دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فرنوش عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد عاشق اون تعهد اول فایل م که میگی هر جوری شده باید این کار رو انجام میدادم این از نکته اول ♥️
۴ مدل شخصیت در موضوع تغییر کردن وجود داره
اولی به شدت مقاوم در مقابل تغییر اصلاً دنبال ایجاد تحول نیست و از جهان حذف میشه!
مهر خاموشی بر چشم ها و قلبش زده شده و اصلاً پیغام های جهان را نمی گیره
دومی یک کوچولو بهتره ولی تا بدبختی و بیچارگی نکشه تغییر نمیکنه
در حالت طبیعی و با فشار کم خودشو تکون نمیده!
تحمل پذیریش خیلی بالاست
سومی با اولین فشار ملایم تغییر می کنه با یه تلنگر (تضاد کوچیک)سریع به خودش میاد !
چهارمین قبل از اینکه مجبور بشه و با تضادی مواجه بشه خودش رو تغییر میده در واقع از تحول و پیشرفت استقبال میکنه از حل کردن چالش لذت میبره این افراد بسیار بسیار موفق هستند و جز یکدرصدی های جهانن کسایی که تغییرات وسیع ایجاد میکنن!
جهان با ما حرف میزنه و نشانههای برای تغییر کردن را به ما نشون میده از از اینکه می بینیم شرایط رو به قطع شدن میره درآمدمون کمتر میشه سلامتیمون کمتر میشه روابطمون ناملایم شده
کم کم باید به خودمون بیایم و ما باید جزء این دسته چهارم باشیم
وقتی همه چیز خوبه این یک تله برای پیشرفت نکردن چون جهان رو به پیشرفته و اساسش با رشد و گسترشه حتی ثابتماندن ما یعنی جاماندن از این روند !
دچار تله همین خوبه! تا همینجا اومدم! همینارو به دست آوردم! دیگه بیشتر بسمه !نیفتیم!
استاد ایمانتون به پول درآوردن و پیشرفت مداوم تحسین میکنم
چندین بار در زندگی تون به صفر رسید ولی باز دوباره هر دفعه بهتر و عالی تر همه چیو ساختین! دلیلشم فقط نپذیرفتن شرایط موجود بود
⚡یکی از مهمترین پاشنه آشیل های من پذیرش شرایط موجود که حتی در بعضی از کتاب های روانشناسی خیلی اشتباه توصیه می کنن این پذیرش برای من نتیجه انفعال و عدم هدف گذاری بلند مدت بود به ویژه در محیطی که پرورش پیدا کردم تحمل و سوختن و ساختن با شرایط ارزشمنده. باید در ذهنم اهرم رنج و لذت قوی نسبت به این موضوع ایجاد کنم . ⚡
ما به دنیا اومدیم پیشرفت کنیم رشد کنیم و فقط به یک خونه و ماشین داشتن اکتفا نکنیم
وقتی خودمون آگاهانه شروع به تغییر کنیم واقعا از زندگی لذت میبریم چیزهای خیلی زیادی یاد میگیریم و پیشرفت میکنیم موقع مرگ حسرت نمیخوریم
واقعا اینو درک میکنم .با دوستانم چالش رفتن تنهایی به قبرستان گذاشته بودیم .
وقتی مزارها را با تاریخ های وفات مختلف با سن و سالهای مختلف دیدم به خودم قول دادم که تا قبل از مرگم به خواسته هایم رسیده باشم البته هرچند همین الان هم چون قانون را فهمیدم می دانم با رضایت این جهان را ترک می کنم چه آرامشی و لذتی میبرم با دانستن های قانون!
استاد عزیزم وقتی گفتید از تجربیات خودتون بگید من میگم
تجربه های من :
⭐از ۹ سالگی شروع به آشپزی کردم چون مادرم به خاطر مشغله کاری غذا درست نمی کرد یا خوشمزه نبودند
من به جای اینکه گرسنگی را تحمل کنم و بگویم خب همین هست دیگه نپذیرفتم و شروع آشپزی کردم و همین باعث شد که من در آشپزی ماهر و بسیار کدبانو بشم
اما خواهر های دیگه ام با پذیرش وضعیت و یا استفاده از غذای آماده شده توسط من از لحاظ مهارت در آشپزی از من خیلی پایین ترن !
⭐در بچگیم نسبت به هم سن و سال هام کوتاه تر بودم و به من توصیه شد که ورزش کنم من وقتی یاد اون روزها می افتم که با چه ارادهای ورزش می کردم خیلی به خودم افتخار می کنم چون من نپذیرفتم که وضع به همین منوال خواهد ماند !
⭐در بحث رشد و توسعه شخصی چون من آگاهی از باورها نداشتم تا ۲۶ سالگی همین وضعیت خودم را پذیرفته بودم اما وقتی فهمیدم که اشکالی وجود داره که چرخ زندگیم نمیچرخه شروع کردم به پرسش فهمیدم که دیگه نمیتونم شرایط موجود را با تضادهایی که در آن زمان داشتم بپذیرم و همونجور که در پروفایلم گفتم تکاملی به استاد و این سایت ارزشمند هدایت شدم و نتیجه آن نپذیرفتن این اتفاق و رویداد بزرگ در زندگیم بود! ♥️♥️♥️
⭐در محل کار قبلیم تنش در روابط بود زیرآب زنی و بدگویی !
اولش بر ضد من این رفتارا صورت گرفت ولی بعد از یه مدت که آشنا شدم با سایت گفتم اینجوری نمیشه که باشه باید اوضاع بهتر بشه تونستم باهاشون به صلح برسم و روابط عالی برای خودم ایجاد کنم در صورتی که بقیه همکارام همچنان درگیر تحمل و پذیرش شرایط فعلی بودن !
با جون و دل به این درک رسیدم :
هر وقت خودم تغییر کردم شرایط عوض شد
سوال طلایی
کی باید تغییر کنیم ؟؟؟
جواب وقتی همه چیز خوبه!
آینده رو پیشبینی کنیم!
اینجوری هیچوقت تضاد بزرگی برامون پیش نمیاد که مجبور به تغییر بشیم!
جمله طلایی شما استاد :
همیشه بهترم هست همیشه بیشترم هست ازین پول ساز ترم هست ازین زیباتر هم هست دنبال بهبود باشید قانع نباشید به وضع فعلی میشه داشت باور کنید اقدام کنید به دست بیارید
⚡⚡⚡من دوست داشتم تو اقیانوس شنا کنم نه برکه ⚡⚡⚡
⚡⚡⚡باید حرکت میکردم در حوزه های مختلف خودمو قوی میکردم ظرفمو بزرگتر میکردم ⚡⚡⚡
عجب فایلی بود خدایاشکرت بهش هدایت شدم ممنونم مریم جان ♥️
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD221MB18 دقیقه
- فایل صوتی می خواهی جزو کدام گروه باشی؟17MB18 دقیقه
*واینکه ازبی سوادبه باسوادشدن تغییرکردم وخیلی به نفعم تمام شدوتغییرمناسب وبه موقع بودخواندن ونوشتن وحساب و…رایادگرفتم اصلابایادگرفتن سوادوبالارفتن فرهنگم سبک زندگیم بهتروعوض شد
*تغییرمناسب دیگراین بودکه ورزش رزمی رفتم وقبل ازاین بودکه جهان مجبورم کندبدنم ورزیده شدقوی شدم وبه روندسلامتی ام کمک موثری کردودرنهایت راحت میتوانم ازخودم دفاع کنم
*تغییربزرگ دیگه ای که جهان مرابه قول استادباچک ولگدمجبورم کرداین بودکه به هیچ کس وهیچ چیزوهیچ مکان خاصی وابسته نشم چون درگذشته سریعاوابسته میشدم وخداروشکرکه الان دیگه تغییرکرده ام
*من عاشق کفتربازی بودم وخیلی بهم گفتندوکتکم زدندوتهمت زدندو…دست ازاین کارنکشیدم تاوقتی که خودم خسته شدم ازتحقیرات و…وازاین کاردست کشیدم والان حتی ازش متنفرهستم بااینکه ازاین تغییرحدود6سال میگذره تابه همین دیشب یاچندشب قبل خواب کفتررامیبینم وتوبیداری علاقه ای بهش ندارم وخیلی راحت ترازقبل هستم
*من تودوران کودکی ونوجوانی ام بازی باآتاری دستی ومیکرو وسگا وپلی استیشن راخیلی دوست داشتم امابه مرورزمان دیدم که فایده ای نداردازش زده شدم وحالاحتی اگه بیکارم باشم حوصله آتاری بازی راندارم وخیلی خوشحالم ازاین تغییر
*درگذشته بیش ازحدتفریح وگردش وو…میرفتم به طوری که مراازخیلی کارهاعقب می انداخت اماتوچندسال آخرخودم روکنترل کردم وخداروشکرخیلی کمتربه تفریحات اضافه و…میروم
حالاکه فکرمیکنم میبینم تغییروتحول وانعطاف پذیری خیلی خوب است وقبل اینکه به دردسروزندان ووبیمارستان ومریض شدن وبدبختی وخوارشدن وبی آبروشدن آدم برسه زودترتغییرکنم خیلی بهتره (راحت تر)ولذت بخش تروباآبروترو…سعی میکنم خیلی زودهرتغییری که لازمه درجهت رسیدن به اهدافم بهترشدن زندگیم ایجادکنم راایجادمیکنم(باکمک اهرم رنج ولذت-بافکرکردن به تغییراتی که جهان باچک ولگدمجبورم کرده ایجادکنم –وتغییراتی که خودم درزمان مناسب ایجادکردم که چه قدربهتربودنسبت به انکه جهان باچک ولگدمجبوربه تغییرم میکردوخواروبی آبرومیشدم)
*کسانی که هرگزتغییرنمی کنندبه مرگ میرسندومیمیرند.
*کسانی که حتمابه بایدجون به لب بشندوجهان باچک ولگدمجبورشون میکنندتغییرکنند خیلی خیلی خوارمیشوندوضررمیکنندوهیثیتشون میره
*کسانی که باچندکلام کوچیک توهین آمیزومسخره که بهشون میگندبهشون برمیخوره تصمیم میگیرندتغییرکنندبازم بهتره مثل معتاد کسافت بی غیرت وبی ناموس و… بهتره بازم کمترضررمیکنندلاقل دنیاباچک ولگدمجبوربه تغییرنمیکنتش کمترصدمه میبینندوکمترخواروبی آبرومیشوند
*کسانی که قبل ازاینکه مجبوربشندیااینکه بهشون بربخوره وبادرس گرفتن ازتجربه دیگران ونشانه هایی که برای تغییردریافت میکنندیاحسشون میگه تغییرکنندخیلی راحت ترندوموفق ترندوخوشبخت ترندوبهترین زندگی راتودنیاهمون هامیکنندمثل استادعباس منش واستیوجابزو…شاید1%افرادجامعه اینطورباشندوبااحترام وعزت وبزرگی نزدخودشون وخداودیگران تغییرکنند
من دیگه منتظراین نمی باشم که دنیاباچک ولگدمجبوربه تغییرم کنه وضررکنم نه من بایاری خدابامیل واراده خودم ودرزمان مناسب تغییرمیکنم
محصولات استادعباس منش همش برای تغییرات فردی وگروهی درون وزندگی خودودیگران است ومهمترین چیززندگی تغییروتحولات مثبت وسازنده زندگی است همش واقعاارزشمنداست
یه درخواست ازاستادبزرگوارم آقای عباس منش:
لطف به کارتحقیقاتتون تالحظه آخرعمرتون ادامه بدیدوماراازآگاهی هاتون مطلع کنیدمن تاآخرطرفدارشماهستم
استادممنون ازاین وقتی که برای ماوبرنامه گذاشتیدخیلی خوشحالمون کردیدمچکررررررررررر
ازبزرگترین تغییرات زندگیم بگم که باروانشناسی موفقیت وگفته های اسلام درمن ایجادشدحدودا از18سالگی شروع به یادگیری وبه کاربندی روانشناسی موفقیت کردم وچون خیلی کاربردی بودسریعانتیجه میگرفتم-گفته های اسلام راقبل ازاون میخواندم وبهش علاقه داشتم امایه کم نامفهوم برام بود اماخب انقلاب درونی ام ازدر18سالگی به بعدرخ داد
*اولین تغییرم این بودکه از16تا18سالگی به شدت افسرده بودم وهرروزآرزوی مرگ میکردم وزندگی وافعاتلخی داشتم وواقعاکلافه شده بودم تااینکه تصمیم گرفتم دوباره خوب بشم وبه حالت عادی برگردم رفتم پیش یه روانشناس وراهنمایی ام کردبهش عمل کردم وکتاب ومقاله های روانشناسی میخواندم وهی اطلاع برای درمان افسردگی کسب میکردم وبهش عمل میکردم تااینکه خوب شدم وبه حالتی رسیدم که 95%مواقع وحتی بیشتربه لطف خداآرامش دارم واین هم اول مدیون خداوبعداستادعباس منش هستم که نورورحمتی بودبرای من ازطرف خداوند-همینجورکه زندگی رابه کام من شیرین کرده خدازندگی خودش راهم همیشه تاابدشیرین کنه ومطمئناآدم ازهردستی بده ازیه دست دیگه پس میگیره
*تغییربعدی ام این بودکه هدف نداشتم وسردرگم بودم وهردفعه ای علاقه مندبه یک رشته وشغل میشدم وبه روزمرگی دچارشده بودم روانشناسی موفقیت راخواندم خیلی حرفاش لذت بخش بودودریافتم که اگه هدف داشته باشم بیشترخوشحالم واززندگی راضی میباشم این شدکه تصمیم قاطع گرفتم وهدفدارشدم وزندگی برام به لطف خداخیلی روشن وبه دلخواه وتحت کنترل خودم هست
*همین که نسبت به گذشته هام کتاب میخوانم وفایل های روانشناسی راگوش میدهم میبینم خودش یه تغییرعالی درعاداتم است واین تغییررادنیاومشکلات مجبورم کردکه ایجادکنم وازش راضی ام
*تغییربعدی این بودکه تعصب وغرورولجبازی راکنارگذاشتم وچون دیدم اگه تعصب راکناربذارم وبه هرموضوعی باذهن بازفکرکنم زندگی خیلی بهترمیشودوخیلی راحت میشم وبرای این تغییرهم دنیامجبورم کرد
*تغییردرباورهام مراشگفت زده کردهمونطورکه میگن هرطورباورکنی همونطوردنیارامیبینی برام اتفاق افتادوزندگیم خیلی لذتبخش ترشدوراحت شدم دیگه دلیل آوردن وتوجیه وناراحتی سراغم نمیادگفتم باورهایم راعوض میکنم وراحت به سمت خواسته هایم میرم وتابه حال به خواسته های زیادی رسیدم این راهم دنیامجبورم کردکه تغییرکنم ودیدم بازترشد
*درراحت طلبی وبهانپرداختن تغییرکردم درگذشته بدون اینکه کارزیادی وخاصی برای خواسته ام بکنم وبهاش رابپردازم میگفتم پس چرابدستش نمیارم وبقیه راحت به خیلی چیزهامیرسم ومن چرانمیرسم –واین شدتغییرکردم هرچیزی رابخواهم میگم بایدبهاشوبپردازم ودراکثرمواقع هم میپردازم وازتنبلی وخواب وبی کاری دوری میکنم وگاهی صبح تاشب شب تاصبح فعالیت میکنم واین راهم رنج ونرسیدن به خواسته هام درمن ایجادکرد
*واینکه تمرکزرادرخودم ایجادوتقویت کردم این هم مشکلات مجبورم کردایجادکنم چون سرکلاس و…درس رایادنمیگرفتم واذیت میشدم بامشکلات زیادی برمیخوردم واین شدتصمیم گرفتم تمرکزم راقوی کنم ونتیجه اش راهم میبینم گاهی اوقات تعجب میکنم که موضوعی رامن به سادگی میفهمم بقیه همکلاسی هام وحتی گاهی هیچکدامشون نمی فهمیدندواین تغییرعالی بودکه تغییرخوبی درمعدلم ایجادکردودرکارهاهم موفق ترشدم
*تغییردرنحوه درس خواندنم ایجادکردم تاحدود1سال پیش همه درسهام رامیذاشتم شب وروزهای فرجه امتحان میخواندم ویادنمیگرفتم وامتحاناتم راخراب میکردم واین برام واقعارنج آوربود 2تاترم قبل درسهایی راکه استادهامیگن همون ساعت وروزوهمون هفته وماه کاملایادبگیرم تابرای امتحان راحت باشم ونتیجه اش راهم دیدم که ترم قبل معدلم از14یا15به 18٫43رسید
*تغییردرنوع رانندگی باموتور:درگذشته باموتورگاهی واقعاوحشتناک رانندگی میکردم ووقتی دیدم خیلی هاباموتورتصادف کردندوشل وپل شدندوحتی مردند درزمان مناسب تصمیم گرفتم که بااحتیاط رانندگی کنم ومواظب باشم وخداروشکرتاالان به سلامتی به سرمیبرم
*تغییردرروابط:توسالهای اخیرتصمیم گرفتم باافرادبیشتری ارتباط برقرارکنم باافرادناشناس وغریبه بیشترارتباط برقرارمیکردم چون قبلادایره ارتباط محدودباافرادتقریبامشخص داشتم وتااونهانبودندبابقیه زیادارتباط برقرارنمیگردم ودلم میگرفت واماازوقتی دایره ارتباطم راگسترده کردم شادترشدم وعقده وکینه ای هم تودلم نمونده
*حتی درلهجه حرف زدنم تغییرایجادکردم تاوقتی که کوچه بازاری ومحلی ولاتی حرف میزدم تومدرسه وکارو…خیلیها حس خوبی بهم نداشتنداماوقتی طرزحرف زدنم رارسمی کردم خیلی افرادبیشترباهام گرم میگیرند ومشتریان و…هم بهتربهم اعتمادمیکنندواین تغییرراهم دنیامجبورم کردکه ایجادکنم
*پرداخت قبضهابه صورت غیرحضوری واریزوجابه جای پولهابه صورت حساب بانکی خریدشارژالکترونیکی و…هم دنیاودیگران به اجبارتغییرم دادندچون دراوایل زیادبهشون اعتمادنمیکردم اماالان خیلی راحت ترشدم وکارم سریعترراه می افته
*داشتن برنامه روزانه وهفتگی وماهانه و…درگذشته میزان تفریح وکارودرس وعبادت و…اصلامشخص نبودواکثراکم وزیادمیشداماحالاکه برنامه ریزی میکنم خداروشکرتقریبابه همه چیزوکارام میرسم وخیلی هم راضی ترهستم
*به مرورزمان تغییردرروش زندگی وکارها:مثلااستفاده ازتلفن واینترنت وکامپیوترهاو…یااستفاده ازموتورواتومبیل وهواپیماو…خیلی درزمان وسرعت درکارهاوبازدهی بالام کمک کرده واینترنت وگوشی خیلی ازکارهاراغیرحضوری وسریعترکرده واین بازم باعث بازدهی بالادرکارهامیشودودوباره کامپیوتردرجمع وجوروراحت تروسریع ترودقیق تروامن ترو…شدن کارهاخیلی کمک میکنه
وکلابایدببینیم هرتکنولوژی ونوآوری که به وجودمیاداگردرسریع رسیدن به اهدافمون کمک میکنه ودرعین حال برامون مفیداست ازش استفاده کنیم وبه نفع خودمون هست وزندگی خودمون بهترمیشه
ستادبه خاطرمشکلات واردشدن به قسمت نظرات لطفاتاخیرپیش آمده راندیده بگیرید
ادامه
*ازاول تاپنجم دبستان اصلادرس خوان نبودم ودرسهام بدبودهرچقدربهم نصیحت میکردندوتومدرسه وخانه کتکم می زدنددل به درس خواندن نمیدادم وتاوقتی زوربالاسرم بوددرس میخواندم وقتی پنجم دبستان رفتم مدرسه ام عوض شدوگفتنداینجادولتی است وسخت میگیرندودرس نخوانی میندازندت بیرون و…(چون تاقبل ازاون غیرانتفاعی میخواندم)درس نخونی بهت میخندندوروفوزه میشی هرجابری دوستات وفامیل و…بهت میخندنددرس نخونی مجبوری کارگری بری وتاآخرعمربدبخت بشی و… این شدکه درس خوان شدم به نقطه عطف رسیدم وتودرسام موفق شدم
*توبچگی خیلی شیطانی میکردم طوری که خیلی میخوردم زمین ازدرخت می افتادم وازدیوارمیپریدم پروپام داغون میشدباچرخ میخوردم زمین دست وپاوصورت وبدنم زخمی میشدوهرچی مادرم میگفت مواظب باش اصلاحرف توگوشم نمی رفت اصلابهش فکرهم نمیکردم (تازمانی که جلوترگفتم توکارداغون شدم)بعداون شدکه تصمیم گرفتم مواظب خودم باشم وتاحالامیبینم خداروشکرخیلی خوب وبه خیرگذشته وحالاصدمات جسمانی ام از100%به کمتراز2%رسیده اون هم خیلی جزعی است که فوقش چندتاقطره خون آمده والان که خوبی سلامتی راکه میبینم دلم میخوادکه همیشه سلامت باشم وهمینطوری پیش برم
*حدودااز11تا18سالگی ام خیلی اخلاق تندوبدی داشتم جروبحث میکردم دعوامیکردم باخواهروپدرومادروو…تومدرسه وبیرون.از12تاحدودا16سالگی ورزش رزمی خشن هم میرفتم وهرکسی که لجم رادرمی اوردبامشت ولگدمی افتادم به جونش گاهی مواقع واقعانترس میشدم وتقریبالات شده بودم به طوری که یادمه یه سری باموتورتوپیاده رورفتیم یه خانم واستادیه گوشه وکیفش رامحکم گرفت وصبرکردتامن رفتم بعدش رفت حتی به این حدرسیده بودم که یه شب چندنفربودیم میخواستیم 2تاماموررابزنیم ولی خودشون ترسیدندورفتندچون من قدبلندوهیکل معمولی ولی بسیارقوی داشتم
توسن حدود17یا18سالگی به این فکرافتادم که مامورهاو…خیلی بهمون گیرمیدهندکم کم تصمیم گرفتم که یه آدم عادی بشم ووقتی دیدم هرکی دعوامیکنه زندان میره ودیه میده وخلاصه عاقبت خوبی نداره تصمیم گرفتم دعوانکنم بعدش حالاکه فکرمیکنم اخلاقم هی خوبترمیشدالانم که22سالم هست خداروشکرهمه به عنوان خوش اخلاق وخوب میشناسندم ودیگه دعوانمیکنم وبداخلاقی نمیکنم
این جمله خیلی کمکم کردکه بداخلاقی ایمان راتباه میکندوخوش اخلاقی نیمی ازایمان است ودیدم که من شب وروزبرروی باورهام کارمیکنم بایدخوش اخلاق وخوش برخوردباشم ووقتی میبینم باگفتگوومذاکره هرمسئله ای حل میشه دعواوبداخلاقی اصلامعنایی نداره
*بازم ازبچگی تاحدود16و17سالگی هرخوراکی که ضرربرام داشت (مثل چیپس وپفک ونوشابه ولواشک وچای و…)که میخوردم به مرورزمان هی فکرمیکردم اینهابرای بدنم مضراست پس برای چی بخورمشون نمیخورم میدیدم که خیلی هابه گونه های مختلف ضرروزیان این خوراکی هارامیبینندوبیمارمیشوند تصمیم گرفتم قبل اینکه منم مریض یازیان دیده شوم ازهمین الان دیگه نمی خورمشون وخداروشکربدون اینکه بخوام خودم راکنترل کنم اصلامیل به خوردن خوراکی های مضرندارم واین تغییربرام به موقع ومناسب بود
*تغییردرلباس پوشیدن:مثال جلوترراکه گفتم لات ودعواچی بودم وتغییرکردم واون موقع لباس وظاهرغلط اندازداشتم وقتی دید م مامورهاگیرمیدهندومردم بهم اعتمادنمی کنندومیترسند.تصمیم گرفتم که ظاهرولباسم راعوض کنم وبه صورت معمولی وعادی بشم والان خیلی راحت بیرون میرم ومامورهاهم بهم کاری ندارندمردم هم بهم حس بهتری دارند
سلام بنده غریب زاده هستم درموردتغییراتم میگم
بزرگترین وسخت ترین مثالم این بودکه بزرگترین ضربه ی زندگیم رابهم زداز11سالگی تا18سالگی توموازییکی کارمیکردم توسالهای آخرفشارزیادی به خودم آوردم وسخت وسنگین کارمیکردم چندبارصاحب کار-همکاران وخانواده ام گفتندکمتروسبک ترکارکن اماحرف توگوشم نمی رفت هرروزنشانه های آسیب سنگینی کارتوجسمم خودشونشان میدادباپادردوکمردردو…اینقدرپیش رفت تازمانی که مهره های کمرم جابه جاشدودیگه نتوانستم به این کارادامه بدهم دکتررفتم گفت سوارموتورهم نشو امابازم سوارموتورسیکلت میشدم وتغییرشغل دادم یه کم اوضاع کمرم بهترشداماتوبازتوکارجدیدهم گاهی سرم داغ میکردوخیلی سنگین کاری میکردم دیگه به جایی رسیدم که دیگه روزی شدنتوانستم راه برم ازکمردردونتونستم موتورسواربشم واوضاع جسمانی ام خیلی وخیم شدوبه شدت لاغرشدم واین شدکه به نقطه عطف رسیدم وگفتم دیگه کاروفعالیت سنگین نمیکنم ویعنی نمی تونستم انجام بدم واین شدکه توکارویزیتوری رفتم ودیدم که انگاردرآمدش ازعمله بودن بهتراست وتصمیم قطعی گرفتم که دیگه کارسنگین وکارگری نکنم
*ازبچگی تاحدود18و19سالگی گناهان خیلی کوچک زیادی میکردم که ازنظرخیلی هامعمولی وطبیعی وعامه بوداماازنظرخودم وخداگناه گناه بودواست این روال ادامه داشت تاوقتی که احساس کردم این زمینه سازگناهان بزرگتراست وچندبارباعث آبروریزی شدوخیلی خوارشدم این شدکه تصمیم گرفتم که پاک شوم این روال پاکی تاچندسال ادامه داشت ولی بازم یه سری خیلی ریزترکه اصلابه نظرم نمی آمدراهم ازنوروز94تابه حال کاملابه لطف الله کنارگذاشتم به این دلیل که استادعباس منش تودوره آنلاین هدفگذاری گفت که طوری باشیدکه هرلحظه اگرمردیدناراحت ونگران چیزی نباشیدوآرامش داشته باشیدوخیالتون راحت باشه که بهشت میریدواین واقعااحساس خوبی بهم دادومیده واین ثواب ودعاش همیشه به حق استادگرامی مون عباس منش میمونه خداپدرومادرشوبیامرزه
_استادالان ساعت8میشه ومن ازقبل ظهرتابه الان وقت گذاشتم که مثالهام راتوچک نویس بنویسم وبعددرسایتتون واردکنم دیرشدودرواردکردن نظرات هم واقعامشکل پیداکردم وازطریق لپ تاپم نتونستم نظرواردکنم وازطریق گوشیم دارم اینهارومیفرستم استادبقیه اش راهم تاچندین دقیقه بعدمینویسم وواردسایت میکنم امااونهاراهم جزقبل ساعت8حساب کنیدچون هم وقت گذاشتم وهم تلاش کردم اماخب عقب موندم واین حتی برای خودتون هم اتفاق توآماده کردن فایلهاافتاده لطفابعدی هاراهم که میفرستم جزمسابقه حساب کنید
سلام دارم مینویسم