونستم پس کارسختی نبود.چند هفته ای انگارروی ابرهابودم.حالم خوش بودچون منتظراتفاق خوب بودم. حتی باآرامش وانرژیم حال مادرهمیشه نگران وخواهرهاموخوب کرده بودم.تااینکه متوجه شدم کانال تلگرامی که از طریقش به صحبتهای شما گوش میدادم در واقع مجاز به انجام این کار نبوده و احتمالا با پیگیری گروه شما کانال تغییر ماهیت داد و به جای صحبتهای شما جملات انگیزشی نخ نما شده تکراری جایگزین شدند. (حلال کنید که بدون عضویت در سایت شما از محصولاتتون استفاده کردم. واقعا بی اطلاع بودم.)رفته رفته انقدر اخطاریه پشت اخطاریه و طلبکار پشت طلبکار رسید و انقدرهر خریداری که برای کارخونه پیدا میشد پای خودش رو از انجام معامله کنار کشیدکه انرژیم تحلیل رفت. و این بار کلا” داغون شدم، خدا برای من شد موجودی که دنبال سرگرمیه. هدفش از خلقت این بوده که نیاز به بازیچه داشته. مثل پسر بچه ای که چوبی به دست گرفته و با هاش خونه مورچه ها رو به هم میزنه و بعد به طورتصادفی یکی از مورچه هاروانتخاب میکنه وچوبش رو روش میذاره و هی فشار میده، و از اینکه مورچه هه دست و پاهاش کنده میشه یا تقلا میکنه یا کج و کوله راه میره لذت میبره.

    ولی حس میکنم انقدر این تفکر از آموزه های طول زندگی من دوربود که نتونست تو ذهنم موندگار بشه و من خیلی زود خلا خدای خودمو حس کردم. با اینکه دیگه اعتمادم به حرفهای شما رو هم از دست داده بودم ولی دلم برای آرامشی که اون روزها با حرفهای شما به دست آورده بودم تنگ شد.

    با خودم نشستم و فکر کردم از بعد از آشنایی با شما چه دست آوردهایی داشتم.

    1٫ در همون ایام با تمام فشارهای روحی و روانی ومالی، پایان نامه م رو نوشتم و به بهترین نحو دفاع کردم و با نمره 19/95 فارغ التحصیل شدم.

    2٫ کاری رو آغاز کردم که هرچند رضایتمندی مالی آنچنانی ازش ندارم ولی از انجامش کمال لذت رو میبرم و وقتی مشغول کارم فکرم از هر ناراحتی آزاده.

    3٫ در هفته یک روز رو هم در کارخونه ای تدریس میکنم که علاوه بر حقوق خوب از مصاحبت بزرگانی لذت میبرم که میدونم میتونه برام محل باز شدن درها و موقعیتهای شغلی به مراتب بهتری بشه.

    4٫ درآمدم چندین برابر شده، گرچه از اونجایی که تنها درآمد خونمون هست و شوهرم در حال حاضر درآمدی نداره، کافی نیست.

    5٫ با وجود هزینه بالای دندونپزشکی با تمام این مشکلات خدا رو شکر تونستم تو این مدت مخارج درست کردن دندونهای پسرم رو به راحتی بپردازم.

    انگار که چون تنها دست آوردی که در حال حاضر میتونه خوشحالم کنه داده شدن بدهیهای همسرم هست، از شادی کردن و حتی درک بقیه دست آوردهای زندگیم در موندم.

    در نتیجه دوباره امیدوار شدم و از طریق سایتتون عضو شدم و دارم صبح و شب به حرفاتون گوش میدم. ناگفته نماند این دفعه به سرعت دفعه قبل حالم خوب نشده و هنوز امیدوارم بتونید من رو به آرامش برسونید. امید دارم که بتونم با قرار گرفتن در مدار صحیح وضعیت مالی مون رو از این حال در بیارم و به آسایش برسیم. خوشحالم که منم هم دیگه یک عباسمنشی هستم.

    با تشکر از زحماتتون.

    پس نوشت: بی تعارف به کسانیکه تونستن بسته روانشناسی ثروت سه تون رو تهیه کنن حسودی میکنم. خخخخخخ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3353 روز

      سلام دوست گرامی

      متنتون را خواندم

      اشتباه شما در پاراگرافهای اول این بوده که تمام تمرکز خود را روی دیگران گذاشته بودید به غیر از خود و خدای خودتتان

      شما همواره پیروز هستند و آفرین به شما

      بسته ثروت 3 را هم تهیه می کنید . در آرامش باشید و توکل کامل به خدا داشته باشید

      خدایاشکرت

      من باور دارم

      جایی هست که جز من هیچ کس آن را پر نخواهد کرد،

      کاری هست که جز من هیچ کس قادر به انجام دادنش نیست.

      ………

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2947 روز

      سلام به شما دوست عزیز ، مطمئن باشید با حضور در اینجا روز بروز حالتون بهتر و بهتر میشه ، من هم بجز چند محصول کوچک (که البته محصولات استاد همه بزرگ و باارزش هستند)هنوز نتونستم دوره ها را تهیه کنم اما مطمئنم در بهترین موقعیت دوره ها را هم تهیه میکنم و مهم اینه که ما در این مسیر قدم گذاشتیم، پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      رویا ناطقی گفته:
      مدت عضویت: 2943 روز

      سلام مریم جان

      من به طور کاملا اتفاقی صحبتهای شما رو خوندم. باوجود اینکه دلم میخواد صحبتهای همه همگروهی های عزیز رو بخونم ولی متاسفانه همیشه وقت کافی برای این کار ندارم.

      فقط خواستم بگم من به عنوان یک شخصی که کاملا به قانون جذب و کاینات ایمان دارم چون بارها و بارها ازش نتیجه گرفتم، بیش از صددرصد مطمینم که شمابه زودی به همه اهدافی که در ذهن و خیالاتتون می پروانید میرسید.

      به قول حضرت حافظ:

      هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی

      کین کیمیای هستی، قارون کند گدا را

      و

      به قول حضرت مولانا:

      خوش باش که هرکه راز داند

      داند که خوشی خوشی کشاند.

      با امید خوشی ها و موفقیت های روز افزون برای شما دوست عزیز.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مصطفی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 3008 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم اقای عباس منش ودوستان عزیزم.من به تازگی با استاد واین سایت اشنا شدم.از وقتی که یادم میاد همیشه در حال کار وتلاش بودم یعنی از سن 16 سالگی والان 36 سالمه ولی هنوز نتونستم حتی به ارزو که چی بگم کوچکترین خاسته های زندگیمو بر اورده کنم بسختی کار کردم همیشه بت ادمایی سرو کار داشتم که یا سرم کلاه گذاشتن یا پولمو تونستم بسختی بگیرم واقعا مطمعن بودم یه جای کار ایراد داره ولی هیچ وقت اونو تو خودم ندیدمهمیشه دیگرا را مقصر میدونستم خدارو مقصر میدونستم پدرم را و دیگران راواقعا اگه بخام از زندگیم بنویسم واقعا یه کتاب میشه ولی الا که فهمیدم چی به چیه واقعا واقعا افسوس سالهایی که کذشت را میخورم ول به قول استاد که میگن مهم نیست چه گذشته ای داشتین والان در چه شرایطی هستیندارم شروع میکنم به تغییر باورهام .الان که دارم این مطالبو مینویسم شدیدا بدهکارم انواع واقسام وامها چک کرایه خونه والی اخر حالا فهمیدم که همه اینهارو خودم خاستم ودارم رو خودم کار میکنم با فایلهای رایگان وارزان قیمت ایمان دارم که میتونمبا لطف خدا واستاد عباس منش وشما عزیزان

    در ضمن من از همسرم واقعا تشکر میکنم بابت این سالها که در کنار من بود وروبرویم نبود واقعا تحمل کرد وفتی بهش گفتم از سایت استا خیلی خوشحال شد وبا هم داریم رو خدمون کار میکنیم منتظر خبرای خوب و موفقیتهام باشید در ضمن از نظرات شما دوستان واقعا متشکرم و به قول استاد اینا واقعا یک گنجینه ارزشمند هستن

    شا د ثروتمند وتندرست باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مجتبی عباس بگلو گفته:
    مدت عضویت: 2990 روز

    سلام

    اتفاقی داشتم کلیپ های تصویری ذخیره شده تو سیستمم رو چک میکردم وبه فایل شما رسیدم . نمیدونم کی و چه وقت دانلود شده بود ولی این کلیپ انرژی مثبت زیادی به من داد.به هر حال این کلیپ من رو بسمت سایت شما سوق داد .

    امید وارم بتونم از دوره های سایت شما استفاده کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    10 گفته:
    مدت عضویت: 3013 روز

    سلام واقعاعالیه منم تولدتان راتبریک میگویم استادمن پوشاک فروشم خیلی بدهکارم چطورمیتوانم همین کاررابهترمدیریت کنم تابه استقلال مالی برسم البته حدود پنج ماه از فایلهای رایگان شمااستفاده کردم ایمان واعتقاد وباورم کاملا عوض شده وبسیارامیدوارم به آینده که شرایط بهتر میشه من وضعم خوب میشه لطفابیشترراهنمایی ام کنیدمتشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: