می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 38

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سروش قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    درود بر تمامی دوستان عزیز. من 18 سالمه و از 7 سالگی فوتبال بازی می‌کردم و بازیکن خوبیم بودم. بعداز سه سال از ی تیم شهرستانی بواسطه آشنایی پدرم تونستم به تیم پایه ذوب آهن برم و خب این شاید آرزوی خیلیا بود. همون موقع ورزش هندبال جلوی راهم گذاشته شد و رفتم دنبالش و بعد از چند ماه دیگه فوتبال رو ادامه ندادم. الان دوبار توی تیم ملی بازی کردم و خداروشکر میکنم از تغییری که توی زندگیم بوجود اومد. اونموقع اگه مث ی آدم بزرگ فکر میکردم هرگز این تغییرو توی زندگیم نمی دادم ولی با فکر پاک ی بچه فقط دنبال دلم رفتم و به چیزایی رسیدم که حتی تا اونروز فکرشم نکرده بودم.

    ممنون از استاد عباس منش بابت فایل های بسیار زیباش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3263 روز

    نمی دانم چرا نمی توانم مانند گذشته هماهنگ شوم و ان احساس را تجربه کنم.

    پس از خداوند در خواست هدایت کردم و مرا به این فایل هدایت کرد.

    باید ورودی هایم جسمم را اصلاح کنم.

    باید روابطم را نیز اصلاح کنم.

    زمان ان رسیده است که جهادی عظیم در زندگیم ایجاد کنم.

    باید عادات جدید و بهتر را جایگزین عادات قبلی ام نمایم تا اوضاع نیز بهتر شود.

    یا تغییر می کنی یا زیر چرخ های حرکت جهان له می شوی.

    هرگز نباید گول شرایط خوب و ایده ال رو خورد.

    در همه ی شرایط باید تغییراتی رو ایجاد کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    م رمضانیان گفته:
    مدت عضویت: 3992 روز

    سلام به همه دوستا عزیز و گل.

    نمی دونم دقیقا چند ساله که عضو این وبسایت با ارزش شدم. زمانی رو به شدت باهاش گذروندم و روزگاری ازش دور شدم. امروز یک اتفاق جالب افتاد. یکی از بهترین نیروهای کارم (من مدیر یک شرکت دارویی هستم) که دوست خیلی خوبی هم هست، امروز به من اطلاع داد که برای ادامه زندگی داره از ایران میره. واقعیت اینه که من مدتهاست دنبال دو نیروی کاری میگردم و هنوز کسی رو پیدا نگردم. از شدت استرس، دچار سردرد و ضعف شدم. واقعا به مدت 10 دقیقه گیج و منگ داشتم دور خودم می گشتم. هی به خودم می گفتم باید روی مسائلی که ذهنت رو از روی این موضوع برمیداره تمرکز کنی و باز دوباره برمی گشتم به جای اول. خدا خدا می کردم که کارش انجام نشه. یک دفعه یاد این سایت افتادم و روی دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن، کلیک کردم. این فایل رو دیدم. واقعیت اینه که یه دفعه به یاد آوردم که: الان وقت اینه که شرک رو کنار بذارم و به نیرویی اعتماد کنم که این فرد رو قبلا به من معرفی کرده.

    موضوع تغییر برای من تغییر از فردیه که به خدا اعتماد نمی کنه، به فردیه که خداوند رو بزرگترین دست می بینه که می تونه دستان بیشماری رو در دستش قرار بده. یاد روز آشنایی خودم با این سایت افتادم. روزی که از کار اخراج شده بودم و تصادف بسیار سنگینی هم در اتوبان همت داشتم. اون روز بهانه ای برای شرک داشتم. جهل به قانون. اما امروز چی؟ من خدا رو در تمام لحظه های زندگیم می بینم و باید بتونم تغییر رو به وجود بیارم. خداوند خودش خالق ایده هاست.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    شهربانوامیری گفته:
    مدت عضویت: 2175 روز

    بنام خدا

    بنده مروا امیری درزندگیم شامل این گزینه ها استادبیان کردن درزندگیم بودم?

    چه زمانی پرخوری را کنار می‌گذارید؟

    زمانی که احساس کنید تمامِ وقتِ زندگی‌تان صرف خوردن غذا یا خستگی و تنبلی حاصل از این پرخوری است؟

    یا زمانی که بیماری های مختلف، دیگر به شما اجازه خوردنِ غذاها را نمی‌دهد؟

    چه زمانی روابطتان را اصلاح می کنید؟

    زمانی که نشانه ها مدام از تغییر نگرشتان به یک رابطه خبر می‌دهند؟

    خب من همه ی این مواردبالارو داشتم وهمش ربطشون میدادم به چیزی بنام(قسمت وسرنوشت ومیگفتم خداخواسته من اینجوری باشم )یعنی یجوری عادت کرده بودم به این قضیه شرایط سخت پذیرفته بودم وروزبه روز سخترمیشد منم به بمبست خورده بودم ویه خدایی دیگر رو میشناختم که جدا ازمن بود ودراسمونا دنبالش میگشتم خدایی که تصورمیکردم انسانه محاسنی بلند عصا بدست واین خدابه رنگ ابی اسمونه بخاطرهمین دیده نمیشه وخیلی خیلی بزرگ وتواسمون ایستاده ومن‌درزمین پیش پاش سجده اش میکردم ومنم همیشه پیامبرا وامامارو واسطه قرارمیدادم که منو ازاین سختیها نجات بده اما من روزبه روزگمراه ترمیشدم اعتمادبنفس صفر واقعا صفر و درفقرو نارامی وغُر وبیماری وپرازشرک به سرمیبرم تا اینکه دوسال پیش من ازطریق دستی ازدستان خداوندهدایت شدم به سایت استاد کل فایلای رایگان دانلودکردم هرکدومشویبارگوش کردم ولی جدیشون نمیگرفتم وبدون هیچ امادگی واگاهی من پارسال عید بسته روانشناسی ثروت ۱رو بانامی دیگر و حساب کاربری دیگر خریدم بازم درست کارنکردم واون حساب کابریمم حدف شد ومنم کلا یادم رفته چی هست ولی خب با این حال همین اقدام سربه هوایی بازم یه کوچلو نوری درمن روشن شده بودکه قدم بردارم قبل ازسال جدیدمن هدف امسالمو تعیین کردم که اون هدفم خودشناسی وقوی شدن ایمانم وارامش درزندگیم بود ومتعهدشدم که باید تغییرکنم وهمسفرشدم با فایلای سفربه دورامریکاوخودشناسی من شروع شدشورواشتیاقم هی بیشترو بیشتر وروزبه روز ظرفم داره بزرگترمیشه ودرصد تغییرشخصیتیم داره واقعا میره بالا شخصیتم که تغییر میکنه اعتمادبنفسمم کم کم داره تغییرمیکنه بالاترمیره وبیماریم خوب شده خداراشکر و شرایط زندگیم بهتر وکوچیک کوچیک دارم نتیجه هارو میبینم

    به خیلی ازچیزهایی درزندگیم بود پایان دادم مانندوابستگی ،قضاوت ها،حساب کردن روغیرازخد،غروشکایت کردنا،باورکن تااین غرزندنا بودمن همیشه روزی یجایی ازاعضای بدنم دردمیکرد زجراوربود،وخیلی چیزای دیگه ………..والان خدای واقعیموپیدا کردم وخودمو سپردم دستش و هرروز خدارا شکردارم هدایت میشم وهیچ نگرانی ندارم گاهی وقتاهم به تضادی برمیخورم اما به فال نیکش میگیرم وطولی نمیکشه من ازطریق همین سایت هدایت میشم اگاهی های نابی دریات میکنم

    وبه راهم ادامه میدم کلا ازمسیرم دارم لذت میبرم

    خلاصله ازاین دوتا الگوی عزیزم دارم یادمیگیرم که چجوری خالق زندگی خودم باشم ولازمه تا اخرعمر با این دوتادست خداوندهم قدم باشم اونها راهنمای راه منن همون راهی که همیشه درسوره حمد ازخدامیخواستم به صراط المستقیمت هدایت کن به راه کسانی که نعمت داده ای ونه راه کسانیکه گمراه شده وغضب شده اند

    سپاسگزارم ازخداوندم که منو به این سایت هدایت کرد

    وهمچنین سپاس گزارم ازاستاد وشایسته عزیزوتمام دست اندرکاران این سایت

    درپناه حق شادوسلامت و ثروتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  5. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3765 روز

    سلام به دوستای هم فرکانسی

    امروز بعد از یک مدت طولانی این فایل را دیدم،‌البته هر سال تمرینش را انجام داده ام. یک فایل ورد هست بالایش عین سوالی که استاد مطرح کرده اند را نوشته ام و از اولین باری که عضو سایت شدم تا حالا این تمرین را در زمانهای مختلف انجام داده ام. در بعضی مواقع من جزء دسته ی چهار بوده ام و در بعضی مواقع جزء دسته ی دوم. بعد افکار غلطی که باعث شده بود که جزء اون دسته باشم را شناسایی کردم.

    این فایل در عین کوتاهی آگاهی های بسیار مفیدی داره. من بجز خودم دیگران را هم بررسی کردم. از اطرافیانم ، و درک کردم هر یک جزء چه دسته ای است. بچه ها این فایل خیلی بهمون در روند پیشرفتمون حتی در زمینه ی تغییرات کوچک کمک میکنه. شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سحر شيبك گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    و خدا شمارابرای ما افرید

    الان ساعت 3.30نیمه شب هستو من دارم این ویدیویی ک شما 4 سال قبل اماده کردیدومیبینم ازونجایی ک با توجه ب گفته های شما من جزوگروه دوم هستم و تا بهم فشار زندگی نیاد تغیر نمیکنم والان ک تودوره سخت زندگی هستم وتودوره خودشناسیه خوده واقعیم واقعا شکرگزارم ازالله یکتا ک مسیرشمارو بهم نشون داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    سلام و روز بخیر

    من براى یاد گیرى زبان همیشه مقاومت کردم و همیشه باعث شده که کلى احساس بدى نسبت به خودم داشته باشم چون تو شرایطى بودم که سفر زیاد میرفتم و بهتر بود که به خودم متکى باشم ولى من وابسته بودم به همسرم به خاطر تغییر نکردن و یاد نگرفتن زبان انگلیسى تا اینکه بعد مدتها متوجه شدم من باورهاى خیلى غلطى در مورد خودم دارم اینکه توانایى یادگیرى و درک مطلب در من ضعیف هستش این باور از بچگى در من شکل گرفته بود چون درسم خیلى ضعیف بود و پدرم به درس خیلى اهمیت میداد و فکرش این بود که اگه درس بخونى میتونى واسى خودت یه کسى بشى و متاسفانه من به علت پیش فعال و عدم و توجه و تمرکز هیچ موفقیت تحصیلى نتونستم بدست بیارم و همیشه در خودم احساس کمبود میکردم و حتى به زور دیپلم گرفتم و الان تازه دارم زبان یاد میگیرم استاد به نظرم بعضى وقتا بخاطر داشتن باورهاى غلط و عدم اعتماد بنفس تمام درها براى تغییر بسته هستش و تا تو شرایط خیلى سخت و اجبار قرار نگیرى نمى تونى تغییر کنى من وقتى به گذشته خودم فکر میکنم میبینم الان هم که متوجه باورهاى اشتباهم شدم مغزم مقاومت داره براى یادگیرى و همش از زیر درس خوندن در میره و میگه تو که یاد نمیگیرى ،الان من بعد از تشخیص باورهام میتونم بهش بگم نه اینطور نیست و در کل الان هم سخت هستش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سميه سنايي گفته:
    مدت عضویت: 2346 روز

    سلام به همه واستاد گرامی استاد من لا اینکه قانون رو نمیدونستم یه زمانی شد که من وهمسرم مدام إز خانواده همسرم وخودم منتظر پول بودیم که به ما بدهند انتظار وحشتناک این در حالی بود که همسرم تو کار طلا سازی بود درامد خوب وعالی داشت تا اینکه خانواده همسرم خواستن خونه ویلای شون رو بکوبند وبه ما گفتن از خونه بلند شیم با اینکه ما پول زر حساب داشتیم اصلا به اون پول توجه نکردیم مدام فکر ذکر ما شد پول خانواده همسرم کم کم درامد همسرم کم شد مدام بزور إز خانواده آش پول میگرفت من إز خانوادم تمام نیم کیلو طلا تمام پول های بانکی پول پیش همه از بین رفت نزدیک به هفت سال این زندگی ما شد خدا میدونه چه روزایی رو گذروندیم تا اینکه یه روز تو نماز نشستم از با خدا حرف زدم یهو این فکر به ذهن من رسید چرا من وهمسرم إز خدا نخواستیم چشممون به بنده خدا بود به دست پدر ومادر إز همسرم خواستم با تک تک اعضاء وجودش فقط فقط از خدا بخواهیم خدا میدونه با اینکه هیچ پولی نداشتیم حتی کرایه خونمون رو مادرشوهرم میداد در عرض چند ماه سال٩٠ماهانه ٢٨٠هزار کرایه دادیم هر ماه نزدیک ۵٠٠هزار تومان پس انداز کردیم کم کم تغییر کردیم منکه أصلا فکر نمیکردم ما بتونیم یه پیکان بخریم دوسال بعدش یه تیبا صفر خریدیم خدایا شکرت الان واقعا کار همسرم خوب شده الیته این چند ماه با حرفهای استاد تقریبا درامدش چند برابر شده إز همه مهمتر حال خوبم معجزهای زیادی دارم میبینم فقط مالی نیست از همه لحاظ هر چی بخوام با فکرم تقریبا دارم جذب میکنم مخصوصا مهمترین حرف إستاد حال خوب =شکر گزاری نوشتن شکرگزاری نفس عمیق فکر های خوب حرفها ی استاذ رو مدام گوش میکنم البته لیاقت عضو سایت شدن رو خیلی دیر پیدا کردم بازم خداروشکر وارد سایت شدم این سایت کهکشان بزرگی هست که خیلی عمیق ژرف هست خدایا درک این مطالب رو هر روز بیشتر بیشتر کن برای من استاد نگاه توحیدی رو رد وجودم عمیق تر درک میکنم. إستاد عزیزم شما همون معجزه خدایی برأی همه ما یکی از نشانه های وجود خدا مثل تمام چیزهاییکه کنار من هست همه برای من نشان خداوند است نشان نیرو قدرت انرژی میسازم إز پس زندگی ام را به ارامی به راحتی با کمک راهنمایی مثل شما استاذ عزیزم همیشه انرژی مثبت نثارتون باد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2524 روز

    ای خوووووودا ای خوووووودا من اینقد عاشقت شدم ک خودمم هنو باورم نمیشه ????????وااااای واااااااااااای ااااااااااه بهتر از اینم مگ داریم….

    نداریم ب مولا نداریم….

    ایقد انرژی اینقد ذوقی ک امروز دارم هرگز تجربه نکرده بود…..

    از شدت ذوق و شوق یادم رف سلام کنم?

    شلام شلام شلام….

    عزیزای دل…

    لبا خندونه… مماغا چاغه… دلا مهربون…

    …????????

    از ی مربی مهد جور دیگ سلام کردنو انتظار نداشته باشین…. ????

    داستان از اینجا شروع شد ک من هیلی وخته ک این فایل رایگانو از داخل چنل دانلود کرده بودم و خیلی هم گوش داده بودم اما برمیگرده ب هیلی وقت پیش ….

    فایل جزو کدام دسته هستین?

    خب خب بگم براتون ک من ی مدته ک خیلی درگیر افکار مضخرف و بیهوده شدم ینی از همه چی منو انداخته بود و خیلی اذییت میشدم…

    منظورم راجب فضای مجازی هست…

    بعله متاسفانه اینستاگرام…

    از اونجایی ک خودمو بهتر از هر کس دیگ میشناسم میدونستم ک باید فاصله بگیرم از این طرف ب تضادی برخورد کرده بودم ک باید روی روابظم کار کنم اما این مجازی مگ اجازه میداد…

    داغانم کرد… ن اینکه بهم ضربه روحی روانی بزنه ها ن ن ن…..

    فقد خیلی تایممو میگرفت و من هر دفه ک میرفتم داخلش خدا میدونس ک باید کی اف شم….

    خلاصه دیگ حدود ی ی هفته ای هس ک دارم روی این تصمیم فک میکنم و هنوزم تردید داشتم از عملی کردنش و هم برام سخت بود و هم دلبستگی ایجاد شده بود

    خب چیکا میکردم هم از اینور دوس داشتم ترک کنم و بزارم کنار هم ن….

    ب خودم میگفتم ک ببین ماهی میتونی کمتر بری و روی افکارت کنترل داشته باشی و کلا نت همراه نگیرم….

    بعد دیدم ن بابا فایده نداره اینجوریم چون این ی پلی میشه برای اینکه دوباره بخام برگردم و ب گفته استاد عشق دلی?

    باید همه ی پل هایه پشت سرتو خراب کنی تا باعث برگشت دوبارت نشه…

    گذشت گذشت تا اینکه دیشب ک تو اینستا بودم و داشتم چک میکردم همش حرفای استاد عشق دلی میومد جلو روم عین سرباز رژه میرفت و واقعا داشتم روانی میشدم و دیگ داش حالم از خودم بهم میخورد…

    جالبه ن… هم مشتاق بودم برم ببینم تو اینستا چ خبره هم وقتی میرفتم بعد مدتی حالمو بهم میریخت و عصبی میشدم…

    دیگ کم کم داشتم کم میوردم و گفتم من ادمش نیستم و فایده نداره انگار ن انگار ک خدا این راهو جلو پات گزاشته و تو باید پیشترفت کنی و ب خاسته ها و رویاهات رسی….

    ینی از این طرف حرفای استاد عشق دلی…

    از اونور وسوسه مجازی و حرفاش….

    بگذریم خابیدم شبش…

    صب ک هلوهوش 11اینا بود بیدار ک شدم

    ناخاسته ب سمت موبایلم رفتم و نت گوشیو روشن کردم و طبق معمول چک کردن اینستا و غیرع و ذالک….

    مدتی نگذشت ک مامان صدام کرد و گف مائده داری چیکا میکنی منم گفتم ک دارم روی تختمو مرتب میکنم, اون از کجا میدونس ک من تو اینستام شد باعث ی دروغ…

    اف شدم و رفتم ی ابی ب صورتم زدم و جلو ایینه همینجوری ک داشتم با حوله صورتمو خشک میکردم تو ایینه ی نیگا ب خودم کردم و گفتم معلوم هس داری چیکا میکنی؟!

    چیکار کردی تو با خودت دختر…

    تمومش کن دیگ تا کحا میخای ادامه بدی

    دیگ تا چ حد برات فالوورات مهم شدن…

    گور بابای هر چی فالووره عوض اینکه اونا فاللورایه تو باشن تو فالوور اونایی….

    (طبق گفته استاد عشق دلی)

    بگما حرفا عین فیلم روی پرده سینما داش جلوم رد میشد….

    از ایینه فاصله گرفتم و رفتم روی میز ناهار خوری نشستم و ب حرفا و کارام تو این مدت فکر کردم و کلی هم با خودم حرف زدم تا زمانی ک صبحانم تامام شد?

    همینجور ک داشتم با خودم حرف میزدم رفتم تو اتاق هدیه رو بیدار کردم(ابجی گلمه)

    گفتم بهش هدی هدی ببین ی همچین تصمیمی گرفتم خوبه حسم خییلی خوبه…

    اونم تو خابو بیداری گف حله اجی…

    عین پرکنده ها فقد بالاو پایین مپریدم از شدت خوشحالی و حس خووووووب….

    ??????????????

    اره درسته میخاستم دلیت اکانت بزنم و خلاصی از همه چی….

    دیگ ن خبری از تردیدی بود ن استرس و فکر…

    حسم فقد ب حرف اون داشتم گوش میکردم بهم ارامش میداد… از اون طرف ناخوداگاه ی حرفایی داشت تو ذهنم مرور میشد ک میگفت نزار شرایط اونقد بد بشه ک مجبور ب تغییرش بشی..,حرفا اشنا بود و دلگرم کننده…

    اونحا منی بودم و دلی ک نیاز ب ی همچین دلگرمی و امید داشت….

    و انگیزه و عشق ادامه دادن ب این راه و مسیر لذت بخش و پر از ارامش و…

    ارامش فقد فقد ارامش….

    رفتم سمت موبایلم نت همراهو روشن کردم و سرچ زدم تو گوگل ک چطور میشه دلیت اکانت زد,وقتی ک فهمیدم بدون تعللی عملیش کردم…. دستام داش میلرزید اره از حس خوب و شدت ذوق بود چیز دیگ نبود….

    دیگ داش ب مراحل اخرش نزدیک میشد ک رسیدم ب اون کلیک اخر….

    مونده بود ک فقد روی اون دکمه قرمز رنگ کیلیک کنم تا همه چی تموم شه…

    همه چی… همه ی فالوارا و دنیای مجازی….

    همه ی اون افکاری ک داش ذره ب ذره منو و رویاهامو ب سقوطی میکشوند…

    چشامو بستم و باز کردم……………..

    کیلیک……..

    تامام??

    ب سرعت رفتم تلگرام و ب دوستم تکس زدم ک برو چک کن ببین پیج من بسته شده یا ن…

    نیگا کردو گف اره ماهی بسته شده…

    چرا چیشدع… دیگ از شدت ذوق نتونستم جواب اونو بدم بعش گفتم بعدا برات توضیح میدم مفصله داستانش… .

    .

    .

    ب همین راحتی??

    چقدم راحت بود بهله هیلی راحت بود…

    من فقط تنها حرفی ک میمونه بگم اینه ک با این اتفاق ایمانم ب خدا ک بیشتر شد بمونه ,

    ب خودمم ی ایمان واقعی اوردم و گفتم منم از بقیه بچه های سایت چیزی کم ندارم….

    میدونم میدونم این هنوز ی نمونه کوچیک خیلی کوچولو از نتیجه هایی بود ک من اوردم اما ناگفته نماند ک بسی نتیجه های رنگارنگ هست ک این بیشتر چشم منو گرفت…

    چون وابستگی بیشتری داشت…

    ای خوووووودا ای خووووووودا…

    عاشقتم ایولا داری….

    خب خب اینم از یکی از نتیجه های ماهی ک تونست بهش غلبه کنه و پرچم پیروزی و تو دستاش بگیره و بلند داد بزنه..

    چ بسا الانم تو خودم نمیگنجم و دوس دارم خوشحالی کنم….

    اول از استاد عشق دلی سپاس فراووااااانو میکنم چرا ک حرفاش اکووار در ذهنم مرور میشه و ول کنم نیس, مرسی ک مدام باهامی و بهم یاداری میکنی ک زندگی هنو خوشگلیاشو داره???

    از عزیزای دلمم ک تو این سایت فعالیت های شگرفی دارند سپاس بی نهایت را دارم و شکرگزار خداوندم هستم ک منو با شما اشنا کرد و ماهی دنیای خودشو پیدا کرد….

    مرسی مرسی مرسی از همتون….

    مشتی هستین کاپیتان کشتی هستین…..??

    پرچمتون بالاس رفیقای من?

    تقدیم با قلب بزرگ و مهربونم ب شماها??????????????????????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 157 رای:
    • -
      محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      سلام دوست عزیزم واییی واقعا معلم مهدی؟

      من انقدر بچه ها رو دوست دارممم که نگو احتمالا اگه این علاقم کم نشه در آینده مربی مهد شدن هم تجربه میکنم البته اگه از بچه دار شدن قانع نشم!

      خواستم بگم اول معلومه که چیزی کم نداری همین که اینجایی یعنی نداری این از این دوما خواستم تحسینت کنم بخاطر این کارت یکمم میخوام از تصمیمای شجاعانه ای که خودم گرفتم بهت بگم چون خودمم دوست دارم وقتی یکی تحسینم میکنه آدمی باشه که نتیجه گرفته و چیزایی که من بهش میگم ارزش رو داشته باشه و اینطوری احساس خوب بیشتری میگیرم از اینکه همچین آدمی تحسینم کرده تا اینکه یکی فقط تحسین کنه بدونه اینکه بدونم چه نتیجه ارزش هایی داره!

      من عاشق فیلمم و کلی فیلم گرفته بودم که نگاه کنم فیلمای ابر قهرمانی چون من کلا دیر آشنا شدم با دنیای مارول مرد عنکبوتی رو دیده بودم ولی بقیه فیلمارو آشنا نبودم کلی فیلم خفن گرفته بودم نگاه کنم بعد چند وقتی بود میگفتم من الان میخوام رو باورهام کار کنم بیام رو این مثلا کار کنم که فقط خدا تنها قدرته ، هیچ قدرت دیگه ای وجود نداره، شری وجود نداره

      بعد این فیلمارو ببینم بدتر همه باورام که خراب میشه! همشون شر داره ، همه قدرت دارن توش، همه ابر قهرمان، دنیا نیاز داره یکی بیاد نجاتش بده از شر،

      و کاری که کردم که سخت بود ولی خب من سخت تر بودم این بود کلشونو پاک کردم با اینکه عاشقشون بودم

      و هنوز که هنوزه نگاه نکردم به هیچکدومشون تنها چیزی که تو وقتای آزادم نگاه میکنم یه انیمست که درباره اینه که یه فردی یه دفترچه به دست میاره که اسم هرکیو توش بنویسه میمیره بعد تصمیم میگیره اسم همه خلافکارارو بنویسه و…

      اینم قبلا قبلنا دیده بودم ولی دوست داشتم یه بار دیگه ببینم با خودمم کلنجار رفتم که ببین داری در میریا! ولی گفتم نه نمیخوام به خودم سخت بگیرم این رو تا آخر میبینم برای بار آخر دیگه فیلم تعطیل! و خب به خودمم کاملا مطمعنم که فیلمی دیگه نخواهم دید چون بار اولم نیست دارم تعهد میدم و اصلا احساس اینو ندارم که دارم گول میزنم خودمو

      تصمیم دیگه ای که گرفتم این بود که ترس از قضاوت رو گذاشتم کنار و یه عهدی با خودم بستم ولی خب داستانش طولانیه بعدا اگه خواستی و فرصت بود برات تعریف میکنم الان خوابم میاد و باید به بازیم هم برسم

      فعلا دختر گوگولی پر انرژِی و بامزه

      با بای

      استاد دوست دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1185 روز

      سلام ماهی عزیزم

      کامنتت خیلی زیبا و صمیمی بود.

      من قبلا چند بار وقتی که متوجه وابستگیم به فضای مجازی شدم اینساتمو حذف کردم به راحتی.و تا مدتها اینستا نداشتم بدون اینکه اذیت شم و خیلی هم زمان داشتم برای اومدن به سایت.ولی یه مدتیه به خاطر پیج کاریم دوباره اینستارو نصب کردم ناگفته نمونه که گذاشتن کارام تو پیجم خیلی به من کمک کرده که روند رشدمو بهتر ببینم.و همینطور بازخورد فالوورا خیلی انگیزمو زیاد میکرد برای بهتر کردن کارم.ولی تو این یکی دوروزه حس بدی پیدا کردم نسبت به اینستا چون هربار دارم میرم چک کنم که آیا کامنت و لایکی گرفتم یا نه. تو کامنتت نوشته بودی که آیا اونا فالورای منن یا من فالوور اونا.فهمیدم که دلیل حس بد من اینه که من شدم فالورر اونا. و باید این روند رو تغییر بدم.مرسی از یاد آوری به موقعت ماهی جانممم.

      لایق بهترینهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مائده کردی گفته:
        مدت عضویت: 2524 روز

        سلام به صفورا عزیز و دوسداشتنی

        سپاسگزارم از اینکه زمان گزاشتی و کامنت منو مطالعه کردی و باعث شدی دوباره بعد از مدت ها خودمم بخونم چه موفقیت هایی داشتم از قدیم چه بزرگ و چه کوچیک

        سپاسگزارم ازت عزیزدلم

        و اما درسته من حتی با تمام حرفایی که توی کامنتم 4سال پیش نوشتم

        الانم موافقم و من همین الانم اینستاگرام ندارم این به این معنی نیست که علاقه ندارن توی فضای مجازی فعالیت داشته باشم

        من هنوز اونقد نتونستم روی خودم و احساساتم تسلط داشته باشم که بتونم فقط برای فعالیتم حرکت کنم

        که خب الان به لطف الله خیلی بهتر شدم 4سال پیاپی کار کردن روی خودم الان متوجه شدم جقد نتیجه داشته

        امروز که 17 اسفند ماه 1401 هست

        من از زمین تا آسمون با مائده سال 1397 فرق دارم

        هیچیم شبیه گذشته نیست

        و حتی میخوام بهت بگم یکی از عواملی که منجر میشه توی فضای مجازی یه چنین احساس های بدی بیاد سراغمون از کمبود عزت نفس هست که خب از زمانی که دارم روی عزت نفس و ایمان و توحید کار میکنم متوجه این شدم

        ولی خوشحالم که این مسیر و پیش گرفتی و چنین تصمیمی گرفتی

        اما تو میتونی اینقد روی خودت کار کنی که حتی زمانی که پیج هم داشتی و فعالیت هم میکردی

        به راحتی به تمام برنامه هات برسی

        این امکان داره

        این اتفاق میوفته بهت قول میدم

        به شرطی که واقعا همونطوری که گفتم تسلط روی خودمون داشته باشیم

        و نزارین شرایط اونقد بد بشه که عوص اینکه فالوورا پیرو و دنبال کننده ما باشن

        ما بشیم فالوور اونا

        الهی صدهزار مرتبه شکر برای این حجم از آگاهی که هر روزه داریم بدست میاریم

        توی این مسیر سرسبز بهشتی

        دوست دارم صفورا جاااان دل

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          صفورا کوشککی گفته:
          مدت عضویت: 1185 روز

          سلام ماهی قشنگم ازت ممنونم به چه نکته ی مهمی اشاره کردی.اینکه باید روی عزت نفسم کار کنم و رو خودم کنترل داشته باشم.شکر خدای مهربونم چند روزه که تونستم دوره ی عزت نفس رو تهیه کنم ولی هنوز فرصت نکردم که فایلاشو گوش کنم.این کامنتت برام یه نشونه است که روی عزت نفسم باید کار کنم .عاشقتمممم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2448 روز

    سلام

    من امروز دوباره این فایل رو گوش دادم و یه سوال برام ایجاد شد.

    توی این ویدیو استاد گفتن که وقتی مغازه داشتن، بعد از مدتی «به علت اینکه دست زیاد شده بود» درآمدشون کم شد.

    از طرفی من یادم میاد که تو یه ویدیوی دیگه استاد گفتن که این باور «دست زیاد شده پس درآمد کمه» یک باور منفی و ضد ثروته!

    کدوم یکی از این دو مورد درسته؟ زیاد شدن دست تو یه شغل خاص یک واقعیت ثابته یا یک باور منفی؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سجاد بحرینی گفته:
      مدت عضویت: 2811 روز

      سلام به تو دوست عزیز

      باید اول قانون را خوب بفهمی و شیر فهم شوی

      چطور؟اینکه هر روز با خودت این فایلهای رایگان را مرور کنی باورهایش را بیرون بکشی و با خودت زمزمه کنی(فایل صوتیش رو درست کنی ) در موردش بنویسی و از همه مهمتر تمریناتی را انجام بدهی

      دوم اینکه استاد عباسمنش هم مثل من و شما یک انسان هستند و دقیقا خصوصیات روحی و جسمی من و شما را دارا هستند و قطعا ایشان هم. برهه ای از زندگیشان دچار باور کمبود بوده اند چرا که مشکلاتی به مراتب بیشتر و شاید خنده دارتر یا سخت تر از من و شما داشته اند

      حرف ایشان در این فایل این بود که زمانی تغیر کنید که شرایط به ظاهر خیلی خیلی عالی است ، یعنی گول شرایط عالی را نخورید و در پی بهتر کردن شرایط خودتان باشید

      در پی ایجاد کردن باورهای بهتری باشید تا به اجبار نیافتید و سختی زندگی به شما نرسد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2261 روز

      فائزه ی عزیزم سلام.

      قطعا این باور اشتباه محض است. استاد بارها گفتند که قبلا باورهای ثروتشون مشکل داشت و باورهای اشتباهی داشتن که باعث شده بود در بقیه جنبه ها موفق شوند ولی در ثروت نه.

      بعد از کارکردن روی باورهای ثروت، و نتیجه گرفتنشون، بسته روانشناسی ثروت رو آماده کردند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مسعود آکسته گفته:
      مدت عضویت: 1591 روز

      سلام دوست عزیزم

      اونجا که استاد میگه دست زیاد شد برا وقتی هست که هیچ چیزی از قانونو بلد نبوده

      این یک قسمت از سوال اینم در نظر بگیر

      بعد منظور برا شغلی هست که هیچ خلاقیت نداره به مهارتهات اضافه نمیشه جای رشد نداره و هر کسی میتونه بیاد اون شغلو راه بندازه

      اینم یه قسمت دیگه

      برای ثروت پایدار باید اول بری دنبال شغل مورد علاقت بعد تو اون شغل خلاق باشی کسب مهارت کنی رشد کنی حرکت کنی حرکت کنی و بعد ثروت پایدار با مهارت پایدار به دست میاد

      شاد و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: